📖 رمان «جان شیعه، اهل سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان»
🖋 قسمت سی و یکم
از صدای ضعیفی که از بیرون اتاق خواب در گوشم می¬پیچید، چشمانم را گشودم. پنجره اتاق باز بود و نسیم خنکی که به همراه درخشش آفتابِ صبح، به صورتم دست می¬کشید، مژده آغاز یک روزِ خوب را می¬داد! طعم خوش میهمانی دیشب با آن همه صفا و صمیمیت، هنوز در مذاق جانم مانده بود که سبک و سرِ حال از روی تختخواب بلند شدم و از اتاق بیرون رفتم که دیدم صدای بیدار باشِ من، صدای چرخ خیاطی بوده است. مادر گوشه اتاق نشیمن، پشت چرخ خیاطی نشسته بود و میان مُشتی تکه پارچه های سفید، حاشیه ملحفه¬ها را با ظرافتی هنرمندانه دوخت می گرفت.
نگاهی به ساعت انداختم و با دیدن ساعت نه صبح، حسابی جا خوردم: «سلام مامان! چرا زودتر بیدارم نکردی؟» از صدای من تازه متوجه حضورم شد و با لبخندی مهربان جوابم را داد: «سلام مادرجون! آخه دیشب که تا دوازده داشتی ظرف می¬شستی و خونه رو مرتب می¬کردی. گفتم لااقل صبح بخوابی.» از همدردی¬اش استفاده کردم و خواستم خودم را برایش لوس کنم که با لحنی کودکانه شکایت کردم: «تازه بعد از نماز صبح هم انقدر عبدالله سر و صدا کرد که تا کلی وقت خوابم نبرد.» مادر با قیچی نخ¬های اضافی خیاطی¬اش را از پارچه برید و گفت: «آخه امروز باید می¬رفت اداره آموزش و پرورش. دنبال پرونده¬هاش می¬گشت.»
کنارش نشستم و با نگاهی به اینهمه پارچه سفید، پرسیدم: «مامان! اینا چیه داری میدوزی؟» به پردههای جدید اتاق پذیرایی اشاره کرد و گفت: «برای زیر پردهها میدوزم. آخه زیر پردههای قبلی خیلی کهنه شده. گفتم حالا که پردهها رو عوض کردیم، زیر پردهها رو هم عوض کنیم.» سپس نگاهم کرد و با مهربانی ادامه داد: «مادر جون! من صبحونه خوردم. تو هم برو بخور. عبدالله صبح نون گرفته تو سفرهاس.» از جا بلند شدم و برای خوردن صبحانه به آشپزخانه رفتم. نان و پنیر و خرما، صبحانه مورد علاقهام بود که بیشتر صبحها میخوردم. صبحانهام را خوردم و مشغول مرتب کردن آشپزخانه شدم که کسی به درِ اتاق زد. به چهارچوب در آشپزخانه رسیدم که دیدم مادر چادرش را سر کرده تا در را باز کند و با دیدن من با صدایی آهسته گفت: «آقا مجید که صبح موقع نماز رفت سرِ کار، کیه؟» و بی آنکه منتظر پاسخی از من بماند، در را گشود و پس از چند ثانیه با مریم خانم به اتاق بازگشت.
از دیدن کسی که انتظارش را نداشتم، حسابی دستپاچه شدم. دلم میخواست او مرا با لباسهای مرتبتر و سر و وضع آراستهتری ببیند، ولی دیگر فرصتی نبود که با اکراه از آشپزخانه خارج شدم و سلام کردم. با رویی خوش جوابم را داد و در برابر عذرخواهیهای مادر به خاطر پهن بودن بساط خیاطی، لبخندی زد و گفت: «شما ببخشید که من سرِ صبحی مزاحمتون شدم.» و مادر با گفتن «اختیار دارید! خیلی خوش اومدید!» به من اشاره کرد تا برایشان چای بریزم و خودش کنار مریم خانم روی مبل نشست. با سینی چای که به اتاق بازگشتم، دیدم صحبتشان همچنان درمورد میهمانی دیشب است و ستایشهای مریم خانم و پاسخهای متواضعانه مادر. مقابل مریم خانم خم شدم و با گفتن «بفرمایید!» سینی چای را با احترام تعارفش کردم که به رویم خندید و گفت: «قربون دستت عزیزم! بیا بشین کارِت دادم!» با شنیدن این جمله، کاسه قلبم از اضطراب سرریز شد و سعی کردم پنهانش کنم که سینی خالی را روی میز گذاشتم و مقابلش نشستم.
https://eitaa.com/zandahlm1357
#
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
🌺 #صوت 🌷 #پای_درس_مولا 🎤 حضرت آیت الله خامنه ای ☪ شرح حدیث ؛ آثار یاد مرگ https://eitaa.com/
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
hadis_1394_02_13.mp3
788.9K
🌺 #صوت
🌷 #پای_درس_مولا
🎤 حضرت آیت الله خامنه ای
☪ شرح حدیث ؛ جلب دلها با اخلاق حسنه و خصال نیک
#https://eitaa.com/zandahlm1357
@shervamusiqiirani - تصنیف : یا علی - علیرضا افتخاری.mp3
3.11M
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🍂🌺🍂
🌺
🎶🎶🎶🎶🎶🎶
در رهت از پا فتادم یا علی دستم بگیر
سر به سودای تو دادم یا علی دستم بگیر
در میان گریه میخندم چو ابر نوبهار
با غمت پیوسته شادم یا علی دستم بگیر
سایبان خستگی ها یا علی مهر تو بود
حاصل ما از دو دنیا یاعلی مهر تو بود
در شب دریای طوفانی و امواج بلا
ساحل آرامش ما یا علی مهر تو بود
دین حق را هیچ راهی یا علی غیر از تو نیست
بی پناهان را پناهی یا علی غیر از تو نیست
یا علی گفتیم و از غمها رهایی یافتیم
عاشقان را تکیه گاهی یا علی غیر از تو نیست
غیر تو یاری ندارم یا علی دستم بگیر
سر به پایت میگذارم یا علی دستم بگیر
از تو هم سرشارم و با یاد تو تا اوج عشق
رهسپارم رهسپارم یا علی دستم بگیر
#سهیل_محمودی
🌺
🍂🌺🍂
🍃🍂🌺🍃🍂🌺
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🆔 #https://eitaa.com/zandahlm1357
✨﷽✨
💠مَّن ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا فَيُضَاعِفَهُ لَهُ وَلَهُ أَجْرٌ كَرِيمٌ (سوره مبارکه حدید آیه ۱۱)
📖 کیست که به خدا قرض نیکوئی دهد (و از اموالی که بدو داده شده است ببخشد) تا آن را برای او چندین برابر گرداند، و پاداش ارزشمندی بدو رساند؟
💠وَلَا يَحُضُّ عَلَىٰ طَعَامِ الْمِسْكِينِ (سوره مبارکه ماعون آیه ۳)
📖 (و دیگران را به سیر کردن) و به خوراک دادن مستمندان تشویق و ترغیب نمینمایند.
📝 بخشش در زمان سختی ها ارزشمند تر است. در این ایام که مستمندان از گذشته بیشتر در تنگنا هستند بیشتر حواسمون باشه
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
🎥🌷 مشهورترین لقب امام زمان (عج) در زمان #ظهور..🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ
#استاد_رائفی_پور
📝 تاثیر دعا در ظهور منجی
🎤سخنرانی عبرتهای بنی اسرائیل و ظهور امام زمان
#اللهم_عجل_لوليک_الفرج
🌺🌿👇
#https://eitaa.com/zandahlm1357
📖🌙📖🌙📖🌙📖
📖طرح یک جزء، یک آیه مهدوی
👈جزء [13]سوره یوسف، آیات 88و89
💠«يا أَيُّهَا الْعَزِيزُ مَسَّنا وَ أَهْلَنَا الضُّرُّ وَ جِئْنا بِبِضاعَةٍ مُزْجاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الْكَيْل تَصَدَّقْ عَلَيْنا إِنَّ اللَّهَ يَجْزِي الْمُتَصَدِّقِينَ»
💠«قالَ هَلْ عَلِمْتُمْ ما فَعَلْتُمْ بِيُوسُفَ وَ أَخِيهِ إِذْ أَنْتُمْ جاهِلُونَ»
🔰ای یوسف ما، ما با نداری آمدیم پیش تو، به ما صدقه بده! بعد حضرت یوسف به آنها می گوید: آیا می دانید با یوسف چه کردید؟😔
⚜امام صادق (ع) می فرماید: در حضرت مهدی ما (عج) شباهتی از حضرت یوسف وجود دارد چگونه است که این امت انکار می نمایند که خداوند با حجتش آنگونه عمل نماید که با یوسف انجام داد، که در بازارهایشان حرکت می کند، بر فرش هایشان گام می نهد در حالی که او را نمی شناسند تا این که خدا به مهدی ما اجازه می دهد که خود را معرفی کند و آنگاه که خود را معرفی کند می گوید: «هَلْ عَلِمْتُمْ ما فَعَلْتُم»؟ آیا می دانید چه کردید.. (۱)⁉️
⚠️تذکر: نکنه فردا امام زمان (عج) ظهور کند ما او را ببینیم بعد بگویند: «هَلْ عَلِمْتُمْ مافَعَلْتُم؟» آیا می دانید با من مهدی چه کردید نکنه امام زمان (عج) چنین گله ای بکند.😔
👈زراره از امام صادق (ع) سؤال می کند: اگه زمان غیبت مهدی را درک کردم (یعنی همین زمان ما) چه کار کنم؟ امام صادق (ع) فرمودند: دعای معروف معرفت را بخوان «اَللّهُمَّ عَرِّفْنى نَفْسَک..»(2)
📚منابع:
(1)کمال الدین، ج1،ص144
(2)کمال الدین، ج2،ص343
📘برگرفته از: کتاب سیمای ماه دوازدهم در سی جزء قرآن نوشته استاد اباذری از اساتید مرکز تخصصی مهدویت حوزه علمیه قم
#آیات_مهدوی
#متن_آیات_مهدوی 13
📖🌙📖🌙📖🌙📖
===============
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
هر روز با امام رضا
@zandahlm1357
@HashtominEmam
آرشیو
مطالب صفحه هرروز با امام رضا (ع)
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
هر روز با امام رضا @zandahlm1357 @HashtominEmam آرشیو مطالب صفحه هرروز با امام رضا (ع)
#کرامات امام رضا (ع)را در آرشیو هشتمین امام ☝️☝️☝️ ببینید👀
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
هنر آن است ڪه بمیرے پیش از آنڪه بمیرانندت و مبدا و منشا حیات آنانند ڪه چنین مردهاند...
.......:
@zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬🎬
#کلیپ
#شهدا
🌹 شعری که دختر شهید مدافع حرم علی اکبر عربی در محضر آقا خوانده و آقا از او دلجویی کرد .
🌹 به یاد شهید مدافع حرم علی اکبر عربی ، از شهدای سر افراز شهرستان خمین و استان مرکزی ، متولد تیرماه 1355 در روستای سِرکوبه ، شهادت 1394
https://eitaa.com/zandahlm1357
#داستان_کوتاه_آموزنده
#مکافات_عمل👇
🌼🍃شخصی بر سفره امیری مهمان بود، دید که در میان سفره دو کبک بریان قرار دارد، پس با دیدن کبک ها شروع به خندیدن کرد
امیر علت این خنده را پرسید، مرد
پاسخ گفت: در ایام جوانی به کار راهزنی مشغول بودم. روزی راه بر کسی بستم آن بینوا التماس کرد که پولش را بگیرم و از جانش در گذرم اما من مصمم به کشتن او بودم.
در آخر آن بیچاره به دو کبک که در بیابان بود رو کرد و گفت: شما شاهد باشید که این مرد، مرا بی گناه کشته است...
اکنون که این دو کبک را در سفره شما دیدم یاد کار ابلهانه آن مرد افتادم
امیر پس از شنیدن داستان رو به مرد میکند و میگوید: کبکها شهادت خودشان را دادند... پس از این گفته، امیر دستورداد سر آن مرد را بزنند 🌼🍃
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
#موانع_استجابت_دعا ۴۱ دعای انسانهای تنبل و بی مسئولیت، مستجاب نمیشود! ♨️ به دعایی که در آن حرکت ن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
موانع استجابت دعا_42.mp3
15.7M
#موانع_استجابت_دعا ۴۲
#حرف_آخر 💫
بیتوجهی به امانات الهی، و خیانت در آنها، انسان را از مقام استجابت دعا، دور میکند ...
💥 و..... بزرگترین امانت خدا ؛
آخرین باقیمانده و ذخیرهی او در زمین، حضرت صاحب الأمر "عج" است! ...