#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
.......: [۴] معمولاً دانشجویان که از اقشار جوان و آرمانگرا در هر جامعه خصوصاً جمهوری اسلامی ایران م
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.......:
۲- در دیدار جمعی از جوانان به مناسبت هفته ی جوان و پاسخ به پرسشهای آنان: ۱۳۷۷/۰۲/۰۷
۱- احساس و نگاه مقام معظّم رهبری به جوانان
از دیدن جوانان چه احساسی به شما دست میدهد و اوّلین مطلبی که به آنان میگویید، چیست؟
وقتی با جوانان هستم و در محیط جوان قرار دارم، احساس من مثل احساس کسی است که در هوای صبحگاه تنفّس میکند؛ احساس تازگی و طراوت میکنم. آن چیزی هم که معمولاً در ملاقات با جوانان، اوّل بار به ذهن من میرسد و بارها به آن فکر کرده ام، این است که آیا اینها خودشان میدانند که چه ستاره ای در جبینشان میدرخشد؟ من این ستاره را میبینم؛ امّا آیا خودشان هم میبینند؟ ستاره ی جوانی، ستاره ی بسیار درخشان و خوش طالعی است. اگر جوانان این گوهر قیمتی و بی نظیر را در وجود خودشان حس کنند، فکر میکنم که ان شاءالله از آن خوب استفاده خواهند کرد.
۲- نحوه ی گذران دوره ی جوانی مقام معظّم رهبری
جنابعالی دوره ی جوانی خود را چگونه گذراندید؟
آن وقتها مثل حالا نبود؛ انصافاً وضع خیلی بد بود. محیط جوانی، محیط دلنشینی نبود؛ نه برای من که آن وقت طلبه بودم - من در دوره ی کودکی هم از دبستان طلبه بودم - بلکه برای همه ی جوانان. به جوان اعتنا نمیشد. خیلی استعدادها در داخل جوانان میمرد. ما در مقابل چشم خودمان، این را شاهد بودیم. من خودم در محیط طلبگیام این را میدیدم. بعد هم که با محیطهای بیرون طلبگی، با محیط دانشگاه و دانشجویان ارتباط پیدا کردم - سالهای متمادی، من با دانشجویان ارتباط داشتم و مأنوس بودم - در آنها هم دیدم که همین طور است. آن قدر استعدادهای درخشان بود. آن قدر افرادی بودند که ممکن بود در این رشته ای که درس میخوانند، استعداد چندانی نداشته باشند؛ امّا ممکن بود استعداد دیگری در وجودشان باشد، که کسی نمیفهمید و نمیدانست.
همان طور که آقای میرباقری اشاره کردند و درست هم گفتند، قبل از انقلاب، همه ی دوران جوانی من غالباً با جوانان گذشته است. وقتی انقلاب
پیروز شد، من حدوداً سی ونه ساله بودم. تمام مدّت دوره ی از هفده، هجده سالگی من تا آن تاریخ، با جوانان بود؛ چه جوانان حوزه ی علمی و تحصیلی دینی و چه جوانان خارج از این حوزه. چیزی که حس میکردم این بود که رژیم محمّدرضا پهلوی کاری کرده بود که جوانان به سمت ابتذال میرفتند. ابتذال، نه فقط ابتذال اخلاقی؛ ابتذال هویّت و ابتذال شخصیّت.
البتّه من نمیتوانم ادّعا کنم که خودِ آن رژیم برنامه ریزی کرده بود که جوانان مملکت را به ابتذال بکشاند - ممکن است این طور بوده، ممکن هم هست نبوده باشد - امّا آنچه مسلّم میتوانم بگویم، این است که آنها برنامههایی ریخته بودند و به گونه ای مملکت را اداره میکردند که لازمه اش این بود؛ یعنی از مسائل سیاسی دور، از مسائل زندگی دور.
شما باور میکنید که من و امثال من، تا سنین مثلاً بیست و چندسالگی، دولتهایی را که برسرِ کار بودند، اصلاً نمیشناختیم که چه کسانی هستند؟! حالا شما در این مملکت کسی را میشناسید که نداند وزیر آموزش و پرورش کیست؟ وزیر اقتصاد و دارایی کیست؟ یا مثلاً رئیس جمهور را کسی نشناسد؟ در اقصی نقاط کشور هم همه اطّلاع دارند. آن زمان، همه ی قشرها - از جمله جوانان - اصلاً بکل از مسائل سیاسی غافل بودند. بیشترین سرگرمی جوانان، به مسائل روزمرّه بود. بعضی در غم نان، مشغول کار سخت بودند، برای این که یک لقمه نان گیر بیاورند و بخورند، که آن هم البتّه مقداری از درآمدشان صرف خوردن نمیشد؛ صرف کارهای حاشیه ای میشد.
شما اگر این کتابهایی را که در دوره ی جوانی ما درباره ی امریکای لاتین و آفریقا نوشته شده است، خوانده باشید - مثل کتابهای فرانتس فانون و کسانی دیگر که آن زمانها کتاب مینوشتند و امروز هم کتابهایشان به اعتبار خودشان باقی است - درمییابید که وضع ما هم همین طور بود. در مورد ایران کسی جرأت نمیکرد بنویسد؛ امّا در مورد مثلاً آفریقا یا شیلی یا مکزیک راحت مینوشتند. من با خواندن این کتابها میدیدم که عیناً وضع ما
همین گونه است. یعنی آن جوان کارگر هم بعد از آن که کار سخت میکرد و یک شاهی، صَنّار گیر میآورد، نصف این پول صرف عیّاشی و ولگردی و هرزه گری و این طور چیزها میشد. اینها همان چیزی بود که ما در آن کتابها میخواندیم و میدیدیم که در واقعیّت جامعه ی خودمان هم همین طور است. انصافاً خیلی بد بود. محیط جوانی، محیط خوبی نبود. البتّه در داخل دل جوانان و محیط جوان، طور دیگری بود؛ چون جوان اساساً اهل نشاط و امید و هیجان و اینهاست.
من خودم شخصاً جوانیِ بسیار پُرهیجانی داشتم. هم قبل از شروع انقلاب، به خاطر فعّالیتهای ادبی و هنری و امثال اینها، هیجانی در زندگی من بود و هم بعد که مبارزات در سال ۱۳۴۱ شروع شد، که من در آن سال، بیست و سه سالم بود. طبعاً دیگر ما در قلب هیجانهای اساسی کشور قرار گرفتیم و من در سال چهل و دو، دو مرتبه به زندان افتادم؛ بازداشت، زندان، بازجویی. میدانید که اینها به انسان هی
جان میدهد. بعد که انسان بیرون میآمد و خیل عظیم مردمی را که به این ارزشها علاقه مند بودند، و رهبری مثل امام (رضوان الله علیه) را که به هدایت مردم میپرداخت و کارها و فکرها و راهها را تصحیح میکرد، مشاهده مینمود، هیجانش بیشتر میشد. این بود که زندگی برای امثال من که در این مقولهها زندگی و فکر میکردند، خیلی پرُهیجان بود؛ امّا همه این طور نبودند.
البتّه جوانان طبعاً دور هم که جمع میشوند، چون طبیعتاً دلشان گرم است - یعنی یک نوع حالت سرزندگی و شادی در طینتشان است - از همه چیز لذّت میبرند. جوان از خوراک لذّت میبرد، از حرف زدن لذّت میبرد، از در آیینه نگاه کردن لذّت میبرد، از تفریح لذّت میبرد. شما باور نمیکنید که انسان وقتی از سنین جوانی گذشت، آن لذّتی را که شما مثلاً از یک غذای خوشمزه میبرید، دیگر نمیبرد و نمیداند چیست! آن وقتها گاهی بزرگترهای ما - کسانی که در سنین حالای من بودند - چیزهایی میگفتند که ما تعجّب میکردیم چطور اینها این گونه فکر میکنند؟ حالا میبینیم نخیر؛ آن بیچارهها خیلی هم بی راه نمیگفتند. البتّه من خودم را بکلّی از جوانی منقطع نکرده ام.
هنوز هم در خودم چیزی از جوانی احساس میکنم و نمیگذارم که به آن حالت بیفتم. الحمدلله تا به حال نگذاشتهام و بعد از این هم نمیگذارم؛ امّا آنها که خودشان را در دست پیری رها کرده بودند، قهراً التذادی که جوان از همه ی شؤون زندگی خودش دارد، احساس نمیکردند. آن وقت این حالت بود. نمیگویم که فضای غم حاکم بود - این را ادّعا نمیکنم - امّا فضای غفلت و بی خبری و بی هویّتی حاکم بود.
این هم بود که آن وقت من و امثال من که در زمینه ی مسائل مبارزه، به طور جدّی و عمیق فکر میکردیم، همّتمان را بر این گذاشتیم که تا آن جایی که میتوانیم، جوانان را از دایره ی نفوذ فرهنگی رژیم بیرون بکشیم. من خودم مثلاً مسجد میرفتم، درس تفسیر میگفتم، سخنرانیِ بعد از نماز میکردم، گاهی به شهرستانها میرفتم سخنرانی میکردم. نقطه ی اصلی توجّه من این بود که جوانان را از کمند فرهنگی رژیم بیرون بکشم. خود من آن وقتها این را به «تور نامریی» تعبیر میکردم. میگفتم یک تور نامریی وجود دارد که همه را به سمتی میکشد! من میخواهم این تور نامریی را تا آن جا که بشود، پاره کنم و هر مقدار که میتوانم، جوانان را از کمند و دام این تور بیرون بکشم. هر کس از آن کمند فکری خارج میشد - که خصوصیّتش هم این بود که اوّلاً به تدیّن و ثانیاً به تفکّرات امام گرایش پیدا میکرد - یک نوع مصونیتی مییافت. آن روز این گونه بود. همان نسل هم، بعدها پایههای اصلی انقلاب شدند. الان هم که من در همین زمان به
جامعه ی خودمان نگاه میکنم، خیلی از افراد آن نسل را - چه کسانی که با من مرتبط بودند، چه کسانی که حتّی مرتبط نبودند - میتوانم شناسایی کنم.
به هرحال، الان شما زمان بهتری دارید. فضا، فضای بهتری است. البتّه نمی گویم که برای جوان همه چیز فراهم است و همه چیز آن گونه که باید باشد، هست؛ امّا در مقام مقایسه با آن زمان، امروز وضع از آن روز خیلی بهتر است. اگر جوانی بخواهد خوب زندگی کند و هویّت انسانی و شخصیّت خودش را بیابد، به نظر من امروز میتواند.
#پاسخ پرسشهای دانشجویان
✍مقام معظم رهبری
https://eitaa.com/zandahlm1357
💠در کشوری که قانون حکومت نکند خصوصاً قانونی که قانون اسلام است این کشور را نمیتوانیم اسلامی حساب کنیم.کسانی که با قانون مخالفت می کنند این ها با اسلام مخالفت می کنند.
#امام_خمینی
#جمهوری_اسلامی_حَرم_است
📚صحیفه نور ،جلد ١۴،صفحه ٢۶٨
🌷اللهم عجل لولیک الفرج🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📖سوره کهف آیه ۱۰۷
🎤باصدای استاد عبدالباسط
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
هر روز با امام رضا
@zandahlm1357
@HashtominEmam
آرشیو
مطالب صفحه هرروز با امام رضا (ع)
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
.......: آفرينش مؤمن متن حديث خَلْق المؤمن البرقى عن أبيه عن سليمان بن جعفر الجعفرى عن أبى الحسن ا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.......:
ايمان برتر از اسلام
متن حديث
الإيمان فوق الإسلام ۱- الكلينى قال: عدّة من أصحابنا عن سهل بن زياد، و الحسين بن محمّد عن معلّي بن محمّد جميعاً عن الوشّاء عن أبى الحسن عليه السلام قال: سمعته يقول: الإيمان فوق الاسلام بدرجة، و التقوي فوق الإيمان بدرجة، و اليقين فوق التقوي بدرجة، و ما قسم فى الناس شى ء أقلّ من اليقين. ۲- عنه عن علىّ بن إبراهيم عن محمّد بن عيسي عن يونس، قال: سألت أباالحسن الرضا عليه السلام عن الإيمان و الإسلام، فقال: قال أبوجعفر عليه السلام: إنّما هو الإسلام، و الإيمان فوقه بدرجة، و التقوي فوق الإيمان بدرجة، و اليقين فوق التقوي بدرجة و لم يقسم بين الناس شى ء أقلّ من اليقين. قال: قلت: فأىّ شى ء اليقين؟ قال: التوكّل علي الله و التسليم للّه و الرضا بقضاء الله، و التفويض إلي الله، قلت: فما تفسير ذلك؟ قال: هكذا قال أبوجعفر عليه السلام.
ايمان برتر از اسلام ۱- كليني گويد: گروهي از اصحاب ما از سهل بن زياد و حسين بن محمد، از معلّي بن محمد و همگي از وشاء از ابوالحسن [ الرضا ]
(ع) نقل كنند كه حضرتش ميفرمود: ايمان، درجه اي برتر از اسلام، و تقوا درجه اي از ايمان برتر، و يقين درجه اي بالاتر از تقواست، و چيزي در ميان مردم كمتر از يقين قسمت نشده است ۱. ۲- كليني از علي بن ابراهيم، از محمد بن عيسي، از يونس نقل است كه گويد: از ابوالحسن الرضا (ع) درباره ايمان و اسلام سؤال كردم، فرمود: ابوجعفر (ع) فرموده است: اصل، اسلام است و ايمان به درجه اي بالاتر از آن و تقوا به درجه اي برتر از آن و يقين درجه اي برتر و در ميان مردم چيزي كمتر از يقين تقسيم [ روزي ] نشده است. گفتم: يقين چيست؟ فرمود: توكّل بر خدا، و تسليم در برابر خدا، و خشنودي به تقدير خدا و سپردن [ كارها ] به او، گفتم: تفسير آن چيست؟ حضرتش فرمود: ابوجعفر (ع) چنين گفته است ۲.
منبع حديث
۱- أصول كافى ۲/ ۵۱. ۲- أصول كافى ۲/ ۵۲.
#دانستنیهای امام رضا علیه السلام
https://eitaa.com/zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
.......: زایر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) حضرت صادق (علیه السلام) در حدیثی فرمود: هرکه او را
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.......:
ثواب شهدا
حضرت صادق (علیه السلام) در حدیثی فرمود: هرکه او را - حضرت رضا (علیه السلام) - با معرفت به حق او زیارت کند، خداوند عزّوجّل پاداش هفتاد شهید از شهدای راستین در مقابل رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) را به او خواهد داد.
حضرت رضا (علیه السلام) فرمود: به خدا سوگند هیچ کدام از ما نیست مگر این که کشته یا شهید میشود، اباصلت پرسید: چه کسی شما را میکشد ای پسر رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) حضرت فرمود: بدترین خلق خدا در زمان من، مرا با سم میکشد و در خانه ای تنگ و سرزمینی غریب، دفن میکند، بدانید هرکه مرا در غربتم زیارت کند، خداوند عزّوجّل پاداش یکصد هزار شهید و یکصد هزار صدّیق و یکصد هزار حج و عمره و یکصد هزار رزمنده به او میدهد و با گروه ما محشور میشود و در درجات والای بهشت با ما خواهد بود.
زایر خدا
حضرت موسی بن جعفر (علیه السلام) فرمود: هرکه قبر پسرم علی را زیارت کند، نزد خداوند همچون کسی است که هفتاد حج نیکو به جا آورده باشد.
راوی پرسید: هفتاد حج؟! حضرت فرمود: بله و هفتاد هزار حج. راوی با تعجب پرسید: هفتاد هزار حج؟ حضرت فرمود: چه بسا حجّی که مقبول نمی شود، هرکه او را زیارت کند و شبی نزد او بماند همانند کسی است که خداوند را در عرش زیارت کرده باشد...
📚حکایت آفتاب نگاهی به زندگی امام رضا علیه السلام
https://eitaa.com/zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
💠 پاسخ به #شبهات #مهدویت 🔰 نائب اول امام زمان عج از کجا پیدا شد؟ مردم چطور به او اعتماد کردند ؟ قبل
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 سلسله کلیپ های #کتب_تحلیلی_اساتید 1
🎬 قسمت اول 1️⃣ کدام کتب #شهید_مطهری را بخوانیم ⁉️ چگونه بخوانیم ⁉️ شروع از کدام کتابها باشد ⁉️
🎤 با توضیحات #استاد_احسان_عبادی
👈 مشاهده کلیپ با کیفیت های بالاتر در https://www.aparat.com/v/OkjNA
👌 انقلابی باید قوی شود
🔰سیاست همراه دیانت🔰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مردم #امام_زمان(عج) را میبینند، اما نمیشناسند. مانند حضرت #یوسف (ع) که برادرانش او را میدیدند، روی فرش آنها راه میرفت، ولی نمیشناختند.
❤️ #مقام_معظم_رهبری (حفظه الله)❤️
═══✼🍃💖🍃✼══
@zandahlm1357
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
هنر آن است ڪه بمیرے پیش از آنڪه بمیرانندت و مبدا و منشا حیات آنانند ڪه چنین مردهاند...
.......:
@zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
📖کــتاب صــوتی « ققنوس فـــاتــــــــح » 🔵 زندگــینــــامـــه داستـــانی ســــردار شهـــید مــــح
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Part05_ققنوس فاتح.mp3
29.13M
📖کــتاب صــوتی
« ققنوس فـــاتــــــــح »
🔵 زندگــینــــامـــه داستـــانی ســــردار شهـــید مــــحـــسـن وزوایــــی
🔷 قـــــســــمـــت 5
🍃🌸
🌸🍃🌸
🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸🍃🌸
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
.......: دایی عزیز چند ماه بود که در منطقه بودم. از خانوادهام بی خبر بودم. یک روز که در خرمشهر بود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.......:
ترس
عراقیها ورودی گمرک را به شدت زیر آتش داشتند. همن جا یک نفر مجروح افتاده بود. به هر زحمتی بود پانسمانش کردم و توسط برادر و خواهر «وطن خواه» مجروح را سوار جیپی شد و به عقب منتقل شد. من ماندم تنها. امکان داشت هر لحظه اسیر بشوم
. چرا که ۱۰۰-۱۵۰ متر بیشتر با عراقیها فاصله
نداشتم... از دور دیدم یک نفر با لباس عراقی نزدیک میشود. نزدیک که آمد، دیدم از بچههای خرمشهر است به من گفت: «نمی ترسی؟ »
گفتم: «اگر میترسیدم اینجا نبودم. » مجروح بود، پانسمانش کردم و برگشت به خط. [۱]
----------
[۱]: راوی: زهره فرهادی
آخرین دیدار
به دنبال مصطفی از جبهه ای به جبهه دیگر میرفتم. روزهایی را در زیرزمین دفتر نخست وزیری زندگی کردیم. در روزهای سخت جنگ کردستان در پاوه و سردشت در کنار مصطفی بودم. در ماههای شروع جنگ تا شهادت در دفتر ستاد فرماندهی جنگ در اهواز زندگی میکردیم. شب آخر با مصطفی واقعاً عجیب بود. نمی دانم آن شب چی شد! صبح وقتی
مصطفی میخواست برود، من مثل همیشه لباس و اسلحه اش را آماده کردم و آب سرد دادم دستش برای توی راه.
مصطفی اینها را گرفت و به من گفت: «تو خیلی دختر خوبی هستی! »
بعد یک دفعه یک عده آمدند توی اتاق و من مجبور شدم بروم طبقه بالا. صبح زود بود و هوا هنوز روشن نشده بود. کلید برق را که زدم چراغ اتاق روشن و یک دفعه خاموش شد. انگار سوخت. من فکر کردم یعنی امروز دیگر مصطفی شهید میشود. این شمع دیگر روشن نمی شود. نور نمی دهد. تازه داشتم متوجه میشدم چرا این قدر اصرار داشت و تأکید میکرد که امروز ظهر شهید میشوم. یقین پیدا کردم که مصطفی اگر امروز برود دیگر بر نمی گردد. دویدم و کلت کوچکم را برداشتم، آمدم پایین. نیّتم این بود مصطفی را بزنم! بزنم به پایش تا نرود.
مصطفی در اتاق نبود. آمدم دم ستاد و
همان موقع مصطفی سوار ماشین شد. من هرچه اصرار کردم که میخواهم بروم دنبال مصطفی نمی گذاشتند. فکر میکردند دیوانه شده ام! کلت دستم بود! به هرحال مصطفی رفته بود... همان روز مصطفی آسمانی شد. [۱]
----------
[۱]: راوی: همسر شهید مصطفی چمران
📚خاطراتی از حضور زنان در دفاع مقدس
https://eitaa.com/zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
.......: عدم تکلیف بر اوامر دشوار قوله علیه السلام: وَ لَمْ یُکَلِّفْنَا إِلاَّ وُسْعاً، وَ لَمْ یُ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا