#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
💠☀️💠☀️💠☀️💠 ☀️اخلاق مهدوی ☀️ 1⃣ قسمت اول ⬅️در بحث اخلاق و بحث مهدویت که در سر فصل به آن اخلاق مهد
💠☀️💠☀️💠☀️💠
☀️اخلاق مهدوی ☀️
2⃣قسمت دوم
⁉️فرق حسادت با غبطه چیست؟
⚠️(این را گاهاً برخی اشتباه می گیرند)حسادت یعنی آن چیزی که دیگری دارد شما دعا می کنید نداشته باشد و از او گرفته شود، به یک بلا یا مصیبتی دچار بشود و آن چیز را از دست بدهد. به این می گویند حسادت که خیلی صفت رذیله ای است و بسیار بسیار بد!!
👈اما غبطه یعنی آن موقعیتی که طرف مقابل دارد را، داشته باشد. من هم ای کاش داشته باشم! این می شود غبطه اتفاقا چیز خیلی خوبی است.
🔆امام صادق (ع) می فرمایند: آفت دین سه چیز است. یعنی فکر نکنیم نماز و روزه و.. را انجام می دهیم دیگر مسلمان شدیم و تمام شد نه! امام صادق (ع) می گوید؛ به زیادی نماز و روزه یک انسان نگاه نکنید شاید عادتش شده باشد. عادت کرده که هر موقع وقت اذان شد سریع وضو بگیرد و اول وقت در مسجد سر صف اول نماز بایستد عادت کرده، می گوید به این ها نگاه نکنید ببینید عمل طرف چگونه است! صداقتش چگونه است؟ کمک کردنش به شیعیان چگونه است!
⚠️پس آفت دین سه چیز است یعنی این سه چیز را کسی داشته باشد فکر نکند که آنچنان مؤمن است؛👇
⬅️1- حسد (حسادت)
⬅️2- عُجب
⬅️3- فخرفروشی
⁉️حسادت که مشخص است. عُجب یعنی چه؟ یعنی خودتان را در نزد خودتان نسبت به دیگران بالاتر می دانید،مثلا فلانی که در حد من نیست! من از فلانی خیلی بالاتر هستم..
⁉️فرق عُجب با غرور چیست؟ غرور عملی انجام می شود،در غرور کار به مرحله عمل می رسد یعنی شما در رفتارتان هم نشان می دهید که از او بالاترید، اما عُجب پیش خودتان و در ذهن خودتان است.
❌فخرفروشی، متأسفانه در بین مذهبی های ما هم هست. در جلسات مذهبی که به صورت هفتگی برگزار می شود و خانم ها انجام می دهند. مثلا می روند زیارت عاشورا، ختم قرآن بخوانند، دست خودشان را تا آرنج پر النگو می کنند که به فلانی بگویند که ما مثلا این قدر النگو داریم، یا مثلا می گویند من برای دخترم شصت هفتاد میلیون تومان جهیزیه گرفتم. این ها فخرفروشی است!❌
🚫متأسفانه بیشتر خانم ها به آن مبتلا هستند، البته آقایون هم هستند ولی خانم ها کمی بیشتر مبتلا هستند. در آقایان مثلا طرف موبایل سه میلیونی خریده یا ماشین شیکی خریده نشان می دهد که همه ببینند، این ها فخر فروشی می شود.
⚠️خیلی حدیث سنگین است ساده از کنارش نگذریم. می گوید آفت دین است یعنی اگر کسی این سه صفت را داشته باشد، فکر نکند عاقبت بخیر می شود.⚠️
🔹ادامه دارد ....
💽برگرفته از سخنرانی "اخلاق مهدوی" فایل شماره(1)
🎤استاد احسان عبادی
#اخلاق_مهدوی 2
https://eitaa.com/zandahlm1357
روز جمعه است میهمان امام زمان ارواحنافداه هستیم میهمان ناخوانده نیستیم دعوتمان کردند
آقاجان یا صاحب الزّمان! ما میهمانهای خوبی نیستیم، پر از نقص، پر از عیب و ایراد هستیم. مثل شخصی که به مهمانی مجلّلی دعوت شده است ولی با لباس کثیف و آلوده میرود، سرش را پایین میاندازد و وارد میشود.
ولی ارباب جان، شما میزبان مهربانی هستید، کریم و رحمة للعالمین هستید.
اندوه بزرگیست زمانی که نباشی...
از لحظه آمدنم به این جهان چیزی به یاد ندارم؛ اما میدانم که هر چه بود گذشت...
کودکی ام با آن همه هیاهوی کودکانه...
نوجوانی ام با آن همه شور و نشاط و طعم تجربه های جدید...
و جوانی ام، که ساعتها در کشمکش شناخت حق و باطل از هم پیشی گرفتند و فقط و فقط گذشتند...
این عمر ماست که میگذرد. میبینید؟؟؟
لمس میکنید؟؟؟
هرچه به مرگ نزدیکتر میشوم، اندوه نبودنت بیشتر و بیشتر حس میشود.
خدايا، اين اندوه را از اين امت به حضور آن حضرت برطرف كن، و در ظهورش براى ما شتاب فرما، كه ديگران ظهورش را دور مى بينند، و ما نزديک می بينيم، به مهربانى ات اى مهربان ترين مهربانان. (فرازی از دعای عهد)
از امام زمانت بشنو!
گوش کن این سخن امامِ تو است!
"در روزگار غیبت کسانی هستند که به اندازهای از فهم و معرفت و شناخت میرسند که دیگر غیبت و حضور امام برایشان مساوی است. آنان مانند کسانی هستند که در رکاب پیامبر بوده و برای دفاع از اسلام شمشیر زدهاند. آنان شیعیان واقعی و بندگان خوب خدا هستند".
📚 احتجاج
اکنون که این سخن را خواندی آیا باز هم از این که امام زمان تو غایب است، شکوه وگلایه میکنی؟
تو میتوانی به جایی برسی که دیگر حضور و غیبت برای تو فرقی نکند!
این وعدهی امام سجاد علیه السلام است.
خداوند عادل است و در حقّ هیچ کس ظلم نمیکند، خدا میداند که تو از امام زمان خود دور هستی!
خدا خودش میداند که الان مصلحت نیست تا امام زمان ظهور کند،
شاید مدتها طول بکشد تا روزگار ظهور فرا برسد امّا جای هیچ نگرانی برای تو نیست!
تو میتوانی به سطحی از آگاهی و شناخت برسی که دیگر غیبت امام زمان و حضور او برای تو مساوی باشد!
خوشا به حال تو!
4_6050806487029121427.mp3
1.03M
🌟 امام رضا(ع)وغلام سیاه
☄ #نشر_حداکثری_صدقه_جاریه_است
دل های پاکتون رو به پنجره فولاد #امام_رضا گره بزنید
https://eitaa.com/zandahlm1357
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
هنر آن است ڪه بمیرے پیش از آنڪه بمیرانندت و مبدا و منشا حیات آنانند ڪه چنین مردهاند...
https://eitaa.com/zandahlm1357
💢 ایثار کم نظیر شهید افغانی
💠 شهیدی که در عملیات والفجر ۹ بر روی سیم خاردار خوابید تا رزمندگان از رویش عبور کنند و عملیات لو نرود.
🌹رجب غلامی، تبعه افغانستان
♦️جالب تر اینکه حدود ۳ هزار شهید افغانی در دفاع مقدس شهید شدند که در قالب تیپ ابوذر ۳ از ایران دفاع می کردند.
⚠️ حالا یک سوال: این حجم از همگرایی دو ملت ایران و افغان را اگر دیگر کشورها داشتند، چه می کردند؟
https://eitaa.com/zandahlm1357
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
آیا میدانید؟
https://eitaa.com/zandahlm1357
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بزن بریم صفحه خنده ههههه😂😂😂
https://eitaa.com/zandahlm1357
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
#طنزجبهه
💠بار اولم بود که مجروح میشدم و زیاد بیتابی میکردم یکی از برادران امدادگر بالاخره آمد بالای سرم و با خونسردی گفت:«چیه، چه خبره؟»تو که چیزیت نشده بابا!
تو الان باید به بچههای دیگر هم روحیه بدهی آن وقت داری گریه میکنی؟! تو فقط یک پایت قطع شده! ببین بغل دستی است سر نداره هیچی هم نمیگه، این را که گفت بیاختیار برگشتم و چشمم افتاد به بنده خدایی که شهید شده بود!
بعد توی همان حال که درد مجال نفسکشیدن هم نمیداد کلی خندیدم و با خودم گفتم عجب عتیقههایی هستند این امدادگرا😂
https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زندگی همین چند ثانیس 😂
ما مشهدیا پوف میکنیم😂
فووت نمیکنیم😂
#جواد_خواجوی
#دوبله_مشهدی
🔻طلاق دو قورباغه در هند!
🔹خبر ازدواج دو قورباغه در ماه جولای تو هند رو یادتون هست؟
🔹طبق باورهای سنتی تو هندوستان دو تا قورباغه رو به عقد هم در میارن تا خشکسالی بر طرف بشه و بارون بیاد، حالا بعد از ازدواج این دو تا قورباغه، تو اون منطقه انقدر بارون اومده که سیل راه افتاده!😆
🔹هیچی دیگه این زبون بسته ها رو از هم جدا کردن، بلکه بارون بند بیاد😁
⚓اینم از ازدواج وطلاق قورباغه ها😀😃😄😂
https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کیا این سرود بلدهستن ؟👏👏👏
اونوقتا شب این سرود از تلویزیون پخش میشد و کرکره صدا سیما رو میکشیدن پایین😂😂
#شهید_میشم...:
《 #از_بیت_الاحزان_من_تا_فردوس_تو 》
💛قسمت چهل و یکم
از همان روزِ اولی که رفته بودم خوابگاه ، عهد کرده بودم هر روز قران بخونم و ترکش نکنم. بعد از ظهرا میرفتم نماز خانه و روزی دو تا سه صفحه از رو قران میخوندم، بعضی از دخترا براشون جالب بود میومدن و ازم سوال میکردن که کجا قران یادگرفتم بعضیاشونم ازم می خواستن یادشون بدم.. بااینکه به فکرم نرسیده بود که میتونم براشون کلاس بزارم، اما الحمدلله که خیلی هم بی نصیب از توفیقِ یاد دادن قرآن نشدم و دخترا خودشون هر وقت دلشون میخواست یکی یکی میومدن و بهشون کمک میکردم.
😔خیلی وقت بود از مامان بی خبر بودم بعد از اون تصادفی که با هم بودیم، دیگه ندیده بودمش دو سه سالی میشد که حتی صداش رو هم نشنیده بودم وقتی تازه اومده بودم خوابگاه اینقد مشکلات و ناراحتی داشتم که به فکرم نرسیده بود میتونم دزدکی با مامان در ارتباط باشم از یه طرف هم چون خیلی تنها بودم و داشتم بزرگ میشدم و در این باره بخاطر بی مادری زجرهای زیادی میکشیدم ، تو دلم نسبت به مامان غوغایی برپا بود
💔غوغای دلتنگیِ نبودن و بی خبریش. غوغایِ گله و شکایت که مامان چرا اینقد از فردوسش بی خبره ! مگه نمیدونست در غربت و تنهایی و بی کسی دارم بزرگ میشم؟ مگه نمیدونست در سنی ام که شدیدا به بودنش در کنارم نیازمندم؟ چرا سراغم رو نمیگرفت؟
دلم برای شنیدن صداش یه ذره شده بود همه ی اینا مثل عقده ای رو دلم بود که هر بار مانع میشد سراغش رو بگیرم.
یه شب سرپرست خوابگاه صدام زد گفت فردوس ! تلفن داری وقتی رفتم پشتِ تلفن ، خودش رو معرفی کرد یکی از خانومای فامیل مامان بود تعجب کردم چون بار اول بود تلفنی ازم احوالپرسی میکردن گفت ما فردا میایم اونجا چیزی لازم نداری برات بیاریم؟ گفتم نه ممنون. بعد خداحافظی کرد و تلفن رو قطع کرد
اون شب تا صبح بی قرار بودم دلشوره ی عجیبی داشتم نزدیکای عصر بود که اومدن همون خانم با همسرش تو نگهبانی منتظرِ من بودن دستِ پر اومده بودن و کُلی میوه و خوراکی همراهشون بود. ازشون تشکر کردم و اونا رو بردم اتاق و برگشتم پیششون درباره ی مامان ازم سوال کرد گفتم خبری ازش ندارم گریه ش گرفت گفت مادرت این چند سال بدبختی های زیادی سرش اومد ازش گله نکن اگه احوالتو نپرسیده چون تا نیومده بودی اینجا نمیتونست تو این چند ماه که اینجا بودی مادرت شب و روز بیمارستان بود بالا سرِ شوهرش و بچه هاش رو هر روز پیش یکی جا میگذاشت هزینه ی درمان نداشتن و خیلی تو مضیقه بودن.
😔همینطور که داشت حرف میزد اشکام سرازیر شد به زور تونستم حرف بزنم. گفتم آقا فرزاد چِش بوده مگه؟ گفت کبدش مشکل پیدا کرده بود و مرتب تحت درمان بود گفتم الان چی؟ حالش خوبه؟ حال مامان چطوره دیدیش؟ اینو که پرسیدم دستاش رو گذاشت رو صورتش و تا تونست گریه کرد و نتونست جوابم رو بده
😳قلبم داشت تکه تکه میشد فورا از جا پریدم گفتم چیشده؟؟؟ گفت فردوس جان پریشب خبر دادن آقا فرزاد فوت کرده!
یالله باورم نمیشد مامانم چی بسرش اومده بود بعد از این همه مصیبت و سختی الان تنها یاور و همدمش رو از دست داده بود با دوتا بچه چکار می کنه سرپناه و خرج و مخارجش چی میشه؟؟؟
یک لحظه یادِ مهربونی های آقا فرزاد افتادم که چقد هوامو داشت، و چقدر مامان رو دوست داشت، قلبم از ماتم و اندوه پر شد.. اینقد گریه کردم که دخترای خوابگاه یکی یکی و یواشکی از کنارمون رد میشدن ببینن چه خبر شده.
هوا کم کم داشت تاریک میشد و تصمیم گرفتن از پیشم برن روم نمیشد شماره ی منزل مامان رو ازشون بخوام اما بالاخره موقع خداحافظی شماره رو ازشون گرفتم و گفتم که بهش زنگ میزنم
🔸وقتی اونا رفتن فرزانه فورا اومد، گفت از وقتی اومدن پیشت دارم از دور نگات میکنم، چت شد چرا اینقد گریه کردی؟ قضیه رو براش گفتم دلم پُر شد و دوباره زدم زیر گریه
😔اونم پا به پای من گریه می کرد و دلداریم می داد
💛 ادامه دارد....
https://eitaa.com/zandahlm1357