eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
48.7هزار عکس
35.5هزار ویدیو
1.6هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام خانم 42 ساله که بخاطر اسهال واستفراغ شدید امپول زده که بند بیاد الان 4روزه یبوست شدید گرفته چه تجویز میفرمایید با تشکر نبی وظیفه: این پیام را بارها توی گروه گذاشتم کافی بود جستجو کنید راههای یبوست: 👈🏻شربت ها رو در طول روز بخورید (سرکه شیره،خاکشیر بارهنگ اسفرزه عسل) 👈🏻استفاده از روغن زیتون روی غذا 👈🏻مخلوط روغن بادام شیرین و یک استکان آب ولرم هنگام صبح ناشتا و قبل از ناهار و قبل از شام 👈🏻مقدار ۵عدد انجیر و آلو بخارا شب در آب خیسانده و صبح ناشتا به مدت ۱۰روز استفاده شود. 👈🏻روغن شیر گاو 5قاشق بارهنگ یک قاشق مخلوط ب اندازه نخود صبح یک نخود شب بخوره 👈🏻آﺵ اﻟﻮ 👈🏻ﺧﻮﺭﺩﻥ اﻧﻮاﻉ اﻟﻮﻫﺎ 👈🏻ﻣﺎﺳﺎﮊ ﺷﻜﻢ ﺑﺎ ﺭﻭﻏﻦ ﺯﻳﺘﻮﻥ 👈🏻ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺧﺎﻛﺸﻴﺮ ﺑﺎ اﺏ ﻭﻟﺮﻡ هرصبح ناشتا 👈🏻ممنوعات رو رعایت کنید 👈🏻و سردیجات( خیار گوجه قارچ،ماکارونی، ترشیجات ....) و لبنیات ( شیر ماست دوغ پنیر ) را نخورید 👌🏼 به هیچ عنوان مدفوع رو نگه ندارید . 👌 از میوه جات بیشتر استفاده کنید 👌بین غذاها آب نخورید. 👌خوردن گلابی 👌 غذا رو خوب بجوید و شمرده شمرده میل کنید. 👌 از روغن های سالم مثل کره محلی، روغن دنبه، روغن ارده کنجد و روغن زیتون استفاده کنید 👌 حتما روزانه پیاده روی داشته باشید 👌 از مصرف سرخ کرده ها پرهیز کنید. 👌چای سیاه، موز و در میان سبزی ها نعنا یبوست زاست تا درمان کامل پرهیز کنید. 👌 روغن زیتون فواید بسیار دارد از جمله ضد یبوست .ضد ورم روده و کبد .نرم کننده روده و.... روش استفاده : ۲ ق غ روغن زیتون با ته استکان آب جوشیده ولرم شده مخلوط با لوازم تنقیه یا سرنگ ۲ سی سی داخل مقعد واژینال میکنن 👌درمان فوری روغن بادام شیرین با عسل شبی1ق مرباخوری(نسبت5ب2) یا 5عدد انجیر در آب خیسانده و به همراه آب انجیر میل شود. تذکر : بعداز غذا چای نخورد
تنگه هرایز - ممسنی - استان فارس این تنگ با دره‌ای ژرف و پرآب، در مجاورت جاده شیراز - اهواز و در نزدیکی روستای هرایرز قرار گرفته و دارای جنگل بلوط، بنه و بادام است. https://eitaa.com/zandahlm1357
8.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 دژ محمد علی خان در حوالی دزفول ; سبز و زیبا و با رودی پر آب و آبشاری با شکوه در ارتفاعات بلند منطقه و پشت مه به نظر میاد اینجا نروژ یا ایسلند باشه ولی ایرانه و زیبا https://eitaa.com/zandahlm1357
مرد خدا حضرت ( (آية الله ناصرى) ) كه در مسجد كمر زرى اصفهان نماز مى خوانند و در اصفهان معروف هستند براى حقير تعريف كردند ( (كه آقاى مرتضوى لنگرودى) ) براى بنده تعريف كرده بودند يك روز در خانه زده شد. بلند شدم آمدم در خانه را باز كردم، ديدم يك پيرمرد ژوليده ووليده اى است. گفتم: چه كار داريد؟! گفت: مى خواهم داخل خانه شما بيايم. من اول خيال كردم يك مرد سائل و فقير است يك چيزى مى خواهد، با اكراه او را به خانه‌ام راه دادم. وقتى كه داخل آمد، گفت: مى خواهم نماز بخوانم. گفتم: خُب اين اطاق واين آب. وقتى كه داخل اطاق شد ديدم يك شيشه از توى جيبش در آورد و از آب توى آن شيشه وضو گرفت. و فرش را برچيد و روى زمين ايستاد نماز خواند. متحير شدم، يعنى چه اين كيه ديگه اين چطور فقيرى است؟! نمازش كه تمام شد. گفتم: آقا از همان پولى كه فرش را خريدم از همان پول هم خانه را خريدم اگر اشكالى داشته باشد خانه هم اشكال دارد. گفت: كى گفته؟ گفتم: آخه شما فرش را پس كرديد. گفت: تابه حال من روى قالى نماز نخوانده ام. من چيزى نگفتم و آمدم به خانواده‌ام گفتم كه يك ناهار پاكيزه اى درست كند و اين بنده خدا را نگهش داشتم و ظهر سفره را انداختم. يك نگاهى به سفره كرد و گفت: اينها بدرد من نمى خورد. دست توى جيبش كرد و يك پياله و يك كيسه و يك مقدار نمك درآورد، يك مقدار آب توى آن پياله ريخت و دست توى كيسه كرد يك مقدار نان در آورد و توى پياله خُرد كرد، هر چه به او اصرار كردم كه آقا يك مقدار از اين غذاها ميل بفرمائيد مگر شما از اين غذاها نمى خوريد؟! گفت: چرا امّا دور دست اينجاها مى خورم. خلاصه من چيزى نگفتم تا ناهارش را خورد. در اين هنگام يك طلبه اى كه رفيق ما بود و آمده بود يك سرى به من بزند او داخل خانه شد، تا داخل اطاق آمد، يك وقت پيرمرد گفت: يا جاى من است يا جاى اين. گفتم: اين طلبه آمده سرى به من بزند. گفت: نه. رفيق طلبه‌ام اين حرف را تا شنيد گفت: آقا من رفتم ولى بر
مى گردم. من ناراحت شدم كه اين چرا با او اينطور برخورد كرد، خلاصه باز چيزى نگفتم. بعد رو به او كردم و گفتم: آقا شما تا به حال كربلا رفته ايد؟ گفت: بله. گفتم: تابه حال خدمت ( (حضرت حجة عليه السلام) ) رسيده ايد؟ گفت: بله. گفتم: چه طورى؟! گفت: ما سه نفريم يك آيه از قرآن مى خوانيم هر جا كه مى خواهيم برويم بلند مى شويم و به آنجا پائين مى آييم. گفتم: مى شود من ببينم؟! گفت: برو بيرون پشت شيشه بايست نگاه كن. من رفتم پشت شيشه ايستادم، ديدم اين بنده خدا خوابيد و يك چيزهايى گفت كه من نمى شنيدم. يك وقت ديدم همينطورى كه خوابيده بدنش بلند شد و تا پاى پانكه رفت و بعد گفت: بروم بالا و طاق را خراب كنم يا برگردم؟ گفتم: نَه نَه برگرد، ما پول نداريم طاق را بسازيم تا همينجا كه رفتى فهميدم بيا پائين. آمد پايين و يك مقدار نشست و بعد گفت: مى خواهم بروم. گفتم: كجا ميروى؟ گفت: من الآن به هندوستان مى روم و بعد خداحافظى كرد و رفت. طلبه آمد و گفت: اين بنده خداكو؟! گفتم: رفت. گفت: اى واى. گفتم: چه طور مگه؟! گفت: من صبح بعد از نماز خوابيدم وقتى كه بيدار شدم ديدم محتلم شده ام، گفتم: چون وقت درس دير شده اول سر درس مى روم بعد بحمام. ولى وقتى از درس بيرون آمدم يادم رفت و نماز ظهر و عصرم را هم خوانده بودم اينجا آمدم ولى تا اين بنده خدا گفت، يادم آمد كه اى واى من غسل نكرده‌ام و چون او اين حرف را زد من يادم افتاد و رفتم تطهير كردم و برگشتم حالا آمده‌ام او را ببينم چون او يكى از مردان خدا بود. https://eitaa.com/zandahlm1357