eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
48.2هزار عکس
35.1هزار ویدیو
1.6هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
⁨حرف کبوتر بقیع با کبوتر امام رضا(ع) 🌹من کبوتر بقیعم، با تو خیلی فرق دارم  🌹سرمو به جای گنبد ، رو مشبکا میذارم 🌹اونجا هرکی میپره طائر افلاکی میشه 🌹 اینجا هرکی میپره بال و پرش خاکی میشه https://eitaa.com/zandahlm1357 ‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌
4_5814686798755923396.mp3
6.18M
🎧🎧 ⏰ 3 دقیقه 👆 ✅ روایتی جانسوز از قبرستان بقیع😭 🔹 ═══✼🍃🌹🍃✼═══ 🎤 🔹 https://eitaa.com/zandahlm1357
سؤال👇 سلام علیکم. خانمی مقداری طلا دارد(النگو، گوشواره و....) که بخاطرترس ارشوهر که طلاهارانفروشه وازدستش درنیاره طلاهارا درون بانک امانت گذاشته میخواستم ببینم به این طلاها خمس تعلق میگیره یانه؟ اگراین طلاها هدیه باشندچطور؟ مقلدرهبری، آیت الله مکارم. پاسخ👇 سلام علیکم طلاهایی که مورد نیاز زن هست و در شأن او می باشد، خمس ندارد.
سؤال👇 سلام وخسته نباشید ببخشیدبرای درست کردن شیره ی توت وانجیرآیاجوشاندن آن مثل انگورحدواندازه داردیاخیر باتشکر مرجع تقلیدآیت الله مکارم پاسخ👇 سلام علیکم خیر
🔸حکم خوانندگی زن در جمع و گوش دادن به آن 📣ما را در نشر احکام الهی یاری کنید.
سؤال👇 سلام علیکم شخصی یزدی هست و میخواهد وطن دوم خود را طزرجان قرار دهد یعنی میخواهد در طزرجان هم نماز و روزه اش درست باشد. چه راه هایی دارد؟؟؟ مرجع تقلید: مقام معظم رهبری خیلی ممنون پاسخ👇 سلام علیکم جهت اتخاذ وطن دوم انسان می بایست مدتی در آن مکان حضور داشته باشد که عرفا بگویند این شخص اینجا را وطن اتخاذ کرده است. اما مقام معظم رهبری فتوایی دارند که اگر کسی به این شکل عمل کند نماز وی در آن روستا کامل و روزه اش نیز صحیح است و آن فتوا این است: اگر کسی مرتب به یک مکان خاص رفت و آمد می کند که عرف مردم او را مسافر نمی گویند با دو شرط نمازش کامل و روزه اش صحیح می باشد: 1_حداقل هفته ای دو روز در آنجا حضور داشته باشد. 2_ در آن مکان سرپناهی داشته باشد یعنی منزلی متعلق به خود یا ملکی یا اجاره ای پس میهمان کسی در آن مکان نباشد حتی والدین خود 🔶 این مسأله ای جدای مسأله کثیر السفر است مراقب باشید مباحث با هم خلط نشود.
سؤال👇 سلام شخصی زنجان بدنیا امده از ۷سالگی تهران زنگی کرده ۱۸سالگی ازدواج کرده و ساکن کرج است نمازو روزه او در زنجان که محل تولد ش بوده و تهران که بزرگ شده و منزل پدری اش انجاست چگونه است مقلدمقام معظم رهبری پاسخ👇 سلام علیکم اگر از محل تولد که مدت 7 سال در آنجا زندگی کرده است، اعراض نکرده باشد نماز او کامل و روزه او نیز صحیح است و همچنین نسبت به تهران که محل سکونت وی در این چند سال بوده است. البته ایشان فقط می تواند دو وطن داشته باشد پس در محل سکونت باید قصد ده روز داشته باشد.
سؤال👇 سلام برا خواندن تلقین میت باید سه مرتبه بگویند: «اسْمَعْ افْهَمْ یا مُحَمَّدَ بْنَ عَلی» بعد اون متن طولانی رو یکبار خوند یا هربار متفاوته پاسخ👇 سلام علیکم سه گفتن و سایر امور از مستحبات است. پس بهتراست سه مرتبه گفته شود.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﷽✨ تا ولاالضالین را در گوش من خوانده است! ✍یکی از شاگردان شیخ اعظم انصاری گوید: چون از مقدمات علوم و سطوح فارغ گشتم برای تکمیل تحصیلات به نجف اشرف رفتم و به مجلس افادت شیخ درآمدم ولی از مطالب و تقریراتش هیچ نمی فهمیدم. خیلی براین حالت متأثر شدم تا جائی که دست به ختوماتی زدم باز فایده نبخشید بالاخره به حضرت امیر علیه السلام متوسل گشتم. شبی در خواب خدمت آن حضرت رسیدم. حضرت آیه شریفه بسم الله الرحمن الرحیم را در گوش من قرائت فرمود. صبح چون در مجلس درس حاضر شدم. درس را می فهمیدم کم کم جلو رفتم، پس از چند روز به جایی رسیدم که در آن مجلس صحبت می کردم. روزی از پایین منبر درس با شیخ بسیار صحبت می نمودم و اشکال می گرفتم. آن روز پس از پایان درس خدمت شیخ رسیدم. شیخ آهسته در گوش من فرمود: آن کسی که بسم الله را در گوش تو خوانده است تا ولاالضالین را در گوش من خوانده است. این را گفت و رفت. من از این قضیه بسیار تعجب کردم و فهمیدم که شیخ دارای کرامت است زیرا تا آن وقت به کسی این مطلب را نگفته بودم 📚ر.ک: داستان های شنیدنی از کرامات علما / 62 61، به نقل از: بحار الانوار، 72 / 130. ↶【به ما بپیوندید 】↷ https://eitaa.com/zandahlm1357 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
صفحه امر به معروف و نهی از منکر .......: @zandahlm1357
4_5832340780789794604.mp3
2.94M
✨ امر‌به‌معروف و نهی‌ازمنکر، معیار دین‌داری مؤمنين است. ✅حجة‌الاسلام حسینی‌قمی https://eitaa.com/zandahlm1357
به کوروش به آرش به جمشید قسم به نـقـش و نـگار تخت جمشید قسـم ایــــران همی قلب و خون مـن اســــت گـــرفــتـــه زجــان در وجـــود مــن اســت بـــخــوانـیــم ایــن جـــمـلـه در گــوش بــــاد چـــو ایــــــران مـــبــــاشــد تــن مـــن مــبــاد صفحه شاعران ایران زمین .......: @zandahlm1357
animation.gif
7.9K
حکیم ابوالقاسم فردوسی توسی (زادهٔ ۳۲۹ ه‍.ق، ۳۱۹ ه‍.خ - درگذشتهٔ پیش از ۴۱۱ ه‍.ق، ۳۹۷ ه‍.خ در توس خراسان)، سخن‌سرای نامی ایران و سرایندهٔ شاهنامه حماسهٔ ملی ایرانیان. او را بزرگ‌ترین سرایندهٔ پارسی‌گو دانسته‌اند. نام و آوازه فردوسی در همه جای جهان شناخته و ستوده شده است. شاهنامهٔ فردوسی به بسیاری از زبان‌های زنده جهان برگردانده شده است. در ایران روز ۲۵ اردیبهشت به نام روز بزرگداشت فردوسی نامگذاری شده است. آثار او در گنجور: شاهنامه علاوه بر آن ابیاتی در هجو سلطان محمود به فردوسی منتسب است که به احتمال زیاد جعلی است و از آن او نیست اما جهت اطلاع ادب‌دوستان متن آن در این بخش در دسترس قرار گرفته است: هجونامه (منتسب) https://eitaa.com/zandahlm1357
نظامی عروضی در کتاب چهارمقاله آورده که چون فردوسی از ناچیزی صلهٔ سلطان محمود غزنوی رنجید از غزنه گریخت و به طبرستان نزد سپهبد شهریار از آل باوند رفت و محمود را هجا گفت. اما به خواست سپهبد آن هجونامه را نابود کرد و تنها شش بیت از آن باقی ماند که نظامی عروضی آن را در چهارمقاله نقل کرده است. اما ادبای امروزی عموماً به دلایل مختلف از سستی ابیات در دسترس از هجونامه و ناهمخوانی آن با زبان فردوسی گرفته تا ناهمخوانی تعداد ابیات آن با گزارش نظامی عروضی در انتساب این ابیات به فردوسی تردید کرده‌اند، آن را جعلی دانسته‌اند و آن را از آن فردوسی و در شأن او ندانسته‌اند. با این حال از آنجا که بعضی از ابیات مندرج در این هجونامه از جمله بیت معروف: بسی رنج بردم در این سال سی عجم زنده کردم بدین پارسی به غلط یا درست به نام حکیم طوس معروف است و بر سر زبانهاست جهت اطلاع دوستان از تردید در انتساب این ابیات به فردوسی آن را به عنوان پیوست شاهنامه به گنجور اضافه کردیم. دوستان علاقمند به مطالعهٔ بیشتر در این زمینه می‌توانند به مقالهٔ «با هجونامه چه باید کرد؟» به قلم استاد جلال خالقی مطلق مندرج در شمارهٔ ۱۱۵ مجلهٔ بخارا مراجعه کنند. ایا شاه محمود کشور گشای ز کس گر نترسی بترس از خدای گر ایدونک گیتی به شاهی تراست نگویی که این خیره گفتن چراست که بددین و بدکیش خوانی مرا منم شیر نر میش خوانی مرا نبینی تو این خاطر تیز من نیندیشی از تیغ خونریز من تو این نامهٔ شهریاران بخوان سر از چرخ گردان همی مگذران مرا سهم دادی که در پای پیل تنت را بسایم چو دریای نیل نترسم که دارم ز روشن دلی به دل مهر جان نبی و علی مرا غمز کردند کان پر سخن به مهر نبی و علی شد کهن گر از مهر ایشان حکایت کنم چو محمود را صد حمایت کنم اگر شاه محمود از این بگذرد مر او را به یک جو نسنجد خرد من از مهر این هر دو شه نگذرم اگر تیغ شه بگذرد بر سرم منم بندهٔ هر دو تا رستخیز اگر شه کند پیکرم ریزه ریز جهان تا بود شهریاران بود پیامم بر نامداران بود که فردوسی طوسی پاک جفت نه این نامه بر نام محمود گفت به نام نبی و علی گفته‌ام گهرهای معنی بسی سفته‌ام نه زین گونه دادی مرا تو نوید نه این بودم از شاه گیتی امید بدانیش کش روز نیکی مباد سخنهای نیکم به بد کرد یاد بر پادشه پیکرم زشت کرد فروزنده اخگر چون انگشت کرد هر آن کس که شعر مرا کرد پست نگیردش گردون گردنده دست چو فردوسی اندر زمانه نبود بد آن بد که بختش جوانه نبود بسی رنج بردم در این سال سی عجم زنده کردم بدین پارسی به دانش نبد شاه را دستگاه وگرنه مرا برنشاندی به گاه اگر شاه را شاه بودی پدر به سر برنهادی مرا تاج زر اگر مادر شاه بانو بودی مرا سیم و زر تا به زانو بدی چون اندر تبارش بزرگی نبود نیارست نام بزرگان شنود جهاندار اگر نیستی تنگدست مرا بر سر گاه بودی نشست مرا گفت: خسرو که بوده‌ست و گیو؟ همان رستم و طوس و گودرز نیو؟ مرا در جهان شهریاری نو است بسی بندگانم چو کیخسرو است بسی تاجداران و گردنکشان که دادم یکایک از ایشان نشان همه مرده از روزگار دراز شد از گفت من نامشان زنده باز به سی سال بردم به شهنامه رنج که شاهم ببخشد بسی تاج و گنج به پاداش من گنج را در گشاد به من جز بهای فقاعی نداد فقاعی نیرزیدم از گنج شاه از آن من فقاعی خریدم به راه که سفله خداوند هستی مباد جوانمرد را تنگدستی مباد سر ناسزایان بر افراشتن وز ایشان امید بهی داشتن سر رشتهٔ خویش گم کردن است به جیب اندرون مار پروردن است درختی که او تلخ دارد سرشت گرش برنشانی به باغ بهشت وز او جوی خلدش به هنگام آب به بیخ انگبین ریزی و شیر ناب سرانجام گوهر به کار آورد همان میوهٔ تلخ بار آورد به عنبرفروشان اگر بگذری شود جامهٔ تو همه عنبری وگر نو شوی نزد انگشتگر از او جز سیاهی نیابی دگر ز بد اصل چشم بهی داشتن بود خاک در دیده انباشتن ز ناپارسایان مدارید امید که زنگی به شستن نگردد سپید ز بد گوهران بد نباشد عجب سیاهی نشاید بریدن ز شب پرستارزاده نیاید به کار وگر چند باشد پدر شهریار پشیزی به از شهریاری چنین که نه کیش دارد نه آیین و دین https://eitaa.com/zandahlm1357
_سوخته: به جز ما، دو نفر هر چی التماس کردم فایده نداشت ... و رسما تمام کارهای فرهنگی تربیتی مدرسه ... از برنامه ریزی تا اجرا و ... به ما محول شد ... و مسئولیتش با من بود ... اسمش این بود که تو فقط ایده بده ... اما حقیقتش، جملات آخر آقای مدیر بود... ببین مهران ... تو بین بچه ها نفوذ داری ... قبولت دارن ... بچه ها رو بکش جلو ... لازم نیست تو کاری انجام بدی ... ایده بده و مدیریت شون کن بیان وسط گود ... از برنامه ریزی و اجرای مراسم های ساده ... تا مسابقات فرهنگی و ... نمی دونستم بخندم یا گریه کنم ... آقا در جریان هستید ما امسال ... امتحان نهایی داریم؟ ... این کارها وظیفه مسئول پرورشی مدرسه است ... کار فرهنگی برای من افتخاریه ... اما انصافا انجام این کارها ... برنامه ریزی و راه انداختن بچه ها و ... مدیریت شون و ... خیلی وقت گیره ... نگران نباش ... تو یه جا وایسی بچه ها خودشون میان دورت جمع میشن ... دست از پا درازتر اومدم بیرون ... هر کاری کردم زیر بار نرم، فایده نداشت ... تنها چیزی که از دوش من برداشته شده بود... نوشتن گزارش جلسات شورا بود ... که اونم کلا وظیفه رئیس شورا نبود ... اون روزها هزاران فکر با خودمی می کردم ... جز اینکه اون اتفاق، شروع یک طوفان بود ... طوفانی که هرگز از ورود بهش پشیمان نشدم ... اولین مناسبت بعد از شروع کار شورا ... بعد از یه برنامه ریزی اساسی ... با کمک بچه ها، توی سالن سن درست زدیم و... همه چیز عالی و طبق برنامه پیش رفت ... علی الخصوص سخنران ... که توی یکی از نشست ها باهاشون آشنا شده بودم ... و افتخار دادن و سخنران اون برنامه شدن ... جذبه کلامش برای بچه ها بالا بود و همه محو شده بودن ... برنامه که تموم شد ... اولین ساعت، درسی شیمی بود ... معلم خوش خنده ... زیرک ... و سختگیر ... که اون روز با چهره گرفته و بداخلاق وارد کلاس شد ... چند لحظه پای تخته ایستاد و بهم زل زد ... راسته که سخنران به دعوت تو حاضر شده بود بیاد؟ ... این آقا راحت هر دعوتی رو قبول نمی کنه ... یهو بهروز از ته کلاس صداش رو بلند ... آقا شما روحانی ها رو هم می شناسید؟ ... ما فکر می کردیم فقط با سواحل هاوایی حال می کنید ... و همه کلاس زدن زیر خنده ... همه می خندیدن ... به جز ما دو نفر ... من و دبیر شیمی ... . . ادامه دارد... 🌸نويسنده:سيدطاها ايماني🌸 🌹🌹🌹🌹🌹🌹 بامــــاهمـــراه باشــید🌹 https://eitaa.com/zandahlm1357 🌹🌹🌹🌹🌹🌹