#تفریح_داشتن
سلام علیکم استاد وقت عالی بخیر خیلی ممنون از زحمات بی دریغتون
استاد 2 تا موضوع میخواستم بپرسم خیلی ممنون میشم به دوتاش جواب بدید🙏
اول اینکه همسر من خیلی اهل بیرون رفتن نیستم و الان در تلاشم که به جاهای نزدیک و مورد علاقشون بریم ولی مشکلاتی پیشومده نشده.. مثلا من امروز خیلی دلم گرفته بود گفتم اگه میشه بریم بیرون جزوه پیاده میکردن برا دانشگاهشون گفتن نمیشه و خودمم الان دنیای درس دارم ولی اصلا حوصله شو ندارم .. نیاز به یه تفریح دارم.. یه چیزی که حالمو بهتر کنه.. همین امشب طرح خواسته هم کردم براشون و توضیحودادم که واقعا تفریح لازمم ...ممنون میشم راهکار بدید استاد
سوال دومم اینکه من جهیزیه در حد معمول اوردم در حد توانایی.. با اینکه اصولا رف مردم برام چندان مهم نیست ولی یه وقتایی به این فکر میکنم که دراینده جاری دلر شم کسی نخواد مقایسه کنه... و از طرفی هم خودم دوست داشتم واسه همسرم جهازی بیارم که یه سری اقلام دیگه هم داشته باشه ولی بنا به دلایلی نشد... البته بگم همسرم اصلا اهل تجملات نیستن.. بیشتر جنبه دلی داره... ممنون میشم راهکار بدید.... متشکرم التماس دعا
🌸 پاسخ استاد پوراحمد
#روانشناسی_اسلامی_خانواده
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
📖 رمان «جان شیعه، اهل سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان» 🖋 قسمت سیصد و بیست و هفتم از اینکه سه نفر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📖 رمان «جان شیعه، اهل سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان»
🖋 قسمت سیصد و بیست و هشتم
خورشید دوباره سر به غروب گذاشته و کسی تاب توقف و میل استراحت نداشت که دیگر چیزی تا کربلا نمانده بود. نه فقط قدمهای مجروح من که پس از روزها پیادهروی، همه خسته شده و باز به عشق کربلا پیش میرفتند و شاید هم به سوی حرم امام حسین (علیهالسلام) کشیده میشدند. دیگر نگران پای برهنه مجید روی زمین نبودم که میدیدم تعداد زیادی از زائران با پای برهنه به خاک وصال کربلا بوسه میزنند و میروند. کمی جلوتر دو جوان عراقی روی زمین نشسته و با تشتی از آب و دستمال، خاک کفشهای میهمانان امام حسین (علیهالسلام) را پاک میکردند و آنطرفتر پیرمردی با ظرفی از گِل ایستاده بود تا عزاداران اربعین، سرهایشان را به خاک مصیبت از دست دادن پسر پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) زینت دهند. آسید احمد ایستاد، دست بر کاسه گِل بُرد و به روی عمامه مشکی و پیشانی پُر چین و چروکش کشید و دیدم به پهنای صورتش اشک میریزد و پیوسته زبانش به نام حسین (علیهالسلام) میچرخد. مجید محو تشت گِل شده و سفیدی چشمانش از اندوه معشوقش به خون نشسته بود که پیرمرد عراقی مُشتی گِل نرم بر فرق سر و روی شانههایش کشید و به سراغ زائر بعدی رفت تا او را هم به نشان عزای سیدالشهدا (علیهالسلام) بیاراید. مامان خدیجه به چادر خودش و زینبسادات خطوطی از گِل کشید و به من چیزی نگفت و شاید نمیخواست در اعتقاداتم دخالتی کرده باشد، ولی مجید میدید که نگاهم به تمنا به سوی کاسه گِل کشیده شده که سرانگشتانش را گِلی کرد و روی چادرم به فرق سرم کشید و میشنیدم زیر لب زمزمه میکرد: «یا امام حسین...» و دیگر نمیفهمیدم چه میگوید که صدایش در گریه میغلطید و در گلویش گم میشد. حالا زائران با این هیبت گلآلود، حال عشاق مصیبتزدهای را پیدا کرده بودند که با پریشانی به سمت معشوق خود پَر پَر میزنند. همه جا در فضا همهمه «لبیک یا حسین!» میآمد و دیگر کسی به حال خودش نبود که رایحه کربلا در هوا پیچیده و عطر عشق و عطش از همینجا به مشام میرسید. فشار جمعیت به حدی شده بود که زائران به طور خودجوش جمع مردان و زنان را از هم جدا کرده بودند تا برخوردی بین نامحرمان پیش نیاید و باز به سختی میتوانستم حلقه اتصالم را با مامان خدیجه و زینبسادات حفظ کنم که موج جمعیت مرا با خودش به هر سو میکشید. بر اثر وزش به نسبت تند باد و حرکت پُر جوش و خروش جمعیت، حسابی گرد و خاک به پا شده و روی صورتم را پردهای از تربت زیارت کربلا پوشانده بود. حالا دوباره سوزش زخمهای پایم هم شروع شده و با هر قدمی که به زمین میزدم، کف پایم آتش میگرفت و از چشم مجید و بقیه پنهان میکردم تا دوباره اسباب زحمتشان نشوم. آسمان نیلگون شده و چادر شب را کم کم به سر میکشید که به سختی خودمان را از دل جمعیت بیرون کشیدیم و به قصد اقامه نماز مغرب به یکی از موکبها رفتیم. هنوز صدای اذان بلند نشده بود که جوانی از خادمان موکب برایمان فرنی گرم آورد و چه مرهم خوبی بود برای گلوهایی که از گرد و خاک پُر شده و به خِس خِس افتاده بود. نماز مغرب را که خواندم، دیگر توانی برای برخاستن نداشتم که ساق پایم از چهار روز پیاده رویِ پیوسته به لرزه افتاده و به خاطر ساعتهای طولانی روی پا بودن، کمر درد هم گرفته بودم، ولی وقتی چشمم به پیرزنهایی میافتاد که با پاهای ورم کرده به عشق کربلا میرفتند و حتی لب به یک ناله باز نمیکردند، خجالت میکشیدم از دردهایم شکایتی کنم که عاشقانه قیام کردم و دوباره آماده رفتن شدم.
با ما همراه باشید🌹
https://eitaa.com/zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
#انسان_شناسی ۱۱ #استاد_شجاعی #حجتالاسلام_توکلی ← بعضیها با نگاه کردن... با همین کار ساده، از از
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_6021591080099646033.mp3
10.02M
#انسان_شناسی ۱۲
#استاد_شجاعی
❓مگر تفکر، چه تاثیری میتواند بر انسان،
داشته باشد؛
که اهلبیت علیهمالسلام، گاهی به جای خواندن نماز شب، تا اذان صبح، غرق در نگریستن به آسمان
و اندیشیدن به خلقت آن، میشدهاند؟!
❓چرا و چگونه، ساعتی... ثانیهای...
لحظهای تفکر... میتواند از سالها عبادت،
ارزشمندتر باشد؟!
@shervamusiqiirani-6 - تصنیف : شباهنگ.mp3
1.25M
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🍂🌺🍂
🌺
ترا من چشم در راهم
شباهنگام
که می گیرند در شاخ " تلاجن" سایه ها رنگ سیاهی
وزان دلخستگانت راست اندوهی فراهم
ترا من چشم در راهم.
شباهنگام.در آندم که بر جا دره ها چون مرده ماران خفتگانند
در آن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی دام
گرم یاد آوری یا نه
من از یادت نمی کاهم
ترا من چشم در راهم.
#نیما_یوشیج
🌺
🍂🌺🍂
🍃🍂🌺🍃🍂🌺
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🆔 https://eitaa.com/zandahlm1357
حضرت علی علیه السلام
۳۹. حضرت مهدی (عجّل اللَّه فرجه الشریف) به شما نشان خواهد داد که سیرت و روش عادلانه (در حکومت) چگونه است. نهج البلاغه
۴۰. حضرت مهدی (عجّل اللَّه فرجه الشریف)، آنچه را از کتاب و سنت متروک مانده، زنده خواهد کرد. نهج البلاغه
https://eitaa.com/zandahlm1357
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
.......: پيام در تجليل از شهدا، جانبازان، اسرا و مفقودان، در هشتمين روز از دهه ي مباركه ي فجر بسم ال
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پيام تسليت به آقاي محمود بروجردي به مناسبت درگذشت والده حجةالاسلام محمد حسين بروجردي بسمه تعالي جناب آقاي دكتر محمود بروجردي دامت تأييداته رحلت والده بزرگوار جناب مستطاب حجةالاسلام والمسلمين شيخ محمدحسين بروجردي را به شما و ساير بازماندگان محترم تسليت ميگويم. مغفرت و علو درجه براي آن مرحوم و صبر و توفيق براي شما و خاندان مصاب از خداوند متعال خواستارم. سيد علي خامنه اي ۳۰/۱۱/۶۸
#پیامهای مقام معظم رهبری
https://eitaa.com/zandahlm1357
رؤيت هلال
استهلال چيز مهمي است. اول ماه، براي انسان چگونه ثابت ميشود؟ در اين خصوص، چند راه ذكر كرده اند: يكي رؤيت است. البته به شرط اين كه جاي ماه را بدانيد و وارد باشيد؛ يك مقدار آشنايي لازم دارد.
يكي از علماي تهران - كه
خداوند رحمتش كند - ميگفت: روي پشت بام مدرسه ي بزرگ آخوند در نجف، روز آخر ماه رمضان طلبهها استهلال ميكردند. مرد مسني هم نشسته بود و بساط افطارش را پهن كرده بود؛ ولي او استهلال نمي كرد. طلبههاي جوان يك طرف ايستاده بودند و به گوشه يي نگاه ميكردند؛ بعد هم ماه را ديدند و به همديگر نشان دادند. وقتي كه خواستند از پشت بام پايين بروند، از كنار آن مرد مسن عبور كردند. يكي گفت كه - مثلاً - آشيخ محمّد! تو نيامدي استهلال بكني؟ گفت: شما ماه را ديديد؟ گفتند: بله. گفت: كجا بود؟ گفتند: آن جا. پيرمرد سري تكان داد و گفت: حالا آن طرف را نگاه كنيد. وقتي كه طلبهها نگاه كردند، ديدند كه ماه آن جاست! جالب است كه همه نيم ساعت خودشان را سرگرم كرده بودند، چيزي هم ديده بودند، به همديگر هم نشان داده بودند و باورشان هم آمده بود كه ماهِ خيلي بلند و خوب و روشن و بي غباري را ديده اند!
غرض، يكي رؤيت خود انسان است كه ماه را ببيند و يقين كند كه ماه را ديده است. حتّي اگر حكم حاكم هم برخلاف اين بود، انسان بايستي به علم خودش عمل كند؛ يعني همان چيزي كه خودش ديده، ملاك است.
سخنراني در ديدار با اقشار مختلف مردم (روز سيام ماه مبارك رمضان) ۶/۲/۶۹
#خاطرات مقام معظم رهبری
https://eitaa.com/zandahlm1357
#هرروزیک_آیه
🌹وَمَنْ يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحَاتِ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى
🍃وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولَئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ
🌹وَلَا يُظْلَمُونَ نَقِيرًا ﴿۱۲۴﴾
🌹و كسانى كه كارهاى شايسته كنند چه مرد باشند
🍃يا زن در حالى كه مؤمن باشند آنان داخل
🌹بهشت مى شوند و به قدر گودى پشت
🍃هسته خرمايى مورد ستم قرار نمى گيرند (۱۲۴)
📚 سوره مبارکه النساء ✍ آیه ۱۲۴
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬تصویری 👆
✳️فرازی زیبا وپرنفس از استاد متولی عبدالعال
📖تلاوت سوره:مریم(س)
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
هر روز با امام رضا
@zandahlm1357
@HashtominEmam
آرشیو
مطالب صفحه هرروز با امام رضا (ع)