.......:
کورهای قرن جدید را دانی کیستند ؟
آن کسانی که خون ریخته نشده را فریاد می کنند اما در برابر داغ یتیمی این طفل معصوم ، خود را به ندیدن می زنند.
🔰گفته بودید دین شما انسانیت است ، شرم بر شما با این تبعیضی که بین انسانها می گذارید ، برای دروغ ها عزا می گیرید و برای حقیقت ها لال می شوید.
#شاهچراغ
#آرتین
🔰 پسری که هم پدر و مادر و هم برادرش را در حادثه #شاهچراغ از دست داد.
💠 فقط کافی بود همین #آرتین در اغتشاشات فقط زمین می خورد و ذره ای خراش بر می داشت
نامش داغ ترین هشتگ می شد !
😔 حیف که در #رسانه ضعیفیم و اینگونه موارد را با ضریب بالا بازنشر نمی دهیم !
🔰سیاست همراه دیانت🔰
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
هنر آن است ڪه بمیرے پیش از آنڪه بمیرانندت و مبدا و منشا حیات آنانند ڪه چنین مردهاند...
.......:
@zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
.......: فشار بر و بچهها زياد بود و گاهي نفس را بند ميآورد. ديديم اينطوري نمي شود، آقا مهدي را بچه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.......:
تسويه حساب
مرغوب داداش زاده
در گردان كربلا، فرمانده گروهان بودم. حسن كربلايي [۴۲] هم سرپرستي گردان را برعهده داشت. كربلايي روزي صدايم كرد و گفت: آقا مهدي گفته؛ با كادر گروهانت برو گردان برادر بني هاشمي.
آمدم به بچهها گفتم: اين دستور آقا مهدي است و من ميرم. اصراري هم نيست. ولي در حال حاضر تكليفه، هر كي ميخواد بياد و هر كي هم نمي خواد بماند.
هيچ كس سر باز نزد. رفتيم خدمت برادر بني هاشمي [۴۳] كه فرمانده گردان قاسم بود. سازماندهي شديم و آماده براي عمليات آتي. گردان قاسم را نيروهاي اردبيل تشكيل ميدادند.
از سپاه تبريز با مأموريت ۴۵ روزه به جبهه رفته بودم كه يك
[ صفحه ۱۰۴]
سال و نيم حضورم در منطقه طول كشيد. مقداري از لحاظ روحي و جسمي خسته شده بودم. قبل از عمليات بدر به فرمانده گردان - برادر هاشمي- گفتم:
تسويه حساب ميخوام.
گفت: نه نمي تونم چنين كاري بكنم، اگه تسويه ميخواي برو پيش آقا مهدي.
گفتم: با آقا مهدي كاري ندارم فرمانده گردان تويي.
بني هاشمي زير بار نرفت كه نرفت. رفتم پيش آقا مهدي و ماجرا را گفتم. آقا مهدي با آن وقار هميشگي اش گفت: چشم! الان يك تسويه براي شما مينويسم و يكي هم براي خودم. جبهه رو هم به هر كه ميخواي بسپاريم و بريم خونه هامون.
سر به زير انداختم و از گفتهام شرمنده شدم. مقداري از وضعيت جنگ و جبهه برايم تشريح كرد. از مشكلات پشت جبهه برايم گفت. حرف هايش دلم را نرم كرد. برگشتم گردان و ديگر هيچ وقت به تسويه حساب فكر نكردم. عمليات بدر شروع شد و بعد از حركت غواص ها، ما هم با قايقها بر روي آب به سمت مواضع دشمن ميرفتيم كه توي راه از سنگرهاي كمين دشمن تيراندازي شد و من زخمي شدم و تا صبح همان جا مانديم. قايق مان پر آب شده و رفت زير آب. صبح نيروهاي خودي از آب پيدا كرده و منتقل كردند عقب. تير از شكمم اصابت كرده و از
پشتم خارج شده بود.
https://eitaa.com/zandahlm1357
Part10_خداحافظ سالار.mp3
12.94M
📗کتاب صوتی
#خداحافظ_سالار
قسمت 0⃣1⃣
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
.......: عدل در جزای اعمال قوله علیه السلام: عَدْلاً مِنْهُ. یعنی: ملازم قرار دادن حق تعالی هر عمل
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بچه محل امام رضا:
عدم جواز اعتراض بر خداوند
قال: اقتباساً من کلام اللّه: « لاَ یُسْأَلُ عَمَّا یَفْعَلُ وَ هُمْ یُسْأَلُونَ ». [۱]
یعنی: حق تعالی سؤال کرده نمی شود از آنچه از افعال به جا میآورد، ولی
عباد سؤال کرده میشوند. معنی سؤال خدا از آنها حقیقت آن است هر عملی را از آنها فوراً ایراد نموده و جزای موافق میدهد، زیرا که اعمال عباد اغلب مطابق قوانین الهیه نیست، بلکه محض متابعت هوای نفس است. ولی از افعالِ خدا بنده نمی تواند ایراد و اعتراض و سؤال نماید، به واسطه آن که عین عدل و حکمت و صلاح است. عباد که از حکم افعال خدا غافل اند چگونه حق ایراد دارند.
لذا قال علی علیه السلام فی أفعال اللّه: « و ما أشکل علیک شی ء من ذلک فاحمل علی جهالتک به » [۲] .
یعنی: تصوّر نما که من از حکمت او جاهل و غافلم، و الاّ فعل خدا در هر متأثّری محتوی بر چندین حکم و مصالح عدیده است.
----------
[۱]: ۶ - سوره مبارکه انبیاء، آیه ۲۳.
[۲]: ۱ - تحف العقول، ص ۷۱ ؛ بحارالأنوار، ج ۱، ص ۲۲۳ و ج ۷۴، ص ۲۲۲: « فإن أشکل ».
📚✍شرح بر صحیفه سجادیه
میرزا ابراهیم سبزواری وثوق الحکماء
https://eitaa.com/zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
حلاج وقتی حلاج را میخواستند به قتل برسانند دست راستش و سپس دست چپ او را و سپس پای او را قطع کردند،
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قیامت
از عمر بن عبدالعزیز پرسیدند: چرا توبه کردی؟ پاسخ داد: غلامی داشتم هرگاه قصد تنبیه او را داشتم میگفت ای عمر از شبی پرهیز کن که بامداد آن روز قیامت است.
هارون الرشید
غزالی در مستظهری (کتابی که به المستظهر عباسی اهدا شده است) مینویسد: عبداللّٰه بن ابراهیم خراسانی میگوید: سال حج هارون الرشید با پدرم به حج رفتم، لحظه ای هارون را دیدم که آشفته، پابرهنه روی سنگها ایستاده است و به سوی آسمان مینگرد و میلرزد و میگرید و میگوید: ای خدا تو تویی و من منم، من از گناه باز گشته و تو به بخشش من باز گرد. پدرم میگفت: ببین چگونه متکبر زمین، بسوی خدا راز و نیاز میکند.
#کشکول شیخ بهاء
https://eitaa.com/zandahlm1357