eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
50هزار عکس
36.5هزار ویدیو
1.7هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
▪️بالگردهای اسرائیل دوباره اشتباهی شهرک‌های خودشون رو گلوله باران کردن!!!! ما هنوز حمله نکردیم اینا دارن خودشون رو نابود میکنن:))))) 😂https://eitaa.com/zandahlm1357
مجردها هر کس قصد داره، به خاطر بهترین موقع الانه😄 نه شامی، نه ناهاری، نه تالاری، نه کارت عروسی، نه فیلمبرداری، نه بازار و خریدی، نه آرایشگاهی، خلاصه هیچی نمی‌خواد.😂 انگار زنت قهر کرده رفته خونه‌ی باباش می‌ری میاریش ...😂👌 تو این گرونی طلا و سکه و ... خدا بهتون رحم کرده😍❤️ مبارکه ان شا الله ... 👏🌹‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌ https://eitaa.com/zandahlm1357
🍒 داستان آموزنده و واقعی با نام 👈 ....🍒 👈 ✍🏼با سلام خدمت تمامی خواهران و برادرانم و اعضای مهربان کانال 🌹 من شیون هستم و میخواهم به امید خدا سرگذشت هدایت برادرم رو براتون بگم ، تا بدانیم که هیچ وقت برای توبه دیر نیست حتی اگر مثل برادر من کمونیست باشید... بله کمونیست برادرم یک آدم بی‌دین بود... اول میخواهم از خانوادم بگم که بدانید چه خانواده داریم... ما 4 فرزند هستیم اول خواهر بزرگم که ازدواج کرده و تو یه شهر دیگه ست بعد برادرم و من و برادر کوچکم ، پدر و مادرم به حمد خدا نماز میخوندن ولی زیاد از دین نمیدونستن به قول پدرم نماز ما از روی عادت هست نه از روی عبادت. ولی در عین حال خانواده ای شاد و خیلی صمیمی هستیم پدر مادرم واقعا عاشق هم بودن به حدی که تمام طایفه میگفتن که دارن برای هم فیلم بازی میکنن پدرم هر موقع که از سر کار میامد مادرم هرچی دستش بود میزاشت زمین و میرفت استقبال پدرم و خیلی صمیمی باهم خوش بش میکردن طوری که انگار پدرم مسافرت طولانی بوده و برادرم اگر خونه بود به شوخی میگفت : دست مادر منو میگیری؟ زمینت بزنم پیرمرد... پدرم میگفت به تو چه پدر سوخته زن خودمه تو چیکاره ای و با هم شوخی میکردن از یه طرف که هر دوتاشون قلقلکی بودن مادرم هر دوتاشون رو قلقلک میداد و با هم شوخی میکردیم طوری میخندیدیم که گاه گاهی همسایه ها میگفتن شما همیشه به چی میخندید!؟ و این شوخی ها صمیمیت ما رو چند برابر کرده بود و ناگفته نماند که احترام زیادی برای بزرگترها قائل بودیم به طوری که پدرم میگفت تو طایفه ما اگر بزرگ طایفه بگه که زنتو طلاق بده کسی حق اعتراض نداره و این احترام به جای خودش خیلی خوب نیست... 👈و اما سرگذشت زندگی برادرم... ✍🏼برادرم 16سال داشت و خیلی علاقه به کتاب خواندن داشت بیشتر کتاباش راجب کمونیستی یا روانشناسی بود و روزبه روز تو دنیای بی دینی فرو میرفت و کسی اعتراض نمیکرد و چیزی بهش نمیگفتن... چون توی اخلاق و ورزش آدم موفقی بود خیلی مودب و خوش رفتار بود و تو ورزش کمربند سیاه کاراته کیوکوشین داشت و تا حالا کسی پشتش رو به زمین نزده بود و این افتخار پدر و عموم بود که همه جا پزش رو میدادن که کسی تو طایفه نمیتونه پشت احسان ما رو زمین بزنه ، و از هیچ چیزی کم نداشت ماشین ،پول ،لباس های مد روز و... 😔از کتابهایی که میخوند کفرگویش روزبروز بیشتر میشد، تا اینکه یه شب پدرم خونه نبود و یکی از فامیلای ما فوت کرده بود و مادرم گفت که باید بری خاکسپاری برادرم میگفت نمیرم حوصله ندارم مرده که مرده به من چه روحش آزاد شده رفته... ولی مادرم گفت که عیبه باید با جای پدرت بری ناچار رفت شب دیر وقت بود هنوز نیومده بود که مادرم به عموم زنگ زد که احسان چرا نیومده؟ عموم به پسر عموم گفت احسان کجا هست اونم گفت که سرخاک گفته حوصله ندارم من میرم خونه تو تاریکی شب تنهای رفته نمیدونم الان کجاهست... شب خیلی دیر بود ساعت 3 نصف شب بود که یکی زنگ در زود با لگد میزد به در فریاد میزد در باز کن در باز کن زود باش درو باز کن.... با مادرم رفتیم حیاط مادرم گفت کیه؟ احسان گفت مادر درو باز کن منم زود باش امدن زود باش ، درو باز کردیم با عجله آمد تو در بست سر تا پاش گلی بود مادرم گفت چی شده چیزی نگفت دوید تو خونه گفت درببند الان میان صورتش عرق کرده بود پرده هارو کشید... ⬅️ ادامه دارد... 🏃🏃🏃🏃🏃🏃🏃🏃🏃 https://eitaa.com/zandahlm1357
6 اگه باطن مشکلات رو بشناسی، 💢راحت میتونی تحملشون کنی! اول باید بشناسی، بعد باید یقین بیاری، تابتونی مثل زینب، زیباییـ🌸ـها رو، درلابلای سختیها ببینی و آروم باشی👇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
با ما همراه باشید☝️☝️☝️👇👇👇 https://eitaa.com/zandahlm1357
@shervamusiqiirani - گلهای تازه : 151- استاد شجریان.mp3
8.28M
‌✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🍂🌺🍂 🌺 چه خلاف سر زد از ما که در سرای بستی بر دشمنان نشستی، دل دوستان شکستی سر شانه را شکستم به بهانهٔ تطاول که به حلقه حلقه زلفت نکند درازدستی ز تو خواهش غرامت نکند تنی که کشتی ز تو آرزوی مرهم نکند دلی که خستی به کمال عجز گفتم که به لب رسید جانم ز غرور ناز گفتی که مگر هنوز هستی ز طواف کعبه بگذر، تو که حق نمی‌شناسی به در کنشت منشین تو که بت نمی‌پرستی تو که ترک سر نگفتی ز پیش چگونه رفتی تو که نقد جان ندادی ز غمش چگونه رستی 🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶 یارب به خدائی خدائیت وانگه به کمال پادشائیت از عمر من آنچه هست بر جای بستان و به عمر لیلی افزای 🎶🎶🎶🎶🎶🎶 شب تاریک و سنگستان و مو مست قدح از دست مو افتاد و نشکست نگهدارنده‌اش نیکو نگهداشت وگرنه صد قدح نفتاده بشکست 🌺 🍂🌺🍂 🍃🍂🌺🍃🍂🌺 ✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺 https://eitaa.com/zandahlm1357
✨وَلَا تُخْزِنِي يَوْمَ يُبْعَثُونَ ﴿۸۷﴾ ✨و روزى كه مردم برانگيخته مى ‏شوند ✨رسوايم مكن (۸۷) 📚 سوره مبارکه الشعراء ✍آیهٔ ۸۷ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
8.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
از شیخ سوره 34 «اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ» 🌺🌸🌼🌺🌸🌼