فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#دریاچه سد دز
دریاچهای که ۵۰ سال پیش با احداث سد دز به دستور محمد رضا شاه پهلوی ایجاد شده . این دریاچه شَهیون یا دریاچه سد دز نام داره که یکی از زیباترین دریاچههای مصنوعی كشوره.
دریاچه شهیون در دهستان شهی که یکی از دهستانهای بخش شهیون دزفول است واقع شده است. برای دیدن این مروارید تماشایی باید ابتدا به شهرستان دزفول در شمال خوزستان و در ۱۵۰ کیلومتری اهواز، مرکز این استان بروید. پس از آن میتوانید از طریق یک راه آسفالته ۷۵ کیلومتری که دزفول را به شهیون متصل میکند و تا آخرین روستا یعنی آبیدسری کشیده شده، به این دهستان بروید.
در ادامه برای رسیدن به این دریاچه باید از جاده شهیون تا رسیدن به جاده انحرافی دریاچه طی مسیر کرد. این جاده تا پای دریاچه بهصورت آسفالته است و در قسمتی مشخص از کنار دریاچه یک پارکینگ مناسب همراه تعداد زیادی قایق برای گردشگران قرار داده شده است.
https://eitaa.com/zandahlm1357
34.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اینجا یکی از بزرگترین و صد البته زیباترین آبشارهای ایرانه . آبشار شِوی از توابع شهرستان دزفول ،استان خوزستان هست . عرض این آبشار در سال های پر بارش خیلی زیادتره .
راه دسترسی :آبشار شوی در شمال شرق دزفول و جنوب خرمآباد است. از دزفول ۲ ساعت و نیم و از خرمآباد ۴ ساعت و نیم تا این آبشار راه است. باید از دزفول در جاده شهیون حرکیت کنیم. در ۵ کیلومتری منطقهای معروف به نان پیر یا گوشه، مسیری ماشینرو وجود دارد که تا نزدیکی آبشار میرود. در انتهای مسیر ماشین را پارک و ۲ساعت تا آبشار پیادهروی یا کوهنوردی میکنیم.
اگر کسی از سفر کردن به دنبال کنجکاوی بیشتری باشد راه دوم را برای رسیدن به اینجا انتخاب میکند. ایستگاه قطار تله زنگ در ۱۰ کیلومتری این آبشار بخشی از مسیر قطار عادی تهران-اهواز است. بعضی از مسافران هم از مسیر اندیمشک-درود خودشان را به این ایستگاه میرسانند. سه ساعت بعد از ایستگاه درود ما به ایستگاه تلهزنگ میرسیم.
https://eitaa.com/zandahlm1357
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1_6613899.mp3
3.33M
⭕️✍حکایتی بسیار زیبا و خواندنی
🌺🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃🍂🍃🍁
🍃
شرط گوهر شاد:
گوهرشاد همسر شاهرخ یکی از پادشاهان تیموری بود. او یکی از زنان باحجاب بود و همیشه نقاب به صورت داشت. خیلی هم مذهبی بود. گوهرشاد همیشه آرزوی ساخت مسجدی کنار حرم امام رضا را داشت. تا این که تصمیم ساخت مسجد گوهرشاد را گرفت.
به همه کارگران و معماران اعلام کرد دستمزد شما را دو برابر مى دهم ولى شرطش این است که فقط با وضو کار کنید و در حال کار با یکدیگر مجادله و بد زبانى نکنید.
با احترام رفتار کنید و اخلاق اسلامى و یاد خدا را رعایت کنید.
او به کسانى که به وسیله حیوانات مصالح و بار به محل مسجد میآورند علاوه بر دستور قبلى گفت سر راه حیوانات آب و علوفه قرار دهید و این زبان بسته ها را نزنید و بگذارید هرجا که تشنه و گرسنه بودند آب و علف بخورند.
بر آنها بار سنگین نزنید و آنها را اذیت نکنید. اما من مزد شما را دو برابر مى دهم.
گوهرشاد هر روز به سرکشی کارگران به مسجد میرفت؛ روزى طبق معمول براى سرکشى کارها به محل مسجد رفت بود، در اثر باد مقنعه و حجاب او کمى کنار رفت و یک کارگر جوانى چهره او را دید.
جوان بیچاره دل از کف داد و عشق گوهرشاد صبر و طاقت از او ربود تا آنجا که بیمار شد و بیمارى او را به مرگ نزدیک کرد.
چند روزی بود که به سر کار نمی رفت. روزی گوهر شاد حال او را جویا شد. به او خبر دادند جوان بیمار شده لذا به عیادت او رفت…
چند روز گذشت و روز به روز حال جوان بدتر میشد.
مادرش که احتمال از دست رفتن فرزند را جدى دید تصمیم گرفت جریان را به گوش ملکه گوهرشاد برساند.
با خود گفت اگر جان خودم را هم از دست بدهم مهم نیست. او موضوع را به گوهرشاد گفت و منتظر عکس العمل گوهرشاد بود.
ملکه بعد از شنیدن این حرف با خوشرویى گفت: این که مهم نیست چرا زودتر به من نگفتید تا از ناراحتى یک بنده خدا جلوگیرى کنیم؟ و به مادرش گفت برو به پسرت بگو من براى ازدواج با تو آماده هستم ولى قبل از آن باید دو کار صورت بگیرد.
یکى اینکه مهر من چهل روز اعتکاف توست در این مسجد تازه ساز. اگر قبول دارى به مسجد برو و تا چهل روز فقط نماز و عبادت خدا را به جاى آور.
و شرط دیگر این است که بعد از آماده شدن تو، من باید از شوهرم طلاق بگیرم.
حال اگر تو شرط را مى پذیرى کار خود را شروع کن.
جوان عاشق وقتى پیغام گوهر شاد را شنید از این مژده درمان شد و گفت چهل روز که چیزى نیست، اگر چهل سال هم بگویى حاضرم.
جوان رفت و مشغول نماز در مسجد شد به امید اینکه پاداش نماز هایش ازدواج و وصال با همسری زیبا بنام گوهرشاد باشد.
روز چهلم گوهر شاد قاصدى فرستاد تا از حال جوان خبر بگیرد تا اگر آماده است او هم آماده طلاق باشد. قاصد به جوان گفت فردا چهل روز تو تمام مى شود و ملکه منتظر است تا اگر تو آماده هستى او هم شرط خود را انجام دهد.
جوان عاشق که ابتدا با عشق گوهرشاد به نماز پرداخته و حالا پس از چهل روز حلاوت نماز کام او را شیرین کرده بود جواب داد: به گوهر شاد خانم بگوید اولا از شما ممنونم و دوم اینکه من دیگر نیازى به ازدواج با شما ندارم.
قاصد گفت منظورت چیست؟ مگر تو عاشق گوهرشاد نبودى؟
جوان گفت آنوقت که عشق گوهرشاد من را بیمار و بى تاب کرد هنوز با معشوق حقیقى آشنا نشده بودم، ولى اکنون دلم به عشق خدا مى طپد و جز او معشوقى نمى خواهم.
من با خدا مانوس شدم و فقط با او آرام میگیرم. اما از گوهر شاد هم ممنون هستم که مرا با خداوند آشنا کرد و او باعت شد تا معشوق حقیقى را پیدا کنم.
و آن جوان شد اولین پیش نماز مسجد گوهر شاد و کم کم مطالعات و درسش را ادامه داد و شد یک فقیه کامل به نام آیت الله شیخ محمد صادق همدانی.
┄┅┅❅🔸🔹🔶🔲🔶🔹🔸❅┅┅┄
001 k reza panahi.mp3
6.09M
🌸گوشه ای از داستان زندگی شهید رضا پناهی از زبان مادرش
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
#لالایی_خدا ۲۳۸ #سوره_آل_عمران آیه ۱۹۸ #محسن_عباسی_ولدی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
📖 رمان «جان شیعه، اهل سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان» 🖋 قسمت سیصد و بیست و دوم روز سوم پیادهروی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📖 رمان «جان شیعه، اهل سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان»
🖋 قسمت سیصد و بیست و سوم
از گونههای درخشانش که از هیجان بهجتانگیز این سفر رؤیایی گُل انداخته و زیر طراوت باران، پوشیده از شبنم شده بود، میفهمیدم چه لذتی از لحظه لحظه این سفر میبرد که خط سکوتش را شکستم و جسورانه به میدان احساسش تاختم: «مجید! الان چه حالی داری؟» از تیزی سؤال ناگهانیام، خماری عشق از سرش پرید، نگاهم کرد و در برابر چشمان منتظرم، تنها یک جمله ادا کرد: «فکر میکنم دارم خواب میبینم!» و حقیقتاً میدیدم چشمان کشیدهاش رنگ رؤیا گرفته و همچنان نگاهش میکردم تا این خواب شیرین را برایم تعبیر کند که نگاهش را به افق بُرد و مثل اینکه در انتهای این مسیر طولانی، به نظاره کربلا نشسته باشد، عاشقانه زمزمه کرد: «قدم به قدم که داریم میریم، امام حسین (علیهالسلام) داره میگه بیا!» و باز به سمتم چرخید و عارفانه نظر داد: «الهه! اگه یه لحظه امام حسین (علیهالسلام) از ما رو برگردونه، دیگه نمیتونیم قدم از قدم برداریم!» و من نمیتوانستم این حضور حی و حاضر را به این راحتی بپذیرم که سرم را پایین انداختم تا از درماندگی نگاهم به عجز احساسم پِی نبرد و او همچنان میگفت: «این جمعیت رو ببین! اینهمه آدم برای چی دارن این مسیر رو میرن؟ داعش اینهمه تهدید کرد که بمب میذارم، میکُشم، سر میبُرم، چی شد؟ امسال شلوغتر از پارسال شد که خلوتتر نشد! چی باعث میشه این همه زن و بچه از جون خودشون بگذرن و راه بیفتن؟ مگه غیر از اینه که امام حسین (علیهالسلام) بهشون میگه خوش اومدید!» و خدا میخواست شاهد از غیب برسد که حرفش را نیمه رها کرد و با اشاره دستش نشانم داد: «همین تابلو رو ببین! نوشته اگه از آسمون داعش بباره، ما بازم میریم زیارت امام حسین (علیهالسلام)! کی غیر از امام حسین (علیهالسلام) همچین دل و جرأتی به اینا میده؟» که به دنبال اشاره انگشتش، نگاهم رفت و تابلویی را دیدم که مقابل موکبی نصب شده و با اینچنین عبارتی، اوج عاشقیاش را به رخ همه کشیده بود که من هم به یاد وهابی خانه و خانواده خودم افتادم و بیاراده لبخند زدم؛ نوریه تاب دیدن لباس عزای محرم و صفر را نداشت، حتی از شنیدن نوای عزاداری اهل بیت پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) میترسید و با چشم خودم دیدم که از هیبت حضور یک شیعه در خانه، چطور به وحشت افتاده بود و حالا کجا بود تا ببیند زمین و زمان به تسخیر عشق تشیع در آمده و تنها نام زیبای امام حسین (علیهالسلام) در این جاده چه میکند و چطور اینهمه زن و مرد و کودک و پیر و جوان را مجنونِ دشت و صحرا کرده که در برابر همه چنگ و دندان تیز کردنهای داعش، این زیارت به راهپیمایی شکوهمند شیعیان تبدیل شده است و نه تنها شیعیان که دیروز در مقابل یکی از موکبها چند مرد اهل سنت را دیدم که با دست بسته، مشغول اقامه نماز بودند و چه جای تعجب که زینبسادات برایم تعریف میکرد سال گذشته اسقفهای مسیحی در شب اربعین در کربلا حاضر شده و هیئتی از کلیسای واتیکان در این مسیر همراه عاشقان امام حسین (علیهالسلام) شده بودند! حالا پس از چند روز تنفس در هوای قلب تپنده تبلیغ تشیع، فهمیده بودم که قیام غیرتمندانه سید الشهداء (علیهالسلام) به عنوان الگوی تمام حرکتهای انقلابی در این دنیا، پس از چهارده قرن همچنان از آزادگان جهان دلبری میکند که شیعه و سُنی و حتی مسیحی و دیگرانی که من نمیدانستم، به احترام فداکاریاش به پا میخیزند و جذب کربلایش میشوند، هر چند شرح عشقبازی و پاکبازی شیعه، حدیث دیگری بود!
چیزی تا اذان ظهر نمانده بود که پا درد امان مامان خدیجه را برید و خوشبختانه در فواصلی کوتاه، ایستگاههای هلال احمر عراقی و ایرانی مستقر شده بودند که من و مجید و آسید احمد کنار جاده توقف کردیم و زینبسادات به همراه مادرش به ایستگاه هلال احمر رفتند تا حداقل قرص مسکّنی بگیرند.
با ما همراه باشید🌹
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
#انسان_شناسی ۵ #استاد_شجاعی #شهید_بهشتی ⚡️مگر نمیگویند اصلیترین کلید حل تمام مشکلات انسان، خود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5996662054826544755.mp3
11.93M
#انسان_شناسی ۶
#استاد_شجاعی
#دکتر_انوشه
✋ تمام وجدانهای بیدار شهادت میدهند که؛
قرنها فعالیت بشر در زمینههای گوناگون علمی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و...،
بسیار بیشتر از آن که خیر و خوبی و خوشبختی برای انسان به ارمغان بیاورد، به خلق انواع بیماریهای جسمی و روحی...
به تولید درد و رنج و فساد و قتل و غارت و خونریزی...
انجامیده است!
← حقیقتا دلیل این اتفاق چیست؟!
← جهان چگونه باید خود را از این وضع، نجات دهد؟!
@shervamusiqiirani-5 - تصنیف قدیمی شور و شیدایی.mp3
1.66M
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🍂🌺🍂
🌺
مرا عشق رویت بیچاره کرده
میان کوه و دشت آواره کرده
یارم مشکل پسنده
مشکل پسنده
در این شبهای تنهایی
من و این شور و شیدایی
مرا عشق رویت بیچاره کرده
میان کوه و دشت آواره کرده
یارم مشکل پسنده
مشکل پسنده
ای عشق بی فرجام ما
خوش می بری آرام ما
آنت روا آرام جان
دور ار نیاید کار ما
در این شبهای تنهایی
من و این شور و شیدایی
مرا عشق رویت بیچاره کرده
میان کوه و دشت آواره کرده
یارم مشکل پسنده
مشکل پسنده
#علی_اکبر_شیدا
#فریدون_مشیری
🌺
🍂🌺🍂
🍃🍂🌺🍃🍂🌺
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🆔 https://eitaa.com/zandahlm1357
هدایت شده از حسین زاده....
۳۱. از علامات ظهور؛ پس در آن وقت طلاق بسیار شود، معاصی را کسب نمایند، آلات لهو و لعب را نیکو شمارند.
دارالسلام
۳۲. گوارا باد کسانی که در ایام غیبت حجت خداعلیه السلام صبر کنند و از راه راست خود بیرون نروند. دارالسلام
https://eitaa.com/zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
.......: اين جانب از اين كه كساني ميكوشند تا در ميان مردم ما رسم تجمل گرايي و اسراف و ولخرجي را شا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.......:
پيام به روحانيون رزمنده
پيام به روحانيون رزمنده بسم اللَّه الرّحمن الرّحيم سلام خدا بر مجاهدين في سبيل اللَّه؛ آنان كه شرف جهاد را با فضيلت علم به هم آميخته و مصداق عالمِ عامل شدند. تاريخ شكوهمند روحانيت شيعه، هر چند كه در همه ي دورانهاي پُرحماسه ي عُمر تشيع سرفراز، با فداكاريها و مجاهدات خونين همراه است، اما آنان كه در اين عصر - كه عصر پيكار سرنوشت ساز ارزشهاي الهي با تهاجم شيطانهاي زر و زور جهاني است - توانستند رداي سرخ جهاد و شهادت را بر قامت رساي حوزه ي روحانيت
شيعي بيفكنند و اسوه ي قتال في سبيل اللَّه شوند، از ارزش مضاعف برخوردارند. حضور در صحنههاي جهاد و شهادت، جامعه ي روحانيت را بها و رونقي الهي ميبخشد و سلاح بلاغ و تعليم آنان را بُرّا ميسازد. روحانيون مجاهد في سبيل اللَّه، حق حيات بر گردن حوزههاي علمي تشيع دارند. اين جانب ضمن تبريك اين توفيق بزرگ به شما رزمنده ي روحاني، اميدوارم مشمول دعاي حضرت وليّ عصر (ارواحنافداه) و مورد رضاي روح مطهر امام خميني (رضوان اللَّه عليه) باشيد و توفيق تلاش در راه
رضاي خدا و اسلام، همواره شامل حال شما باشد. سيّد علي خامنه اي - ۱/۱۰/۱۳۶۸
https://eitaa.com/zandahlm1357