#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
.......: این پشت چه خبر است؟ خیلی نیرو آمده. اورژانس هم همین جاست. یک سنگر بزرگ با آنتنهای فراوان ه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پس خستگی هم هست. ولی همه میدانند که هنوز کار شروع نشده. خیلی شبیه رزم شبانه شده. درگیری مستقیم وجود ندارد. حرکت به سوی جلو بدون درگیری. مسئول گردان اشاره میکند، آهسته تر، دو لا دو لا بروید. وقتی کمی خم میشوی در روشنایی افق، چند سنگر کمین عراقیها را میبینی که در جلو و در چپ و راست قرار دارد. حرکت گردان نشان میدهد که قرار است بدون درگیری از میان این سنگرها عبور کنیم. هر لحظه باید منتظر درگیری بود. هر ثانیه امکان دارد هزاران گلوله ی دوشکا ستون را هدف بگیرد. در هر سنگر دو سوراخ کوچک دیده میشود که رو به نیروها قرار دارد. بچهها مطمئن هستند که داخل این کمینها سربازان عراقی کمین کرده اند و در فرصت مناسب شلیک خواهند کرد. از
[صفحه ۳۸]
آن طرف نباید وقت را از دست داد و قبل از روشن شدن هوا باید به بالاترین نقطه ارتفاع
رسید. پس باید حرکت کرد. آرام ولی آهسته. نزدیک به زمین. آماده برای خیزیدن. بدون هیچ جان پناهی. فاصله با سنگرهای کمین خیلی کم شده. شاید حدود پنجاه متر. یکی در سمت راست و دیگری در سمت چپ. بهتر است از وسط آنها عبور کرد. لحظههای سختی است. نفسها در قفس سینه حبس شده. کوچکترین صدای اضافی باعث تلفات سنگین خواهد شد. پس همه باید مواظب باشند.
هر گامی که برداشته میشود. فاصله کمتر میگردد. بچهها اسلحه هاشان را رو به سنگرها نشانه گرفته اند. اصلا ممکن است اول ما درگیری را شروع کنیم.
معلوم نیست چرا خبری نمی شود. کم کم از سنگرهای کمین عبور میکنیم ولی تیری انداخته نمی شود. سر ستون از مقابل سنگرها عبور میکند. بعد انتهای ستون. دور تا دور سنگرها مین گذاشته اند. سیم خاردار هم وجود دارد. نیروها میروند و خبری نمی شود. هنوز باور کردنی نیست. آخرین نفرات به پشت بر میگردند و اسلحه هایشان را رو به سنگر نشانه میگیرند. شاید قصد دارند از پشت حمله کنند. ولی خبری نیست. ستون دور میشود و سنگرها در تاریکی گم میشوند. گویی عراقیها هم حال و حوصله درگیری ندارند.
به هر حال ستون عبور میکند و در سیاهی شب فرو میرود. آسمان تاریک است، اما غیر از خودت دو سه نفر جلوتر هم دیده میشوند. نباید آنها را گم کنی. اگر از ستون جا بمانی، نفرات پشت سر تو هم گم میشوند. در همین ابتدای سر بالایی ناگهان ستون مینشیند. از جلو شروع و به عقب منتقل میگردد. هر کس برای نشستن یک قدم به عقب بر میدارد. این یک قدم در آخر ستون به چند قدم تبدیل
شده و سر و صدای اضافی به وجود آورده است. جلوی نیروها باز هم سنگرهای کمین دیده میشود. این دفعه میدان مین به صورت خطی به عمق حدود ۱۰۰ متر چیده شده. اول باید مینها خنثی و بعد سنگرهای کمین خاموش شوند. لحظههای حساس دیگری فرا میرسد. دلهره و هیجان، احساس خاصی را
[صفحه ۳۹]
به وجود آورده اند.
دفاع مقدس
سینای شلمچه
https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️🎥 کدوم آدما به درد جنگ نرم و سخت امروز میخورن؟
🔻خاطره جالب از احمد متوسلیان وقتی میخواست بچههاش رو به خاطر کمکاری تنبیه کنه..
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
ای که بر مه کشی از عَنبر سارا چوگان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
hafez 71.mp3
3.94M
ترسم این قوم که بر دُردکشان میخندند
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
روزها روزها بر پنج قسم هستند. روز از دست رفته، روز حاضر، روز وارد، روز وعده داده شده و روز دراز. رو
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.......:
نماز و نفس
یکی از بزرگان گوید: خدا دو چیز را برقرار کرده است: امر کننده و نهی کننده. اولی امر به بدی میکند و آن نفس است (B إِنَّ النَّفْسَ لَأَمّٰارَةٌ بِالسُّوءِ) و دومی نهی از بدی میکند و آن نماز است (B إِنَّ الصَّلاٰةَ تَنْهیٰ عَنِ الْفَحْشٰاءِ وَ الْمُنْکَرِ)، وقتی نفس تو را به معصیت فرمان دهد در
برابر او از نماز استعانت جوی.
راه خدا
روایت شده که یکی از انبیاء خدا را مناجات کرد و گفت: پروردگارم چگونه میشود بسوی تو آمد؟ خدا به او وحی رساند که نفس خود را رها کن و بسوی من بیا.
#کشکول شیخ بهاء
https://eitaa.com/zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
🔰 سلسله جلسات #بصیرتی و #سیاسی با موضوع #تاریخ_انقلاب 32 🌀 بررسی دولت ها و وقایع بعد انقلاب جه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تاریخ سه سال اول انقلاب 8.MP3
6.74M
🔰 سلسله جلسات #بصیرتی و #سیاسی با موضوع #تاریخ_انقلاب 33
🌀 بررسی دولت ها و وقایع بعد انقلاب جهت روشنگری سیاسی
🎬 جلسه 3️⃣3️⃣
✳️ #فصل_سوم ، #تاریخ_سه_سال_اول_انقلاب ( جلسه 8 )
🎤 #استاد_احسان_عبادی از اساتید مهدویت و پژوهشگر تاریخ معاصر و انقلاب
🔵 شاه: زنها مثل مگس وزوز میکنند!
💠 اعلیحضرت همایونی آنچنان ارزشی برای زنان قائل بودند که اسدالله علم وزیر دربار شاه، در خاطراتش مینویسد: شاهنشاه فرمودند:زنها مثل مگسها دائما وزوز میکنند، آدم برای آنکه جان خودش را خلاص کند، موافقت میکند که آسوده شود.
📚 منبع:كتاب یادداشتهای عَلَم /نوشته اسدالله علم (وزیر دربار شاه) /جلد6/صفحه283
📸 تصویر صفحه کتاب به عنوان کامنت اول بارگذاری شده.
🔵 میراث رضاشاه
💠 در مورد عظمت حکومت #رضاشاه همین بس که جناب آقای میلسپو مشاور رئیس جمهور #آمریکا و رئیس کل مالیه ایران میگوید:
میراث رضاشاه حکومتی فاسد، محصول فساد و برای فساد است.بطور کلی او کشور را دوشید، دهقانان، ایلات و کارگران را از پای درآورد و از زمین داران مالیات و عوارضی سنگین دریافت کرد.
📚 منبع: کتاب تاریخ ایران مدرن/نوشته یرواند آبراهامیان(استاد دانشگاه نیویورک)/ترجمه محمد ابراهیم فتاحی/صفحه 169
📸 تصویر صفحه کتاب به عنوان کامنت اول بارگذاری شده.
32.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❇️ سلسله جلسات کارگاه #مبانی_ولایت_فقیه 1
💠 جلسه 1️⃣ ( ضرورت طرح ولایت فقه )
🎤 #استاد_احسان_عبادی
🔸انتشار فایلها آزاد و بلامانع است
👌 مبانی ولایت فقیه خود را قوی کنید تا در فتنه های آتی در امان باشید
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
👈عمر می گوید: او زمیل رسول خدا (ص) است؛ همانگونه که او می توانسته امر و نهی کند، چیزهایی را حلال و چ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☝️باید دانست اهل کتاب به طور عموم و یهودیان بطور ویژه در تمامی متون تاریخی و حدیثی مسلمانان آثاری از خود بر جای گذاشته اند. این تاثیر گرچه در برخی فرق بیشتر است اما کمتر فرقه ای از آن برکنار مانده است. به هر روی نصوصی در دست است که نشان می دهد اهل کتاب با بهره گیری از آگاهی های پیشین و نفوذ فرهنگی خود که از دوره جاهلیت به ارث برده بودند برای بدست آوردن موقعیتی در جامعه جدید🌐 تلاش زیادی کردند.
متون دینی آنان مشترکات فراوانی با دین اسلام داشت و آنان توانستند با بهره گیری از همین زمینه مدعی داشتن آگاهی هایی در زمینه تفسیر قرآن📖 بشوند.
افزون بر این، آنان با استفاده از این امر که در متون گذشته آگاهی بعثت رسول خدا(ص)✨ آمده، زمینه آن را تا به آنجا گسترش دادند که گویی در کتب مقدس، آگاهی های فراوانی درباره سیر تحولات جامعه اسلامی، سرگذشت خلفا و رخدادها و جنگها آمده است. باور داشتن مسلمانان به این مساله، کار اهل کتاب را آسان کرد.
👥زمانی که مهاجران مسلمان به مدینه آمدند و اسلام در این شهر شایع گردید، به دلیل نقاط مشترکی که در فرهنگ اسلامی و یهودی وجود داشت زمینه یک ارتباط فرهنگی بوجود آمد. در نقلی آمده است: وقتی خبر به رسول خدا (ص)✨رسید فرمود: آنان را تصدیق و تکذیب نکنید. اما گویا کم کم کار بالا گرفت و حضرت آنان را از شنیدن👂🏻 مطالب آنان و استنساخ آثارشان نهی کرد.
🔸خلیفه دوم از زمانی که به مدینه درآمد گویا برای افزودن بر آگاهی های دینی و تاریخی خود خواسته است تا از اهل کتاب استفاده کند.
🗣او می گوید: من نسخه ای از یکی از آثار اهل کتاب را برای خود استنساخ کردم، وقتی رسول خدا (ص) آن را دید فرمود: این چیست؟ گفتم: نسخه ای از اهل کتاب برگرفته ام تا دانشی بر دانش خود بیفزایم. رسول خدا (ص) به شدت💥 خشمگین شد. شدت خشم او به اندازه ای که انصار فریاد "السلاح السلاح" سر دادند. آنگاه رسول خدا (ص) فرمود: من همه چیز را برای شما آورده ام...
👈زمانی که عمر به خلافت رسید با فراغ بال بیشتری در این باره اندیشید و درست زمانی که به یکی از یهودیان مسلمان شده یمنی برخورد کرد توانست از او در این باره بهره بیشتری ببرد. این شخص کعب بن ماتع حمیری👳🏻♂ معروف به کعب الاحبار است. او پس از رحلت پیامبر (ص) در زمان ابوبکر یا عمر به اسلام گروید و سپس به مدینه درآمد. پس از آن از خلیفه اجازه گرفته عازم شام شد. گو اینکه رفتن وی به شام در زمان رفتن خلیفه دوم به بیت المقدس برای امضای پیمان صلح با مسیحیان بوده و کعب وی را همراهی کرده است.
کعب الاحبار در خلافت عثمان در سال 32 یا 33 در شهر حمص درگذشت.
این در حالی است که مقبره ای با قبه عالی در مصر برای وی ساخته شد. کعب الاحبار قرنها مورد وثوق و اطمینان بوده و نقلهایش کتابهای تفسیری📚 و تاریخی را پر کرده است. اما در حال حاضر و با تحقیقات نوینی که صورت گرفته چهره کعب الاحبار در پس پرده ضخیمی از ابهام و اشکال قرار گرفته و کار تصمیم گیری علمای رجال و دین شناس اهل سنت را دشوار کرده است...
🔹ادامه دارد ...
✍بـرگرفته از کتاب "تـاریخ
سیـاسی اسلام، ج2،ص87-93"،
رسول جعفریان.
#تاریخ_سیاسی_اسلام ۸۰
خفگی با خاكستر شکنجه زمان هخامنشیان؛ در اين روش اتاق را پر از خاکستر میکردند و شخص مجرم را در آن میانداختند. چرخ هایی در اتاق بود که میچرخیدند تا خاکستر در همه جای اتاق پخش شود
https://eitaa.com/zandahlm1357
زمانی که دوچرخه به تهران آمد برخی مردم به آنهایی که دوچرخه سوار میشدند "بچه شیطان" و "تخم جن" میگفتند و معتقد بودند که راکبین از طرف شیاطین و پریان کمک میشوند چون بغیر از این کسی نمیتواند روی دو چرخ حرکت بکند و دلیلشان هم این بود که میگفتند مرکبی که اگر کسی آنرا نگه ندارد، خودش نمیتواند خودش را نگه دارد چگونه میتواند یکی را هم بالای خود نشانیده راه ببرد؟!
پس این کار ممکن نیست مگر آنکه خود آن روروئک را جنیان ساخته و راکبین آنها نیز بچۀ جن ها و شیطان ها میباشند. چنانکه اولین باری که این مرکب به تهران آورده شد دو پسر بچۀ انگلیسی با شلوارهای کوتاه در میدانِ مشق آنها را به نمایش مردم گذاشتند . پیرها و سالمندانی که به تماشایشان رفتند بسم الله و لاحول گويان و شگفت زده که گویی به تماشای غول و آل و پریزاد رفته اند باز میگشتند و آمدن دوچرخه را یکی از علائم ظهور میگفتند.
📚طهران قدیم؛ جعفر شهری
https://eitaa.com/zandahlm1357
اولین چرخ خیاطی در ایران توسط مظفرالدین شاه قاجار از سفر فرنگ آورده شد.تهرانی ها بر این باور بودند که این وسیله ساخت فرنگستان است و دوختن لباس با آن جایز نیست و پارچه نجس می شود!
https://eitaa.com/zandahlm1357
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بزن بریم صفحه خنده ههههه😂😂😂
.......:
@zandahlm1357
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
.......: آمبولانس، لودری شملچه بودیم! گلوله صاف اومد رو آمبولانس و تیکه، تیکهاش کرد. اسماعیل گفت:«
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.......:
آمبولانس شیخ مهدی
شیخ اکبر فرمانده ی مقر بود و شیخ مهدی راننده ي مایلِر و شوخ و خوشمزه. نزدیک اذان ظهر بود که شیخ مهدی گفت: «آهای شیخ اکبر! من میخوام یه دور با این آمبولانس بزنم». شیخ اکبر گفت: «تو بی خود کرده ای! اگه سوار آمبولانس شدی از مَقر اخراجت میکنم». و رفت داخل سنگر. هنوز نرفته بود تو سنگر فرماندهی، که شیخ مهدی پرید تو آمبولانس. اکبر کاراته هم نشست کنارش. آمبولانسو روشن کرد. پشتِ سرشو نگاه کرد. پدال گازو فشار داد و زد دنده جلو. تا اومد به خودش بیاد آمبولانس رفت نوک خاکریز. شکم آمبولانس نشست رو سرِ خاکریز و مثل اَلّاکُلَنگ، این طرف و آن طرف می شد.
با صدای خنده ي بچهها، شیخ اکبر از سنگر دوید بیرون. دو دستی زد تو سرش و گفت:« شیخ مهدی برای همیشه برو. اصلا از جبهه برو!» شیخ مهدی سرشو از پنجره آمبولانس بیرون کرد و گفت:« حالا که رفتم تو هوا !»
آمبولانس شیخ مهدی
مجموعه اکبرکاراته
https://eitaa.com/zandahlm1357