ما اکنون بچه هایمان را به سمت دیده شدن می بریم. بچه ها مرکز توجه هستند و توجه گرفتن را تمرین می کنند نه توجه کردن را.
ما توجه لازم داریم چون جسم داریم، هویت داریم، فردیت داریم و شخصیت داریم. این عوامل باید دیده شوند و منظور اصلاً دیده نشدن نیست بلکه باید به گونه ای دیده شویم که به دیدن هدایت شویم نه به دیده شدن.
دیده شدن باید هماهنگ با دیدن باشد. دیده شدنی که منتهی شود به دیدن نه دیده شدنی که منتهی شود به نیاز به دیده شدن و نه منتهی شود به گدایی توجه از دیگران. باید به گونه ای به بچه ها توجه کنیم که بچه ها به سمت دیدن هدایت شوند
وقتی به دیدن هدایت می شویم به سمت بالا و معنویت و معصومیت می رویم. و وقتی دنبال دیده شدن (توجه،تعریف وتمجید دیگران) می رویم به سمت پایین که منیت است می آییم. منیت فقط این نیست که تکبر و زیبایی و مقام و برجستگی و غیره باشد، حقارت هم یک نوع منیت است. و این یک سرفصل بزرگ در روانشناسی است (ادامه دارد)
#شخصیت {قسمت23}
[مباحث کودک متعادل ]
خیلی وقت ها ما مریض می شویم که جلب توجه کنیم یا می نالیم که جلب توجه کنیم؛ خیلی از ما بیچاره می شویم که توجه بگیریم و این یکی از کارهایی است که خانم ها بسیار در آن تبحر دارند به خصوص در کسوت مادری. چون به توجه نیاز داریم و از کودکی به گونه ای پرورش پیدا کرده ایم که نیازمند توجه باشیم، و هرگز نتوانستیم از درون به چیزی توجه کنیم. همیشه نگران جلب توجه بودیم و هیچ وقت به فکر بذل توجه نبوده ایم.
دیده شدن بد نیست، مهم است ولی ارزش نیست. انسان تا وقتی زنده است، شخصیت و نفسانیت دارد و نیاز به توجه دارد و باید دریافت کند.
کودک در یک سال اول زندگی اش بیشترین نیاز را برای توجه دارد. در تاریخ دو بار این آزمایش تکرار شده که دوگروه از بچه های زیر یکسال را تحت نظر گرفتند، گروه اول در بهترین شرایط زیستی، تغذیه ی عالی و غیره اما توسط انسان های پوشیده ای که فقط چشم هایشان پیدا بود؛ این گروه بچه ها به علت دریافت نکردن توجه، در هر دوبار آزمایش همه شان مردند.
انسان بدون توجه پژمرده می شود. کودک بدون توجه می میرد ولی توجه در اندازه ی خودش و در جای خودش.
(ادامه دارد)
#شخصیت {قسمت24}
[مباحث کودک متعادل ]
از 1تا 3 سالگی با توجه کودک به خود و آرام آرام به توانایی خود، "اعتماد به نفس" شکل می گیرد.
اریکسون معتقد است که مرحله ی دوم خودباوری در مقابل شک است؛ من کی هستم؟ این شکل و شمایل منه شبیه اونا هستم ولی هنوز ضعیفم، آخه اونا از من گنده ترن منم مثل اونا دست و پا دارم حالا می تونم کارهای اونارو بکنم؟ می تونم مثل اونا باشم یا نه؟
مرحله ی کنترل توانایی.
بیشترین پیام تأیید را کودک باید در این سن بگیرد و متأسفانه در فرهنگ آموزش و پرورش ما بیشترین پیام عدم تأیید را در این مرحله به کودک می دهیم.
چه قدر به بچه ها می گیم که نکن عزیزم، دست نزن، ببین تو نمی تونی! آب می خوای خودم بهت می دم.و این عدم تأیید را خیلی وقت ها در کمال مهربانی و بدون خشونت انجام می دهیم. می ریزی، کثیف می کنی، جیز میشی، چه قدر به بچه ها میگیم که نکن، نمی تونی، می ریزی و اصلاً امکان نداره که به بچه ها این فرصت را بدهیم که تجربه کند و بگوییم که تو می تونی.
(ادامه دارد)
#شخصیت {قسمت25}
[مباحث کودک متعادل ]
مرحله ی توجه کودک به توانایی خود ادامه دارد تا مرحله ی سوم.
🔸مرحله ی سوم؛ از این مرحله توجه به محیط و ارتباط با محیط شروع می شود. 3 تا 5 سالگی، کودک آرام آرام خود و توانائی هایش را پیدا کرده حالا سراغ محیط می آید، در محیط چه خبر است؟ چه کاری در محیط می توانم بکنم و چه ابتکاری می توانم بکنم؟ اریکسون این مرحله را ابتکار در برابر احساس گناه نامیده است.
کودک آرام ارام از خودبینی به دیگر بینی می آید تا دیگران و ارتباط انسانی را کشف کند و در این مرحله است که ما معتقدیم سه سال به بعد سن جدایی کودک است و سن مهدکودک پایان سه سالگی است، حالا برو و کشف کن و خودت را در ارتباط با محیط کشف کن.
🔸مرحله ی چهارم 6 تا 12 سالگی است که توجه عمیق به محیط و رابطه ی محیط و خودش است که دوره ی مدرسه ی ابتدایی و دوره ی سازندگی در برابر حقارت است.
مرحله ای است که بر پایه ی مراحل پیشین، نگاه می کند که من کی هستم؟ چه قدر بالاترم؟ چه قدر پایین ترم؟ کجا هستم؟ چگونه هستم؟ و یواش یواش به سمت نوجوانی یعنی مرحله ی پنجم 12 تا 18 سالگی می رود.
🔸مرحله ی پنجم؛ 12 تا 18 سالگی مرحله نوجوانی، سن بحران. در این مرحله این سؤال پیدا می شود که من از کجا آمده ام؟ چرا آمده ام؟ زندگی یعنی چی ؟ چرا من را به دنیا آورده اید؟ و توجه به مبدأ و ارتباط با مبدأ شکل می گیرد. این سؤال ها نشان دهنده ی این است که به مبدأ فکر می کند. سؤال ها از پایین ترین مرحله ی انسان یعنی مرحله ی نباتی شروع می شود و کم کم به سمت بالا می رود
ما باید مراقب باشیم که با جواب هایمان او را به سمت پایین هدایت نکنیم. تو به دنیا آمده ای چون ما خواستیم خوش بگذرونیم، خوب غلط کردیم تو رو آوردیم، اشتباه کردم !!!!!!!!!! نگاه کودک باید به سمت بالا و مبدأ هدایت شود 18 سالگی سن خردمندی است. و مهم این است که این مراحل درست طی شوند و دیدن و دیده شدن در تمام مراحل در تعادل باشند.(ادامه دارد...)
#شخصیت {قسمت26}
[مباحث کودک متعادل ]
18سالگی سند خردمندیست. بارها زندگی ابوعلی سینا را مثال زده ام باز هم می گویم که ایشان گفتند: من هرچه یاد گرفتم تا 18 سالگی بود و از آن به بعد هیچ چیزیاد نگرفتم. ابن سینا این مسیر را به خوبی طی کرد و بالا رفت و وقتی به سن خردمندی یعنی 18 سالگی رسید، دیگر توانایی های او قابل اندازه گیری نیست.
و مثال هایی از این قبیل، شیخ اشراق، شهاب الدین سهروردی و غیره هستند. رسیدن به این مرحله تجربه ی شخصی است و بچه های ما در 18 سالگی باید به این مرحله برسند که آخرین مرحله ی مخروط رشد است.
در این مرحله که به خردمندی رسیدند دیگر ما با آن ها کار نخواهیم داشت.
سن تشکیل خانواده 18 سالگی است چون از دو حال خارج نیست یا نظام آفرینش خطا می کند یا ما انسان ها
نظام آفرینش 18 سالگی را سن عقل و تشکیل زندگی قرار داده. ما اشتباه می کنیم که سن ازدواج را بردیم 30 سالگی و با شرایط تحصیلات عالیه و کار خوب و ....
اگر نظام آفرینش قرار بود که خطا داشته باشد که تا حالا نابود شده بود چون این نظام آن قدر باعظمت است که کوچکترین اشتباه نابودش می کند. پس تا به حال که نابود نشده نشان دهنده این است که ذره ای خطا و اشتباه نداشته و ندارد و این ما هستیم که داریم اشتباه می کنیم و مراحل را درست طی نمی کنیم.
در نتیجه بچه ی 25 ساله ی ما هنوز بچه ست. ما دوران کودکی را کم کرده ایم و دوران نوجوانی را طولانی کرده ایم. می گیم آقازاده چرا ازدواج نمی کنند؟ آخه تازه فوق لیسانسشو گرفته، حالا دکتراشو بگیره، هنوز خونه نداره، ماشین بخره و.... مثلی هست که میگه یک سنی ازدواج کن که بچه هات بگن به جان پدرم، نگن به ارواح خاک پدرم.
(ادامه دارد...)
#شخصیت {قسمت27}
چه کار کنیم که بچه های ما این مسیر را درست طی کنند؟ (مسیر رشد تا 18سالگی که درقسمتهای قبل توضیح دادیم)
آن چه که در این کلاس می شنوید فقط یک اشاره است و یقیناً با باورهایتان در تعارض است و علامت سؤال های زیادی برایتان ایجاد خواهد شد؛ نترسید و حرکت کنید و تمرین کنید. حال مستقیم وارد بخش دانایی یعنی روش ها و چگونگی ها می شویم.
اولین نکته این است که ما کودک شاخص و برجسته می خواهیم؛ یکی از باورهای ما این است که کودک ما باید برجسته و شاخص باشد. انسان ها از هم متمایز هستند و اصلاً شکل هم نیستند بنابراین اصلاً لازم نیست که من کار خاصی بکنم که از شما متمایز شوم. کدام دو نفر انسان وجود دارند که از هم متمایز نباشند؟ همه ی ما کاملاً از همدیگر متمایز هستیم؛ بنابر این چه اصراری داریم که بخواهیم خودمان را متمایز کنیم. همه ی ما متمایز هستیم. آن چیزی که ما را اذیت می کند این است که می خواهیم برجسته تر و شاخص تر باشیم و بیشتر دیده شویم. این مسئله ی بسیار مهمی است که باید به آن دقت کنیم.
کودک متعادل کودکی است که این مسیر را درست برود. اصلاً هم شاخص و نابغه و برجسته و استثنایی نیست. ما اصلاً چیزی به اسم استثنایی نداریم. مگر می شود که در نظام آفرینش استثنایی، باشد.
کودک شاخص ونابغه کودکی است که از خود درک واقعی ندارد. چون درک او از خودش، برداشتی و القایی است؛ درکی است که والدینش به او القاء کرده اند یا از تعریف دیگران برداشت کرده شخصیتی است که مطابق با هنجارهای اجتماعی است و هنجارها به او تحمیل شده اند. در نتیجه ی این درک این کودک رفتار غیرواقعی هم پیدا خواهد کرد. و وقتی غیرواقعی شدیم یعنی همگام و هماهنگ با نظام آفرینش نیستیم و در این حالت عذاب خواهیم کشید.
نظام آفرینش بسیار نظام قدرتمندی است، یا در مسیر آن حرکت می کنیم یا در خلاف جهت آن؛ به هر نسبت که از این مسیر دور شویم، آزار خواهیم دید، منتهی ما عوامل را در بیرون جستجو می کنیم و می گوییم که من احساس خوبی ندارم چون مملکت، بچه، همسر، قدمن، تحصیلاتم، پول و . هیچ کدام این ها نیست. وقتی ما حالمان خوب نیست به این دلیل است که در مسیر رشد نیستیم.(ادامه دارد...)
#شخصیت {قسمت28}
[مباحث کودک متعادل ]
شاخص خواهی و ایده آل طلبی، خلاف آفرینش است. در فطرت انسان کمال طلبی وجود دارد چون انسان جز به خدایی شدن رضایت نمی دهد ولی نه در مادیت. هر چه در مادیت کمال طلب باشیم، سقوط خواهیم کرد. در فضای معنویت کمال طلبی یک اصل است، باید بالا برویم.
شاخص بودن کودک را از ارتباطات اجتماعیش محروم می کند.
در کشورهای اروپایی وقتی تشخیص می دهند که کودکی تیزهوش است بلافاصله برنامه ی خاصی برای او تدوین می کنند و اولین کار این است که خود کودک به هیچ وجه نباید متوجه شود که تیزهوش است. در بعضی موارد خانواده اش هم نباید بفهمند و فقط مدیر و مسئول آموزشی و معلم از این مسئله با خبر هستند و طوری برای این کودک برنامه ریزی می کنند که نمره ی کلاسیش از میانگین نمره ی کلاسی پایین تر باشد تا به رابطه ی اجتماعیش در مدرسه آسیب نزند تا دانشگاه که در آن جا متوجه می شود که تیزهوش است و در آن جاست که کار یک پروفسور را در یک زمان کوتاه انجام خواهد داد.
تیزهوشی برای جلب توجه نیست برای دیده شدن نیست؛ بلکه تیزهوشی برای دیدن است.بچه های تیزهوش را باید به سمت دیدن هدایت کنیم نه به سمت دیده شدن.
(ادامه دارد...)
#شخصیت {قسمت29}
[مباحث کودک متعادل ]
درباره دیده شدن و شاخص خواهی صحبت کردیم. حال چه چیز باعث میشود برویم دنبال دیده شدن وشاخص خواهی؟ من معمولاً از دو کلمه خیلی استفاده می کنم، هنجار و کارکرد (کاربرد). در مقدمه ی پاسخ این سؤال منظورم از به کار بردن این دو کلمه را توضیح می دهم تا با هم هماهنگ جلو برویم.
ما برای حیات یک سری نیاز داریم مثل لباس که یکی از بخش های آن کفش است. از دل نیاز ارزش بیرون می آید. این کفشی که ما نیاز داریم چه خصوصیاتی باید داشته باشد؟ راحت، زیبا، بادوام، قیمت مناسب. این 4 تا ارزش از دل این نیاز بیرون می آیند و ارزش ها تبدیل به هنجار می شوند.
کارکرد کفش چیست؟ بر پایه ی کارکرد هنجار را تعریف می کنیم. یعنی ازکفش چه استفاده ای میکنیم وچه نیازی داریم؟ به این میگویند کارکرد
اما در جامعه درست عکس این اتفاق می افتد و فرمول بالا دقیقاً برعکس اتفاق می افتد یعنی اول در جامعه هنجار هست، به دنبال آن ارزش می آید و بعد نیاز و این یعنی مُد، یعنی ما توجه نداریم که چه نیازی داریم و چه کفشی می خواهیم بپوشیم، می رویم دنبال این که پاشنه اش چند سانت باشد چه مارکی باشد و امسال چه رنگی مد است ودرکل جامعه چه چیزی را می پسندد؟ این یعنی توجه واولویت قرار دادن هنجارها
هنجارها خیلی قوی هستند و روند طبیعی را تغییر میدهند وبرعکس میکنند و ارزش ها را می سازند و از دل آن ها نیاز به وجودمی آید درحالی که نیاز باید اول باشد. یک کمد لباس داریم اما چون یک مدل دیگه مد میشه با همان که نمیشه برویم مهمانی.... در نتیجه این برداشت را خواهیم داشت که من الآن نیاز دارم و چون نمی توانم به نیازم برسم پس آدم بدبختی هستم. مهم نیست که چند دست لباس دارم، مهم اینه که لباس روز را ندارم، لباسی که هنجارهای جامعه به ما تحمیل می کند. پس من آدم بدبختی هستم.
(ادامه دارد)
#شخصیت {قسمت30}
[مباحث کودک متعادل ]
هنجارها خیلی قوی هستند و تبلیغات نیز هنجارها را تبلیغ می کنند. شما اگر طبق هنجارهای اجتماعی رفتار نکنید، توسط جامعه تنبیه می شوید؛ پس باید قوی باشیم که این تنبیه ها اذیتمان نکند.
این تنبیه ها مثل: بچه تون کلاس های مختلف نمیره؟! ااِااهِ، تا حالا چندبار از این اِه گفتن ها شنیده اید؟ و چقدر می توانید تحمل کنید؟ هرکس می رسه و می پرسه و آخر سر هم تجویز می کنن که می دونی چه ظلمی داری درحق بچه ات می کنی؟ می دونی چه قدر عقب می افته؟ بچه باید 8 تا کلاس بره!!!!!!!!! این ها همه هنجار جامعه است و فشار می آورند. اگر ما به آن چیزی که می دانیم ایمان نداشته باشیم و به آن عامل نشویم، تسلیم هنجار جامعه خواهیم شد.
امروزه تبلیغات یکی از بازوهای بزرگ ایجاد هنجارهای اجتماعی است. مثل کانال Me Shop یک روز میاد میگه این جارو محشره و کمر درد نمی گیرید و .... بعد دو ماه بعد یک جاروی سه گوش میاره و نشون میده و جاروی قبلی را رد میکنه و میگه که با این جارو پادرد نمی گیرید و با جارو قبلی چلاق می شوید و .... من هم باور می کنم و میرم جاروی جدید را می خرم و بعد می بینم که چه قشنگ اسیر حماقت هایم می شوم و می بینم که چه قدر ظریف این حماقت ها را به من تحمیل می کنند.
حماقت به عنوان توهین نمی گویم بلکه منظورم به عنوان شناخت پایین است، یعنی یک کانال تلویزیونی می تونه هنجار جامعه را به من القاء کند. هنجارها را مواظب باشید. پس من هرجا صحبت از هنجار کردم، در مقابل کارکرد است.
[ادامه دارد]
#شخصیت {قسمت31}
[مباحث کودک متعادل ]
اولین جایی که دیدن ضعیف می شود و دیده شدن قوی می شود، فضای خانه است. کاربرد خانه چیست؟ چه آپارتمان 40 متری و چه 400 متری، محلی که به آن خانه می گوییم و سرپناه ما است. کارکرد خانه چیست؟ روز را به شب رساندن، خوردن و خوابیدن این ها هیچ کدام کارکرد خانه نیست.
کارکرد خانه، دریافت نیازهایمان برای رشد است که مهمترین آن نیازهای زیستی است. فضای خانه فضایی است که در درجه ی اول به نیازهای زیستی ما پاسخ می دهد یعنی از پایه که بخش مادیت است شروع می شود و پایه ی دیده شدن و دیدن در این جا گذاشته می شود.
ما همه ی خانه را دیوارکشی کرده ایم، اتاق کودک، اتاق پدر و مادر، غذاخوری و.... پس هر کس تو سلول خودش. وقتی فضاهای خانه را اختصاصی می کنیم، جدایی پیش می آید و بعد به دنبال آن مقایسه پیش می آید. چرا فضاهای خانه ی ما تفکیک شده است و چرا کودک از فضای خانه ی ما بیرون می رود؟ چرا زندگی ما باید تفکیک شود؟ چون این تفکیک کردن یک هنجار اجتماعی است(جامعه اینگونه می پسندد وبه ما القاء میکند)
کودک مرحله به مرحله خودش را می بیند و بعد توانائی هایش را می بیند و در آخر محیط را می بیند. اما ما اولین قدم، آخرین مرحله را طی کرده ایم و با جدا کردن کودک در اولین قدم، ارتباط کودک را با محیط تخریب کرده ایم. هنوز کودک به دنیا نیامده اتاق او را جدا می کنیم.
دوستی از خارج از کشور با من تماس گرفت و تصمیم دارند که سر یک تاریخ مشخص با همسرش بچه دار شوند ولی سر خرید وسایل بچه با هم اختلاف پیدا کرده بودند؛ یعنی از همین الآن که می خواهی بیای جدا هستی، تو هستی و اتاق خودت. اکثراً هم یک دونه کودک داریم و باید نشان بدیم که ما چه پدر و مادری هستیم و ببینید که برای بچه مان چه کارهایی می کنیم!!
میخواهیم نشان دهیم ما اصلاً مثل دهاتی ها با هم زندگی نمی کنیم بلکه مثل انسان های متمدن سلول های انفرادی داریم، بند عمومی مال وقتیه که مهمان بیاد. به انفرادی های ما نگاه کنید بهترین وسایل روز را خریدیم و داخل سلول ها گذاشتیم. نیاز های زیستی را به بهترین نحو می گیریم اما دیگه نمی توانیم سراغ دیدن برویم، حالا دنبال این هستیم که ببینیم اتاق من چی کم داره، نمی توانیم رابطه مان را با همدیگر ببینیم.
رفتار ما به عنوان پدر و مادر اینه که چی بخریم، چی برات بخریم، چه جوری نگه داشتی؟ .... در صورتی که نیازهای عاطفی و نیازهای شناختی و معنوی را نمی گیریم؛ فقط و فقط نیازهای زیستی و آن هم در حد افراط. همه ی این مسائل به دلیل هنجارها است و نیازهای ما به جای این کارکردی پاسخ داده شوند، هنجاری پاسخ داده می شوند.
"هنجار = آنچه جامعه میپسندد نه آنچه که نیازاست"(ادامه دارد)
#شخصیت {قسمت32}
[مباحث کودک متعادل ]
ما جامعه ای به شدت بی حجاب داریم. منظورم حجاب خانم ها نیست و من اصلاً در صلاحیت اظهار نظر در این مورد نیستم. منظور من از جامعه ی بی حجاب این است که همه چیز در جامعه ی ما علنی است. حجاب برای پنهان کردن است. پنهان کردن مادیات تا غرایز انسان ها آزارشان ندهد. غریزه میل به دیده شدن دارد و فطرت میل به دیدن دارد.
حجاب برای این است که ذهن در کنترل باشد و به هر جا نرود. حجاب برای پوشاندن مادیت است چون آن مقداری که لازم داریم را دریافت می کنیم، بیشتر از آن را لازم نداریم. برای چی فروشگاه های ما باید این قدر باز و نورانی و فراوان باشند. تمام ساختمان ها و فروشگاه ها و اتومبیل های ما مظهر بدحجابی کامل هستند. چون هرچه مربوط به نفسانیات وغرایز ماهستند را نمایش میدهند
با هر نوع دین و مذهب و اعتقاد و تحصیلات، اگر به الهیات توجه نکنیم، سقوط خواهیم کرد. شرعیات و اخلاقیات پایه هستند و بدون آن ها نمی توانیم زندگی کنیم اما اگر به سمت دیدن و الهیات نرویم، سقوط خواهیم کرد و بچه هایمان را هم باید به سمت دیدن هدایت کنیم حال اگر هر زحمتی برایشان بکشیم اگر به سمت دیدن نباشند موثر نخواهد بود.
نگاه کاربردی داشته باشیم و از فضاهای خانه استفاده کنیم و آن را مناسب برای زندگی همه ی اعضاء خانه کنیم. در زمان هایی که لازمه حریم ایجاد کنیم و فضاها را تقسیم کنیم، زمانی که پدر در اتاق کارش است یا مسابقه ی مورد علاقه اش از تلویزیون پخش می شود باید حریم او رعایت شود و احترام گذاشت، همین طور در مورد مادر و فرزندان.
اولین پایه های شخصیت در خانه شکل می گیرد. از خودمان بپرسیم ما کجا زندگی می کنیم؟ قدیمی ها مثل معروفی دارند که میگه فلانی سر سفره ی پدر و مادرش بزرگ شده، این مثل بسیار پر معنی است. پایه ی ارتباط اجتماعی از داخل خانه شروع می شود. در حال حاضر خانه های ما هتل و استراحتگاه شده است که بسیار هم شیک هستند. [ادامه دارد]
#شخصیت {قسمت33}
[مباحث کودک متعادل ]
در همین فضای مبحث اتاق جدا، بحث اسباب بازی کودک هم مطرح می شود، وقتی اتاق جدا و مبلمان جدا برایش می گذاریم، اسباب بازی هایش را هم جدا می کنیم. در مبحث بازی گفتیم که بازی یعنی تمرین زندگی. با جدا کردن اتاق بچه و خریدن اسباب بازی های لوکس، چه مفهومی از زندگی را به کودک انتقال می دهیم.؟
اسباب بازی، بازی نیست. بازی یک علم، فن و هنر است و اسباب بازی ابزار بازی است نه خود بازی. ما برای کودکمان اسباب بازی می خریم که بازی کند در حالی که او بلد نیست بازی کند، ما هم بلد نیستیم، در نتیجه دچار مشکل می شویم.
اسباب بازی ابزار بازی است، وسایل زندگی هم ابزار زندگی هستند اما خیلی وقت ها ما وسایل زندگی را با خود زندگی اشتباه می گیریم. همان تجمل و برجسته بودن در اسباب بازی های کودکی حالا منتقل می شود در زندگی امروزمان. ویترین های پرظرف و فضاهایی که فقط برای دیده شدن است نه برای دیدن.
خیلی از خانه های ما فضای مناسبی برای دیدن نیست و فقط برای دیده شدن ساخته شده، خیلی از مهمانی های ما برای دیده شدن است. وقتی مهمان هایمان می روند، حالمان چگونه است؟ خسته و کوفته، آخی رفتن راحت شدم، این مهمانی برای دیده شدن بوده حالا اگر سرحال بودید، کاش امشب هم می ماندند، دور هم بودیم، چه قدر عالی بود، این مهمانی برای دیدن است. مهمانی و ارتباط برای دیدن، ما را شارژ می کند. (ادامه دارد)
#شخصیت {قسمت34}
[مباحث کودک متعادل ]
کارکرد عکس و فیلم چیست؟ یادگاری، خاطرات، ضبط خاطرات. عکس و فیلم ضبط خاطرات خوش مرده که اگر همه شان را هم بیرون بیاندازیم هیچ اتفاقی نمی افتد.
وقتی به عکس های قدیم نگاه می کنیم چه اتفاقی می افتد؟ بهترین حالت عکس های عروسی است. به قول آقای محمد جعفر مصفا کارکرد عکس در بهترین حالت، زنده نگهداشتن یک خاطره ی خوش مرده است. این یک نظر کلی است، عکس و فیلم خوبه و داشته باشید ولی به چگونگی استفاده از آن دقت کنید، برای دیدن است یا دیده شدن؟ استفاده هایی که امروزه ما می کنیم برای دیده شدن است.
بعضی از خانه ها تمام سطح دیوارشان را عکس های بچه هایشان پوشانده. چرا؟ وقتی آلبوم ها را باز می کنیم چه قدر عکس تکی داریم؟ من جلوی تخت جمشید، من جلوی چهل ستون و.... چه قدر از این عکس های «من» داریم؟ چه قدر عکس های«ما» داریم؟ چرا به دیوارهای خانه های ما این قدر عکس تکی بچه هایمان است؟ (من با باورها کار دارم دنبال مقصر نمی گردم).
می دانید وقتی بچه ها به این همه عکس های تکی خودشان نگاه می کنند چه اتفاقی می افتد؟ اِ این ها همه من هستم، مهمان های محترم توجه کنید، این ها من هستم توی اتاق ها هم هست، مواظب باشید با من درست صحبت کنید. و این معضل در حال حاضر در عکس های عروسی به حد فاجعه رسیده است. یک روز به یک آتلیه عکاسی رفتم و دیدم آن جا یک سری عکس های نمونه ی عروسی گذاشتند به تمام معنا از دیدن این عکس ها خجالت کشیدم، عروس شب عروسی این ژست ها و قیافه ها را دربیاره؟!! این ها عکس مُدِ یا عکس عروسی.
بحث ازدواج و عروس و داماد بحث حرمت است چون دو نفر در حال آغاز زندگی مشترک هستند. و متأسفانه این عکس ها چاپ می شوند و آخر عروسی به همه داده می شوند. ازدواج یک مرحله ی مهم دیدن است و ما آن را تبدیل می کنیم به یک مرحله ی مهم در دیده شدن. عکس خوب است مهم است و باید بگیریم و یادگاری بسیار خوبی است ولی چرا این قدر عرضه می کنید؟(ادامه دارد)
#شخصیت {قسمت35}
[مباحث کودک متعادل ]
دیده شدن در دوران کودکی در دیده شدن در شب عروسی و غیره سر درمی آورد. پایه ی خودشیفتگی نیز در این مرحله گذاشته می شود. از امشب یک دفعه نروید و هر چی عکس روی دیوار هست را جمع کنید و همه را شوکه کنید بلکه آرام و آرام و به تدریج در یک زمان برنامه ریزی شده، بچه ها را در جمع ببرید و عکس های تکی را تبدیل کنید به عکس های دسته جمعی.
عکس های مدارس قدیمی را دیده اید؟ همه با معلم می نشستند و عکس می گرفتند اما امروز چه کار می کنیم؟ بچه ها را به جاهای عمومی ببرید و عکس بگیرید و این عکس ها را روی دیوار ببرید عکس هایی که جمعی بودن و اجتماعی بودن را القاء کند، عکسی که مهارت ها و دوستی را القاء کند. "من هم یکی از این بچه ها هستم که اردو رفته بودیم" خاطره اش را نگه می دارم، شاخص نمی شوم.این میشود دیدن و هدایت کودک به سمت دیدن. (ادامه دارد)
#شخصیت {قسمت36}
[مباحث کودک متعادل ]
عامل بعدی در مساله ی دیدن و دیده شدن، جشن تولد ها است. کارکرد #جشن_تولد چیست؟
تولد کودک بدون تردید یک اتفاق بسیار مبارک و زیبا و باشکوه است؛ اصلاً تردیدی هم نداریم اما برای کی؟ برای پدر و مادر و پدربزرگ ها و مادربزرگ ها. همه ی نزدیکان هرسال که این اتفاق یادشان می افتد حظ می کنند و باید هرسال این حظ را برای کسانی که برایشان جذاب است زنده نگهداشت.
چرا ما دوستان را دعوت می کنیم که با کادو بیایند؟ دیدید در تولدهای بچه ها چه اتفاقی می افتد؟ حسادت، رقابت، چشم و هم چشمی. این جشن ها شادی هستند ولی در کنارش تخریب های بسیار زیادی وجود دارد. و آن چیزی که این تخریب ها را به خانواده تحمیل می کند، هنجارهای اجتماعی است. (درقسمت های قبل درباره هنجارهای اجتماعی وآنچه جامعه میپسندد صحبت کردیم)
منظور من این نیست که بچه ها را از جشن و شادی محروم کنیم بلکه همیشه باید برای بچه ها جشن و شادی بگیریم اما نه برای به رخ کشیدن و کادو آوردن و کادو گرفتن. (ادامه دارد)
#شخصیت {قسمت37}
[مباحث کودک متعادل ]
خیلی موضوعات زیادی هست که می توانند بهانه ی جشن برای کودکان باشند مثل: جشن اول مهر و آشنایی با دوستان جدید، جشن دوستی، بچه ام امروز رفته مدرسه دوستای جدید پیدا کرده امروز بیایید منزل ما جشن دوستی داریم لطفاً لباس راحت بپوشید چون بازی داریم و ذرت بوداده می خوریم و صحبت می کنیم و با هم آشنا می شویم و اسمش را می گذاریم جشن دوستی.
بعد ماه دیگه جشن پاییز، خانواده ها با هم جمع می شویم و یک جمعه قرار می گذاریم و می رویم یک پارکی که برگ زرد فراوان داره و انار دان کرده می خوریم و باز هم لباس ساده می پوشیم چون می خواهیم بازی کنیم. یا در بهار جشن شکوفه ها، جشن بلند شدن قد، بستن بندکفش، تخمه شکستن، به این ترتیب بی نهایت میشه جشن های مختلف گرفت.
بچه ها در این جشن ها دیدن را یاد می گیرند ولی در جشن تولد دیده شدن را. معمولاً بچه ها آخر جشن تولدها اخم هاشون توهمه و خلقشان به هم ریخته چون کادوها و لباس ها و.... ممکنه چیزی به زبان نیاورند اما مقایسه ها وجود دارند.
از طرف دیگر هم که مادر این همه زحمت می کشه چه قدر دیدیم که به خاطر چشم و هم چشمی خوش نمی گذره و ممکنه بین بچه ها دعوا هم بشه و...یا مادر از دست بچه کلافه، اَه اصلاً لیاقت نداری، کُشتی منو، چه قدر ونگ می زنی ....
اما بچه ها با دیدن عظمت پاییز و بهار و طبیعت و غیره، دیدن را یاد می گیرند و در این جشن ها رابطه ی دوستان و فامیل را گرم کنید و دیدن و دیده شدن را تمرین کنید. (ادامه دارد...)
#شخصیت {قسمت38}
[مباحث کودک متعادل ]
بحث دیده شدن شاید در فرهنگ کشورهای دیگر اصلاً معنا نداشته باشد ولی در جامعه ی ما یک معضل است. ما در 20 سال آینده بهای سنگینی را باید بابت مسائلی که امروز بلد نیستیم بپردازیم که یکی از این مسائل همین مسئله ی دیدن و دیده شدن است.
به همین دلیل من روی "دیدن" تأکید بیشتری دارم. ممکن است که در هیچ کتاب روانشناسی هم این موضوع را پیدا نکنید یا خیلی کوچک اشاره شده باشد ولی در حال حاضر مسئله ی جامعه ی ما است.
نکته دیگر در بحث دیدن طرز لباس پوشیدن بچه های ما است. ما در همان ادامه ی رها کردن دوره ی سنتی و دنبال کردن مدرنیسم که از صد سال پیش در کشورمان اتفاق افتاد، یکی از مسائلی که برایمان به وجود آورد مسئله ی پوشش و لباس است. در حال حاضر ما در مورد لباس اصلاً کاربردی فکر و عمل نمی کنیم بلکه بیشتر هنجاری فکر می کنیم.
دفعه ی پیش تفاوت کاربرد و هنجار را گفتم. در کاربرد دو سوءال می پرسیم: چرا؟ و چگونه؟ در مورد لباس اصلاً به چرائی آن توجه نداریم. ما چرا باید لباس بپوشیم؟ تا به این سوءال پاسخ ندهیم، چگونه پوشیدن حل نمی شود. در صورتی که تمام نزاع ها و بحث های ما سر چگونه پوشیدن است. هیچ جا بحث نمی شود که چرا ما باید لباس بپوشیم؟ فکر می کنیم که جواب این پرسش خیلی بدیهی است اما به نظر من اصلاً بدیهی نیست.ما بر پایه ی چه ارزش هایی لباس می پوشیم؟ چه ارزش هایی زیربنای لباس پوشیدن ما است. . پاسخ به چرایی ها ارزش های ما را مشخص می کند. باید بپرسیم، چرا لباس می پوشیم؟ (ادامه دارد)
#شخصیت {قسمت39}
[مباحث کودک متعادل ]
چرا لباس می پوشیم؟ حاضرین: محافظت از عوامل جوی، زیبایی و چشم نوازی، حفظ حریم، راحتی.
آیا واقعاً ما با این چهار نکته لباس کودکمان را تعیین می کنیم؟ شیک بودن و مجلل بودن و گران بودن و مارک دار بودن لباس، کجای این قضیه قرار دارد؟
اگر قرار است که لباس از بدن ما محافظت کند پس چرا بچه هایمان را نیمه برهنه بیرون می آوریم؟ می خواهیم که لباس خنک بپوشند؟ خوب اگر هوا گرمه برای همه گرمه پس همه ی ما هم یک رکابی و شلوارک بپوشیم و بیاییم بیرون!
یکی از حاضرین: خوب آخه این لباس ها خیلی قشنگند و به بچه ها می آیند، آقای سلطانی: چی قشنگه؟ لباس یا تنِ بچه؟ ما می گوییم قشنگ، چون تن بچه را نشان می دهد. و این یک هنجار است. این که من می خواهم که بدن کودکم نمایان باشد، دقیقاً حریم شکنی است و متأسفانه این مسئله را در خانواده های متدین هم می بینیم.
شخصیت کودک در حال شکل گیری است، چرا بچه های ما نیمه برهنه بیرون می آیند، این کار افراط است و از آن طرف تفریط این مسئله هم در جامعه ی ما وجود دارد. کودک سه ساله را مثل یک حاج خانم با چادر و روسری می پوشانند. چرا بچه های ما لباس کودکانه ندارند؟ چرا برای بچه ها به چرای کارکرد پاسخ نمی دهیم؟ بچه های ما از نظر لباس کودکی نمی کنند بلکه هنجارها به آنها تحمیل می شوند. (ادامه دارد)
#شخصیت {قسمت40}
[مباحث کودک متعادل ]
بچه ها در اثر رفتارهای ما، از خودشان درک واقعی ندارند در نتیجه لباس پوشیدنشان هنجاری و برای جلب توجه خواهد بود. آیا در کارکردهایی که نام بردیم، لباس برای جلب توجه است؟ پس چرا لباسی تن بچه هایمان می کنیم که جلب توجه کند؟ دنبال مقصر نمی گردیم با نگاه مسئول این سوءال ها را از خودتان بپرسید و پاسخ دهید.
ما 4 تا ارزش یا کارکرد برای لباس شمردیم و جلب توجه جزء آن ها نبود اما یکی از بزرگترین عواملی که در پوشیدن لباس رعایت می کنیم، جلب توجه است. خوب وقتی کودک یاد بگیرد که با لباسش جلب توجه کند، در آینده هم با لباس جلب توجه خواهد کرد.
در مبحث احترام به جسم گفتیم که بچه ها نباید با جسمشان جلب توجه کنند و گرنه این مسئله در آنها نهادینه می شود و در بزرگسالی تمام تلاششان این خواهد بود که چگونه دیده شوند به خصوص در ظاهر. امروزه اثرات این مسائل را در جامعه بسیار می بینیم مثل عروسی ها. نوع پوشش های ما در عروسی ها با وجود این که در یک جامعه ی پوششی زندگی می کنیم، چگونه است؟ یک مسئله ای از زیر مثل یک عفونت مزمن در حال تخریب جامعه است و آن تفکر غالبی است که متأسفانه بر جامعه ی ما حاکم شده است، #تفکر_عرضه_شدن.
تمام کسانی که این گونه لباس می پوشند قربانی هستند و در حال سقوط و متأسفانه بچه ها هم که شاهد این مسائل هستند هم قربانی می شوند. (ادامه دارد)
#شخصیت {قسمت41}
[مباحث کودک متعادل ]
لباس پوشیدن دلیل دارد و مطلقاً برای جلب توجه نیست؛ اتفاقاً لباس برای پوشاندن است و به همین دلیل به آن حجاب می گویند که جلب توجه نکند و مانع جلب توجه شود. حجاب برای این است که خصوصیات جسمی انسان ها باعث جلب توجه نشود. اگر ما چرایی لباس را ندانیم همان لباس شرعی هم می شود اسباب جلب توجه. چون من راجع به شکل لباس صحبت نمی کنم بلکه در مورد ذهنیت پشت لباس پوشیدن صحبت می کنم.
کودک چه ذهنیتی از خودش می سازد؟ این که بدن من قشنگ است و همه باید ببینند و جلب نظر کند؛ حالا اگر دولت اجازه نداد که توی خیابان این طوری بپوشم خوب توی مهمونی و عروسی می پوشم.
از آن طرف هم تفریط این موضوع است. چرا به بچه ها لباس بزرگانه می پوشانیم؟ چرا پسرهای ما در عروسی ها کت و شلوار وکراوات و دخترها لباس عروس می پوشند؟ چرا نباید لباس راحت بپوشند؟ بچه ها 200 سال فرصت دارند که از این لباس ها بپوشند، اجازه بدید که دوران کودکی را کودکانه بپوشند. چرا به یک فرهنگ جدید در لباس پوشیدن بچه ها فکر نکنیم؟ (ادامه دارد)
#شخصیت {قسمت42}
[مباحث کودک متعادل ]
دوران کودکی، دوران کودکی کردن و تمرین زندگی است؛ دوران بزرگسالی نیست. وقتی لباس های مجلل و گران قیمت تن کودک می کنیم، دائماً او را تحت فشار می گذاریم که لباست رو کثیف نکنی.
یکی از ارزش های لباس را گفتیم که برای راحتی. خوب چه اشکالی دارد که بچه ها در جشن ها لباس راحت بپوشند و شکل بزرگترها نشوند، حتی دوسه دست لباس برایشان ببریم و فرصت بازی و خوش گذشتن برای آن ها فراهم کنیم و نه خودمان حرص بخوریم و نه عروسی را به کودک زهرمار کنیم که جُنب نخور کثیف میشه، پاره میشه و....
چرا لباس بچه ها را راحت انتخاب نمی کنیم که اگر کثیف شدن به جای حرص خوردن، ذوق کنیم و ناراحتی ایجاد نکنیم. قبلاً هم گفتیم که همه چیز در زندگی حول محور رشد است، بازی کردن و کثیف کردن به رشد کودک کمک می کند. پس لباس پوشیدن بچه ها را دقت کنیم. (ادامه دارد)
#شخصیت {قسمت43}
[مباحث کودک متعادل ]
.......:
یکی از حاضرین سوءال کردند که: من به دخترم میگم که نباید پایش لخت باشد ولی او اصرار دارد که مثل سایر بچه ها جوراب شلواری نپوشد و پایش لخت باشد؟
استاد: اولین و مهمترین مسئله در پوشیدن لباس این است که خود ما چه الگویی هستیم. خود ما هم در منزل اجازه نداریم که هر لباسی دلمان خواست بپوشیم.
در بحث تربیت جنسی راجع به این موضوع صحبت شد وقتی اصل، اصول، ارزش ومهارت ها برای ما مشخص باشند، لباس پوشیدن یک مهارت است، حال ارزش های آن برای ما چیست؟ یکی از ارزش ها سادگی است، یکی دیگر پوشیدگی و حجاب است. ما در خانه هم نمی توانیم هر طور که می خواهیم بپوشیم. مواقعی که تنها هستیم یا با همسرمان هستیم یا فرزندمان هست و یا زمانی که مهمان داریم، هر کدام یک جور لباس نیاز دارد.
مگر پدرو مادر محرم نیستند؟ ولی وقتی به منزل ما می آیند باز هم همان طور که تنها هستیم لباس می پوشیم؟ ارزش ها نباید بازدارنده باشند بلکه باید در حد تعادل باشند. تنها جایی که پوشش هیچ نوع محدودیتی ندارد بین زن و شوهر است چون عمیق ترین محرمیت بین این دو است. و غیر از آن ما با محدودیت روبه رو هستیم و با تمام محارم دیگر محدودیت پوشش داریم و اصلاً نمی شود که محدودیت نباشد.
بنابراین ما یک ارزش در جامعه داریم به نام « پوشش » که بر پایه ی این ارزش باید مهارت لباس پوشیدن داشته باشیم. روی این موضوع باید کار کنیم. و منظور من این نیست که از فردا باید بچه های ما باید این جوری یا آن جوری بپوشند، من فقط می خواهم که در ذهن شما یک جرقه ایجاد کنم تا روشن شود و ببینید که چه عواملی باعث می شود که بچه هایمان تا این حد به سمت دیده شدن بروند چون این مسئله آسیب می زند.
#شخصیت {قسمت44}
[مباحث کودک متعادل ]
در پاسخ به مادری که سوءال کردن که خود بچه ها دوست دارند که این شکل لباس بپوشند؟ بله ما همیشه این مسئله را داریم که والدین اذعان می کنند: آخه خود بچه می خواد. مثلاً می پرسیم چرا کودک 4 ساله ات را کلاس زبان می فرستید؟ در جواب میگن که "آخه خود بچه می خواد"
قبلاً هم بسیار گفتم که باید به عنوان پدر و مادر کلی نگری داشته باشیم، بچه ها چی می خوان؟ بچه ها رشد می خواهند، توجه می خواهند، و دیده شدن را می خواهند و همه ی این ها ذیل کلمه ی رشد هستند یعنی توجه را برای کمک کردن به رشد او باید به کودک کرد و دیده شدن باید به گونه ای باشد که به رشد و تکامل کودک کمک کند نه به جلوه گری و غیره.
کودک به طور فطری می خواهد رشد کند اما ما زندگی را چگونه به او معرفی می کنیم. من نمی گم که کودک اصلاً لباس عروس نپوشد یا لباس چین چین نپوشد و از امروز فقط بلوز و شلوار تن بچه ها کنید! بلکه منظور من این است که ارزش ها را بشناسیم، مهارت ها را پایه ریزی کنیم و به چرائی ها پاسخ بدهیم. چرا بچه ی ما باید لباس بپوشد؟
#شخصیت {قسمت45}
[مباحث کودک متعادل ]
اگر ما بدانیم که چرا باید حجاب داشته باشیم، نوع آن را خودمان انتخاب می کنیم. اگر به چرا نرسیم مجبور می شویم دائم دستورالعمل بدهیم. اگر بدانیم چی می خواهیم، چرا لباس می پوشیم؟ چرا غذا می خوریم؟ چرا باید تحصیل کنیم؟ روش ها را پیدا خواهیم کرد. دکتر شریعتی که روحش شاد فرمودند: هزار بار می گوییم چگونه، ولی یک بار نمی پرسیم چرا؟ آن چیزی که ما گرفتارش هستیم، آگاهی و چرایی است، دانایی مرحله ی بعد است.
من می خواهم که در ذهن های شما چرائی ها جرقه بزند بعد چگونگی ها را خودتان یاد می گیرید چون آنقدر منابع هست که چگونگی ها را پیدا کنیم اما منابعی که چرائی ها را به ما معرفی کند بسیار داریم ولی متأسفانه آن ها را نمی شناسیم.
حال یک جمع بندی می کنیم از بحث دیدن و دیده شدن: ما اصلاً نمی توانیم دیده شدن را حذف کنیم چون ما نیاز داریم که دیده شویم و بعد نیاز داریم که ببینیم.حال چگونه بین این دو هماهنگی ایجادکنیم؟چگونه دیده شویم؟ چه چیزی در انسان باید جلوه گر شود؟ (ادامه دارد)
#شخصیت {قسمت46}
[مباحث کودک متعادل ]
ما یقیناً نیاز به دیده شدن داریم به خصوص بچه ها. و ما می توانیم با پاسخ گویی به این نیازها بچه ها را در مسیر رشد هدایت کنیم یا از مسیر رشد منحرفشان کنیم.
از دیدن چگونه می توانیم در ارتباطات خود استفاده کنیم؟ انسان ها با یکدیگر یک ارتباط عقلی و یک ارتباط عاطفی و یک ارتباط معنوی دارند. ارتباط عقلی ما از طریق کلام برقرار می شود. یک جلسه راجع به ادب کلام صحبت کردیم که چگونه حرف بزنیم تا این ارتباط صحیح شکل بگیرد. حالا در این جا می خواهم راجع به ادب نگاه صحبت کنم چون ارتباط معنوی و عاطفی هردو از طریق نگاه صورت می گیرد. خیلی وقت است که نگاه های ما هیچ هویتی ندارند جزء نگرانی و اضطراب. بارها با افرادی که مشاوره داشته ام پرسیدم که به کودکتان چگونه نگاه می کنید؟ با چه نگاهی به او نگاه می کنید؟
حالا می آیم سراغ هنر دیدن و این که ما چگونه نگاه کنیم و چگونه ببینیم و از این دیدن چگونه می توانیم برای رشد بچه ها استفاده کنیم. ما بلد نیستیم از نگاه استفاده کنیم و یا گاهی بدون این که متوجه باشیم استفاده منفی می کنیم. زمانی که از دست شوهرتان عصبانی هستید، چگونه او را نگاه می کنید؟
همه جای بدن دروغ می گوید ولی چشم ها دروغ نمی گویند. بچه ها متخصص نگاه هستند و خیلی خوب نگاه ها را درک می کنند.نگاه ما برپایه ی باورهای ما است. باورهای ما میگه به سیاهی ها نگاه کن، به سیاهی ها نگاه می کنیم. باورهای ما میگه به سفیدی ها نگاه کن.....، پس بر پایه ی باورهایمان که در ذهن ما هستند، به زندگی نگاه می کنیم. (ادامه دارد...)
#شخصیت {قسمت47}
[مباحث کودک متعادل ]
یکی از مهمترین نکات در امر پرورش و تربیت کودک این است که ما چه ذهنیت و چه تفکری داریم؟ مثبت یا منفی. چند علامت کاربردی را بررسی می کنیم تا ببینیم که زیر بنای ذهنیمان مثبت است یا منفی. ما دونوع تفکر داریم، تفکر یا ذهنیت مثبت و تفکر یا ذهنیت منفی.
اولین علامت این است که انسان با ذهنیت مثبت، با داشته هایش زندگی می کند و انسان با تفکر منفی با نداشته هایش زندگی می کند. با نگاه مسئول بررسی کنیم و به دنبال مقصر و درک مظلوم نباشیم. واقعیت این است که ما کمتر با داشته هایمان زندگی می کنیم و بیشتر با نداشته هایمان سر می کنیم. این نگاه هم مطلق نیست و هیچ کس نیست که مطلق با داشته هایش زندگی کند یا مطلق با نداشته هایش. یک طیف است، مهم این است که جهت زندگی ما کدام طرف است بیشتر با داشته هایمان زندگی می کنیم یا با نداشته هایمان؟
در طول روز بیشتر به چه چیزهایی فکر می کنیم؟ توصیه می کنم یک لیست از چیزهایی که دارید و ندارید تهیه کنید. هر چیزی که در عالم هست و من مالک آن نیستم جزء نداشته های من هستند و تمام آن چیزهایی که در یک وجب آپارتمان من هست مال من است. پس داشته ها و نداشته ها اصلاً قابل مقایسه نیستند ولی من با کدام زندگی می کنم؟ (ادامه دارد...)
#شخصیت {قسمت48}
انسان با تفکر مثبت با داشته هایش زندگی می کند و داشته هایش در خدمت شدن هستند. انسان با تفکر منفی با نداشته هایش زندگی می کند و هیچ برنامه ای هم برای داشتن ندارد و فقط حسرت می خورد. انسان با تفکر منفی با حسرت زندگی می کند.
یکی از حاضرین: گاهی نداشته ها انگیزه می شوند برای رسیدن؟
پاسخ: وقتی انگیزه "داشتن" می شود نگاه پایین می آید و بعد هیچ وقت سیری نخواهیم داشت، ولع پدید می آید و آن وقت هرچه بگیریم و بدست آوریم باز هم کم است و فقط می خواهیم که داشته باشیم. انسان جزء به بی نهایت رضایت نمی دهد چون از جنس خداوند است. انسان کمال طلب مطلق است و جزء به خدایی شدن رضایت نمی دهد و نباید بدهد، این کمال طلبی عالی است یعنی به سمت و جهت مثبت است. ما تا زمانی که مادیات از مادیات هیچ وقت ارضاء نمی شویم.
امکان ندارد که انسان با تفکر مادی، بگوید که "دیگه بسه" . انسان، بی نهایت طلب است و امکان ندارد وقتی با نداشته هایمان زندگی می کنیم به داشتن برسیم، محال است چون هرچه که داشته باشیم، باز هم چیزی هست که نداریم. همه ی کره ی زمین را به یکی از ما بدهند، این چند میلیارد آدم هم رعیت ما، فکر می کنید چند وقت راضی و خوشحال خواهیم بود؟ آخه کره ی ماه هم هست، منظومه ی شمسی هم هست و غیره و غیره. انسان بی نهایت طلب است اما وقتی این کمال طلبی او را به رشد می رساند که در جهت معنویت باشد.
بچه ها این جوری به دنیا می آیند، بی نهایت هستند و کاملاً معنوی هستند و این ما هستیم که آن ها را منحرف می کنیم و به سمت مادیات می بریم. (ادامه دارد...)
#شخصیت {قسمت49}
[مباحث کودک متعادل ]
انسان با تفکر مثبت با داشته هایش زندگی می کند و داشته هایش در خدمت شدن هستند. انسان با تفکر منفی با نداشته هایش زندگی می کند و هیچ برنامه ای هم برای داشتن ندارد و فقط حسرت می خورد. انسان با تفکر منفی با حسرت زندگی می کند.
یکی از حاضرین: گاهی نداشته ها انگیزه می شوند برای رسیدن؟
پاسخ: وقتی انگیزه "داشتن" می شود نگاه پایین می آید و بعد هیچ وقت سیری نخواهیم داشت، ولع پدید می آید و آن وقت هرچه بگیریم و بدست آوریم باز هم کم است و فقط می خواهیم که داشته باشیم. انسان جزء به بی نهایت رضایت نمی دهد چون از جنس خداوند است. انسان کمال طلب مطلق است و جزء به خدایی شدن رضایت نمی دهد و نباید بدهد، این کمال طلبی عالی است یعنی به سمت و جهت مثبت است. ما تا زمانی که مادیات از مادیات هیچ وقت ارضاء نمی شویم.
امکان ندارد که انسان با تفکر مادی، بگوید که "دیگه بسه" . انسان، بی نهایت طلب است و امکان ندارد وقتی با نداشته هایمان زندگی می کنیم به داشتن برسیم، محال است چون هرچه که داشته باشیم، باز هم چیزی هست که نداریم. همه ی کره ی زمین را به یکی از ما بدهند، این چند میلیارد آدم هم رعیت ما، فکر می کنید چند وقت راضی و خوشحال خواهیم بود؟ آخه کره ی ماه هم هست، منظومه ی شمسی هم هست و غیره و غیره. انسان بی نهایت طلب است اما وقتی این کمال طلبی او را به رشد می رساند که در جهت معنویت باشد.
بچه ها این جوری به دنیا می آیند، بی نهایت هستند و کاملاً معنوی هستند و این ما هستیم که آن ها را منحرف می کنیم و به سمت مادیات می بریم. (ادامه دارد...)
#شخصیت {قسمت49}
[مباحث کودک متعادل ]
دومین علامت برای تشخیص اینکه زیر بنای ذهنی ما مثبت است یا منفی، این است که؛ انسان با تفکر مثبت، شاکر است و انسان با تفکر منفی، کافر است. شاکر کسی است که شکر می کند و سپاسگزار است یعنی داشته هایش را می بیند. کافر کسی است که می پوشاند. کفران یعنی پوشاندن. وقتی داشته هایمان را نمی بینیم و می پوشانیم و از آن ها لذت نمی بریم، کفران کرده ایم. وقتی داشته هایمان را نمی بینیم، هیچ وقت سپاسگزار نخواهیم بود.
یکی از ارزش هایی که در جامعه ی ما باید روی آن کار شود، سپاسگزاری است. بچه های ما اصلاً سپاسگزاری ندارند و بسیار طلبکار هستند و حتی زیاده طلبند. چون چیزهایی که دارند را نمی بینند و دائم می خواهند که دیده شوند.
سومین علامت، انسان با تفکر مثبت از وقایع تفسیر مثبت می کند و انسان با تفکر منفی از وقایع تفسیر منفی می کند. هر اتفاق بیرون از ما، صرفاً یک اتفاق است، مسئله از این جا شروع می شود که ما چه جوری به این اتفاق نگاه می کنیم. من دوسه ماه بعد از زلزله ی بم به آنجا رفتم که برای مربی ها کلاس خلاقیت بگذارم، هشتاد مربی زیر یک چادر، هوای گرم، خاک و ویرانه و همه عزیز از دست داده نشستند و همین طور به من نگاه می کردند؛ با خودم گفتم آخه الآن توی این موقعیت من چه خلاقیتی بگم، یکدفعه به نظرم رسید که بگم: ببینید شما الآن سه ماهه که دارید عزاداری می کنید و شیون می زنید، داغ دیدید، عزیز از دست دادید، همه ی دنیا غم شما را فهمیدند، حالا بیایید یک کار جدید کنیم و ببینیم که زلزله ی بم چه نعمت هایی برای شما داشت؟
اولش خیلی عصبانی شدند که زلزله چه نعمتی می تونه داشته باشه؟ گفتم عصبانی نشوید، فوقش یک ساعت با هم سروکله می زنیم و بعد میگیم که هیچ نعمتی نداره و میریم و خداحافظی می کنیم. باور می کنید؟ روی یک وایت بورد بزرگ که سازمان ملل اهدا کرده بود، تمام سطحش از مواهب و نعمت ها و رحمت های زلزله بم، مطلب پر شده بود و بعد از این جلسه بود که توانستم از فردایش کلاس خلاقیت بگذارم چون نگاه ها و باورهایشان عوض شد و دیگه به دید مصیبت نگاه نمی کردند.
#شخصیت {قسمت50}
[مباحث کودک متعادل ]