eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.5هزار دنبال‌کننده
49.1هزار عکس
35.8هزار ویدیو
1.7هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
هر روز با امام رضا @zandahlm1357 @HashtominEmam آرشیو مطالب صفحه هرروز با امام رضا (ع)
.......: متن عربی حذف شده.. در بداء و صفات خداوند صدوق گفت: ابومحمد جعفر بن علي بن احمد فقيه (رض) از ابومحمد حسن بن محمد بن علي بن صدقه قمّي، از ابوعمرو محمد بن عمر بن عبدالعزيز انصاري كجّي، از يك نفر برايمان روايت كرد كه گفت: از حسن بن محمد نوفلي شنيدم كه مي‌گفت: سليمان مروزي، متكلم خراسان، بر مأمون وارد شد و مأمون او را گرامي داشت و به وي هدايايي داد، سپس به او گفت: پسرعمويم علي بن موسي از حجاز نزد من آمده است و به علم كلام و متكلمان علاقه مند است، بنابر اين بد نيست كه در روز ترويه براي مناظره با ايشان نزد ما بيايي، سليمان گفت: اي اميرالمؤمنين! من خوش ندارم كه در مجلس شما و در حضور جمعي از بني هاشم از چنين كسي سؤالاتي كنم و باعث شوم كه در پيش جمعيت در مباحثه با من شكست بخورد، و سؤال پيچ كردن او هم كار درستي نيست. مأمون گفت: من فقط به اين دليل دنبال تو فرستادم كه مي‌دانستم شخص توانايي هستي و تنها خواسته من اين است كه او را فقط در يك مورد محكوم كني، سليمان گفت: بسيار خوب، اي اميرالمؤمنين، ترتيب ملاقات ما را بده و مرا با او واگذار و بقيه كار را به من بسپار. مأمون به حضرت رضا (ع) پيغام فرستاد كه: مردي از اهالي مرو نزد ما آمده است كه در علم كلام يگانه خراسان است، بد نيست زحمت آمدن نزد ما را قبول بفرماييد و تشريف بياوريد. حضرت براي گرفتن وضو برخاستند و به ما فرمودند: شما جلوتر برويد، عمران صابي هم با ما بود. حركت كرديم و چون به در قصر رسيديم ياسر و خالد دستم را گرفتند و مرا بر مأمون وارد كردند. وقتي سلام كردم مأمون گفت: برادرم ابوالحسن كه خداوند پايدارش بدارد، كجاست؟ گفتم: ايشان مشغول پوشيدن لباسهايشان بودند و به ما فرمودند كه جلوتر بياييم، سپس گفتم: اي اميرالمؤمنين! ارادتمند شما عمران هم با من است و بيرون در ايستاده است. گفت عمران كيست؟ گفتم: همان صابي كه به دست شما مسلمان شد، مأمون گفت: داخل شود، عمران داخل شد، مأمون پس از خوشامدگويي به او گفت: اي عمران! نمردي تا اين كه از بني هاشم شدي، عمران گفت: خداوند را سپاس اي اميرالمؤمنين كه افتخار انتساب به شما را به من ارزاني فرمود: مأمون گفت: اي عمران! اين سليمان مروزي متكلم خراسان است، عمران گفت: اي اميرالمؤمنين! او خود را از نظر علم و دانش يگانه خراساني مي‌داند، و بداء را نيز منكر است، مأمون گفت: پس چرا با او مناظره نمي كني؟ عمران گفت: اين امر به تصميم او بستگي دارد. در اين هنگام حضرت رضا (ع) وارد شد و فرمود: در چه باره صحبت مي‌كرديد؟ عمران عرض كرد: يابن رسول اللّه! اين مرد سليمان مروزي است، سليمان (به عمران) گفت: آيا ابوالحسن و سخن او را در اين باره قبول داري؟ عمران گفت: البته فرمايش ابوالحسن را درباره بدا مي‌پذيرم، به شرط آن كه درباره آن دليلي ارائه دهند كه بتوانم با آن در برابر متفكران امثال خودم احتجاج و استدلال كنم. مأمون گفت: يا اباالحسن! در باره موضوع مورد بحث اين دو نفر چه نظراي داريد؟ حضرت فرمود: اي سليمان! چگونه بداء را انكار مي‌كني در حالي كه خداوند عزّوجلّ مي‌فرمايد (آيا انسان توجه نمي كند كه او را خلق كرديم بي آنكه چيزي باشد) ۱ و مي‌فرمايد (و او كسي است كه خلق را آفريد سپس آن را اعاده مي‌كند) ۲ و مي‌فرمايد (ابداع گر آسمانها و زمين) ۳ و باز مي‌فرمايد (زياد مي‌كند در خلق آنچه را بخواهد) ۴ و نيز مي‌فرمايد (و خلق انسان را گل آغاز كرد) ۵ و مي‌فرمايد (و ديگران منتظر امر خدايند يا عذاب مكند آنها را يا توبه آنها را مي‌پذيرد) ۶ و همچنين مي‌فرمايد (و عمرهيچ عمر كننده اي كم يا زياد نمي شود مگر اينكه دركتاب آمده) ۷. سليمان عرض كرد: آيا درباره اين موضوع چيزي از پدرانتان براي شما روايت شده است؟ حضرت فرمود: آري. از ابي عبداللّه (صادق) (ع) روايت شده است كه فرمود: خداوند عزّوجلّ را دو گونه علم است: علم مخزون و نهفته كه كسي جز خودش از آن آگاهي ندارد، بداء از اين گونه علم است، و ديگري علمي كه خداوند آن را به فرشتگان و پيامبرانش آموخته است و علماي از اهل بيت پيامبرش نيز آن را مي‌دانند، سليمان عرض كرد: مايلم كه اين مطلب را از كتاب خداي عزّوجلّ برايم بيرون آوري، حضرت فرمود: خداوند عزّوجلّ به پيامبرش (ص) فرموده است (پس اعراض كن از آنها كه تو ملامت نمي شوي) ۸ خداوند خواست آنان را نابود كند اما سپس بداء برايش حاصل شد و فرمود (و تذكّر ده كه تذكر دادن به نفع مومنين است) ۹ سليمان عرض كرد: قربانت گردم، بيشتر توضيح دهيد. حضرت رضا (ع) فرمود: پدرم از پدرانش به من خبر داد كه رسول خدا (ص) فرمود: خداوند عزّوجلّ به يكي از پيامبران خود وحي فرمود: به فلان پادشاه خبر ده كه در فلان وقت جان او را خواهم گرفت، آن پيامبر نزد پادشاه رفت و خبر را به او رساند، پادشاه كه روي تخت نشسته بود آن قدر به درگاه خدا دعا و تضرع كرد كه از تخت خود افتاد، او در دعايش عرضه داشت: پروردگارا، مرا مهلت بده تا فرزندم جوان شو
د و كارهايم را سر و سامان دهم، خداوند عزّوجلّ به آن پيامبر وحي فرمود كه نزد آن پادشاه برو و به وي اطلاع بده كه مرگ او را تأخير انداختم و پانزده سال بر عمرش افزودم، آن پيامبر عرضه داشت: پروردگارا، تو مي‌داني كه من هرگز دروغ نگفته ام، خداوند عزّوجلّ به او وحي فرمود: تو فقط بنده اي هستي مأمور، پس اين خبر را به او برسان و خداوند در باره آنچه مي‌كند بازخواست نمي شود. حضرت آن گاه رو به سليمان كرد و فرمود: به گمانم تو در اين موضوع مانند يهود فكر مي‌كني، سليمان عرض كرد: از اين كه مانند آنها بينديشم به خدا پناه مي‌برم، مگر يهوديها چه مي‌گويند؟ حضرت فرمود: مي‌گويند: (دست خداوند بسته است) ۱۰ و مقصودشان اين است كه از كار (خلقت) دست شسته است و ديگر چيزي پديد نمي آورد، خداوند هم در جواب فرموده است (دستشان بسته باد وبخاطر آنچه گفته اند لعنت بر آنها باد) ۱۱ شنيدم كه گروهي از پدرم موسي بن جعفر (ع) درباره بداء سؤال كردند، ايشان فرمود: چگونه مردم منكر بداء هستند در حالي كه خداوند عده اي را نگه مي‌دارد تا بعداً درباره آنان تصميم بگيرد؟ سليمان عرض كرد: لطفاً درباره آيه (همانا ما آن را در شب قدر فرو فرستاديم) ۱۲ بفرماييد: كه درباره چه چيز نازل شده است؟ حضرت رضا (ع) فرمود: اي سليمان! شب قدر شبي است كه خداوند عزّوجلّ مقدّرات........ امام رضا علیه السلام https://eitaa.com/zandahlm1357
🔰 سلسله 1 شماره 1️⃣ 🔷 برای ظهورش قدمی برداریم
18.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸 برنامه تلویزیونی "درسگفتار" 🏷 آسیب شناسی مهدویت 💎 جلسه اول 👤 استاد محمد شهبازیان ♦️ حتماً این جلسات را پیگیری کنید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا