💢تکذیب برخی شایعات درباره همسر رهبرانقلاب
حسن خجسته، برادر همسر رهبرانقلاب:
🔹امروز در نماز جمعه نصر دوستانی که از نسبت من مطلع بودند بارها درباره حال همشیره با نگرانی جویا میشدند، وقتی از نادرستی شایعات میگفتم، خدا را شکر میکردند.
🔹خدا را هزاران سپاس از روشن بینی مردم که این شایعه سراسری هم نتوانست مانع برگزاری پرشکوه نماز جمعه نصر شود.
📌 خبر
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢تمسخر ترس نتانیاهو و پنهان شدن وی در شب حمله ایران توسط ژنرال ارتش اسرائیل در برنامه زنده!
🔹"امیرام لوین" ژنرال ارتش اسرائیل و معاون سابق موساد هنگام گزارش خبرنگار کانال۱۳ از مخفی شدن و ترس نتانیاهو در شب حمله ایران، از خنده منفجر شد!
#نتانیاهو #وعده_صادق۲
📌 خبر
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
💢حملات جدید آمریکا و انگلیس به یمن
🔹منابع رسانهای شامگاه جمعه از حملات تجاوزکارانه آمریکا و انگلیس به مناطقی در استانهای «صنعا»، «ذمار» و «الحدیده» یمن خبر دادند./ ایسنا
📌 خبر
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
23.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢چگونگی نفوذ پیچیده اسرائیل به درون فرماندهان حزب الله به روایت فایننشال
#عطا_بهرامی
📌 خبر
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
💢سران رژیم صهیونیستی هر کدام اهل کدام کشور هستند؟
📌 خبر
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
عیبجویی کسی به امام علی علیه السلام گفت: مرا کوتاه موعظه کن. امام فرمود: از عیبجویی خودداری کن، عرض
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تفسیر و بدا لهم من اللّٰه
از حضرت رسالت پناه صلی الله علیه و آله، تفسیر... وَ بَدٰا لَهُمْ مِنَ اللّٰهِ مٰا لَمْ یَکُونُوا یَحْتَسِبُونَ [۱]، پرسیدند.
فرمود: اعمالی است که آنها را حسنه میپنداشتند ولی آنها را در کفه ی گناهان یافتند. و چنانچه نبض و قاروره دلالت بر احوال بدن دارند، واقعه دلالت بر احوال نفس دارد و لهذا سالکان واقعات خود را بر شیخ عرض کنند و حضرت رسالت پناه صلی الله علیه و آله بسیار به اصحاب خود فرمود:
هل رأی احدکم من رؤیا؟ (آیا یکی از شما خوابی دیده است؟ ) [۲]
----------
[۱]: ۱) - زمر، ۴۷.
[۲]: ۲) - این پاراگراف در متن کشکول به زبان فارسی نگاشته شده و عیناً منتقل شده است.
#کشکول_شیخ_بهاء
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
🔅#چراغ_راه ۱۴ ✍ عمل به این توصیهی شهید علی محمودوند برای عاقبتبه خیر شدن، حیاتیست... #کلام_شهید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔅#چراغ_راه ۱۵
✍ اتمامِ حجت شهید سیدجواد محمودی با دوستان سپاهی و بسیجی...
#کلام_شهید|برادرانِ سپاهی و بسیجی؛ امیدوارم متوجه باشید کاری که انجام میدهید برای خداست یا برای غیر خدا... بخدا اگر در مورد این مسأله فکر نکنید و از رویِ هوایِ نفس کار کنید، بدانید شهدا در آخرت جلویِ شما را خواهند گرفت...
●واژهیاب:
#سپاهی #بسیجی #اخلاص #شهیدسیدجوادمحمودی #ریا #هوای_نفس #شهدای_گیلان
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
🍂
🔻#زندان_الرشید ۲۳۱
خاطرات سردار گرجیزاده
بقلم، دکتر مهدی بهداروند
خرداد ۱۳۶۹ بود. یک روز صبح، نگهبان جدیدی با قد متوسط و چهره سفید و حدودا بیست و شش ساله، وارد شد و خودش را به عنوان زندانبان جدید معرفی کرد. ابتدا با ما دست داد؛ احوال پرسی کرد و اولین سؤال هایی که کرد این بود: «شما که هستید؟ اینجا چه می کنید؟ شغل و درجه تان چیست؟ و چرا شما را به اردوگاه نبرده اند؟» بعد خیره شد ببیند چه جوابی می دهیم.
وقتی دید سکوت کرده ایم و نگاهش میکنیم، گفت: «خب پس، اول من حرف میزنم تا بلکه شما هم به حرف بیایید. شما آدمهای اهل دردسرید! اینجا آوردنتان برای تنبیه کردن شما بوده.» وقتی حرفهایش تمام شد، گفتم: «این حرفها نیست. بر خلاف نظر شما ما آدم های خوبی هستیم و از دردسر بیزاریم، این حرف هایی هم که در مورد ما گفتی واقعیت ندارد.»
- عجب. عجب!
۔ خب، تو بگو اسمت چیست.
۔ اسم من جواد است.
به محض اینکه گفت جواد، فهمیدم شیعه است و با بقیه زندانبانها فرق دارد.
- خب، جواد، ادامه بده.
- اسم تو چیست؟
- اسم من على، و اینها اکبر، محمد، رستم، و عباس هستند.
- شما نظامی هستید؟
- بعضی از ما نظامی هستیم!
- پاسدار یا ارتشی؟
- پاسدار.
- بقیه چه کاره اید؟
- کارمند صدا و سیما هستند.
- علی، من شیعه ای هستم که نماز و روزه و واجباتم را انجام میدهم، مادرم طوری تربیتم کرده که هیچ وقت در امر عبادت کوتاهی نکنم.
شاید یک ساعتی با هم حرف زدیم. جواد خداحافظی کرد و رفت تا به کارهایش برسد. به بچه ها گفتم: «این سرباز ظرفیت جذب را دارد. معلوم است آدم خوبی است و به درد ما می خورد. می شود با او دوست شد و از او یک سری نیازمندیهایمان را بخواهیم.»
صبح روز بعد که جواد در زندان را باز کرد، با خوشرویی و لبخند گفت: «بفرمایید هواخوری.» در حیاط که بودیم، جواد پیشم آمد و گفت: «علی وقت داری؟»
- برای چه؟
- می خواهم از زندگی ام برایت بگویم.
- بله. ولی اجازه بده کارهایم را که انجام دادم سر فرصت با هم حرف می زنیم. خوب است؟
- خوب است. منتظرم
بعد از بیست دقیقه صدا زدم: «جواد بیا.» با عجله آمد و کنارم ایستاد.
- من در خدمتم
- قدم بزنیم یا گوشهای بنشینیم؟
- هر طوری راحتی. قدم بزنیم بهتر است. - باشد. قدم بزنیم.
اولین حرفی که زد این بود: «من از شیعیان مقلد آیت الله العظمی حکیمم، خانواده ام هم مثل خودم از ایشان تقلید می کنند.»
از خانواده، کارش، وضعیت عراق و از همه چیز برایم گفت. وقتی حرف هایش تمام شد، من هم قدری از وضعیت خودمان برایش گفتم. در مدتی که برای او حرف میزدم، همه هوش و حواسش را جمع کرده بود و گوش میداد و حتی پلک نمیزد. هر جمله ای که از وضعیت اسیر شدن، شکنجه شدنها، بازجوییها و....... میگفتم. با تعجب می گفت: «عجب، عجب!» بعد پرسید: «راستی على، گفتی نظامی هستی؟»
- بله. پاسدارم!
تا اسم سپاه را آوردم،
همراه باشید
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357