نزدیک ترین لحظه ها به سحرگاه همانا تاریک ترین زمان شب اند. اما طلوعی در پی این ظلمت است که جهان را روشن خواهد کرد!
اندوهگین نباش! دست به دعا بلند کن که نجات نزدیک است و منجی پای در رکاب...
خدایا !
همین الان، سلام و تحیت ما رو در پاکتی از نور توسط ملائک خودت به حضرت مهدی برسان؛ سلام ما رو به آقامون برسون.
آی ندبهخونها سلامتون به امام زمان دائمی باشه. هر روز صبح که از خواب بیدار میشید اول روز به آقا سلام کنید، روزتون رو با سلام دادن به ارباب شروع کنید.
به خدا این سلامها جواب داره و یه روز به دردتون میخوره. اگه روزی آقا ظهور کرد و ما نبودیم، خدا ملک خودشو میفرسته بالای سرمون میگه فلانی، بلند شو، از قبر بیرون بیا، آقات ظهور کرده.
مگه نمیخواستی در رکابش باشی؟ مگه نمیخواستی براش سربازی کنی؟ مگه انتظارشو نمیکشیدی؟ مگه همیشه صداش نمیزدی؟ مگه هر هفته صبح جمعه برای غریبی آقات گریه نمیکردی؟ حالا بلند شو بیا، آقات منتظرته!
به به چقدر قشنگه آدمو از قبر بیرون بکشند تا برای امام زمانش سربازی کنه. اینجاست که حضوری خدمت آقا میرسیم سلام میدیم و کفنپوش حاضریم جانمونو براش نثار کنیم.
4_5787591937439566060.mp3
2.79M
من هنوزمنتظرم
@zandahlm1357
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
هنر آن است ڪه بمیرے پیش از آنڪه بمیرانندت و مبدا و منشا حیات آنانند ڪه چنین مردهاند...
https://eitaa.com/zandahlm1357
🔰 دَم زدن از دین و خدا
✍شهید دکتر #مصطفی_چمران
زیادند کسانی که دم از دین و خدا می زنند و خود را "مکتبی" می گویند . و در حقیقت دین و خدا و مکتب وسیله ای برای اغراض شخصی آنها است و چه بسا خودشان در "جهل مرکب" گرفتار آمده باشند و ندانند که اشتباه می کنند و ملتی را به سقوط بکشانند و یا انقلابی را به قهقرا ببرند.
📚 حماسه ، عشق و عرفان، ص ۷۱
@zandahlm1357
17.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 نماهنگ | تریبون مقاومت
🔺️ مروری اجمالی بر خط مقاومت و ایستادگی ملت در چهل سال بیانات رهبر انقلاب در خطبههای نماز جمعه تهران
🌹🍃🌹🍃
┄┅══✼♡✼══┅┄
@zandahlm1357
🔰 خواست دشمن، بیرونق کردن #انتخابات است
🔻 رهبر انقلاب در خطبههای #نمازجمعه27دی:
🔹یک مطلب راجع به انتخابات: برادران و خواهران عزیز، حضور ملت ایران مهمترین عامل اقتدار است، و این حضور در جاهای متعددی است، یکی از مهمترینش انتخابات است. در انتخابات حضور ملت ایران، کشور را بیمه می کند و دشمن را مایوس میکند.
سعی و تلاششان بر این است که نگذارند با انواع و اقسام حیل، که مردم با شوق در انتخابات شرکت کنند.
من عرض می کنم مردم با شوق و ذوق باید در انتخابات شرکت کنند. حالا مسائل گوناگونی درباره انتخابات، تذکراتی هست که انشاءالله اگر زنده بودیم عرض خواهم کرد.
مراقبت کنید که مبادا دشمن بتواند در این زمینه خواسته خودش را تحقق ببخشد که عبارت است از کمرنگ کردن و بی رونق کردن انتخابات. ۹۸/۱۰/۲۷
🏷 #ملت_مقاومت_علیه_آمریکا
@zandahlm1357
34.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 ببینید| رهبر انقلاب در خطبههای #نمازجمعه27دی: سه دولت انگلیس، فرانسه و آلمان، پادویی آمریکا را میکنند
👈🏻 اینها همان دولتهایی هستند که در جنگ تا توانستند به صدام کمک کردند
🔹 ملت عزیز ایران باید همتشان این باشد که قوی بشوند
🏷 #ملت_مقاومت_علیه_آمریکا
@zandahlm1357
29.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 ببینید | امروز؛ اقامه نماز جمعه به امامت حضرت آیت الله خامنهای
🏷 #ملت_مقاومت_علیه_آمریکا
@zandahlm1357
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
آیا میدانید؟
https://eitaa.com/zandahlm1357
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍ فشار بالای آب و حفره دقیق باعث خروج منظم و جالب آب به این شکل شده ، طوری که فکر میکنی اصلا آب جریان نداره و ثابته ، اما نیست !
@zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
One positive thought produces millions of positive vibrations.
یک فکر خوب باعث ایجاد میلیونها ارتعاش مثبت میشه
@zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پارک 7 بعدی ژاپن به یکی از عجیب ترین پارک های دنیا تبدیل شده است
پارک 7 بعدی ، پارکی که طبیعت آن واقعی به نظر میرسد و شما واقعا فکر میکنید میتوانید حیوانات را لمس کنید
@zandahlm1357
نکات جالب روانشناسی 😮
1. عاشق شدن، تاثیری مشابه مصرف کوکایین بر مغز و اعصاب دارد.
2. باور خوشبینانه درمورد آینده میتواند آدمها را در برابر بیماریهای جسمی و روانی مقاومتر کند.
3. گرفتن دست کسی که دوستش دارید میتواند درد فیزیکی، همینطور استرس و ترس را کاهش دهد.
4. آدمهایی که اعتماد به نفس پایینی دارند تمایل دارند دیگران را قضاوت و آنها را تحقیر کنند.
5. خاطرات به مرور زمان تحریف میشوند و خاطراتی جدیدی شکل میگیرند که کمتر به خاطرهی اصلی شباهت دارند.
6. افسردگی نتیجهی بیش از حد فکر کردن است، ذهن مشکلاتی را خلق میکند که حتی وجود ندارند.
7. بودن با آدمهای شاد، شما را شادتر میکند.
8. اگر خودتان را متقاعد کنید که خوب خوابیدهاید، مغز تا حدی فریب میخورد که شما واقعا خوب خوابیدهاید.
@zandahlm1357
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بزن بریم صفحه خنده ههههه😂😂😂
https://eitaa.com/zandahlm1357
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بدون شرح
@zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥⭕️ مسئولین این شکلی مرگ بر آمریکا میگن😕😂😂😂😂
@zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥⭕️ سکانسی دیدنی از سریال روزی روزگاری: مو کار خودمو درست بلد نیستُم!
قابل توجه بعضی از مسئولین ....بوبووووووووققق 😂😂😂
@zandahlm1357
#شهید_میشم...:
#از_بیت_الاحزان_من_تا_فردوس_تو
قسمت پنجاه و پنجم
بعدازظهری بود بابا زنگ زد و گفت قبل از رفتنت به خوابگاه باید برگردی خونه اینجا یه سری کارای اداری مربوط به شناسنامه ها هست که لازمه خودتم باشی فرهادم از خدا خواسته به بابا زنگ زد و گفت من برش میگردونم با ماشینِ خودم بابا اول رضایت نداد بعدا که به عمو گفتیم ، به بابا زنگ زده بود و گفته بود چه اشکالی داره بزار فرهاد برش گردونه شب که شد بابا خودش به فرهاد زنگ زد و گفت مشکلی نداره باهم بیاید
🔸فرداش ساعتای نزدیک به نُهِ صبح بود که راه افتادیم. از مادربزرگ گرفته تا عمو و زن عمو و بقیه همگی کلی سفارش کردن که فرهاد عجله نکنه و بین راه استراحت کنیم آخه از اینجا تا خونه ی ما چهار ساعتی راه بود و تقریبا طولانی بود تو راه کلی بگو بخند و خوشی کردیم و هر جا که منظره ی قشنگ داشت چند دقیقه ای پیاده میشدیم من خیلی از رانندگی و ماشین میترسیدم چون تو بچگی تصادف کرده بودم و خاطره ی خوشی ازش نداشتم
فرهادم اصرار میکرد چون جاده خلوته بشینم پشتِ فرمان و خودشم مواظب باشه که اتفاقی نیفته اما اصلا جرات نکردم بشینم پشتِ فرمان
فرهاد حافظ 25جز قران بود تو مسیر که میومدیم خیلی جاها قرآن میخوند؛ صدای فوق العاده قشنگ و حزینی داشت حتی خیلی وقتا واسه مراسمای مذهبی دعوتش میکردن قرآن و سرود بخونه
😔نمیدونم چرا یه غم بزرگی رو دلم سنگینی میکرد گفتم فرهاد دیگه قران نخون خیلی حزینه دلم تنگ میشه یا حداقل یه جور دیگه بخون خندید و گفت مشکل از حزینیه صدام نیست از فکر خودته
😏نگاش کردم فکر کردم جدی میگه زد زیر خنده و گفت باهات شوخی کردم اینطور نگام نکن از دعوا کردنات واقعا میترسم گفتم فرهاد حالا جدی جدی نمی خوای برم دانشگاه؟؟ گفت خود دانی اما من نظرم اینه اگه دانشگاهت با پسرا باشه نری اگرم رشته ای قبول شدی که دانشگاش دخترونه بود که چه بهتر برو گفت راستش من واسه بعدِ ازدواجمون برنامه زیاد دارم اگه خودت بخوای کمکت میکنم بشین قرآن حفظ کن حرف از حفظِ قرآن که زد باز دلم لـــــــرزید. میدونستم واسه خیلی چیزای دیگه هم نقشه داره تو کلَش که منو بکشونه طرف خودشون و حفظ قران یه مقدمه ست گفتم ان شاءالله خدا بزرگه، حالا ما که فعلا عقدمون ثبت نشده کجا با این عجله تا بعدِ ازدواج
گفت راستی فردوس این خیلی ذهنمو درگیر کرده باید زودتر ثبتش کنیم که نتونن به این راحتی ازهم جدامون کنن من فکر میکنم بابات منتظره ازهم جداشیم واسه همین نمیزاره عقدمون ثبت بشه راستم میگفت بعدا فهمیدم این تو ذهنِ بابا بوده
جاده خلوت بود به قسمتی داشتیم نزدیک میشدیم که جاده ش پهنتر بود و ماشین راحت میتونست دور بزنه. شبیه اتوبان بود و اتوبانم نبود فرهاد گفت فردوس بازوهام عجیب درد میکنه اینجا ماشین رو چند دقیقه ای پارک میکنم. نمیدونم چیشد که چند بار چشماشو بازو بسته کرد مثل اینکه دیدش تاره شده باشه هول شدم گفتم فرهاد بزن کنار اما انگار نمیتونست
😔انگار فرمان تو دستاش سفت شده بود که زورش بهش نمیرسید ماشین تو سرعتِ بیشتر از صد بود صدای لاستیکا اینقد شدید بود که فکر کردم از زیرِ ماشین دررفتن اونقد ترسیده بودم که نه دیدم و نه یادمه که اون لحظه چیشد. اما یادمه خودم رو اماده ی مرگ کردم
نه جیغ، نه فریاد، نه هوار، نه سر و نه صدا. فقط تونستم بازوی فرهاد رو بگیرم، سَرمو کشیدم کنار و محکم چشمامو بستم کاملا آماده ی مرگ شدم و فقط نگرانِ این بودم که اگه نمیریم تا آخر عمر ذلیلِ روی تخت میشیم از فلج شدنی که تو فیلما دیده بودم خیلی میترسیدم ماشین کاملا از کنترل فرهاد خارج شده بود و نمیتونست کاری بکنه.
بدلیل سرعتِ زیادش، چندین بار دورِ خودش چرخید چون چشمام بسته بود فکر کردم داریم پایین میفتیم تا اینکه صدای برخورد ماشین به چیزی شبیه تخته سنگ بزرگی اومد، از جلو جمع شد و کاملا واژگون شد. از خدا میخوام این هول و هراس نصیب هیچ مسلمانی نشه
چشمایی که بسته بودم دیگه باز نشد تا نوزده روزِ بعد .
چشمایی که بستم دیگه هیچوقت فرهاد رو ندیدن حتی جسدِ بی روحش رو سبحان الله نوزده روز تو کُما بودم بدونِ هیچ گونه شکستی و آسیب جدی از اون تصادفِ هولناک و کشنده تنها جاهایی از بدنم کبود شده بود و دلیل کُما رفتنم به گفته ی پزشکا به علت ترس و شُک زیادی بود که بهم وارد شده بود و گفته بودن جزِ موارد نادره ؛ اما خودم میدونم دلیل کما رفتن و بی خبریم از دنیا، اونم نوزده روز! تنها به واسطه ی حکمت و رحمت الله بود که شاهد عینی مرگِ فرهاد نباشم چون اگه بودم و میدیدم از فرطِ ناراحتی بلایی بدتر ازین سرم میومد از لطف الله بود که شاهدِ این اتفاقات نبودم وگرنه هیچوقت فراموش نمیکردم و ضربه ای کاری به ذهن و روحم وارد میشد. بیچاره خانواده هامون چه زجری کشیده بودن
💛ادامه دارد...
https://eitaa.com/zandahlm1357
سالار عقیلی- حماسه بصیرت_-239884336.mp3
3M
@zandahlm1357