eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
48.1هزار عکس
35هزار ویدیو
1.6هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
🔵 رضاخان و بمباران هوایی مردم لرستان 💠 شما یادتون نمیاد ولی اولین حاکمی در تاریخ بشریت است که مردم کشورش را بمباران هوایی کرد، بطوریکه سرتیپ محمد شاه بختی فرمانده لشگر رضاخان در لرستان و آذربایجان غربی در خاطراتش مینویسد: 📝24آذرماه 1306:طیاره امروز صبح در منطقه و سر طرحان پرواز نموده مقداری بمب برای متمردین قسمت شرقی رومشکان پرتاب نمود. 📝26آذر ماه 1306:یک فروند طیاره مطابق دستوری که بدواً داده شده بود به طرف رومشکان و پران پریز رفته مواضع اشرار را بمباران نموده بود. 📚 منبع:کتاب عملیات لرستان/نوشته سرتیپ محمد شاه بختی(فرمانده لشگر رضاخان در لرستان و آذربایجان غربی) /به کوشش کاوه بیات/صفحه249_250 📸 تصویر صفحه کتاب به عنوان کامنت اول بارگذاری شده. 🌐
👈عمر در میان کارگزاران خود، از یک نفر به طور محسوس، هیچگونه بازخواستی نکرد. او معاویه پسر ابوسفیان بود. استفاده از معاویه طی شش سال آخر خلافت در سمت حاکم دمشق، از مسایل حساس دوره خلافت اوست. ♨️خلیفه متهم شده که بدین طریق، نقش عمده ای در تثبیت موضع بنی امیه در شام داشته است. عمر در حالی که او را کسرای عرب می خواند، از کار برکنارش نکرد. در همان دوره عمر، شامات🏞 تماما در اختیار معاویه قرار گرفت. 💠قاضی عبدالجبار، سنی متعصب نیز می‌گوید: با اینکه عمر شدیدا مراقب عمال خود و عوض کردن آنان بود، به هیچ روی چنین برخوردی با معاویه نکرد. 👌ابوبکر اصم از متکلمان، می گفت: معاویه در جنگ خود با علی (ع) محق بوده چون عمر او را نصب کرده بوده است! بعدها سیره سیاسی♻️ و دینی عمر به صورت یک سنت درآمد. 👥در میان کارگزاران خلیفه، جدای از مغیره، افراد فاسق دیگری نیز بودند، یکی از آنان قدامه بن مظعون بود که شرابخواری کرد و به همین جهت حد خورد. نعمان بن عدی والی دیگر او اشعاری در خمریات می‌سرود. 🎼 ⬅️در پایان این قسمت مناسب است به نکات دیگری که در انتخاب کارگزاران مورد نظر خلیفه بود اشاره کنیم. خلیفه در اوائل کار عراق و شام نشان داد که اگر فرماندهان را از صحابه بزرگ نمی‌گمارد اما نباید از محدوده قریش و همپیمانان🤝 او نظیر ثقیف و احیانا انصاری که مورد اعتماد اویند تجاوز کند. به علاوه عمر می کوشید تا کارگزاران را از اهالی شهرها انتخاب کند نه از بادیه نشینان. 🔹ادامه دارد ... ✍بـرگرفته از کتاب "تـاریخ سیـاسی اسلام، ج2، ص75-83"، رسول جعفریان. ۷۸
آیا میدانید؟ .......: @zandahlm1357 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
‍ یک واقعیت جالب درباره هر کشور بر روی زمین چیست؟ (قسمت اول) همه کشور های مختلف موجود بر روی کره خاکی دارای رکوردها یا افتخارات خاصی هستند که نامشان همراه با آن ها در جهان می درخشد کشورهایی که مردم آن ها را با کلمه ی بزرگ ترین ها، بیشترین ها، بهترین ها در زمینه های مختلف می شناسند. از ترین های جهان در 40 کشور دنیا بدانید 🏆 چین :بزرگترین تولید کننده برنج در جهان است. 🏆 هند: بزرگترین تولید کننده شیر در جهان است. 🏆 ایالت متحده: بیشترین تعداد مهاجر در جهان را دارد. 🏆 اندونزی: بیشترین تعداد گونه های پستانداران را دارد. 🏆 برزیل: بزرگترین تولید کننده قهوه در جهان است. 🏆پاکستان: این کشور بیشتر از 80 درصد توپ های مورد استفاده در فوتبال های حرفه ای را تامین می کند. 🏆 نیجریه: بهترین عملکرد را در جام ملتهای فیفا که در زیر 17 سال دارد. 🏆 بنگلادش: بلندترین دلتای خانگی در جهان را دارد. 🏆 روسیه: در حال حاضر بالاترین رتبه را در شطرنج مردان دارد. 🏆 مکزیک: بزرگترین تولید کننده نقره در جهان است. 🏆 ژاپن: بهترین عملکرد را در مسابقات جهانی تکواندو دارد. 🏆 اتیوپی: اولین زادگاه انسان میباشد( 195 هزار سال پیش ) 🏆 فیلیپین: بهترین عملکرد را در جام جهانی شنا دارد. 🏆مصر: مصری های باستان اولین کسانی بودند که تقویم 365 روز را به 12 ماه تقسیم کردند. 🏆 ویتنام: بلند ترین غار جهان را دارد. 🏆 آلمان: بزرگترین تولید کننده و صادر کننده ناخالصی در جهان میباشد. 🏆 جمهوری دموکراتیک کنگو: یک بسکتبالیست آمریکایی در اینجا به دنیا آمده است ، که دارای بیشترین رکورد در بازی ها می باشد و همچنین کارهای بشردوستانه بسیار زیادی انجام داده است. 🏆ترکیه: کشوری که بالاترین جمعیت پناهنده را در جهان دارد و از آن میزبانی می کند. ____ https://eitaa.com/zandahlm1357
🔴 ایران یکی از ۵ کشور دارنده نفت ارزان در جهان ____ https://eitaa.com/zandahlm1357
📌 در صورتی که ساعت در دسترس ندارید میتوانید طبق تصویر، با قرار دادن چهار انگشت زیر خورشید، گذشت زمان را بطور تقریبا دقیق حدس بزنید. خورشید فاصله 4 انگشت بسته را در طول یک ساعت طی میکند. ____ https://eitaa.com/zandahlm1357
.......: صدای خروس، سگ، الاغ ... شلمچه بودیم! شیخ اکبر گفت:« امشب نمی‌شه کار کرد. می‌‌‌ترسم بچه‌ها شهید بشن». تو تاریکی دورِ هم ایستاده بودیم و فکر می‌‌‌کردیم که صالح گفت:‌ یه فکری! همه سرامونو بردیم توی هم. حرف صالح که تموم شد، زدیم زیر خنده و راه افتادیم. حدود یه کیلومتر از بلدوزرها دور شدیم. رفتیم جایی که پر از آب و باتلاق بود. موشی هم پیدا نمی‌شد. انگار بیابون ارواح بود. فاصله‌مون با عراقیا خیلی کم بود؛ امّا هیچ سروصدایی نمی اومد. دور هم جمع شدیم. شیخ اکبر که فرماندمون بود، گفت: یک، دو، سه. هنوز حرفش تموم نشده بود که صدای دوازده نفرمون زلزله‌ای بپا کرد. هر کسی صدایی از خودش درآورد. صدای خروس، سگ، بز، الاغ و... چیزی نگذشته بود که تیربارا و تفنگای عراقیا به کار افتاد. جیغ و دادمون که تموم شد؛ پوتینارو گذاشتیم زیر بَغلمون و دویدیم طرف بلدوزرا. ما می‌‌‌دویدیم و عراقیا آتیش می‌‌‌ریختند. تا کنار بلدوزرا یه نفس دویدیم. عراقیا اونشب انگار بلدوزرا رو نمی دیدند. تا صبح گلوله هاشونو تو باتلاق حروم کردند و ما به کِیف و خیال آسوده تا صبح خاکریز زدیم. صدای خروس، سگ، الاغ ... https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.......: 🔸کم کم جمع شدن دور هم و با خیال راحت خونهٔ دوست و فامیل رفتن داره نوستالژی میشه 🔹حالا میفهمیم چه چیزای کوچیک ولی با ارزشی داشتیم که قدرش را نمیدونستیم ... نوستالژی😍👇👇 https://eitaa.com/zandahlm1357
51.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فیلم داستان زندگی (هانیکو) نوستالژی دهه شصت قسمت 11
ادامه داستان یک فنجان چای با خدا 😌 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 قسمت سی و نه: سرم را روی میز گذاشتم. فضای رو به تاریکی آنجا آرامم میکرد اما شلوغیش نه..یان بی توجه به اطراف با انگشت اشاره اش با لبه ی گیلاس بازی میکرد:( بعد از اینکه  عثمان از خونه ات اومد بیرون، تنها کاری که نکرد کتک زدنم بود.. اووووووف.. فکر کنم خدا خیلی دوستم داشت.  و اِلا با اون چشمای قرمز عثمان؛ زنده موندم یه جور معجزه محسوب میشه..) او هم از خدا حرف میزد.. این خدا انگار خیالِ بی خیالی نداشت.. صدایش صاف بود:( میدونستی عثمان هم روانشناسی خوونده؟؟ اما خب هیچ چیزش شبیه روانشناسا نیست.. مخصوصا اخلاقِ افتضاحش.. ) ولی از نظر من عثمان روانشناس بزرگی بود که این چنین خام و رام کرده بود. به ساعت مچی اش نگاه کرد و به سمتم چرخید:( نمیدونم چی به عثمان گفتی که اونطور رم کرد. اما وقتی که رفت، من همونجا تو ماشینم منتظرموندم. مطمئن بودم که از خونه میزنی بیرون..) کش و قوسی به صورتش داد:( ولی خب.. انگار یه کوچولو تو اندازه گیری زمان اشتباه کردم. چون چند ساعته که هیچی نخوردم و الان دارم از حال میرم..) صاف نشست:(مشخص نیست؟؟) این مرد دیوانه چه میگفت؟؟ انگار از تمام دنیا فقط لبخند را به او بخشیده بودند... وقتی با بی تفاوتیم مواجهه شد. دستش را زیر چانه اش زد:( ظاهرا.. فعلا از غذا خوردن خبری نیست..خب میدونی.. به نظر من گاهی بعضی از آدما بیشتر از آرامش و حرفهای ایده آل روانشناختانه به شوک احتیاج دارن.و من امروز تمام تلاشمو کردم..انگار کمی هم موفق بودم.. ) و شروع کرد به حرف زدن.. از مادر.. از حالِ وخیم روحش.. از سکوتی که امکانِ ماندگاری داشت..از کمکی که باید میکردم.. و.. و.. و… در سکوت فقط گوش دادم.. تمام عمر فقط شنونده بودم نه گوینده..  نگاهم کرد:)میدونم از ایران و مسلمونا متنفری.. عثمان خیلی چیزا از تو برام گفته.. اما فراموش نکن که عثمان هم یه مسلمونه و تا جایی که میشد کمکت کرده.. شاید ایران هم مثه عثمانِ مسلمون، زیادم بد نباشه..) کمکهای عثمان محضِ علاقه ی احمقانه اش بود نه از سرِ انسان دوستی.. مسلمانها همه شان نفرت انگیزند.. اعتماد به عثمان حماقت بود، اعتماد به ایران چه چیزی را به گندآب میکشید؟؟ لابد تمام زندگیم را... چانه اش را خاراند:(اگه عثمان بدونه که دارم واسه رفتن به ایران تشویقت کنم.. احتمالا میکشتم..) صدایش پچ پچ وارش به گوشم رسید (پسره احمق..). عثمان چقدر ساده بود که ماندنم را مساوی با کامیابی اش میدانست... با انگشتانش روی میز ضرب گرفت:(اصلا شاید ایران خیلی بدتر از چیزی باشه که فکرشو میکنی.. اما خب.. به یه بار امتحانش میارزه.. حداقل فقط و فقط به خاطره اون زن که اسم مادر رو به دوش میکشه.. راستی چرا خودتو ایرانی نمیدونی؟؟ ) صدایم کش میآمد:( من نه ایرانیم..نه مسلمون.. من فقط سارام..) سری  تکان داد:( اوه..با اینکه قابل قبول نیست.. اما باشه.. خیلی دوستدارم نظرتو در مورد  اون عثمان دیوونه بدونم.. اونکه روی ابرا راه میره..نمونه ایی بارز از یه عشق شرقی.. ) حرفهایش مسخره بود.تلو تلو خوران ایستادم:( اونم یه عوضیه.. مثه پدرم.. مثه برادرم.. و همه ی مردها..) ابرویی بالا انداخت:(اوه.. متشکرم دختر ایرانی.. فکر میکردم مشکل تو با مسلمونهاست .. اما ظاهرا بیشتر یه فمنیستی.. ) کمی سرش را خاراند و به چیزی فکر کرد:( آخه فمنیست هم نیستی.. اگه بودی که حال و روز مادرت اونطور نمیشد.. واقعا تو چکاره ایی؟) قدمهایم سست و پر لرزش بود:( من فقط سارام.. سارا..) ندایی از درون مرا به سمت ایران هل میداد.. مادر حقِ زندگی داشت.. او تمام عمرش صرفِ حفظ من و دانیال در خرابه های فکری و سازمانی پدر شد.. اما.. اما رفتن به ایران هم یعنی خوردن زهر با دستان خود..کاش هرگز به دنیا نمی آمدم... اما به قول یان، به یکبار امتحان میارزید.. کمترین سودش، ندیدنِ عثمان بود... یان بازویم را گرفت تا زمین نخورم:(بهتره ببرمت خوونه.. اگه اینجا.. اینطوری رهات کنم. باید فردا با گل بیای بیمارستان ملاقاتم.. چون احتمالا عثمان دو تا پامو خورد میکنه..) حرفهای یان در مورد حال و روز مادر و سفر به ایران مدام در ذهنم تکرار و تکرار میشد.. و من سرگردانتر از همیشه! ادامه دارد.... بامــــاهمـــراه باشــید🌹 https://eitaa.com/zandahlm1357
اخلاق مهدوی 46.mp3
3.38M
💠 🎤 با توضیحات 🎬 جلسه 22 👈 حق تصرف در دعا ممنوع ❇️ 90 جلسه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
وقتی دیگه نمونده - @Maddahionlin.mp3
3.29M
🌙 🍃آخه وقتی دیگه نمونده از ماه مهربونی 🍃آی رفیق یه وقت از قافله جا نمونی 🎤حاج