eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
46.5هزار عکس
33.6هزار ویدیو
1.5هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
باب سیزدهم: آداب پیاده رفتن وسواره شدن وبازار رفتن و تجارت و زراعت نمودن و چهارپایان نگاه داشتن اشاره فصل اوّل: سوار شدن بر اسب و استر و الاغ و انواع هر یک از حضرت رسول صلی الله علیه وآله وسلم منقول است: از سعادت آدمی است که چهار پای رهواری داشته باشد. از حضرت صادق علیه السلام منقول است: چهار پا نگاهدارید که زینت شماست و کارهای شما به آن ساخته می‌شود و روزی اش بر خدا است. از امام محمّد باقرعلیه السلام منقول است: از بدی زندگانی است چهار پای بد نگاه داشتن. از حضرت صادق علیه السلام فرمود: هرکه چهار پایی بخرد سواری اش از اوست و روزی اش بر خدا است. در حدیث دیگر فرمود: از سعادت مؤمن است که چهار پایی داشته باشد که برای حوایج خود و کارسازی برادران مؤمن بر آن سوار شود. در حدیث دیگر منقول است: آن حضرت فرمود به یونس بن یعقوب که، الاغی نگاهدار که بارت را بردارد، به درستی که روزی اش بر خداست. راوی گفت که الاغی خریدم چون سه سال شد، حساب خرج خود کردم هیچ زیاده نشده بود. در روایت دیگر منقول است: امام موسی کاظم علیه السلام از ابن طیفور پرسیدند: بر چه چیز سوار می‌شوی؟ گفت: بر الاغی. فرمود: به چند خریده ای؟ گفت: سیزده اشرفی. حضرت فرمود: این اسراف است که الاغی بخری به این قیمت و یابویی نخری. گفت: خرج یابو بیشتر است. فرمود: آن کسی که خرج الاغ را می‌رساند خرج یابو را هم می‌رساند، مگر نمی دانی هرکه اسب نگاه دارد و انتظار خروج ما اهل بیت بکشد و دشمن ما را به خشم آورد به نگاه داشتن آن اسب، حق تعالی روزی اش را برساند و سینه اش را گشاده گرداند و آرزوهایش را برآورد و یاور او است بر حوایج. در روایت دیگر منقول است: روزی امام موسی علیه السلام بر استری سوار شدند شخصی از مخالفان گفت که این چه چهار پاست که سوار شده ای که از پی دشمن نمی توان دواند و بر روی آن جنگ نمی توان کرد؟ حضرت فرمود: رفعت و سرافرازی اسب را ندارد و مذلت الاغ را ندارد و بهترین امور وسط آن هاست. در حدیث دیگر از آن جناب منقول است: هرکه ببندد اسب پدر و مادر عربی، هر روز از نامه عمل او سه گناه محو شود و یازده حسنه نوشته شود و هرکه اسبی ببندد که یکی از پدر و مادرش غیر عربی باشند، هر روز از نامه عمل او دو گناه محو شود و هفت حسنه برای او نوشته شود و هرکه یابویی ببندد برای زینت خود و برآوردن کارهای خود یا دفع دشمن خود، هر روز یک گناه از نامه عملش محو شود و شش حسنه برای او نوشته شود. در روایات معتبره از رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: خیر و نیکی بر پیشانی اسبان بسته است تا روز قیامت. در حدیث دیگر از امام موسی کاظم علیه السلام منقول است: هرکه نگاه دارد اسب سرخ مویی که در پیشانی اش سفیدی بسیار یا کمی مو بوده باشد و اگر سفیدی پیشانی اش تا بینی آمده باشد و چهار دست و پایش سفید باشد بهتر است نزد من، پس خانه ای که چنین اسبی در آن خانه باشد، فقر و پریشانی داخل آن خانه نمی شود و مادام که آن اسب در ملک آن شخص داخل است ظلمی در خانه او داخل نمی شود. از امام محمّد تقی علیه السلام منقول است: هرکه از خانه خود یا خانه دیگری بیرون آید و اوّل روز اسب پیشانی سفیدی را ببیند که در دست و پایش هم سفیدی باشد، در آن روز به غیر خوشحالی نبیند و اگر سفیدی پیشانی اش تا پایین بینی آمده باشد پس نهایت خوشحالی در آن روز او را رو دهد و اگر پی کاری رود و چنین اسبی را ببیند آن حاجتش برآورده می‌شود. ادامه دارد...... حلیة_المتقین #https://eitaa.com/zandahlm1357
سلام شبتون بخیر استاد با پسربچه ۴سالو ۴ماهه ایی که جدیدا فحش میده و بعضی وقتا بچه هارو میزنه و همش زور میگه و خیلی خشن و عصبی هست چه باید کرد و چه راهکاری پیشنهاد میدین؟و رفتار پدرومادر تو این جور مواقع باید چجوری باشه؟درضمن با گوشی و تبلت هم بازی نمیکنه و زیاد تلویزیون هم زیاد نمیبینه. 🌸 پاسخ استاد پوراحمد
باسلام وتشکر بابت وقتی که میزارید..بنده یک خانم 29ساله هستم میخواستم کمکم کنید چجوری با ترس هایم مقابله کنم ,درواقع ترس های بیخودی هستن وبخاطرشون خیلی ضررکردم وگاهی باعث تاخیر انداختن در انجام آن کارمیشود واین ترس به حدی است که درمقابله با آن فشارم افت پیدا میکنه..خلاصه اینکه حاضرم ضررکنم ولی اون کار رو انجام ندم... مثلا ترس از زایمان,ترس از رانندگی وترس از یک عمل که واقعا نیاز است وموارد مشابه که واقعا ضروری هستن... 🌸 پاسخ استاد پوراحمد
سلام استاد من پسر سیزده ساله ای دارم که به بلوغ رسیده به نظر شما تواین سن زود نیست ومن باید چه کارهای انجام بدم 🌸 پاسخ استاد پوراحمد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📖 رمان «جان شیعه، اهل سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان» 🖋 قسمت دویست و هشتاد و چهارم چند روزی هم می‌شد که حقوق کار در دفتر مسجد را هم گرفته بود تا بتوانیم از این به بعد خرج زندگی‌مان را خودمان بدهیم و به همین بهانه، دیگر باری هم بر دوش غرور مردانه‌اش نبود و حسابی احساس رضایت می‌کرد. حقوق کار در دفتر مسجد چندان زیاد نبود، ولی می‌توانست کفاف یک زندگی ساده را بدهد، به خصوص که آسید احمد همچنان حواسش به ما بود و هر از گاهی چه خودش چه مامان خدیجه، برای ما میوه نوبرانه یا وسیله مورد نیازی می‌آوردند و خیلی اوقات ما را میهمان سفره با برکتشان می‌کردند تا کمتر تحت فشار خرج زندگی با این حقوق اندک قرار بگیریم. مجید کار خودش در پالایشگاه را بیشتر می‌پسندید و حقوق بهتری هم می‌گرفت، ولی از همین کار ساده در مسجد هم راضی بود و خدا را شکر می‌کرد. با دست راستش هنوز نمی‌توانست کار زیادی انجام دهد و دیروز دکتر پس از معاینه، وعده داده بود که شاید تا یکی دو ماه دیگر وضعیتش بهتر شده و بتواند به سر کارش در پالایشگاه بازگردد. خورشید مثل اینکه از یک روز آتش باری بر سرِ بندر خسته شده باشد، به روی بستر آبی دریا دراز کشیده و کم کم می‌خواست بخوابد که نیمی از چشمانش به زیر دریا رفته و با نیم دیگری از نگاه داغ و پُر حرارتش همچنان برای کودکانی که در ساحل می‌دویدند و بازی می‌کردند، دست تکان می‌داد که من و مجید هم از روی نیمکت بلند شدیم تا با این غروب زیبا خداحافظی کرده و راهی خانه شویم، ولی دل‌مان نمی‌آمد از این صحنه رؤیایی دل بکنیم که به جای مسیر منتهی به خیابان، به سمت دریا رفتیم و درست جایی که امواج بر روی ساحل می‌خزیدند و باز عقب می‌کشیدند، برای لحظاتی به تماشای غروب پُر ناز و کرشمه خورشید ایستادیم. شانه به شانه هم، رو به دریا ایستاده و در دل وزش باد خوش بوی جنوب، چشم به افق سرخ خلیج فارس سپرده و به قدری دل از دست داده بودیم که بوسه نرم آب بر قدم‌هایمان را حس نمی‌کردیم تا لحظه‌ای که احساس کردم مچ پایم در آب فرو رفت که خودم را عقب کشیدم و با صدایی هیجان‌زده، مجید را صدا زدم: «وای مجید! خیس شدم!» موج آخری حسابی شیطنت کرده و قدم‌هایمان را تا مچ پا در آب فرو برده بود، ولی مجید که جوراب به پایش نبود، خیسی آب را از زیر دمپایی‌های لا‌انگشتی‌اش به خوبی حس کرده و به روی خودش نیاورده بود که به آرامی خندید و گفت: «حالا خوبه بندری هستی و انقدر از آب می‌ترسی!» ابرو در هم کشیدم و همانطور که پاهایم را تکان می‌دادم تا آب دمپایی‌هایم خارج شود، با لحنی کودکانه گلایه کردم: «نمی‌ترسم! می‌خواستم برم مسجد! حالا جورابم خیس شد!» و دیگر خیسی جوراب از یادم رفت و هر دو به همدیگر خیره شدیم که با آمدن نام مسجد، هر دو به یاد یک موضوع افتاده و من زودتر به زبان آمدم: «حالا چی کار کنیم؟» و مجید دقیقاً می‌دانست چه می‌گویم که با خونسردی پاسخ داد: «خُب میریم همین مسجد اهل سنت که اونطرف خیابونه!» ولی من از روزی که به خانه آسید احمد آمده بودم، نمازهایم را در خانه خوانده یا به همراه مامان خدیجه به مسجد شیعیان محله رفته و به امامت آسید احمد اقامه کرده بودم. با ما همراه باشید🌹 https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
@shervamusiqiirani-7 - تصنیف : از خون جوانان وطن.mp3
4.05M
‌✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🍂🌺🍂 🌺 هنگام می و فصل گل و گشت چمن شد دربار بهاری تهی از زاغ و زغن شد از ابر کرم خطه ری رشگ ختن شد دلتنگ چو من مرغ قفس بهر وطن شد چه کج رفتاری ای چرخ چه بدکرداری ای چرخ سر کین داری ای چرخ نه دین داری، نه آیین داری ای چرخ از خون جوانان وطن لاله دمیده از ماتم سرو قدشان، سرو خمیده در سایه گل بلبل از این غصه خزیده گل نیز چو من در غمشان جامه دریده چه كج‌رفتاری ای چرخ چه بد كرداری ای چرخ سر كین داری ای چرخ نه دین داری نه آیین داری ای چرخ از اشک همه روی زمین زیر و زبر كن مشتی گرت از خاک وطن هست به سر كن غیرت كن و اندیشه‌ی ایام بتر كن اندر جلو تیر عدو، سینه سپر كن چه كج‌رفتاری ای چرخ چه بد كرداری ای چرخ سر كین داری ای چرخ نه دین داری نه آیین داری ای چرخ 🌺 🍂🌺🍂 🍃🍂🌺🍃🍂🌺 ✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🆔 https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.......: ونيرو واراده ي افراد بشر را در اختيار بگيرد؛ حال چه سنگ و چوب، و چه قدرتهاي شيطانيِ سلطه گر و جبار، و چه عصبيتهاي جاهلي و ناحق كه: «فماذا بعدالحقّ الّاالضّلال» (۹). حج ابراهيمي ومحمّدي (صلّي اللَّه عليه واله وسلّم) و حج علوي و حسيني (عليهماالسّلام) آن است كه در آن توجه به خدا و پناه بردن به حكومت و قدرت او، با پشت كردن به قدرت طواغيت و جباران همراه باشد. زمزمه ي مناجات سالار شهيدان و سيّد شباب اهل الجنة در عرفات، چه زيبا اين هر دو را در يك سخن مي‌سرايد: «الهي انت كهفي حين تعييني المذاهب في سعتها... وانت مؤيّدي بالنّصر علي اعدائي و لولا نصرك ايّاي لكنت من المغلوبين... يا من جعلت له الملوك نيرالمذلّة علي اعناقهم فهم من سطواته خائفون» (۱۰). و خطبه ي رسول خدا (صلّي اللَّه عليه واله وسلّم) در يوم التروية كه در آن نسخ مقررات جاهليت وتحذير از فريب شيطان براي وادار كردن بني آدم به عبادت خود و حكم قاطع به پيوند برادري ميان همه ي مسلمين را اعلام فرمود، خط كلي حج را معين مي‌كند. كدامين جان تشنه است كه از فيض كوثر محمّدي (صلّي اللَّه عليه واله وسلّم) و جوشش زمزم حسيني، اين جرعه‌ها را بنوشد و هنوز در مضمون سياسي حج دچار ترديد و ابهام باشد؟ حج بي برائت، حج بي وحدت، حج بي تحرك وقيام، حجي كه از آن تهديد كفر و شرك برنخيزد، حج نيست و روح ومعناي حج را فاقد است. بتهاي بزهكار استبداد و استعمار، حكمرانان از خدا بي خبر و قدرتهاي سلطه گر جهاني، در گذشته و حال، همواره از حجِ بامضمون سازنده و روشن و الهامبخش، بشدت ترسيده و با آن به مقابله برخاسته اند. آنها تبليغات دامنه دار و خصمانه يي را به وسيله ي آخوندهاي درباري و ريزه خواران سفره ي عشرت خود بر ضد مضمون سياسي حج به راه انداخته و باهياهو و جنجال خواسته اند بقبولانند كه حج از سياست جداست و جز عبادتي به مثابه ي عبادات فردي نيست؛ غافل از آن كه هر انسانِ اندكي هوشمند هم بوضوح درمي يابد كه اگر درس وحدت مسلمين و عظمت امت اسلامي و تعارف برادران جداافتاده و همصدايي صاحبان زبانها و نژادها و مليتها و مناطق جغرافيايي گوناگون و اعتصام به حبل اللَّه با حالت طبيعي در حج منظور نمي بود و فقط عبادت و رابطه ي جداگانه ي انسانها با خداي خود مطلوب بود، آمدن از «كلّ فجّ عميق» و پياده و سواره، آن هم در يك موسم خاص، چه معني داشت؟ رنج پيمودن اين راه، چرا؟ و حضور در مكه وسپس در عرفات و مشعر و مني آن هم در ايام معدودات و روزها و ساعات معين براي همه ي مسلمين جهان، چرا؟ و طواف گرد يك مركز واحد و رمي يك نقطه ي واحد، چرا؟ آري، حج عبادت است و ذكر و دعا و استغفار؛ اما عبادتي و ذكر و استغفاري در جهت ايجاد حيات طيبه ي امت اسلامي ونجات آن از زنجيرها وغلهاي استعباد و استبداد و خداوندان زر و زور و تزريق روح عزت و عظمت به آن و زدودن كسالت و ملالت از آن. اين است حجي كه از پايه‌هاي دين به شمار رفته و اميرالمؤمنين علي (عليه السّلام) درنهج البلاغه آن را عَلَم اسلام و جهاد هر ناتوان و برطرف كننده ي فقر وتنگدستي و مايه ي تقرب و نزديكي اهل دين به يكديگر شمرده است؛ و اين است آن حجي كه بندگان مجاهد خدا همه ساله از ايران با شوق و شور بدان روي مي‌آورند و برائت از امريكا و صهيونيسم و نفي ولايت استكبار وشعار براي تعميم ولايت الهي را شرط اصلي آن مي‌شمرند؛ و اين است آن حجي كه سيلي خوردگانِ از اسلام وانقلاب و در رأس آنان امريكاي جنايتكار، از آن احساس خطر مي‌كردند و اكنون دو سال است حكام آل سعود براي شادي و خشنودي امريكا و اسرائيل، مؤمنين را از اقامه ي آن مانع مي‌شوند و زبانها و قلمهاي مزدور آخوندهاي نوكرصفت را به نفي آن و محكوم كردن آن وادار مي‌كنند. اينك شما حاجيان جهان اسلام؛ شما كه دشمنان وحدت اسلامي نخواسته و نگذاشته اند كه همراه با برادران ايراني خود به طواف و سعي و وقوف و رمي و نماز و زيارت قبر رسول گرامي (ص) بپردازيد، ياد برادران مهجور و مصدود خود را در آن مراسم زنده كنيد و ..... https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.......: شهيدي كه زير آفتاب مانده بود شهيدي كه زير آفتاب مانده بود در يكي از همين روزهايي كه ما در خطوط جبهه حركت مي‌كرديم، يك نقطه اي بود كه قبلا دشمن متصرف شده بود، بعد نيروهاي ما رفته بودند آن جا را مجددا تصرف كرده بودند، بنده داشتم از اين خطوط بازديد مي‌كردم و به يگان‌ها و به سنگرها و به اين بچه‌هاي عزيز رزمنده مان سر مي‌زدم، يك وقت ديدم يكي دو تا از برادران همراه من خيلي ناراحت، شتابان، عرق ريزان، آشفته، آمدند پيش من و من را جدا كردند از كساني كه داشتند به من گزارش مي‌دادند كه يك جمله اي بگويم، ديدم كه اين‌ها ناراحتند گفتم چيه؟ گفتند كه بله ما داشتيم توي اين منطقه مي‌گشتيم، يك وقت چشم مان افتاده به جسد يك شهيدي كه چند روز است اين شهيد بدنش در زير آفتاب اين جا باقي مانده. من به شدت منقلب شدم و ناراحت شدم و به آن برادراني كه مسؤول بودند در آن خط و در آن منطقه، گفتم سريعا اين مسأله را دنبال كنيد، جسد اين شهيد را بياوريد و جسد شهداي ديگر را هم كه در اين منطقه ممكن است باشند جمع كنيد. اما در همان حال در دلم گفتم قربان جسد پاره پاره ات يا اباعبدالله، اين جا انسان مي‌فهمد كه به زينب كبري چقدر سخت گذشت، آن وقتي كه خودش را روي نعش عريان برادرش انداخت، و با آن صداي حزين، با آن آهنگ بي اختيار، كلمات را در فضا پراكند و در تاريخ گذاشت فرياد زد «بأب المظلوم حتي قضا، بأب العطشان حتي ندا» پدرم قربان آن كسي كه تا آن لحظه ي آخر تشنه ماند و تشنه لب جان داد. بيانات در خطبه‌هاي نماز جمعه ۰۴/۰۶/۱۳۶۷ https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💌 همونجور که خدا در حقت خوبی کرده تو هم در حق دیگران خوبی کن 📚برگرفته از آیه ۷۷ سوره قصص