eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
48.1هزار عکس
35هزار ویدیو
1.6هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
ادامه داستان یک فنجان چای با خدا 😌 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 قسمت سی و نه: سرم را روی میز گذاشتم. فضای رو به تاریکی آنجا آرامم میکرد اما شلوغیش نه..یان بی توجه به اطراف با انگشت اشاره اش با لبه ی گیلاس بازی میکرد:( بعد از اینکه  عثمان از خونه ات اومد بیرون، تنها کاری که نکرد کتک زدنم بود.. اووووووف.. فکر کنم خدا خیلی دوستم داشت.  و اِلا با اون چشمای قرمز عثمان؛ زنده موندم یه جور معجزه محسوب میشه..) او هم از خدا حرف میزد.. این خدا انگار خیالِ بی خیالی نداشت.. صدایش صاف بود:( میدونستی عثمان هم روانشناسی خوونده؟؟ اما خب هیچ چیزش شبیه روانشناسا نیست.. مخصوصا اخلاقِ افتضاحش.. ) ولی از نظر من عثمان روانشناس بزرگی بود که این چنین خام و رام کرده بود. به ساعت مچی اش نگاه کرد و به سمتم چرخید:( نمیدونم چی به عثمان گفتی که اونطور رم کرد. اما وقتی که رفت، من همونجا تو ماشینم منتظرموندم. مطمئن بودم که از خونه میزنی بیرون..) کش و قوسی به صورتش داد:( ولی خب.. انگار یه کوچولو تو اندازه گیری زمان اشتباه کردم. چون چند ساعته که هیچی نخوردم و الان دارم از حال میرم..) صاف نشست:(مشخص نیست؟؟) این مرد دیوانه چه میگفت؟؟ انگار از تمام دنیا فقط لبخند را به او بخشیده بودند... وقتی با بی تفاوتیم مواجهه شد. دستش را زیر چانه اش زد:( ظاهرا.. فعلا از غذا خوردن خبری نیست..خب میدونی.. به نظر من گاهی بعضی از آدما بیشتر از آرامش و حرفهای ایده آل روانشناختانه به شوک احتیاج دارن.و من امروز تمام تلاشمو کردم..انگار کمی هم موفق بودم.. ) و شروع کرد به حرف زدن.. از مادر.. از حالِ وخیم روحش.. از سکوتی که امکانِ ماندگاری داشت..از کمکی که باید میکردم.. و.. و.. و… در سکوت فقط گوش دادم.. تمام عمر فقط شنونده بودم نه گوینده..  نگاهم کرد:)میدونم از ایران و مسلمونا متنفری.. عثمان خیلی چیزا از تو برام گفته.. اما فراموش نکن که عثمان هم یه مسلمونه و تا جایی که میشد کمکت کرده.. شاید ایران هم مثه عثمانِ مسلمون، زیادم بد نباشه..) کمکهای عثمان محضِ علاقه ی احمقانه اش بود نه از سرِ انسان دوستی.. مسلمانها همه شان نفرت انگیزند.. اعتماد به عثمان حماقت بود، اعتماد به ایران چه چیزی را به گندآب میکشید؟؟ لابد تمام زندگیم را... چانه اش را خاراند:(اگه عثمان بدونه که دارم واسه رفتن به ایران تشویقت کنم.. احتمالا میکشتم..) صدایش پچ پچ وارش به گوشم رسید (پسره احمق..). عثمان چقدر ساده بود که ماندنم را مساوی با کامیابی اش میدانست... با انگشتانش روی میز ضرب گرفت:(اصلا شاید ایران خیلی بدتر از چیزی باشه که فکرشو میکنی.. اما خب.. به یه بار امتحانش میارزه.. حداقل فقط و فقط به خاطره اون زن که اسم مادر رو به دوش میکشه.. راستی چرا خودتو ایرانی نمیدونی؟؟ ) صدایم کش میآمد:( من نه ایرانیم..نه مسلمون.. من فقط سارام..) سری  تکان داد:( اوه..با اینکه قابل قبول نیست.. اما باشه.. خیلی دوستدارم نظرتو در مورد  اون عثمان دیوونه بدونم.. اونکه روی ابرا راه میره..نمونه ایی بارز از یه عشق شرقی.. ) حرفهایش مسخره بود.تلو تلو خوران ایستادم:( اونم یه عوضیه.. مثه پدرم.. مثه برادرم.. و همه ی مردها..) ابرویی بالا انداخت:(اوه.. متشکرم دختر ایرانی.. فکر میکردم مشکل تو با مسلمونهاست .. اما ظاهرا بیشتر یه فمنیستی.. ) کمی سرش را خاراند و به چیزی فکر کرد:( آخه فمنیست هم نیستی.. اگه بودی که حال و روز مادرت اونطور نمیشد.. واقعا تو چکاره ایی؟) قدمهایم سست و پر لرزش بود:( من فقط سارام.. سارا..) ندایی از درون مرا به سمت ایران هل میداد.. مادر حقِ زندگی داشت.. او تمام عمرش صرفِ حفظ من و دانیال در خرابه های فکری و سازمانی پدر شد.. اما.. اما رفتن به ایران هم یعنی خوردن زهر با دستان خود..کاش هرگز به دنیا نمی آمدم... اما به قول یان، به یکبار امتحان میارزید.. کمترین سودش، ندیدنِ عثمان بود... یان بازویم را گرفت تا زمین نخورم:(بهتره ببرمت خوونه.. اگه اینجا.. اینطوری رهات کنم. باید فردا با گل بیای بیمارستان ملاقاتم.. چون احتمالا عثمان دو تا پامو خورد میکنه..) حرفهای یان در مورد حال و روز مادر و سفر به ایران مدام در ذهنم تکرار و تکرار میشد.. و من سرگردانتر از همیشه! ادامه دارد.... بامــــاهمـــراه باشــید🌹 https://eitaa.com/zandahlm1357
اخلاق مهدوی 46.mp3
3.38M
💠 🎤 با توضیحات 🎬 جلسه 22 👈 حق تصرف در دعا ممنوع ❇️ 90 جلسه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
وقتی دیگه نمونده - @Maddahionlin.mp3
3.29M
🌙 🍃آخه وقتی دیگه نمونده از ماه مهربونی 🍃آی رفیق یه وقت از قافله جا نمونی 🎤حاج
۱۹۶. به خدا قسم! باید تمیز داده شوید. به خدا قسم! باید خالص شوید، تا از شما به جز اندکی باقی نماند. غیبت نعمانی ۱۹۷. هنگامی که قائم ما قیام کند، جز عرق ریختن و خواب (از فرط خستگی) بر روی زین‌ها نیست. غیبت نعمانی https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پيام به نمايندگان مجلس سوم شوراى اسلامى در پايان دوره سوم مجلس پيام به نمايندگان مجلس سوم شوراي اسلامي در پايان دوره سوم مجلس بسم اللَّه الرّحمن الرّحيم مجلس شوراي اسلامي از جمله ي افتخارات كشور و نظام انقلابي ما است، زيرا مظهر اعتماد مردم و محصول رأي و اراده ي آنان، و وسيله ي حضور تعيين كننده ي آنان در گزينش گردانندگان امور كشور و نيز در تقنين قوانين حاكم بر حركت عمومي كشور است. مردم، انتخاب نمايندگان را وظيفه ي ديني و انقلابي خود مي‌شمرند و بر پايه ي معيارهاي اسلامي است كه كسي را به عنوان نماينده ي خود برمي گزينند. از اين رو سمت نمايندگي مجلس، نعمتي الهي و مايه ي شكر و مباهات است. مجلس شوراي اسلامي تاكنون بحمداللَّه راه اسلام را پيموده و در جهت هدفهاي انقلاب و رهنمودهاي امام راحل (رضوان اللَّه عليه) ره سپرده است و ان شاءاللَّه همواره چنين باشد. خداوند ملت شريف ايران را سربلند و پيروز بدارد و از بركات اسلام بهره مند فرمايد و ديگر ملتهاي مظلوم را نيز نصرت دهد. سيّد علي خامنه اي - ۱۳ ذيقعده ۱۴۱۲ - ۲۶/۲/۱۳۷۱ مقام معظم رهبری https://eitaa.com/zandahlm1357
روابط بين الملل ملت ما بايد در روابط بين المللي خواري نبيند و اهانت نشود. هيچ كس حق ندارد اهانت به ملت ايران را در كمترين برخورد با ديگران قبول كند. اگر كسي اهانت پذير است، براي خودش اهانت پذير است؛ براي ملت ايران نمي شود؛ حق ندارد. ملت ايران، ملتي سرافراز و بزرگ و جان دار است و نشان داده است كه قدرت حضور در صحنه‌هاي دنيا را دارد. اگر شما ملاحظه مي‌كنيد كه امروز جمهوري اسلامي در سطح جهان و سياست بين الملل به عنوان يك نظام پابرجا و تثبيت شده معرفي گرديده است، و يا اگر امروز كشورهاي غربي... با طرق مختلف سعي مي‌كنند رضايت ملت ايران را جلب كنند و سابقه ي نامطلوب خودشان در رفتار با ملت ايران را به دست فراموشي بسپارند،... همه ي اين واقعيتها محصول و نتيجه ي تلاشهاي گذشته و مجاهدتهاي امروز شماست. اگر بخواهيم اصول سياست خارجي را كه بر پايه ي عزت و حكمت و مصلحت استوار است، بر اوضاع و شرايط پيچيده ي امروز دنيا و وضع خاص خودمان تطبيق كنيم، بلاشك فراست، ابتكار عمل، پُركاري، دقت و پايبندي شديد به اصول و آرمانها، جزو وظايف عمومي دستگاه ديپلماسي ماست. عزت و حكمت و مصلحت، يك مثلث الزامي براي چارچوب ارتباطات بين المللي ماست.... عزت يعني تحميل هيچ كس را قبول نكردن.... حكمت، يعني حكيمانه و سنجيده كار كردن.... مصلحت، يعني مصلحت انقلاب، و اين مصلحت همه جانبه است. قصار نویسنده ؛آیت الله العظمی سید علی خامنه ای(دام ظله) https://eitaa.com/zandahlm1357
🌹آیا خداوند برای (نجات و دفاع از) بنده‌اش كافی نیست؟! امّا آنها تو را از غیر او می‌ترسانند. و هر كس را خداوند گمراه كند، هیچ هدایت‌كننده‌ای ندارد!🌹 (زمر۳۶) •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
- ناشناس.mp3
3.98M
🎵 تلاوت جزء 28 قرآن کریم با صدای استاد
هر روز با امام رضا @zandahlm1357 @HashtominEmam آرشیو مطالب صفحه هرروز با امام رضا (ع)
حسن بن سعيد اهوازى وى از اصحاب بزرگوار امام رضاست كه محضر حضرت جواد (ع) را نيز درك كرده و با هميارى برادرش حسين كه وى نيز از مقرّبان امام همام بوده، حدود سى كتاب نوشته است كه تعداد يادشده توسط مؤلفان پس از وى، نمودار استقصاء تصنيف در زمينه هاى مختلف گرديد. حَسن، واسطه معرّفى على بن مهزيار اهوازى به محضر امام بوده است. حسين بن سعيد اهوازى برادر حسن بن سعيد است كه نامش گذشت. وى نيز محضر امام جواد (ع) را درك نموده است. اين دو برادر اصلاً اهل كوفه بودند كه به اهواز منتقل شدند و سپس حسين به قم مهاجرت نموده و در آن ديار رحل اقامت افكند و سرانجام نيز در بلده طيبه قم درگذشت. امام رضا علیه السلام https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.......: ادامه ی سند امام در همان سند نوشت: «مأمون ولایت عهدی و فرمانروایی این سرزمین بزرگ را به من واگذار کرد تا اگر بعد از او زنده بمانم، این منصب و جایگاه از آنِ من باشد». [۱] و این، خبر از شهادت زود هنگام امام علیه السلام بود. [۲] ---------- [۱]: . همان [۲]: . مسند الامام الرّضا علیه السلام، ص ۲۴ در نیشابور کجاوه ی طلایی رنگ امام رضا علیه السلام وارد نیشابور شد. نیشابور به استقبال آمده بود. جمعیت موج می‌زد. مردم با اشکِ شوق راه را آب می‌زدند. گریبان‌ها از شوق چاک می‌شد. عده ای خود را روی خاک انداخته بودند تا قدمگاه آفتاب را بوسه باران کنند. ظهر شده بود، کسی قصد رفتن نداشت، علما و دانشمندان فریاد می‌زدند: «مردم بشنوید! گوش کنید! فرزند پیامبر را اذیت نکنید!... » ... سکوت برقرار شد. یکی گفت: «آقا می‌خواهند برای ما حدیثی بگویند! » مردم لباس‌های خود را کاویدند و قلم‌ها بیرون آمدند. قلم‌ها می‌خواستند کلمه‌هایی از جنس طلا بنویسند! [۱] ---------- [۱]: . عیون اخبار الرّضا علیه السلام، ج ۲، ص ۱۳۲ یک قمقمه دریا.... https://eitaa.com/zandahlm1357