افغانی....بچه هاتون خیلی ناز میشن...کمی خیره خیره به هم نگاه کردند و بعد هرچهار نفر با صدای بلند به
افکارشان خندیدند.انقدر خسته بود که روی پایش بند نبود.خودش را روی کاناپه رها کرد و سرش را به پشتی تکیه
داد.چشمهایش را بسته بود...خستگی بر تمام وجودش چیره شده بود.فرزین جلو امد و گفت:علیک
سالم...سزاوار:سالم دارم میمیرم...فرزین:معلومه...پاشو برو یه دوش بگیر بیا شام...سزاوار به سختی از جایش بلند
شد و فرزین باز گفت:صبح چقدر دیر اومدی...شمقدری و کارد میزدی خونش درنمیومد....سزاوار:تقصیر اون 4 تا
انچوچکه دیگه....نمیدونی چه فتنه هایی هستن...فرزین با صدای بلند خندید و گفت:دو روز دیگه هم بهت شماره
میدن...هم شمارتو میگیرن...حاال صبر کن...سزاوار:عمرا...من شماره ام و بدم دست اون چهار تا....خلم
مگه...فرزین:بی دست و پایی...خیلی بی دست و پایی....خوب یکیشونو تور کن دیگه...خوشگل موشگل
نیستن...سزاوار:معمولین...فرزین ابرویش را باال داد و گفت:اِاِاِاِاِاِاِ...شما به کی میگی خوشگل؟؟؟ سزاوار به چشمهای
فرزین خیره شد و گفت:فرزین دست بردار...فرزین:نه میخوام بدونم...دختر خوشگل از نظر تو چه ویژگی هایی باید
داشته باشه...سزاوار:نجابت و پاکی از همه چیز برای من مهمتره...فرزین:بابا.........پسر نجیب...سزاوار لبخندی زد و
گفت:میخوای واسه ی تو جورش کنم؟؟؟ فرزین:نه...قربون دستت...با اون تعریفایی که تو ازشون میکنی...منم همون
حنانه رو بچسبم بهتره....و سزاوار با لبخندی وارد حمام شد.وان را پر از اب گرم کردو تن خسته اش را به اب
سپرد...چشمهایش را بست و سعی کرد به چیزی فکر نکند.فرزین مشغول خرد کردن پیاز بود و اشکهایش جاری
بود.شهاب وارد اشپزخانه شد و گفت:نبینم اشکتو...فرزین فین فینی کرد و گفت:علیک...شهاب تکه ای از نان را جدا
کرد و کمی پیاز الی نان گذاشت و داخل دهانش فرو برد و سری تکان داد.فرزین با لحنی پیرزنانه گفت:بمیرم واسه
بچم که پوست و استخون شده...و از جایش بلند شد و پیازها را داخل تابه ریخت.شهاب روی صندلی نشست و
همانطور که داشت لقمه ی دیگری را این بار با گوجه فرنگی درست میکرد پرسید:چه خبرا؟ فرزین:همه جا امن و
امانه...شهاب باز پرسید:امین نیومده هنوز؟ فرزین:کشیکه....صبح میاد... و رو به شهاب با لحن خاصی گفت:شما چه
خبر؟ شهاب:چی چه خبر؟ فرزین:شهاب من گوشام درازه ایا؟ شهاب:گوشات؟ای بگی نگی...فرزین:به
درک...شهاب:خوب بابا قهر نکن... رفتم دیدمش...منو دید...همو نپسندیدیم و هرکی رفت سی خودش...فرزین:
حنانه که میگفت خیلی خوشگله...حاال جریان اصلی و بهش گفتی؟ شهاب:از اخالقش خوشم نیومد... یه مدلی بود...نه
بابا ... مگه مغز خر خوردم...اینطوری که یارو می پره....فرزین: خوب...حاال چی؟ شهاب:میرم به ستاره میگم گه
خوردم...من دوست دختر ندارم...فرزین:با این بی عقلیات....ادم عاقل سر لج و لجبازی همچین قول و قراری
میذاره؟؟؟ شهاب:حاال کو تا جمعه؟؟؟ فرزین:چشم رو هم بذاری جمعه است....شهاب با بی قیدی شانه ای باال
انداخت و گفت:خوب که چی...فرزین:هیچی...من جوش کیو میزنم....شهاب خواست چیزی بگوید که صدای فریادی
از حمام بلند شد.فرزین رو به شهاب گفت:حواست به پیاز باشه.نسوزه....و به سمت حمام رفت و چند ضربه به در زد
و پرسید:حالت خوبه؟افتادی؟ سزاوار سعی کرد لحنش عادی باشد و اهستهگفت:اره...اره...افتادم...خوبم...فرزین:نیم ساعت دیگه شام حاضره.........نیومدی ما میخوریم......سزاوار:باشه...و
فرزین رفت.سزاوار سرش را میان دستهایش گرفته بود.اصال نفهمید که کی خوابش برد و کی همان کابوس
همیشگی به سراغش امد و باز فریاد زده بود...نه...حالش دگرگون شده بود،خسته بود و خسته تر شد.سردرد بدی
گرفته بود و شقیقه هایش تیر میکشید...دلش میخواست همانجا با صدای بلند گریه کند...کی این کابوس های لعنتی
تمام میشدند...ترانه با عجله سوار اتومبیل شد و گفت:ببخشید...سزاوار:خواهش میکنم....
✍ نام داستان راننده سرویس
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
#کارگاه_خویشتن_داری ۲۶ ✍ مادامی که مهمترین وظیفه آدمی در دنیا، حفظ آرامش است؛ تغافل نسبت به هر آنچ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کارگاه خویشتن داری 27.mp3
14.49M
#کارگاه_خویشتن_داری ۲۷
☄ کوچکترین فعل ما، که حرمت و تقدّس حریم شخصی افراد و امنیّت روانی آنان را خدشهدار کند، ظلم و تجاوز است، ولو یک نگاه...
نگاههایی پنهانی یا از جنس کنجکاوی و ارزیابی.
خویشتنداری در نگاه را تمرین کنیم..
@shervamusiqiirani-2 - ساز و آواز ماهور.mp3
6.2M
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🍂🌺🍂
🌺
هر کس به تماشایی رفتند به صحرایی
ما را که تو منظوری خاطر نرود جایی
با چشم نمیبیند یا راه نمیداند
هر کو به وجود خود دارد ز تو پروایی
دیوانه عشقت را جایی نظر افتادهست
کان جا نتواند رفت اندیشه دانایی
امید تو بیرون برد از دل همه امیدی
سودای تو خالی کرد از سر همه سودایی
گویند رفیقانم در عشق چه سر داری
گویم که سری دارم درباخته در پایی
زنهار نمیخواهم کز کشتن امانم ده
تا سیرترت بینم یک لحظه مدارایی
من دست نخواهم برد الا به سر زلفت
گر دسترسی باشد یک روز به یغمایی
گویند تمنایی از دوست بکن سعدی
جز دوست نخواهم کرد از دوست تمنایی
#سعدی
🌺
🍂🌺🍂
🍃🍂🌺🍃🍂🌺
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
🔴 اصلاح جهانی به دست امام زمان (عج) و نبرد آخرالزمان چگونه خواهد بود؟! #استاد_رحیم_پور #آخر_الزمان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
10.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❓ آیا هیچ گناهی و ظلمی در زمان ظهور امام عصر(عج) صورت نمی گیرد؟
🎤 استاد محمدی شاهرودی
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
8.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#سعدی
هشيار كسي بايد كز عشق بپرهيزد****وين طبع كه من دارم با عقل نياميزد
آن كس كه دلي دارد آراسته معني****گر هر دو جهان باشد در پاي يكي ريزد
گر سيل عقاب آيد شوريده نينديشد****ور تير بلا بارد ديوانه نپرهيزد
آخر نه منم تنها در باديه سودا****عشق لب شيرينت بس شور برانگيزد
بي بخت چه فن سازم تا برخورم از وصلت****بي مايه زبون باشد هر چند كه بستيزد
فضلست اگرم خواني عدلست اگرم راني****قدر تو نداند آن كز زجر تو بگريزد
تا دل به تو پيوستم راه همه دربستم****جايي كه تو بنشيني بس فتنه كه برخيزد
سعدي نظر از رويت كوته نكند هرگز****ور روي بگرداني در دامنت آويزد
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
10.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَىَ وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ
او کسی است که رسول خود را با هدایت و دین حق فرستاد تا او را بر همه ادیان غالب سازد، هر چند مشرکان کراهت داشته باشند!
سوره ی صف آیه ی ٩
#قرآن_مصور
#آیات_مهدوی
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
آيه۴۰ ۴۰- قُلْ اءَرَءَيْتَكُمْ إِنْ اءَتَكُمْ عَذَابُ اللّهِ اءَو اءَتَتْكُمُ السَّاعَةُ اءَغَيْرَ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آيه۴۱
نكته ها
۴۱- بَلْ إِيَّاهُ تَدْعُونَ فَيَكْشِفُ مَا تَدْعُونَ إِلَيْهِ إِنْ شَآءَ وَتَنْسَوْنَ مَا تُشْرِكُونَ
بلكه (در هنگامه هاى خطر) فقط او را مى خوانيد، پس اگر بخواهد آن رنجى كه خدا را به خاطر آن مى خوانيد بر طرف مى كند، و آنچه را براى خداوند شريك مى پنداشتيد (در روز قيامت) فراموش مى كنيد.
برداشتن عذاب، يا براى اتمام حجّت است، يا به خاطر تغيير حالات قوم. چنانكه در آيه ۹۸ سوره ى يونس مى فرمايد: لمّا آمنوا كشفنا عنهم عذاب الخزى چون ايمان آوردند، عذاب خوارى و ذلّت را از آنان برداشتيم.
پيام ها
۱- همه معبودهاى خيالى به هنگام برخورد انسان با حوادث فراموش مى شوند. بل ايّاه تدعون... و تنسون ما تشركون آنان نه تنها فراموش، بلكه انكار مى شوند. چنانكه در آيه ى ديگر مى خوانيم: واللّه ربّنا ما كنّا مشركين (۱۰۱) مشركان در قيامت با سوگند شرك خود را انكار مى كنند.
۲- دعاى خالصانه، همراه استجابت است. بل ايّاه تدعون فيكشف
۳- ياءس از غير خدا، سبب سرعت در استجابت دعاست. (حرف فاء در كلمه ى فيكشف)
۴- استجابت دعا، در اراده و مشيّت حكيمانه ى خداوند است. فكيشف.... ان شاء
#تفسیر_سوره_انعام
✍#محسن_قرائتی
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
#سوره_کافرون ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا