eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
48.7هزار عکس
35.4هزار ویدیو
1.6هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
.......: ادامه پست قبل 🔯 عزیزان چند روزه که در برهه تاریخی ایبری و قرون وسطی سیر میکنیم چون بسیار مهمه و در واقع در این دوره بود که پایه های سلطه جهانی یهود بنا گذاشته شد و همزمان تضعیف مسلمین و غارت اموال اونها و نابودی بخش عمده آثار علمی و فرهنگی و تاریخی مسلمانان . امیدوارم این مباحث جذابیت کافی داشته باشند و ملال آور نباشه مطالب . 🌺 گوستاو لوبون مورخ شهیر گفته از 150 شهر آباد اسلامی در اندلس ، فقط 13 شهر برجا ماند . تعجبی نداره که تعداد مسلمانان در اسپانیای کنونی بسیار اندکه . بعد از دوره تمدن ستیزی و تمدن زدایی در جهان اسلام ، بسیاری از منابع دینی اسلام از دست رفت . تعجبی نداره که در کتب دینی و مذهبی ما از کتبی نام برده شده که در زمان نگارش اون کتب وجود داشته ولی الان وجود ندارند . مثلا کتاب الفهرست از کتبی نام برده که در زمان حیات نویسنده وجود داشته ولی الان وجود ندارن . مغولی که تنها و تنها دغدغه اش این بوده که تعداد اسبان و احشامش زیادتر بشه و تنها مشغله اش تا پیش از حمله به کشورهای متمدن دزدی و جنایت بوده و در فرهنگ و تمدن ، اوضاعی به مراتب بدتر از اعراب جاهلی داشت ، چرا موقع حمله به ممالک اسلامی بطور گسترده دست به تمدن زدایی و سوزاندن کتابخانه ها زد ؟؟؟ در حالی که نه دینی داشتند که به دلیل تعصب این کار رو کرده باشه نه سواد خواندن به هیچ زبانی رو داشته نه به عمرش کتابخانه دیده بوده . مغولان با مسلمین برخوردی وحشیانه و فراتر از توحش داشته اما از فرستادگان و نمایندگان پاپ و دربارهای اروپایی به گرمی استقبال میکردند . این قضایا موضوع صحبت های آینده ست . 🔶 در دوره ای که فروپاشی تمدن اسلامی با حملات پیاپی به مسلمین انجام شد و دستان بلند یهود بر نبض های اقتصادی و سیاسی جهان آن روزگار مسلط میشد ، آغاز استعمار ماوراء بحار هم شروع شد و در این امر ، یهود سرمایه گذار اصلی بود. به گفته ویل دورانت ؛ کلمب یهودی از خاندان سانتانگل یهودی و « انجمن برادری » برای سفر به قاره امریکا مبلغ 1 میلیون و 400 هزار مراودی ( سکه طلای رایج آن زمان اسپانیا ) دریافت کرد و 350 هزار مراودی دیگه هم خود سانتانگل به اون اضافه کرد . به علاوه 250 هزار مراودی دیگه که یهود به کلمب دادند . کلمب 3 کشتی تجهیز کرد و به اتفاق 88 راهی دریا شد . اسپانیا امثال این سفرهای استعماری به حد وفور انجام داد . روی نقشه جهان وقتی نگاه کنیم متوجه میشیم که بسیاری از جزایر متعلق به اسپانیاست . ضمن اینکه قاره امریکا رو هم به خاک خودش ضمیمه کرده بود . از بخش هایی در امریکای شمالی و مرکزی گرفته تا کشورهای حوزه کارائیب و بخصوص امریکای لاتین . اما وقتی یهود کم کم سرمایه ها و حمایت هاش رو از اسپانیا خارج کرد و به کشورهای دیگه مثل انگلیس و هلند برد ، اسپانیا دوره استعماریش به پایان رسید و کم کم ضعیف شد و سرزمین هاش رو از دست داد . در جنگی که با انگلیس در امریکای شمالی داشت شکست خورد . کشورهای لاتین هم بعدا از زیر یوغ استعمار اسپانیا خارج شدند و به استقلال رسیدند . پرتغال هم همین وضع رو در آغاز و پایان داشته . زاکوتو ، منجم یهودی دربار پرتغال نقش مهمی در اکتشافات اسپانیا و پرتغال داشته . خاندان مندس یهودی از بارسلونا از سرمایه گذاران عمده این سفرها بودند . دیگو مندس ، بزرگترین تاجر ادویه در اروپا بود و چنان ثروتی داشت که به دولت های هلن. و انگلیس و پرتغال هم وام های کلان پرداخت میکرد . خاندان مندس به دربار عثمانی هم راه پیدا کردند . خود واشکوداگاما هم یهودی بود . دریانورد و استعمارگر معروف پرتغالی . یکی از کشتی های کاروان او متعلق به رویی مندس بود. گاسپار داگاما از تجار مرموز یهودی بود که به هند هم پاگذاشت و به ظاهر مسلمان هم شد و متصدی امور مالی سلطان بیجاپور شد . او وقتی کشتی های واشکوداگاما در ساحل هند پهلو گرفت ، به آنها پیوست و به پرتغال برگشت با دستی پر از اطلاعات درباره شرق و هند . گاسپار همراه نیکولائو کوئیلو برای نخستین بار پا به ساحل برزیل گذاشت . او همچنین با امریگو ویپوچی ( امریکو وسپوس ) کاشف امریکا هم در سفرهای دریایی اش همراه بوده . گاسپار با اطلاعاتی که از هند داشت ، زمینه ساز و راهنمای مهاجمان پرتغالی به هند بود . امثال گاسپار فراوان بوده اند . در واقع وقتی امثال گاسپار رو در کنار کلمب و داگاما و دیگر کاشفان قرار بدیم و این دو گروه رو در کنار کانون های ثروت و قدرت یهودی مثل خاندان آبرابانل ، سانتانگل ، سانچز ، سنئور ، زاکوتو ، ناوارو ، مندس و دیگران قرار میدیم ، به تصویری روشن از یک شبکه و زنجیره منسجم زرسالاری یهودی در دربار اسپانیا و پرتغال دست پیدا میکنیم . این شبکه در جنوب ایتالیا مهد کهن تجارت دریایی هم وجود داشته . همچنین در دربار بریتانیا و دیگران . ادامه در پست بعد 👇👇👇👇https://eitaa.c
آیا میدانید؟ .......: @zandahlm1357 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
حدود8میلیون گونه‌ جانور درکره‌ زمین است حدود6میلیون گونه درخشکی و 2میلیون گونه در آب اندتخمین میزنند که86% از گونه‌های خشکی91% از گونه‌های دریایی هنوز کشف نشده‌اند! https://eitaa.com/zandahlm1357
پوست این جانور به نام «آرمادیلو» بقدری قدرتمند هست که گلوله هم توانایی نفوذ به اون رو نداره! https://eitaa.com/zandahlm1357
سوسک لاک‌پشتی طلایی (نام علمی: Charidotella sexpunctata) نام یک گونه از تیره سوسک‌های درختی است. این سوسک بومی قاره آمریکا است و ۵ تا ۷ میلی‌متر طول دارد. آنها اغلب به دلیل رنگ طلایی قابل توجهشان به نام حشرات طلایی نامیده می شوند. توانایی تغییر رنگ سریع، باعث می شود سوسک لاک پشتی طلایی، از نوع سوسک خاص باشد. زمانی که خطری متوجه این جانور شود به سرعت رنگ خود را به رنگ نارنجی درخشان (طلایی مانند) تغییر خواهد داد. این تغییر رنگ در زیر ۲ یا ۳ دقیقه اتفاق می افتد. https://eitaa.com/zandahlm1357
یه زمانی ... علی اکبر هاشمی رفسجانی رئیس جمهور بود... علی اکبر ناطق نوری رئیس مجلس... علی اکبر ولایتی هم وزیر خارجه... علی اکبر محتشمی وزیر کشور... بعضی خارجی‌ها فکر می‌کردن «علی اکبر»، یه لقب دولتی هست که به سران ایران اعطا می‌شه! بعد من می خواستم برم ترکیه، توی مرز پاسپورتم رو دادم، یارو یه نگاه کرد از جاش بلند شد به من احترام گذاشت به بقیه گفت این آقا علی اکبره، همه پا شدند، رئیس شون اومد جلو پاسپورت منو داد بعد همه به ستون وایستادن و یه راهرو باز کردند و من از همشون سان دیدم و از مرز با احترام رد شدم، بقیه همسفرها که هاج و واج مونده بودند پشت سر من می دویدند، و بدون بازرسی هر چی داشتند، مثل تریاک و سکه و دلار و قاچاق، از مرز رد کردند... !👏😂 از خاطرات علي اکبر زرندی در کتاب رویاهای شیرین من.
21.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کارتون دختری به نام نل از سری کارتونهای دهه شصت قسمت دوم
.......: 🖋 قسمت دویست و پنجاه و پنجم عبدالله هم می‌دانست مجید بیراه نمی‌گوید که از قُله غیظ و غضب به زیر آمد، ابرو در هم کشید و با صدایی که از عمق چاه ناراحتی‌اش بر می‌آمد، پاسخ داد: «منم میدونم بابا به شما بَد کرد! قبول دارم به خاطر نوریه، به شما ظلم کرد! ولی بعضی وقتا خود آدم هم اشتباه می‌کنه و اجازه میده بقیه بهش ظلم کنن!» مجید با نگاه بی‌حالش در تاریکی اتاق، چشم به دهان عبدالله دوخته بود تا طومار به اصطلاح اشتباهاتش را برایش بشمرد: «اشتباه اول تو این بود که اون شب وقتی از پشت در شنیدی نوریه داره به سامرا توهین می‌کنه، سکوت نکردی و شمشیر رو براش از رو بستی! اشتباه دومت این بود که قبول نکردی سُنی بشی و غائله رو ختم کنی! اشتباه سومت اینه که هنوزم نمی‌خوای بری از بابا عذرخواهی کنی و به خاطر نجات زندگی‌ات هم که شده بگی می‌خوای سُنی شی تا شاید یه راهی برات باز شه!» مجید همچنان خیره به عبدالله نگاه می‌کرد و پلکی هم نمی‌زد که انگار دیگر نمی‌دانست در برابر اینهمه منفعت‌طلبی چه جوابی بدهد. من از روزی که به عقد مجید در آمده بودم، همه آرزویم هدایت همسرم به مذهب اهل تسنن بود، ولی نه حالا و نه به خاطر نان شب! همیشه می‌خواستم اسباب تمایل مجید به مذهب اهل سنت را فراهم کنم تا به خدا نزدیک‌تر شود نه اینکه سفره دنیایش را چرب‌تر کنم! حالا دیگر من هم دلم نمی‌خواست به بهای فراهم شدن هزینه زندگی و در ازای هم پیمان شدن با پدری که برای دختر شوهر دارش، شوهری دیگر در نظر می‌گرفت و دندان به سقط نوه معصوم و بی‌گناهش تیز می‌کرد، مجید از اهل سنت شود که اینطور سُنی شدن برای من هم هیچ ارزشی نداشت، ولی عبدالله دست‌بردار نبود و حرفی زد که نه تنها دل مجید که همه وجود مرا هم در شکست: «مجید! اینهمه بلایی که داره سرت میاد، بی‌حکمت نیس! ببین چی کار کردی که خدا داره اینجوری باهات تصفیه حساب می‌کنه!» و دیدم نه از جای بخیه‌های متعددی که روی دست و پهلویش نقش بسته بود که از زخم زبان‌های عبدالله، همه وجودش آتش گرفت که نفس بلندی کشید و در سکوتی مظلومانه سر به زیر انداخت. دیگر دلم نمی‌خواست به صورت عبدالله نگاه کنم که هر چقدر ناراحت بود و هر چقدر دلش برای من می‌سوخت، حق نداشت اینطور مجیدم را بیازارد و دیگر تیر خلاصش را زده بود که به سمت در رفت و بی‌آنکه حرفی بزند، از اتاق بیرون رفت تا من و مجید باز در تنهایی و تاریکی این زندان تنگ و دلگیر فرو رویم. دیگر جز نغمه نفس‌های نمناک مجید چیزی نمی‌شنیدم که عاشقانه صدایش کردم: «مجید...» و او هم برایم سنگ تمام گذاشت که نگاهم کرد و عاشقانه‌تر از من، جواب داد: «جانم؟» در تاریکی تنگ غروبِ اتاق که دیگر نور چندانی هم به داخل نمی‌آمد، نگاهش می‌درخشید و به گمانم آیینه چشمانش از بارش اشک‌هایش اینچنین برق افتاده بود که عاشقانه شهادت دادم: «مجید من از این زندگی راضی‌ام! نمیگم خوشحالم، نه خوشحال نیستم، ولی راضی‌ام! همین که تو کنارمی، من راضی‌ام!» و با همه تلخی مذاقش که از جام زهر زخم زبان‌های عبدالله سرریز شده بود، لبخندی شیرین نشانم داد و با چه لحن غریبانه‌ای زمزمه کرد: «می‌دونم الهه جان! ولی... ولی من راضی نیستم! از اینکه اینهمه عذابت دادم، از اینکه زندگی‌ات رو از بین بردم، از اینکه همه چیزت رو به خاطر من از دست دادی...» در برابر جراحت جانش زبانم بند آمد و نمی‌دانستم به چه کلامی آرامَش کنم که بدن در هم شکسته‌اش را از روی صندلی بلند کرد. بند اتصال آتل را از روی تخت برداشت و چند لحظه‌ای طول کشید تا توانست با دست چپش دوباره اتصال را به گردنش آویزان کند. با قامتی خمیده و قدم‌هایی که هنوز به خاطر جراحت پهلویش می‌لنگید، به سمت در رفت. در اتاق را باز کرد و همین که نور پنجره‌های راهرو به داخل اتاق افتاد، به سمتم چرخید و با لحنی مهربان صدایم کرد: «الهه جان! من میرم برا شام یه چیزی بگیرم، زود بر می‌گردم.» و دیگر منتظر جواب من نشد که از اتاق بیرون رفت و در را پشت سرش بست. در سکوت سالن مسافرخانه، صدای قدم‌های خسته‌اش را می‌شنیدم که به کُندی روی زمین راهرو کشیده می‌شد و دلِ مرا هم با خودش می‌بُرد تا در افق قلبم ناپدید شد. 🖋 https://eitaa.com/zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
@shervamusiqiirani - می ناب - استاد بنان.mp3
1.87M
‍✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🍂🌺🍂 🌺 دیشب به سیل اشک ره خواب می‌زدم نقشی به یاد خط تو بر آب می‌زدم ابروی یار در نظر و خرقه سوخته جامی به یاد گوشه محراب می‌زدم هر مرغ فکر کز سر شاخ سخن بجست بازش ز طره تو به مضراب می‌زدم روی نگار در نظرم جلوه می‌نمود وز دور بوسه بر رخ مهتاب می‌زدم چشمم به روی ساقی و گوشم به قول چنگ فالی به چشم و گوش در این باب می‌زدم نقش خیال روی تو تا وقت صبحدم بر کارگاه دیده بی‌خواب می‌زدم ساقی به صوت این غزلم کاسه می‌گرفت می‌گفتم این سرود و می ناب می‌زدم خوش بود وقت حافظ و فال مراد و کام بر نام عمر و دولت احباب می‌زدم 🌺 🍂🌺🍂 🍃🍂🌺🍃🍂🌺 ✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🆔 https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
https://t.me/khatoon_sceraf روسری به قیمت مناسب ارسال به سراسر کشور
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آشنا آشنا: بعد از انقلاب شما، مردم ما با افتخار اسم اسلامي خود را مي‌گويند يك نفر مسلمان از كشوري بزرگ كه مسلمين در آن در اقليت قرار دارند، به من مي‌گفت: قبل از انقلاب اسلامي، مسلمان بودن خود را هرگز اظهار نمي كرديم. طبق فرهنگ آن كشور، همه اسم محلي داشتند، و هرچند خانواده‌هاي مسلمان روي بچه‌هاي خود اسم اسلامي مي‌گذاشتند، اما جرأت نمي كردند آن اسم را اظهار كنند و از بيان آن خجالت مي‌كشيدند! اما بعد از انقلاب شما، مردم ما با افتخار اسم اسلامي خود را مي‌گويند، و اگر از آنها بپرسند كه شما چه كسي هستيد، اول آن اسم اسلامي را با افتخار بر زبان مي‌آورند. خطبه‌هاي نماز جمعه ي تهران ۲۳/۴/۶۸ https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
👇آیه44انعام وبهره‌هايش، هم مى‌تواند براى انسان باشد، هم . ❌در آيه مورد بحث، به حساب آمده است. 😊 امّا ايمان وتقوا، بركات آسمان وزمين را براى اهلش به دنبال دارد، چنانكه در آيه‌ى 96 سوره‌ى اعراف آمده است: «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى‌ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ»، بنابراين ، را بر روى انسان مى‌بندد. ❌پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمودند: اگر مشاهده كردى كه دنيا به است ، زيرا اين و به تدريج هلاكت كردن اوست. «4» و آنگاه حضرت اين آيه را تلاوت فرمودند. 🔸استاد قرائتی