eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
48.3هزار عکس
35.1هزار ویدیو
1.6هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
تاریخ 3 سال اول انقلاب 3.MP3
4.96M
🔰 سلسله جلسات و با موضوع 28 🌀 بررسی دولت ها و وقایع بعد انقلاب جهت روشنگری سیاسی 🎬 جلسه 8️⃣2️⃣ ✳️ ، ( جلسه 3 ) 🎤 از اساتید مهدویت و پژوهشگر تاریخ معاصر و انقلاب
♻️ خانواده پاکدست پهلوی!!! 💠 شما یادتون نمیاد ولی خانواده به حدی پاکدست بودند که عباس میلانی استاد دانشگاه استنفورد در کتاب خود مینویسد: در ۵ اکتبر ۱۹۷۸(۱۳ مهر ۱۳۵۷) سفارت انگلیس در گزارشی خبر داد که از منبعی که قاعدتاً به اقتضای موقعیتش از واقعیات خبر دارد و در گذشته گزارهایش همواره درست از آب درآمده شنیده که شاهدخت شمس و اشرف و خانواده هایشان حدود یک میلیارد و هشتصد میلیون دلار از ایران خارج کرده اند...این بیش و کم عین مبلغی است که به گفته مقامات بانکی سوئیس اخیراً از حساب های آن بانک ها سر درآورده است. 📚 منبع:کتاب «نگاهی به شاه» /نوشته عباس ملک زاده میلانی (مدیر برنامهٔ مطالعات ایران در دانشگاه استنفورد) / صص437_436
🔵 تنبیه مخالفین با میخ طویله! 💠 در زمان برخورد با مخالفین به حدی خوب بوده که اسدالله علم وزیر دربار شاه در خاطراتش مینویسد: تا دیدم شاهنشاه خیلی کسل هستند، مقداری از قصه های زمان مصدق که در آن وقت واقعا غصه بود برایشان تعریف کردم. که منجمله مدیر یک روزنامه مصدقی را در مشهد که فکر می کنم نام خوشه یا سنبله داشت و به زن من فحاشی کرده بود، به وسیله مرحوم محمد رفیع خان خزاعی تربتی که از اقوام من بود، در مشهد دزدیدم و محمد رفیع خان او را برای من به بیرجند فرستاد...در بین راه میخ طویله ای به مقعد او فرو کرده بودند که واقعا خیلی باعث ناراحتی من هم از لحاظ انسانی و هم از لحاظ این که مبادا بمیرد شد. بالاخره آن قدر او را نگاهداشتیم و معالجه کردم تا مصدق افتاد. شاهنشاه خیلی خندیدند و قدری از وضع کسالت در آمدند. 📚 منبع:كتاب یادداشتهای عَلَم /نوشته اسدالله علم (وزیر دربار شاه) /جلد2/صفحه259
🔸یکی از درگیری های اعراب با نیروهای ایرانی، واقعه "ذی قار" است که در آن، بنی شیبان با ایرانیان درگیر شده و گفته اند که اعراب در این جنگ⚔ بر نیروهای ایران پیروز شدند. شمار سپاه مسلمانان در این حملات، در حدود هیجده هزار تن بوده است. 👈آنچه که درباره فتوحات در این حوادث گزارش شده حکایت از آن دارد که سپاهیان ایرانی طرف اصلا این درگیری ها بوده و دست کم فرماندهی در اختیار آنان بوده است. گرچه، بخش عمده ای از سپاهیان آنان، کسانی از اهل 👨‍👩‍👧‍👦جزیره و نصارای عرب بوده اند. در واقع سقوط لخمیان، سبب شده بود تا جناح جنوبی دولت ساسانیان تقریبا بدون حامی مانده باشد. 🏘از دیگر شهرهای فتح شده عراق در این دوره، شهر "انبار" است. نامگذاری آن به انبار به مناسبت آن است که این محل در گذشته، محل نگهداری غلات ایرانیان بوده است. 💢سرعت این فتوحات که به طور عمده طی یک سال انجام گرفت، از یک سو، و عدم مقاومت جدی و نبردی قاطع از طرف ایرانیها با اعراب مسلمان از سوی دیگر، نشان می دهد که وضعیت نیروهای ایرانی در این منطقه تا چه اندازه نابسامان بوده است. مشکل نیروهای ایران، از نابسامانیهایی بر می خواست که پس از شکست ایران از روم، در دربار ایران🏫 رخ داده و طی چند سال اعتبار دولت ساسانی را در میان خود ایرانیان بشدت تضعیف کرده بود. 👈به رغم همه درگیری هایی که میان سپاه اسلام و اعراب ساکن در عراق و شام روی داد، در عمق ماجرا، نوعی آمادگی برای پذیرش اسلام 💫 به عنوان دین جدید در میان قبایل آن نواحی وجود داشت. این پذیرش البته برای مسیحیان، قدری دشوار می‌‌نمود، اما اعراب بت پرست، اسلام را که دینی سهل و مبتنی بر یکتا پرستی و بدور از جدالها و اختلاف نظرهای لاهوتی و لاسوتی و مباحث کلامی و فرقه ای مسیحی بود، راحت تر پذیرفتند. شرایط فکری، اجتماعی و سیاسی قبایل عربی از هر جهت برای پذیرش اسلام مساعد بود. 🔹ادامه دارد ... ✍بـرگرفته از کتاب: "تـاریخ سیـاسی اسلام، ج2، ص55-63"، رسول جعفریان. ۷۵
30.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📻📻📻 📚 ✍ استاد شفیعی سروستانی 1⃣ فصل اول ؛ ظهور بن بست و مناسبات فردی و اجتماعی
آیا میدانید؟ .......: @zandahlm1357 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
طراحی فوق العاده لوستر که با ورود افراد روشن و باز میشوند و پس ازعبور افراد بسته وخاموش میشوند https://eitaa.com/zandahlm1357
علامت اوکی که خیلی ها با این علامت 👌🏻 نشونش میدن درحقیقت نماد اوکی نیست و علامت مودرا نام داره،ژستی نمادین در هندو‌ها و بودایی‌ها که برای آرامش و تمرکز استفاده میشه https://eitaa.com/zandahlm1357
در کشور کانادا هزینه پرداخت بیمه خانم ها کمتر از آقایان می باشد به همین علت تغییر جنسیت مردان در این کشور افزایش داشته و آقایان برای کاهش هزینه ها زن میشوند ! https://eitaa.com/zandahlm1357
این که بعد از ماندن در حمام و یا استخر پوست دست چروکیده میشود ،به خاطر مدت زمان زیاد تماس پوست با آب نیست ، بلکه واکنش مغز به محیط است تا اجسام و اشیاء در زیر آب از دستتان لیز نخورند. https://eitaa.com/zandahlm1357
‏امروز چهار بار از بابابزرگم عیدی گرفتم. اگه این داروی آلزایمر تا سیزده بدر تولید نشه من بعد از تعطیلات ماشینمو خریدم.😂
‏ای تویی که ساعت 9 صبح میای عید دیدنی!! داری میای سرِ راحت یه نون بربری هم بخر با هم صبحونه بخوریم:// ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
یعنی چی امیکرون فروکش کرد؟ بابا ما رو نیومدن فامیل تو عید حساب کرده بودیم.. 😁 .┄┅┅❅🌸🍂🍃🌹🍃🍂🌸❅┅
یعنی این پیک نوروزی فقط برای این آفریده شده بود که عید نوروز رو کوفتمون کنه. شب 14 فروردین دخل پدر و مادرمون اومده بود. خدا خیرشون بده همه رو خودشون حل می کردند. یَک لطیفه های آبکی و بی مزه ای هم توش بود که نگو نپرس...
🔸پیک نوروزی و قشنگی هاش خوشحالی از معلمی که تکلیف نوروزی نمی گفت حس خوب لباس نویی که ده ها بار جلو آینه نگاش می کردی ... ذوق عیدی گرفتن ... شمردن عیدی هات و مرور کردن تو ذهنت که قراره باهاشون چه کار کنی ... سبزه های مادرت که به ترتیب چیده رو پله ها همه این حس ها تقدیم تو باد‌.‌..
قسمت دوازدهم: مبهوت به نیم رخش خیره ماندم، حالا دیگر وحشت لالم کرده بود. در باز شد.زنی با پوشیه رو به رویمان ایستاد وبه داخل دعوتمان کرد.عثمان با سلام و لبخندی عصبی،من را به داخل خانه کشاند و با دور شدن زن از ما،مرا به طرف کاناپه ی کهنه ی کنار دیوار پرت کرد.صدای زن آشپزخانه بلند شد: ( خوش اومدین..داشتم چایی درست میکردم..اگه بخواین برای شما هم میارم..)و من چقدر از چای متنفر بودم. عثمان عصبی قدم میزد و به صورتش دست میکشید که ناگهان صدای گریه نوزادی از تخت کوچک و کهنه کنار دیوار بلند شد. نگاهی به منِ غرق شده در ترس انداخت و به آرامی کودک را از تخت بیرون کشید. بعد از چند دقیقه زن با همان حجاب و پوشیه با سه فنجان چای نزد ما آمد و کودک را از عثمان گرفت.نمیدانستم چه اتفاقی قرار است بیفتم و فقط دلم دانیال را میخواست... کودک آرام گرفت و عثمان با نرمشی ساختگی از زن خواست تا بنشیند و از مبارزه اش بگویم... چهره زن را نمیدیم اما آهی که از نهادش بلند شد حکم خرابی پله ای پشت سرش را میداد...و عثمان با کلافگی از خانه بیرون رفت. زن با صدایی مچاله در حالیکه به کودکش شیر میداد،لب باز کرد به گفتن...از آرامش اتاقش...از خواهر و برادرهایش...از پدر و مادر مهربان ومعمولیش...از درس و دانشگاهش.. از آرزوهایی که خود با دستانش سوزاند...همه و همه قبل از مبارزه... رو به روی من، زن ۲۱ ساله آلمانی نشسته بود که به طمع بهشت مسلمانان،راهی جنگ و جهاد شد. جنگی که حتی تیکه ای از پازل آن مربوط به او نمیشد..اما مسلمان وار رفت..و از منوی جهاد،نکاحش را انتخاب کرد...نکاحی که وقتی به خود آمد،روسپی اش کرده بود در میان کاباره ای از مردان به اصطلاح مبارز... و او هر روز و هر ساعت پذیرایی میکرد از شهوت مردانی که نصفشان اصلا مسلمان نبودند و به طمع پول، خشاب پر میکردند.وقتی درماندگی، افسارِ جهاد در راه خدایش را برید، هدایایی کوچک نصیبش شد از مردانی که نمیدانست کدام را پدر،نوزادش بخواند و کدام را عامل ایدز افتاده به جان خود و کودکش...دلم لرزید.... وقتی از دردها و لحظه های پشیمانیش گفت درست وقتی که راهی برای بازگشتش نبود و او دست و پا میزد در میان مردانی که گاه به جان هم میافتادند محض یک ساعت داشتنش....تنم یخ زد وقتی از دخترانی گفت که دیگر راهی جز خفه شدن در منجلاب نکاح برایشان نمانده. و هرروز هستند دخترهایی که به طمع بهشت خدا میروند و برگشتشان با همان خداست.... و من چقدر از بهشت ترسیدم.... یعنی دانیال هم یکی از همین مردان بود؟؟؟؟؟؟ ادامه دارد............ بامــــاهمـــراه باشــید🌹 https://eitaa.com/zandahlm1357