.......:
بهانه دل
بیا که بی تو دل من بهانه میگیرد
به این نشان که ز کویت نشانه میگیرد
به دل ز هجر جمال تو آتشی دارم
که هر نفس به هوایت زبانه میگیرد
نشسته مرغ دلم روی بام خانه تو
گمان مبر که جز این گوشه لانه میگیرد
شدم گدای در خانه ای که جبرائیل
همیشه اذن ازین آستانه میگیرد
امام عصر، ولی خدا، عزیز رسول
که دل سراغ رخش عاشقانه میگیرد
فدای مادر مظلومه اش که در محشر
سراغ شیفتگان دانه دانه میگیرد
[صفحه ۷۴]
تو انتقام بگیر از عدوی خونخواری
که راه فاطمه با تازیانه میگیرد
بیا و مادر پهلو شکسته ات را بین
ز کوچه با چه دلی راه خانه میگیرد
بیا که ناله جانسوز هاشمی هر شب
به سوز و آه ز کویت نشانه میگیرد
.......:
#آثار دعا براي فرج امام زمان علیه السلام
نویسنده:
حسین هاشمی نژاد
https://eitaa.com/zandahlm1357
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
هنر آن است ڪه بمیرے پیش از آنڪه بمیرانندت و مبدا و منشا حیات آنانند ڪه چنین مردهاند...
.......:
@zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
دیگر هیچ کس حرف از رفتن نمی زند. همه در سنگر و سولهها استراحت میکنند و تجهیزات و تسلیحات تازه خود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.......:
بازگشت به اردوگاه
خط اول شکسته میشود و گردان ما که حالا تقریبا به استعداد یک گردان است، به
قله نزدیک میشود.
چند درگیری پراکنده صورت میگیرد. فرمانده گروهان با شجاعت تمام خود را به روی قله میرساند و بقیه را فرا میخواند. هر گامی با یک تکبیر همراه است و قله فتح میشود. البته خیلی زود. عراقیها هم فرار کرده اند. همه چیز را برداشتند و گریختند. شاید نخواسته اند به بلاهای سابق دچار شوند شاید هم زود رفته و زود بر میگردند. بله، همین طور است. نماز صبح در آن بالا خوانده شد، ولی خیلی زود عراقیها با تمام توان حمله کردند و برای پس گرفتن منطقه میجنگند. این دفعه خیلی سخت و خونین. با هزاران نیرو، هلی کوپتر و هواپیما. در اوایل صبح دستور عقب نشینی صادر شده. شاید ماندن به صلاح نباشد. جنگ همه اش پیروزی و فتح نیست. باید مقتضیات زمان و مکان را در نظر گرفت. استراتژی جنگ نباید فراموش شود. نمی توان برای یک عملیات تمام توان و قوای سپاه اسلام را از بین برد. فرماندهان نیز این مهم را تشخیص داده اند و حتما با جمعبندی کلی به این نتیجه رسیده اند که منطقه را ترک کنند. عقب نشینی سخت است، ولی باید اطاعت کرد. هنوز برو بچهها برگشت را باور نکرده اند ولی پذیرفته اند. تا آخرین لحظه میجنگند و عراقی ها
[صفحه ۹۰]
را به درک واصل میکنند. از نیم ساعت قبل، فرماندهان اعلام کردند که وقتی گفته شد، تمام امکانات و تجهیزات و تسلیحات را برداریم و از ارتفاع پایین بیاییم. اگر چیزی هم باقی ماند باید منهدم شود تا به دست عراقیها نیفتد.
بعضی از بچهها فکر میکنند بصورت تاکتیکی قرار است قله رها و کمی پایین تر پدافند کنیم، ولی دستور انهدام وسایل باقی مانده نشان
می دهد که منطقه باید به طور کلی ترک شود. خود عراقیها فکر نمی کردند. با یک دستور مناسب از سوی فرماندهان ایرانی رو به رو شوند. آنها تصمیم دارند هزاران نیروی کماندویی تازه نفس را روی ارتفاع بریزند و هر طوری که میتوانند قله را به دست آورند. از طرف دیگر چند تیپ و لشکر عراق میخواهند در پایین ارتفاع و در دشت با استفاده از تجهیزات پیشرفته نظامی و صدها تانک و نفربر، عقبه ی نیروها را به هم بریزند تا تمام امکانات و نیروهای باقی مانده در کوهستان را به اسارت و غارت ببرند. ولی جنگ یعنی به دست آوردن اهداف و افکار طرف مقابل و هنگامی که فرماندهان نظامی یک طرف به مقاصد طرف دیگر پی ببرند باید در پی راه حل مناسب برای کشف و مقابله و خنثی سازی آن برآیند. در این مرحله فرماندهان لشکر اسلام نیز متوجه وسعت امکانات و تجهیزات سپاه عراق شدند و دانستند که اگر نیروها در آن بالا بمانند، امکان دارد نیروهای حاضر در دشت، در درگیری شکست بخورند و در نهایت تمام توان لشکر اسلام در ارتفاع مورد هجوم عراقیها قرار گیرد. پس باید عاقلانه تصمیم گرفت.
جنگ با احساسات پیش نمی رود. نمی توان آینده جنگ و دفاع مقدس را برای حفظ نام یک عملیات از بین برد. نام جنگهای بزرگ و فرماندهان نام آور نیز همیشه با پیشروی و عقب نشینی همراه بوده است و هنوز جنگی در تاریخ ثبت نشده که تماما پیشروی باشد.
دفاع مقدس
سینای شلمچه
https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رابطه عجیب امام حسین علیهالسلام و حاج ابراهیم همت
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
#ما_ملت_امام_حسینیم
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
📗کتاب صوتی #گلستان_سعدی با روایت دکتر اسماعیل آذر قسمت 5⃣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Part06_گلستان سعدی.mp3
15.24M
📗کتاب صوتی
#گلستان_سعدی
با روایت دکتر اسماعیل آذر
قسمت 6⃣
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
.......: عمر ضایع ای ندیم من، عمرم تباه شد و پایان یافت. برخیز و جبران گذشته نما، با جام میپلیدیها
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.......:
عابد کوه لبنان
عابدی در کوه لبنان بد مقیم
در بن غاری چو اصحاب رقیم
روی دل از غیر حق برتافته
گنج عزت را ز عزلت یافته
روزها میبود مشغول صیام
یک ته نان میرسیدش وقت شام
نصف آن شامش بد و نصفی سحور
وز قناعت داشت در دل صد سرور
بر همین منوال حالش میگذشت
نامدی از کوه هرگز سوی دشت
از قضا یکشب نیامد آن رغیف
شد ز جوع آن پارسا زار و نحیف
کرد مغرب را ادا و آنگه عشا
دل پر از وسواس و در فکر عشا
بسکه بود از بهر قوتش اضطراب
نه عبادت کرد عابد شب نه خواب
صبح چون شد زان مقام دلپذیر
بهر قوتی آمد آن عابد بزیر
بود یک قریه به قرب آن جبل
اهل آن قریه همه گبر و دغل
عابد آمد بر در گبری ستاد
گبر او را یک دو نان جو بداد
عابد آن نان بستد و شکرش بگفت
وز وصول طعمه اش خاطر شکفت
کرد آهنگ مقام خود دلیر
تا کند افطار بر خبز شعیر
در سرای گبر بد گرگین سگی
مانده از جوع استخوانی و رگی
پیش او گر خط پرگاری کشی
شکل نان بیند بمیرد از خوشی
بر زبان گر بگذرد لفظ خبر
خبز پندارد رود هوشش ز سر
کلب در دنبال عابد پو گرفت
از پی او رفت و رخت او گرفت
زان دو نان عابد یکی پیشش فکند
پس روان شد تا نیابد زو گزند
سگ بخورد آن نان و از پی آمدش
تا مگر بار دگر آزاردش
عابد آن نان دگر دادش روان
تا که باشد از عذابش در امان
کلب آن نان دگر را نیز خورد
پس روان گردید از دنبال مرد
همچو سایه از پی او میدوید
عف و عف میکرد و رختش میدرید
گفت عابد، چون بدید این ماجرا
من سگی چون تو ندیدم بی حیا
صاحبت غیر دو نان جو نداد
وان دو را خود بستدی ای کج نهاد
دیگرم از پی دویدن بهر چیست
وین همه رختم دریدن بهر چیست
سگ به نطق آمد که ای صاحب کمال
بی حیا من نیستم چشمت بمال
هست از وقتی که بودم صغیر
مسکنم ویرانه ی این گبر پیر
گوسفندش را شبانی میکنم
خانه اش را پاسبانی میکنم
گه به من از لطف نانی میدهد
گاه مشت استخوانی میدهد
گاه از یادش رود اطعام من
در مجاعت تلخ گردد کام من
روزگاری بگذرد کاین ناتوان
نه ز نان یابد نشان نه استخوان
گاه هم باشد که این گبر کهن
نان نیابد بهر خود نه بهر من
چونکه بر درگاه او پروردهام
رو به درگاه دگر ناوردهام
هست کارم بر در این پیر گبر
گاه شکر نعمت او گاه صبر
تو که نامد یکشبی نانت بدست
در بنای صبر تو آمد شکست
از در رزاق رو برتافتی
بر در گبری روان بشتافتی
بهر نانی دوست را بگذاشتی
کرده ای با دشمن او آشتی
خود بده انصاف ای مرد گزین
بی حیاتر کیست من یا تو ببین؟
مرد عابد زین سخن مدهوش شد
دست خود بر سر زد و بی هوش شد
ای سگ نفس بهایی یاد گیر
این قناعت از سگ آن گبر پیر
بر تو گر از صبر نگشاید دری
از سگ گرگین گبران کمتری
گویم
ترککان چون اسب یغمایی کنند
هر چه بپسندند غارت میکنند
ترک ما برعکس باشد کار او
حیرتی دارم زکار و بار او
کافر است و غارت دین میکند
من نمی دانم چرا این میکند
روز از دود دلم تاریک و تار
شب چو روز آمد زآه شعله بار
کارم از هندی و زلفش واژگون
روز من شب شد شبم روز از جنون
#کشکول شیخ بهاء
https://eitaa.com/zandahlm1357