🌹 خانه تاریخی عباسیان _ کاشان
مجموعه تاریخی عباسیان بین سال های ۱۲۴۵ تا ۱۲۴۸ هجری قمری همزمان با دوره قاجار به درخواست حاج محمد ابراهیم تاجر كاشی -پدربزرگ آیت اله سید محمد علوی بروجرودی معروف به «سید باغ»- که از تاجران معروف چینی و بلور در کاشان بود ساخته شد. متاسفانه هیچ اطلاعاتی از معمار این مجموعه در دسترس نیست اما شواهد نشان دهنده آن است که ساخت این بنا ۲۰ سال به طول انجامیده است. این مجموعه وسعتی بالغ بر ۵۰۰۰ متر مربع و زیربنایی در حدود ۷۰۰۰ متر مربع دارد و شامل ۵ طبقه و ۵ حیاط می شود.
جلوه هایی از معماری اصیل ایرانی-اسلامی در طرح های بدیع و نقش های خیال انگیز گچ بری و انواع تزیینات، خود را به نمایش گذاشته اند و این زیبایی به حدی چشم نواز است که طبق نظر كارشناسان، این مجموعه را به عنوان نامزد دریافت جایزه زیباترین بنای مسكونی ایرانی-اسلامی در نظر گرفته اند.
این خانه تاریخی منحصر به فرد با همه چشم انداز های زیبایش تا کنون محل ساخت چندین مجموعه تلویزیونی و فیلم سینمایی مانند سریال های مسافر ری (زندگی حضرت شاه عبدالعظیم)، ملاصدرا، خانه ای در تاریكی (ماه تابان) و جابر بن حیان بوده است.
https://eitaa.com/zandahlm1357
اینجا کوچه ی خانه ی لاری ها در محله فهادان یزد می باشد.
محله فهادان، یکی از قدیمی ترین و اصیل ترین محلات شهر یزد است که در گذشته جز محلات اعیان نشین یزد به حساب می آمده است.
محله فهادان در زمان قاجاریه ساخته شده و خانه های بزرگ و اعیان نشینی از جمله: ملک زاده، عرب زاده، خانه لاری ها، محمودی، نواب وکیل و … همچنین بناهای تاریخی ارزشمندی مانند آب انبار، مسجد، حسینه، بازارچه و کارگاه که نشان دهنده اهمیت محله فهادان می باشد در آن بنا شده است.
https://eitaa.com/zandahlm1357
نمایی زیبا از پشت بام حمام تاریخی سلطان احمد در کاشان که قدمت آن به دوران صفویه میرسه
😍 یکی از زیباترین حمام های تاریخی ایران
https://eitaa.com/zandahlm1357
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1_6613899.mp3
3.33M
12 - دو قضيه عجيب
از مرحوم حاج شيخ مرتضى طالقانى در مدرسه سيد نجف اشرف ، شنيدم كه فرمود در اين مدرسه در زمان مرحوم آقاى سيد محمد كاظم يزدى ، دو قضيه عجيب و متضاد مشاهده كردم ؛ يكى آنكه در فصل تابستان كه عده اى از طلاب در صحن وعده اى پشت بام مى خوابيدند شبى از صداى هياهوى طلاب از خواب بيدار شدم ، ديدم همه طلاب به سمت صحن مى روند و دور يك نفر جمعند، پرسيدم چه خبر شده ؟ گفتند فلان طلبه خراسانى (بنده اسم او را فراموش كرده ام ) پشت بام خوابيده بوده و غلطيده و از بام افتاده است .
من هم به بالين او رفتم ديدم صحيح و سالم است و تازه مى خواهد از خواب بيدار شود، گفتم او را خبر ندهيد كه از بام افتاده است ، خلاصه او را در حجره برديم و آب گرمى به او داديم تا صبح شد و به اتفاق او به درس مرحوم سيد حاضر شديم و قضيه را به مرحوم سيد خبر داديم
سيد خوشحال شد و امر فرمود گوسفندى بخرند و در مدرسه ذبح كنند و گوشتش را بين فقرا تقسيم نمايند. بعد از چند روز در همين مدرسه همان طلبه يا طلبه ديگر (ترديد از بنده است ) در سرداب سن به روى تختى كه ارتفاعش از دو وجب كمتر بود خوابيده و در حال خواب مى غلطد و از تخت مى افتد و بلافاصله مى ميرد و جنازه اش را از سرداب بالا مى آورند.
اين دو قضيه عجيب و صدها نظير آن به ما مى آموزد كه تاثير هر سببى موقوف به خواست خداوندى است كه اسباب راموثر قرار داده است ، زيرا مى بينيم سبب قوى كه قطع به تاثير آن است مانند افتادن از بام دوطبقه سيد كه قاعدتا بايد خورد شود و بميرد، كوچكترين اثرى از آن ظاهر نمى شود چون خداى عالم نخواسته و بالعكس ، افتادن از تخت كوتاه يك وجبى كه قاعدتا نبايد صدمه اى وارد آورد، چه رسد به كشتن ، سبب مردن مى گردد.
.......:
📚داستانهای شگفت، آیت الله شهید دستغیب
↶【به ما بپیوندید 】↷
https://eitaa.com/zandahlm1357
13 - نجات هزاران نفر از هلاكت
حضرت آقاى حاج سيد محمد على قاضى تبريزى كه در سه سال قبل در تهران چندى توفيق زيارتشان نصيب و از مصاحبتشان بهره مند بودم ، داستانهايى از آن بزرگوار در نظر دارم از آنجمله فرمودند:
مسجد شش گلان تبريز كه امامت آن با جناب آقاى ميرزا عبداللّه مجتهدى است در چهار سال قبل ماه مبارك رمضان شب احياء كه شبستان بزرگ آن مملو از جمعيت بود، جناب آقاى مجتهدى بدون اختيار و التفات ، دو ساعت مانده به انقضاى مجلس ، احياء را تمام مى كند بعد مى بيند حال توقف ندارد از شبستان خارج مى شود، به واسطه حركت ايشان تمام اهل مجلس حركت مى كنند و از شبستان بيرون مى آيند، نفر آخرى كه بيرون رفت ناگاه طاق بزرگ تماما منهدم مى شود ويك نفر هم صدمه نمى بيند چنانچه اگر با بودن جمعيت ، منهدم مى شد معلوم نبوديك نفر هم سالم مى ماند.
.......:
📚داستانهای شگفت، آیت الله شهید دستغیب
↶【به ما بپیوندید 】↷
https://eitaa.com/zandahlm1357
#شهادت_امام_محمد_باقر (ع)
#السلام_علیک_یا_محمد_بن_علی_ایهاالباقر
💔امام باقر (ع) فرمودند:
نخستين چيزى كه در روز قيامت به آن رسيدگى مى شود [ثواب] صدقه آب [دادن به تشنه] است.
#آجر_الله_یا_صاحب_الزمان_عج
https://eitaa.com/zandahlm1357
#قسمت_صد_و_پنجاه_و_ششم_رمان_ نسل سوخته: سنجش یا چالش ...
آقای علیمرادی خودش رو جلو کشید ... طوری که دید من و آقای افخم روی هم کمتر شد ...
- چقدر سخت می گیری به این جوون ... تا اینجا که تشخیصش قابل تامل بوده ...
افخم با همون حالت، نگاهش رو از من گرفت و چرخید سمت علیمرادی ...
- تصمیم گرفتن در مورد رد یا پذیرش افراد، کار راحتی نیست... که خیلی راحت، افراد بی تجربه واردش بشن ... قصد اهانت به ایشون یا شخص معرف و پذیرنده رو ندارم ... اما می خوام بدونم چی تو چنته داره ...
پام رو به پایه میز کنفرانس تکیه دادم و صندلی رو چرخوندم... تا دیدم نسبت به آقای افخم واضح تر بشه ...
- نفر چهارم شدید حالت عصبی داره ... سعی می کنه خودش رو کنترل کنه ... و این حالت رو پشت خنده هاش و ظاهر شوخ طبعش مخفی می کنه ... علی رغم اینکه قدرت برقراری ارتباطش خوبه ... اما شخصیه که به راحتی کنترلش رو از دست میده ...
شما گفتید توی پذیرش به افرادی با دقت نظر بالا نیاز دارید ... افرادی که کنترل درونی و موقعیتی داشته باشن ... افراد عصبی، نه تنها نمی تونن همیشه با دقت بالا کار کنن ... و در مواقع فشار و بحران هم دچار مشکل میشن ... بلکه رفتار آشفته شون، روی شرایط و رفتار بقیه هم تاثیر می گذاره ... و افراد زیر دست شون رو هم عصبی می کنن ...
لبخند عمیقی چهره علیمرادی رو پر کرد ... و سرش چرخید سمت افخم ...
آقای افخم چند لحظه صبر کرد ... حالت نگاهش عوض شد...
- از کجا فهمیدی عصبی بودنش موقعیتی نیست؟ ... طبیعتا برای مصاحبه اومده ... و یکی از مصاحبه گرها هم از خودش کوچک تره ... فکر نمی کنی قرار گرفتن در چنین حالتی هر کسی رو عصبی می کنه؟ ... و واکنش خندیدن توی این حالت می تونه طبیعی باشه؟ ...
نمی دونستم، سوالش حقیقیه؟ ... قصد سنجیدن من رو داره یا ... فقط می خواد من رو به چالش بکشه؟ ...
حالتش تهاجمی بود و فشار زیادی رو روم وارد می کرد ... از طرفی چهره اش طوری بود که نمی شد فهمید واقعا به چی داره فکر می کنه ...
توی اون لحظات کوتاه ... مغزم داشت شرایط رو بالا و پایین می کرد ... و به جواب های مختلف ... متناسب با دریافت های مختلفی که داشتم فکر می کرد ... که یکی از اون افراد، سکوت کوتاه بین ما رو شکست ...
- حق با این جوانه ... من، نفر چهارم رو از قبل می شناسم... باهاش برخورد داشتم ... ایشون نه تنها عصبیه ... که از گفتن هیچ حرف زشتی در قالب کلمات شیک ... هیچ ابایی نداره ... ولی چیزی که برام جالبه یه چیز دیگه است ...
چرخید سمت من ...
- چطور تونستی اینقدر دقیق همه چیز رو در موردش بفهمی؟ ...
نمی دونستم چی بگم ... شاید مطالعه زیاد داشتم ... اما علم من، از خودم نبود ... به چهره آدم ها که نگاه می کردم... انگار، چیزی برای مخفی کردن نداشتند ...
چند دقیقه بعد، سری بعدی مصاحبه ها شروع شد ...
ادامه دارد...
🌸نويسنده:سيدطاها ايماني🌸
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
https://eitaa.com/zandahlm1357
🌹🌹🌹🌹🌹🌹