🦋وَعِبَادُ الرَّحْمَٰنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا
🏅 ﻭ ﺑﻨﺪﮔﺎﻥ ﺭﺣﻤﺎﻥ ﻛﺴﺎﻧﻰ ﺍﻧﺪ ﻛﻪ ﺭﻭﻯ ﺯﻣﻴﻦ ﺑﺎ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﻭ ﻓﺮﻭﺗﻨﻰ ﺭﺍﻩ ﻣﻰ ﺭﻭﻧﺪ ،
⚡️ﻭ ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﻧﺎﺩﺍﻧﺎﻥ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﻃﺮﻑ ﺧﻄﺎﺏ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﻰ ﺩﻫﻨﺪ
[ ﺩﺭ ﭘﺎﺳﺨﺸﺎﻥ] ﺳﺨﻨﺎﻧﻰ ﻣﺴﺎﻟﻤﺖ ﺁﻣﻴﺰ
ﻣﻰ ﮔﻮﻳﻨﺪ.
🌴سوره مبارکه فرقان آیه 63🌴
#هر_روز_یک_آیه_قرآن
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌀فرازی دلنشین و فاخر با صدای استاد مرحوم عبده عبدالراضی
💠سوره: حشر آیه 20تا21
💠مدت فراز: 4دقیقه و 8ثانیه
-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-
🌱
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
هر روز با امام رضا
@zandahlm1357
@HashtominEmam
آرشیو
مطالب صفحه هرروز با امام رضا (ع)
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
هر روز با امام رضا @zandahlm1357 @HashtominEmam آرشیو مطالب صفحه هرروز با امام رضا (ع)
#کرامات امام رضا (ع)را در آرشیو هشتمین امام ☝️☝️☝️ ببینید👀
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
.......: ۲ محمد بن اسحاق بن عمار گويد: به امام كاظم عرض كردم: آيا مرا به كسى راه نمى نمايى كه دين خو
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.......:
۷ على بن يقطين گويد: خدمت امام كاظم عليه السلام بودم و فرزندش على هم نزد او بود. موسى بن جعفر فرمود: اى على
بن يقطين! اين فرزند، سرور فرزندانم است و من كنيه خود را به او بخشيدهام در اين هنگام هشام بن سالم دست خود را بر پيشانى زد و گفت: به خدا سوگند كه از مرگ خويش خبر داد!
۸ سليمان بن حفص مروزى گويد: خدمت امام كاظم عليه السلام رسيدم و در انديشهام اين بود كه درباره
امام پس از وى پرسش كنم. امام نگاهى به من انداخت و خود آغاز سخن كرد و فرمود: اى سليمان! فرزندم على وصى من و پيشواى مردم پس از من است و او بهترين فرزندان من مى باشد. اگر زنده ماندى و او را درك كردى، گواهى امامت او را در نزد شيعيان من نيز ابراز نما و هر كس از جانشين من پرسيد او را معرفى من.
۹ عبدالله مرحوم گويد: به قصد مدينه از بصره بيرون شدم، در بين
راه، موسى بن جعفر عليه السلام را ملاقات كردم كه او را به سمت بصره مى بردند. حضرت دنبال من فرستاد و من خدمت رسيدم. نامه اى به من دادند كه آن را به مدينه برسانم. عرض كردم: نامه را به چه كسى تسليم كنم؟ فرمود: به فرزندم على. زيرا او وصى ّ و امام پس از من و بهترين فرزندان من است.
https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خوشا به حال كسی كه شبيه اهل نظر
به خدمت حرمش گيرد از مژه جارو
غباری از اثر رفت و آمدش شايد
شبيه فرش حرم بر روی سرش باشد
https://eitaa.com/zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
☑️متن شبهه و سوال👇👇👇👇👇 در دعای غریق میگیم یا الله یا رحمن یا رحیم ثبت قلبی علی دینک، ایا منظور از د
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☑️متن شبهه و سوال👇👇👇👇👇
بی زحمت لطفا اون حدیث معروف امام صادق را که میفرمایند: اگر مهدی را درک میکردم همه عمر به او خدمت میکردم، را تفسیر کنید، این چه مقامی ست که صادق آل محمد حاضر است خادم او باشد؟
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
✅متن پاسخ به شبهه👇👇👇👇👇
📜در بحث روایت امام صادق (ع) که می فرمایند راجع به امام زمان، که از ایشان سوال می شود آیا مهدی متولد شده و امام صادق (ع) می گوید نه هنوز متولد نشده ولی اگر زمان او را درک کنم تمام عمرم را به او خدمت می کردم و «لَخَدَمْتُهُ» (ل) هم دارد که بحث لام تأکید است.
👈🏻خادمی امام زمان این چیزی نیست که فقط امام صادق (ع) خواسته باشد خواست بقیه ائمه هم هست. چون امام زمان قرار است بیاید آن حکومت جهانی را برقرار بکند، حکومت عدالت و عدل را بیاید برقرار بکند به همین خاطر ائمه دوست دارند در آن حکومت هم نوعی نقش داشته باشند، قطعا نقش داشتند چون نقش خودشان را بازی کردند در زمان حیات خودشان. امام صادق (ع) هم به همین ترتیب!
🔅در زمانی که امام صادق زندگی می کرد توانست پایه های فقهی و علمی شیعه را پایه گذاری کند با بحث تقیه، که خیلی وارد سیاست نمی شود البته وارد می شد منظور اینکه وارد بازهای سیاستی نمی شد تا خودش را در گیر نکند، حکومت را به خودش حساس نکند و نشست پایه های فقهی شیعه را قوی کرد. از اختلافات بنی امیه و بنی عباس هم استفاده کرد.
💢بنی عباس هم که سفاح اولین پادشاهشان بود آمد سه چهار سالی حکومت کرد آن هم با امام صادق (ع) مدارا می کرد چون بنی عباس تازه روی کار آمده بودند، به همین خاطر امام صادق از این فرصت استفاده کرد و کارهایش را کرد. حالا امامها دوست دارند ثمره کارهایشان را در حکومت امام زمان (عج) ببینند و قطعا هم خواهند دید، از این راه می گفتند که ای کاش ما خادم مهدی باشیم. در حقیقت خادم یک ولی خدا باشیم و در حقیقت خادمی باشیم در آن حکومت جهانی ولی عصر.
#پرسش_پاسخ
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
👤پاسخ دهنده: #استاد_احسان_عبادی
(👆جزو اساتید مهدویت ، پژوهشگر تاریخ و محقق)
https://eitaa.com/zandahlm1357
چله کلیمی.MP3
3.27M
🔰 توضیحات مهم #استاد_احسان_عبادی درباره #چله_کلیمی
👈 شروع این چله از چه روزی می باشد؟ جمعه یا شنبه؟
👈 چه کارهایی باید در این ایام انجام داد؟
⬅️ مهمترین عمل توصیه شده عرفا برای چله چیست؟
https://eitaa.com/zandahlm1357
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
هنر آن است ڪه بمیرے پیش از آنڪه بمیرانندت و مبدا و منشا حیات آنانند ڪه چنین مردهاند...
.......:
@zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
. به محض اینکه وارد منزل شدم مادرش که پیرزن بسیار مهربان و خوش چهره و خوش قلبی بودند از جا بلند شد و
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چرا این دو باهم جور نیستند تا آنکه خواهرش مرا برای شرکت در مراسم سالگرد علی اصغر دعوت نمود، در حالی که در پذیرایی منزل ایشان نشسته بودم نگاهم به تابلویی افتاد که در گوشه سمت راست آن عکس سه در چهاری گذاشته شده بود. بی اختیار از جا بلند شدم و به سمت آن حرکت کردم. بغض گلویم را گرفت، عکس علی اصغر دوستداشتنی خواب من بود❤ بی اختیار تابلو را برداشتم محکم به خودم چسباندم و اشک امانم نمی داد تازه گم شده خود را پیدا نمودم این همان فرزند دلیر انقلاب و نوجوانان مهربان و دلسوزی است که من در خواب دیده بودم بغض و گریه هایم تمام نمی شد و لحظه به لحظه بیشتر می شد به سختی توانستم خودم را کنترل نمایم از خواهرش پرسیدم این عکس چرا اینجاست؟؟
؟؟ چگونه به دست شما رسیده خواهرش گفت این آخرین عکسی است که علی اصغر موقع آخرین اعزام خود به جبهه، در عکاسی محل گرفت و وقتی منزل را به قصد رفتن جبهه ترک می کرد از او خواستم از شش قطعه عکسی که در دست دارد یکی را به امانت به من بدهد. از آن موقع این عکس در تابلوی منزل قرار گرفته.
هیچ وقت به ذهنم نرسید که این عکس را بدهم تا بزرگ کنند.
از زمانی که عکس را دیدم بسیار بی تاب شدم و اصرار شدید داشتم که بتوانم بر سر مزار شهید بزرگوار بروم به همراه همسرم در صبح یک روز تعطیل به گلزار شهدای بهشت زهرای تهران رفتیم. اولین بار بود که بعد از سالیان سال به گلزار شهدا میرفتم گویا صدای صحبت شهدا را که در خوابم دیده بودم در اینجا به خوبی می شنیدم با ورودم به مزار شهدا به همه آن ها بلند بلند سلام می کردم و اصلاً اختیار در دست خودم نبود با صدای بلند سلام می کردم و از شنیدن صدای سلام این عزیزان برخود می بالیدم.
به قطعه ۲۷ مزار علی اصغر قلعه رسیدم پاهایم توان حرکت به سوی مزار علی اصغر رانداشت احساس می کردم پاهایم از زانو سست شده و هر لحظه بر زمین خواهم افتاد درد دل می گفتم ای کاش تمام خوابی که دیده بودم فقط یک رویا بود و همه عزیزانی که در خواب دیدم زنده بودند.😭 انسانهای پاک سرشت و با مرام و با معرفت💞 خودم را به سختی کنترل نمودم گویا علی اصغر قلعه ای خود مرا صدا میزد و جای مزار خود را به من نشان می داد بدون اینکه به دنبالش بگردم آرام آرام به سمت مزار این شهید بزرگوار کشیده میشدم . وقتی به مزارش رسیدم توان از دست دادم و بر روی قبرش افتادم چنان گریه میکردم که گویا سالیان زیادیست که او را می شناسم و یکی از عزیزترین افراد زندگیام بوده .
┄┅┅❅🔸🔹🔶🔲🔶🔹🔸❅┅┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگر زشتے ڪند دنیا بیا تا مهربان باشیم...
اگر پستے ڪند با ما بیا تا مهربان باشیم...
اگر آرام جان باشد اگر بارش گران باشد ،
اگر نا مهربان باشد بیا تا مهربان باشیم...
اگر دل را بیازارد سرش سنگ ستم بارد
و در او تخم غم ڪارد بیا تا مهربان باشیم...
اگر مهتاب شد پنهان اگر خورشید شد سوزان
اگر مشڪل نشد آسان بیا تا مهربان باشیم...
اگر گلها ز هم پاشید ، دل دریاچه ها خشڪید
و مرغان چمن ڪوچید بیا تا مهربان باشیم...
خوشی و غم نمیماند ، زیاد و ڪم نمیماند
چو دنیا هم نمیماند بیا تا مهربان باشیم...
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺿﺮﺏ ﺍﻟﻤﺜﻞ «« ﺁﺵ ﺷﻠﻪ ﻗﻠﻤﮑﺎﺭ ﺍﺳﺖ»» ﻣﯽﮔﻮﯾﻨﺪ ﻧﺎﺻﺮﺍﻟﺪﯾﻦ ﺷﺎﻩ ﻗﺎﺟﺎﺭ، ﻧﺬﺭ ﺩﺍﺷﺖ ﮐﻪ ﺳﺎﻟﯽ ﯾﮏ ﺭﻭﺯ- ﺁﻥ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ریشه ضرب المثل
بعد از سي سال نوروز به شنبه افتاد.
نياکان ما روحي آزاده و سرشار از غرور ملي و نشاط کار و ميل به فعاليت داشته اند. اين نشاط و سرخوشي آميخته با کار و سنن باستاني و نژادي به حدي بود که تجلي آن در تمام مظاهر زندگي ايران قديم وجود داشته است.
يکي از آن مظاهر، جشنها و اعياد فراوان و بي شماري بود که در غالب ايام و ماههاي سال ايرانيان قديم برپا ميداشتند، و با شوق و علاقه خاصي اين رسوم و سنن نشاط انگيز را حفظ و اجرا مي کرده اند.
در هر سال نزديک به پنجاه عيد بزرگ و کوچک داشتند و در هر يک از اعياد و جشنها مراسم مخصوصي را انجام ميدادند. اين جشنها يکسان نبود. بعضي بسيار مجلل و برخي به سادگي برگزار مي شد.
جشن نوروز به مناسبت آغاز بهار و جشن فروردگان در وسط بهار و جشن مهرگان به مناسبت آغاز سرماي پاييز و زمستان و جشن سده به مناسبت پايان زمستان بسيار معتبر و باشکوه بود و با تشريفات مفصلي برگزار مي گرديد. چون بحث بر سر جشن نوروز است، لذا از ذکر تفصيل ساير اعياد و جشنها خودداري مي شود.
در نوروز شاهنشاه به بار عام مي نشست و قراولان خاصه در دو جانب او صف مي کشيدند و مراسم نوروز با جلال و شکوهي تمام اجرا مي شد.
در زمان سلاطين هخامنشي علاوه بر مراسم رسمي و حضور رجال و بزرگان پايتخت، معمولاً نمايندگان تمام کشورهاي تابع شاهنشاهي در اين روز با هداياي مخصوص به خدمت شاهنشاه بار مي يافتند.
رييس تشريفات سلطنتي هر يک از نمايندگان را به نوبت حضور شاهنشاه مي برد تا هديه و درود کشور خويش را به پيشگاهش تقديم دارد.
اين هدايا که از کشورهاي دوست و ايالات داخلي ايران به خدمت آورده مي شد از خصايص و ظرايف هر سرزمين و هر قوم بوده است، مانند: اسب، گاو، گوسفند، شتر، شير، بز کوهي، زرافه و نمونه هايي از لباس مخصوص هر قوم و ظروف زرين و امثال آنها...
بيست و پنج روز پيش از نوروز در صحن کاخ سلطنتي دوازده ستون از خشت خام بر پا ميداشتند و بر هر يک از آنها نوعي از رستنيها را ميکاشتند؛ که عبارت بود از:
گندم، جو، برنج، عدس، باقلا، کاجيله، ارزن، ذرت، لوبيا، نخود، کنجد و ماش.
شاه و درباريان ديدن اين سبزه ها را به فال نيک مي گرفتند و آنها را تا ششمين روز نوروز نگاه مي داشتند. در آن روز با شادي و طرب و آواز و رقص آن سبزه ها را مي کندند و در مجلس شاهنشاه مي نهادند که تا روز شانزدهم فروردين باقي مي ماند.
ايرانيان معتقد بودند که هر يک از آن حبوب که سبزتر و خرمتر باشد محصول آن در آن سال بيشتر و فراوانتر خواهد بود.
بامداد نوروز، دربار سلاطين ساساني جلال و شکوه خاصي داشت. بعد از آنکه شاهنشاه با لباس رسمي فاخر در دربار حاضر مي شد، مردي خجسته نام و مبارک قدم و گشاده رو و نيکو بيان که از هنگام شب تا بامداد بر در خانه شاه توقف کرده بود، بي اجازه به خدمت شاهنشاه ميرفت و آنقدر مي ايستاد تا شاهنشاه او را ببيند و بپرسد: "کيستي؟"، "از کجا آمده اي؟"، "به کجا ميروي؟"، "نامت چيست؟"، "که تو را آورد؟"، "با که آمده اي؟"، "با تو چيست؟"، آن مرد جواب مي داد: "من نيروي فتح و ظفرم."، "از جانب خداي مي آيم."، "نزد پادشاه نيکبخت ميروم."، "نامم خجسته است."، "با سال نو آمده ام"، "تندرستي و شادماني و گوارايي ره آورد من است."....
سپس مردي ديگر مي آمد که با خود طبقي از نقره داشت و در اطراف آن قرصهاي نان از انواع حبوب مانند: گندم، جو، ارزن، ذرت، نخود، عدس، برنج، کنجد، باقلا و لوبيا قرار داشت و از حبوب مذکور هر يک هفت دانه در آن طبق مي نهادند با قطعه اي از شکر و مقداري پول نقره و طلا و شاخه اي اسفند و هفت شاخه از درختهايي که آنها را به فال نيک ميگرفتند و هر يک را به اسم شهري مي ناميدند و بر روي آنها کلماتي از قبيل: اپزود (افزود)، اپزايد (افزايد)، اپزون (افزون)، پروار و فراخي (فراواني) مي نوشتند.
وقتي اين طبق را به خدمت شاه ميآوردند آن مرد که خود را خجسته معرفي کرده بود آن را به دست ميگرفت و به شاه درود مي فرستاد و دوام سلطنت و قدرت و فر شکوه او را خواستار مي شد و طبق را در خدمتش مي نهاد.
بعد از اين مقدمات بزرگان دولت به خدمت مي آمدند و هداياي خود را تقديم مي داشتند. هداياي نوروز از طرف پادشاه و امرا و مرزبانان و سپهبدان و همسران شاه و عامه مردم تقديم مي شد.
ادامه...👇👇👇
https://eitaa.com/zandahlm1357
هدایت شده از تفسیر صوتی قرآن (قرائتی)
03.Ale.imran.022.mp3
1.82M
هدایت شده از تفسیر صوتی قرآن (قرائتی)
03.Ale.imran.023.mp3
3.24M