فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 تذکر تند نماینده مجلس به اظهارات رئیس جمهور در کنفرانس خبری: اگر میخواهی صدور انقلاب را ببینی برو پیاده روی نجف تا کربلا عزیز من/ نباید حجاب را قربانی بازیهای سیاسیمون بکنیم، بحث از بیحجابی به سمت برهنگی رفته!
🔸 عباس گودرزی، نماینده مجلس گفت: انقلاب اسلامی را اگر میخوای صدورش را ببینی برو پیاده روی نجف تا کربلا عزیز من من خواهشم اینه که رعایت بفرمایید در اظهارات شما رئیس جمهور اسلامی ایران با عظمت مقتدر هستید
🔸 امروز بحث از بی حجابی فراتر رفته به سمت برهنگی رفته ما نباید حجاب را قربانی بازیهای سیاسیمون بکنیم یک اصل لایتغیر دینیه برادر عزیز و ارجمندم کجا نیروی انتظامی گوشه به گوشه یقه این و آن را گرفته که اون خبرنگار گستاخانه اینگونه میگه و شما میگید ما تذکر میدیم من خواهشم اینه که در اظهارات...
🇮🇷 اخبار مجلس
📌 خبر
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 تذکر های جالب و مکرر نیکزاد، نائب رئیس مجلس به نمایندگانی که اطراف پزشکیان رئیس جمهور تجمع کردند؛ برم بیارمش؟ آره برو بیارش!
🔸نمایندگان همچنان در حال گرفتن عکس یادگاری با رئیس جمهور و عدم توجه به تذکرهای نایب رئیس مجلس باعث به تاخیر افتادن نطق نمایندگان شد.
🇮🇷 اخبار مجلس شورای اسلامی
📌 خبر
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 انتقاد نماینده مجلس از عدم پیگیری در رابطه با مهاجرت پزشکان و پرستاران و نرسیدن به وضع بیمارستانهای کشور
🔸 نتاج، عضو کمیسیون بهداشت مجلس: مردم گله دارند، ما شرمنده ملت هستیم، ما شرمنده مردمی هستیم که به ما پناه آوردهاند، برنجکاران و باغداران، معلمان، مربیان و پرستاران هر روز همکاران محترم در نطقهای خودشان تذکرات لازم را بیان میکنند اما متأسفانه مردم جواب مثبتی دریافت نکرده و تغییری در وضعیت موجود ایجاد نمیشود.
🇮🇷 اخبار مجلس شورای اسلامی
📌 خبر
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
🔸 تماس تلفنی وزیر امور خارجه کشورمان با وزیر امور خارجه لبنان
🔹در پی حادثه تروریستی عصر امروز در لبنان، عراقچی، وزیر امور خارجه در تماس تلفنی با عبدالله بوحبیب، وزیر خارجه لبنان، اقدام تروریستی رژیم صهیونیستی در هدف قرار دادن شهروندان لبنانی را به شدت محکوم کرد.
🔹عراقچی همچنین ضمن عرض تسلیت و اعلام همبستگی با دولت، ملت و خانواده شهدا و مجروحان این حادثه، برای ارایه هرگونه کمک و مساعدت برای درمان مجروحان یا انتقال آنها به تهران اعلام امادگی کرد.
🔹وزیر خارجه همچنین با اشاره به مجروح شدن امانی، سفیر جمهوری اسلامی ایران در این حادثه تروریستی، ضمن تشکر از اقدامات درمانی فوری دولت لبنان، جویای آخرین وضعیت درمان وی شد.
📌 خبر
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
انواع ایمان کسی از دیگری پرسید تو مؤمن هستی؟ پاسخ داد اگر مراد تو از ایمان این سخن خدا باشد که میف
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خانه مسکین
گدایی میرفت و پشت سرش فرزند خرد سالش بود، در این حال جنازه ای میبردند که زنی دنبال آن صیحه کنان میگفت: ای آقای من به خانه ای تو را میبرند که نه عطایی است و نه فرشی و نه طعامی و نه شامی. فرزند به پدرش گفت: بابا او را به خانه ی ما میبرند.
رنج کوری
به ابوالعیناء گفتند: چه قدر از کوری ناراحت هستی؟ گفت: آنها که به من میرسند و سلام میکنند، دوست دارم آنان را ببینم تا سخنشان را قطع کنم.
فاعل و مفعول
ابوالعیناء از کودکی که نحو میخواند، پرسید: کدام باب از نحو هستی؟ گفت: باب فاعل و مفعول. ابوالعیناء گفت: پس بر باب پدر و مادرت هستی.
#کشکول_شیخ_بهاء
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
🔅#چراغ_راه ۳ [وصایای شهیدان] ✍ شهید سیدمجتبی علمدار: وصیت میکنم به قرآن... #وصیت|به همهی شمایی که
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔅#چراغ_راه ۴ [وصایای شهیدان]
✍ توصیهی برادرانه شهید احمدعلی نیّری...
#وصیت|بچهها کمی به فکر اعمال خودمان باشیم... بچهها حداقل سعی کنید سه روز از گناه پاک باشید. اگر سه روز مراقبه و محاسبهی اعمال انجام دهید، حتماً به شما عنایاتی خواهد شد.
🔰دانلود کنید:
➕ دریافت چراغراه(۴) با کیفیت اصلی
●واژهیاب:
#خودسازی #ترک_گناه #شهیدنیّری #مراقبه #محاسبه_نفس #شهدای_تهران
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
🍂
🔻#زندان_الرشید ۲۱۹
خاطرات سردار گرجیزاده
بقلم، دکتر مهدی بهداروند
عريف طوری حرف میزد که هیچ کدام باورمان نمی شد این همان گروهبان قلدر و بی ادب عراقی است که برای ما شاخ و شانه میکشید.
عریف وقتی سکوت مرا دید، احساس کرد قدری حرفهایش در من اثر کرده و باز ادامه داد: «دخیل یا امیرالمؤمنین، دخیل یا خمینی. از امروز همه چیز را جبران میکنم.» .
- مثلا چه میکنی؟.
- از امروز شما آزادید هرقدر که دلتان می خواهد دست شویی یا حمام یا هواخوری بروید. هر کاری می خواهید بکنید. هر کاری که باید برای شما انجام بدهم را هم بگویید تا بکنم. چه لازم دارید بگویید تا همین الان برای شما بیاورم.
بی اعتنا به التماس ها و وعده های او گفتم: «بیرون برای هواخوری برویم یعنی چه؟» .
- یعنی هر قدر که خواستید در حیاط بمانید و بعد به محجر برگردید. فعلا به صورت عادی هواخوری میرویم.
- خوب، لااقل خودت بگو چه چیزی احتیاج داری؟
- ما چیزی احتیاج نداریم.
وقتی دید وعده هایش اثری ندارد، با ناامیدی در سلول ها را بست و از زندان خارج شد.
با رفتن او، اکبر گفت: «بیچاره خواب هم نمی دید این طور بند را آب بدهد.» عباس گفت: «حقش است. فکر می کند ما برده او هستیم؟» در حالی که از کنار پنجره سالن را نگاه میکردم گفتم:
بچه ها نکند عریف سکته کند و بمیرد و خونش گردن من بیفتد؟ یقین کرده بود می خواهم این دروغ ها را به ضابط بگویم. من هیچ وقت با جان کسی بازی نمی کنم.» عباس گفت: «باشد. ولی این لاف زدنهایش باعث شد بفهمد خبری نیست و می شود راحت ضربه فنی اش کرد.» گفتم: «بچه ها، اگر عريف وسط حرفهایش می مرد پدر ما را در می آوردند و می گفتند شما او را کشته اید. حالا چه کسی می توانست این را رد کند؟» محمد که داشت به سیگارش پک میزد با ناراحتی گفت: «تو هم چقدر دل نازکی. اگر اینها این طوری ترس توی جلدشان نرود که یک شبه ما را حلق آویز می کنند. تعجب میکنم تو دلت برای این آدم ها می سوزد.» .
درسی که از این برخورد با عريف گرفتم این بود که این نسخه ها برای همه سربازها و افسرها و درجه دارهای عراقی جواب میدهد و آنها را با این حربه می شود آدم کرد.
صبح روز بعد، بعد از نماز، عباس گفت: «به نظرت امروز عريف به زندان بیاید چه برخوردی می کند؟» »
- قطعا عریف دیروز نیست.
- از کجا میدانی؟
- از حرف های دیروزش.
ساعت هفت صبح، عريف وارد زندان شد و در سلول ما را باز کرد و بعد از سلام و احوال پرسی گرمی گفت: «بچهها، وقت بیرون رفتن است. هرقدر دلتان می خواهد در راهرو بمانید و دستشویی بروید.» مثل هر روز به دستشویی و حمام رفتیم و آب برای ذخیره تهیه کردیم و قدم زدیم. عريف در این مدت گوشه ای ایستاده بود و حرفی نمی زد. فقط نگاه می کرد. تا یک ساعتی سراغ ما نیامد.
ما هم با خیال راحت قدم زدیم. به اکبر گفتم: «دیدی گفتم عريف عوض شده. این هم مدرک.» بعد از یک ساعت خودمان خسته شدیم و به سلول برگشتیم. عريف پشت پنجره ایستاد و گفت: من در خدمتم. اگر کاری دارید بگویید.»
- نه. کاری نداریم.
- علی، دیگر تصمیمی برای ضابط نداری؟ - چطور مگر؟
- همین طوری پرسیدم.
- بستگی به رفتار تو دارد.
- رفتار من که عوض شده. تو که دیدی.
- باشد. من هم فکر می کنم چه کار باید کرد.
از آن روز به بعد رفتار عريف محمود ۱۸۰ درجه تغییر کرد و با ما صمیمی شد. توانستیم با این تهدید بسیاری از فشارهای روحی و جسمی را از روی خودمان برداریم. دیگر از دهانش فحش، ناسزا یا اهانتی به ما و امام خارج نشد. هر روز صبح با احترام و ادب می آمد و در سلول را باز می کرد.
چند ماه بعد، یک روز عريف محمود به محجر آمد و گفت حکم انتقالش را به مکان دیگری داده اند. با همه روبوسی کرد و حلالیت طلبید و کار را به فرد جدیدی تحویل داد و از زندان خارج شد.
همراه باشید
════°✦ 💠 ✦°════
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357