📸 آفریقا، مالی، شهر خشتی جنه
🔸مرکز شهر جنه در سال ۱۹۸۸ توسط یونسکو به عنوان میراث جهانی به رسمیت شناخته شد.
🔸جنه شهری است در کرانه رودبانی در جنوب کشور مالی، مسجد جنه، بزرگترین مسجد خشتی دنیا در شهر جنه (djenne) مالی، در غرب آفریقا با ۱۰۰ متر طول و ۴۰ متر عرض بزرگترین بنای خشتی جهان لقب گرفته است.
🔸دیوارهای مسجد بزرگ شهر “جنه” که بر اساس ارتفاع آنها دارای قطر ۴۱ تا ۶۱ سانتی متر هستند، از خشت گلی و به صورتی هنرمندانه ای ساخته شده اند.
🔸در ساخت مسجد بزرگ شهر “جنه” از شاخه های درخت خرما استفاده شده تا از ترک خوردن بر اثر رطوبت و گرما در امان باشد، دیوارهای این مسجد نیز عایقی در برابر گرمای روز و سرمای شب به شمار می آید.
🔸بازسازی سالانه مسجد بزرگ شهر “جنه” تبدیل به جشنواره ای شده که طی آن تمامی ساکنان این شهر جمع شده و به صورت نوبتی چند روز به بازسازی مسجد می پردازند.
.......:
@zandahlm1357
اِئل گُلی _ تبریز
ائل گلی یا شاه گلی (شاه گولی) یکی از مهم ترین گردشگاه های شهر تبریز است که در جنوب شرق آن و در ۷ کیلومتری مرکز شهر واقع شده است. شاه گولی به معنی “استخر شاه” ترجمه شده است. گول در زبان ترکی به معنی استخر می باشد. احداث بنای اولیه این آبگیر را به زمان پادشاهان آق قویونلو و توسعه آن را به زمان صفویه نسبت می دهند.
ائل گلی، شاه گلی تبریز تا پیش از روی کارآمدن صفویان، بزرگترین منبع ذخیره آب جهت آبیاری باغ های مناطق شرقی تبریز تا دروازه تهران و تپلی باغ بوده است.
در دوران قاجار در پیرامون استخر ائل گلی خیابان هایی جهت عبور و مرور احداث گردید و در جوار این معابر، درختان درخت تبریزی، بید مجنون و گلهای اطلسی متعددی در چندین ردیف جهت تزئین گردشگاه و پاکی آب و هوا کاشته شد.
ائل گلی در دوران پهلوی به شهرداری تبریز واگذار شد تا به یک گردشگاه عمومی تبدیل شود.
در مرکز استخر ائل گلی، عمارت کلاه فرهنگی هشت ضلعی وجود دارد که امروزه به صورت یک تالار پذیرایی مورد استفاده قرار می گیرد و به کاخ ائل گلی مشهور است.
.......:
@zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
درختی که حضرت محمـــد ــ صلی الله علیه وآله ــ بعد از اینکه ازطرف مردم طائف مورد آزار و اذیت قرارگرفتند‘ در زیر آن نشستند و استراحت فرمودند.
این درخت درصحرای میته ی طائف قرار دارد‘ عجیب اینکه بعد از ۱۴۴۰ سال و اندی هنوز سرسبز است‘ وعجیب تر اینکه دراین بیابان‘ تنها همین درخت موجود است
.......:
@zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یمن، جزیره خارق العاده سقطری
مردم این جزیره از آن با نام جواهری در دریای عرب یاد می کنند.
جزیرهای که سرشار از تنوع زیستی عجیب و غریب، مناظر طبیعی فوق العاده، سواحل افسانهای، غارهای آتشفشانی تحسین برانگیز، آبهای بلوری و صخرههای مرجانی طبیعی و دست نخورده است.
این جزیره در شمال غربی اقیانوس هند واقع شده است و در حدود ۴۲ هزار نفر جمعیت دارد.
.
🔺تا پیش از اینکه رئیس جمهور پیشین یمن، علی عبدالله صالح اولین فرودگاه آسفالت شده را در جزیره افتتاح کند این جزیره بازدیدکنندهی چندانی نداشت و منزوی بود و تنها با هواپیماهای توربو پراب کوچک و آن هم در خارج از فصل بارشهای موسمی قابل دسترس بود.
.
🌳🐉درخت خون اژدها (dracaena cinnabara) یک نمونهی بی نظیر از گیاهان منحصر به فرد در این جزیره است.
علت این نامگذاری شیرهی سرخ رنگی است که از آن تراوش میشود و گفته میشود مصارف دارویی هم دارد.
از دیگر گونههای با ارزش در این جزیره درخت خیار است، که شکل ان شبیه به یک خیار بزرگ است.
.......:
@zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بندر تنگ بخش کوچکی است در شهر چابهار که به دلیل تلاقی کویر و دریا در این منطقه جذابیت های ویژه ای به وجود آمده که جلوه ی بی نظیری را به این روستا بخشیده است. شهرستان کنارک که در جنوب شرقی ایران و در سواحل زیبای دریای عمان قرار گرفته است، از دیرباز با اسکله صیادی بزرگ و فعالش یاد میشود. جاذبه های طبیعی بکر و بی نظیری در این بخش کوچک بندری وجود دارد دل هر گردشگری را می برد.سواحل شنی و ماسه ای و صخره ای وجود درخت انجیر معابد و تپه های گل افشان از جاذبه های این بندر بی نظیر است.
.......:
@zandahlm1357
🔴 خلوت شبانه طلبه مجرد با دختر پادشاه
😰♀
*جوان پاکدامنی به نام «محمد باقر» معروف به میرداماد که از پاکدامنی و مخالفت با شیطان و هوا و هوس به دامادی شاه عباس می رسد*
نقل شده:
*شبی در قصر شاه عباس کبیر، نزاعی زنانه روی داد و بین یکی از زنان شاه و دخترش کدورتی پیدا شد.*
⚔🔥
*از این رو، دختر شاه قهر کرد و مخفیانه از حرمسرا بیرون رفت،*
*در پشت حرم سرا مدرسه علمیه ای بود که طلبه ها در آن درس می خواندند. وقتی دختر شاه از قصر خارج شد وارد مدرسه گردید و به اتاق یکی از طلاب علوم دینی به نام محمد باقر (میرداماد) که چراغش روشن بود داخل شد.*
*محمد باقر طبق معمول، شام مختصری تهیه کرده و رختخواب کهنه خود را روی حصیری در کنج اتاق پهن نموده و در برابر شمعی مشغول مطالعه بود..*
*همین که دختر وارد اتاق شد، در را بست و با انگشت به محمد باقر اشاره کرد که ساکت باش!*
*آن طلبه بیچاره چون یک مرتبه و بدون مقدمه چنان فرشته صفت و نازنین سیمینی با هیئت شاهزادگی وارد اتاقش شده بود در بهت و حیرانی فرو رفت و نتوانست چیزی بگوید، وقتی دختر شاه داخل شد و نشست، رو به آن طلبه کرد و گفت: آیا چیزی برای خوردن داری؟*
*طلبه جوان گفت: مختصر شامی تهیه کرده ام و فورا آن را در مقابل دختر گذاشت و دوباره مشغول مطالعه گردید.*
*دختر وقتی شام را خورد رو به محمد باقر کرد و گفت: رختخواب برای استراحت کجاست؟*
*گفت: آماده است و به همان جایی کرد که رختخوابش بود اشاره کرد..*
*دختر گفت: ای جوان! نباید در اتاق را باز کنی و کسی را از آمدن من به اینجا خبر دار نمایی، بعد به سوی رختخواب رفت و در آنجا به استراحت پرداخت.*
*از آن طرف چون به شاه خبر دادند که شاهزاده خانم از حرمسرا خارج شده است، دستور داد: مأمورین تمام شهر را جستجو کنند و او را پیدا نمایند، مبادا دختر جای نامناسبی رود و برای او حادثه غيره منتظره ای واقع شود!*
*مأمورین هرچه جستجو کردند خبری از شاهزاده به دست نیاوردند و فکر نمی کردند که او در حجره طلبه ای رفته باشد.*
*هنگام صبح، دختر از خواب برخواست و از اتاق بیرون آمد. در این هنگام مأمورین او را دیدند، دختر و آن طلبه را که نزدیک بود از ترس جان دهد گرفتند، به حضور شاه بردند و گزارش دادند که شاهزاده خانم دیشب تا صبح در اتاق این طلبه بوده است!؟*
*شاه از شنیدن این حرف بسیار خشمگین شده از محمد باقر پرسید: چرا شاهزاده خانم را دیشب در اتاق نگاه داشتی و به ما خبر ندادی؟*
*گفت: قربان! او مرا تهدید کرد و گفت: اگر به کسی اطلاع دهی تو را به دست جلاد خواهم سپرد!*
*شاه دستور داد دختر را معاینه پزشکی کردند، چون دید به او تجاوزی نشده و سالم است ، رو به جوان کرد و گفت: تو که جوان بی زنی هستی، چه طور توانستی از این دختر دلنواز و ماهرو که بدون دردسر به اتاق تو آمده و در رخت خوابت خوابیده چشم پوشی کنی؟ مگر تو شهوت نداری؟!*
*در این هنگام محمد باقر ده انگشت دستان خود را به شاه نشان داد، او دید تمام انگشتانش سوخته و گوشت هایش ریخته است پرسید چرا انگشتانت سوخته است؟!*
*گفت: چون شاهزاده خانم در رختخوابم خوابید، شیطان و نفس اماره مرا وسوسه کرد که اتاق خلوت و چنین فرشته ای امشب نصیب تو شده، چرا معطلی؟ چنین فرصتی کمتر به دست می آید، تو هم حرکت کن و کام بگیر.*
*اما هر دفعه که شیطان مرا وسوسه می کرد و شهوت من به جوش می آمد و تصمیم به آلودگی دامن گرفتم، یکی از انگشتانم را روی شعله سوزان شمع میگرفتم تا طعم عذاب جهنم را بچشم و دست به ~بی عفتی~ نزنم.*
*لذا از سر شب تا صبح با نفس خود در حال جنگ بودم، به لطف خدا اگر چه تمام انگشتانم سوخت ولی شیطان نتوانست مرا از راه راست منحرف کند، از این جهت مشاهده میکنید که شاهزاده خانم سالم مانده است؟!*
*شاه از تقوا و پرهیزکاری این جوان خوشش آمد، دستو داد:*
*تا همان دختر را به عقد او در آورند و او را به میرداماد، لقب داد و او را محترم و گرامی داشت.*
*اری، یک طلبه جوان به برکت مبارزه با شیطان و مبارزه با نفس اماره، به پاداش پاکدامنی خود رسید، یک شبه از حجره بی فرش، تاریک و نمناک پا به قصر شاهی گذاشت، به مقام والایی نائل آمد و معروف خاص و عام گشت.*
🌺منابع🌺
1.دانستی های تاریخی،ص8 ، محمد جواد اَهَری
مکافات عمل ص351تا 353
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
#داستان_آموزنده
شیخ در گرفتن اجرت براي کار خیاطی، بسیار با انصاف بود. به اندازه اي که سوزن می زد و به اندازه کاري که می کرد مزد می گرفت.
به هیچ وجه حاضر نبود بیش از کار خود از مشتري چیزي دریافت کند.
یکی از روحانیون نقل می کند که : عبا و قبا و لباده اي را بردم و به جناب شیخ دادم بدوزد، گفتم چقدر بدهم؟
گفت : دو روز کار می برد ،چهل تومان.
روزي که رفتم لباسها را بگیرم گفت: اجرتش بیست تومان می شود.
گفتم: فرموده بودید چهل تومان؟ گفت فکر کردم دو روز کار می برد ولی یک روز کار برد .
در حدیث است که امام علی (ع) فرمود : الانصاف افضل الفضائل:
انصاف برترین فضیلتها است
کتاب کیمیای سعادت / شیخ رجبعلی نکوگویان (خیاط)
.......:
@zandahlm1357
0116 baghareh 259.mp3
5.78M
#لالایی_خدا ۱۱۶
#سوره_بقره آیه ۲۵۹
#محسن_عباسی_ولدی
#نمایشنامه
#قصه
منبع قصّه این برنامه👇
📚برگرفته از کتب «قصههای قرآنی»؛ اثر مصطفی زمانی و «قصهها و آیه»؛ اثر زهرا قربان عسگری
🍂دوستان خوب لالایی خدا!
برای شفای همه مریضا، به ویژه کسایی که به کرونا مبتلا شدن، یه صلوات و یه حمد شفا بخونید
#قسمت_چهل_و_هفتم_رمان_نسل_
سوخته: فامیل خدا
خاله اومد ... مادربزرگ رو تحویل دادم و رفتم مدرسه ... توی مدرسه ... مغزم خواب بود ... چشم هام بیدار ... زنگ تفریح... برای چند لحظه سرم رو گذاشتم روی میز ... و با صدای اذان ظهر ... چشم هام رو باز کردم ... باورم نمی شد ... کل ساعت ریاضی رو خواب بودم ...
سرم رو بلند کردم ... دستم از کتف خواب رفته بود و صورتم قرمز شده بود ... بچه ها همه زدن زیر خنده و متلک ها شروع شد ...
- ساعت خواب ...
- چی زده بودی که هر چی صدات کردیم تکان هم نمی خوردی؟ ... همیشه خمار بودی ... این دفعه کلا چسبیدی به سقف ...
و خنده ها بلندتر شد ... یکی هم از ته کلاس صداش رو بلند کرد ...
- با اکبری فامیلی یا کسی سفارشت رو کرده؟ ... دو بار که بچه ها صدات کردن ... دید بیدار نشدی گفت ولش کنید بخوابه ... حالا اگه ما بودیم که همین وسط آتیش مون زده بود ...
- راست میگه ... با هر کی فامیلی سفارش ما رو هم بکن...
هنوز سرم گیج بود ... باور نمی کردم که اینطوری بی هوش شده باشم ... آقای اکبری با اون صدای محکم و رساش درس داده بود ... و بچه ها تمرین حل کرده بودن ... اما برای من ... فقط در حد یک پلک بر هم زدن گذشته بود ... قانون عجیب زمان ... برای اونها یک ساعت و نیم ... برای من، کمتر از دقیقه ...
رفتم برای نماز وضو بگیرم ... توی راهرو ... تا چشم مدیر بهم افتاد صدام کرد ...
- فضلی ...
برگشتم سمتش و سلام کردم ... چند لحظه ایستاد و فقط بهم نگاه کرد ... حرفش رو خورد ...
- هیچی ... برو از جماعت عقب نمونی ...
ظهر که رسیدم خونه ... هنوز بدجور خسته بودم ... دیگه رمق نداشتم ... خستگی دیشب ... مدرسه و رفت و آمدش... دهن روزه و بی سحری ...
چند دقیقه همون طوری پشت در نشستم ... تمرکز کردم روی صورتم ... که خستگی چهره ام رو مخفی کنم ...
رفتم تو ... خاله خونه بود ... هنوز سلام نکرده ... سریع چادرش رو سرش کرد ...
- چه به موقع اومدی ... باید برم شیفتم ... برای مامان یکم سوپ آورده بودم ... یه کاسه هم برای تو گذاشتم توی یخچال ... افطار گرم کن ... می خواستم افطاری هم درست کنم ... جز تخم مرغ هیچی تو یخچال نبود ... می سپارم جلال واست افطاری بیاره ... و ...
قدرت اینکه برم خرید رو نداشتم ... خاله که رفت ... منم لباسم رو عوض کردم ... هنوز نشسته بودم ... که مادربزرگ با شوک درد از خواب پرید ...
.
.ادامه دارد...
🌸نويسنده:سيدطاها ايماني🌸
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«یکی از بیمارىهاى خطرناک، مرضى بىصداست که هیچگونه علامتى نداشته و ندارد و اما مىتواند آسیب شدیدى به شما وارد نماید.
این بیماری، مرض «عادىشدنِ نعمت» است.
این بیمارى چهار نشانه دارد:
1ـ اینکه نعمتهاى فراوانى داشته باشى، اما آنها را نعمت ندانى، و هیچگونه احساس [شکرگزارى] در قبالش نداشته باشى، گویى این که حقى کسب شده
2ـ این که وارد خانه شوى و همهى اعضاى خانواده در سلامتى بسر برند، اما «شکر خدا» را به جاى نیاورى
3ـ وارد بازار شوى و خرید کنى و تمامى مایحتاج زندگى را در چرخ دستى بگذارى و به خانه برگردى، بدون این که قدردان و شکرگذار صاحب نعمت باشى، و این امر را عادى و حق خودت در زندگى بپندارى.
4ـ هر روز در کمال صحت و سلامتى از خواب برخیزى در حالى که از چیزى نگران و ناراحت نباشى، اما خدا را سپاس نگویى!
خدایا مراقبم باش
اگر اینگونه شوم، در وضعیت خطرناکى هستم
.......:
@zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عید مبارک
.......:
@zandahlm1357
✨إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَيُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْأَرْحَامِ وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ مَاذَا تَكْسِبُ غَدًا وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ✨
💕در حقيقت خداست كه علم [به] قيامت نزد اوست
💕 و باران را فرو مى فرستد
💕 و آنچه را كه در رحمهاست مى داند
💕 و كسى نمى داند فردا چه به دست مى آورد
💕و كسى نمى داند در كدامين سرزمين مى ميرد
💕در حقيقت خداست [كه] داناى آگاه است
✨💕✨💕✨
💕سوره لقمان ✨ آیه 34💕
📖 ♥️
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
- ناشناس.mp3
43.45M
🎙 قاری استاد سعید مسلم
📖 تلاوت مجلسی سوره مبارکه منافقون _ قصارالسور 1984
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
💠☀️💠☀️💠☀️💠 ☀️اخلاق مهدوی☀️ ◀️قسمت نود و چهارم 🗣بحث سخن چینی: 👈یکی از آفات بزرگ زبان و رذایل اخلا
💠☀️💠☀️💠☀️💠
☀️اخلاق مهدوی☀️
◀️قسمت نود و پنجم
📑در روایات ما هم بحث از سخن چینی بسیار آمده:
🔆پیامبر خدا می فرمایند:
آیا شما را به بدترین افراد آگاه نکنم؟ بدترین افراد آنانی هستند که به سخن چینی روی می آورند و در بین دوستان جدایی می اندازند و در جستجوی عیب برای افراد صالح و پاک دامن هستند. (اصول کافی، ج2، ص369)
💠پس دوتا صفت را اینجا پیامبر برای سخن چین می گوید؛
☝️یکی اینکه می روی بین مردم
سخن چینی می کنی و بین این و آن تفرقه می اندازی، حتی اگر راستش باشد. ما در بحث دروغ گفتیم چند جا دروغ جایز است، یکبار در جنگ هست، یکبار جای نجات جان هست، یکی هم جایی بود که دو نفر قهر هستند شما می آیی به دروغ یک چیزی می گویی که بین اینها آشتی برقرار بکنی. اما سخن چینی برعکسش هست یعنی تو می آیی یک واقعیتی را می گویی، لازم نیست حتما دروغ باشد.
🗣من پشت سر علی آقا یک فحشی به او دادم. تو می رویی پیش علی آقا می گویی فلانی به تو فحش داد. خُب واقعیت را گفتی دروغ نگفتی، اما واقعیتی که آمده تفرقه❌ انداخته بین دوستان. به قول سعدی: ″دروغ مصلحت آمیز به ز راست فتنه انگیز″.
👌متوجه هستید! لزومی ندارد تو هر راستی را بگویی. اسلام می گوید دروغ نگو، قرار نیست همه ی واقعیت ها را برویی بگویی. 🤫دهان خودمان را کمی ببندیم، چفت و بست داشته باشد، هر چیزی را اینطرف و آنطرف نگوییم.
❌گاهی برای اینکه یک نفر را له بکنیم سخن چینی می کنیم، اینکه خیلی بدتر است. خدا نکند ما چنین صفتی داشته باشیم. خدا نکند انسان مهدوی چنین صفتی داشته باشد، که بخواهیم یک نفر را له بکنیم می آییم علیه او سخن چینی میکنیم.
✌️صفت دومی که پیامبر نام می برد این است که این افراد در جستجوی عیب برای افراد صالح و خوب هستند. یعنی خوبی های تو را نگاه نمی کند، هی دنبال این است که یک عیبی از تو پیدا بکند، باز هم دنبال واقعیت است نمی خواهد برود پشت تو تهمت بزند، می خواهد یک عیب واقعی از تو پیدا کند.
🗓مثلا یک روزی فوتبـال دارد
پخش می کند بعد اذان شد، تو واقعا آن روز حال نداشتی نه اینکه خدای نکرده بخواهی بی اعتنایی به نماز کنی. نه واقعا حال نداشتی که همان لحظه نمازت را بخوانی، از سرکار آمدی خسته ای میخواهی یک ذره فوتبال یا فیلم ببینی حالت جا بیاید ⏰نیم ساعت بعد یک ساعت بعد نمازت را بخوانی این اشکالی ندارد بی اعتنایی که نیست. طرف این حالت تو را می بیند می رود همه جا جار می زند که فلانی فیلم و فوتبال را به نماز ترجیح داد، من دیدم که اینکار را کرد..
😐بابا جان! این بنده خدا حالش درست نبود می خواست نیم ساعت، یک ساعت استراحت کند بعدش برود نمازش را بخواند والا نمازهایش سروقت است حالا امروز استثنائا اینطوری شد. تو چرا اینطوری می کنی و اینطرف و آنطرف جار می زنی! اینها از صفات سخن چین است.
❌دنبال عیب است. فقط دنبال این است که یک عیب و ایرادی از تو گیر بیاورد.. (واقعا هم عیب و ایراد گیر بیاورد) ولی خوبی هایت را نبیند، فقط آن ایـرادهایت را ببیند و همه جا جار بزند. این اخلاق مهدوی نیست. کسی که سرباز امام زمان (عج) می خواهد بشود باید خیلی جاها دهانش را ببندد. مگر جایی که واقعا حقی هست، حقیقتی هست، یا تبلیغی هست، یا می خواهد یک عده را هدایت بکند.
🔹ادامه دارد ....
💽برگرفته از سخنرانی"اخلاق
مهدوی" فایل شماره (18)
🎤استاد احسان عبادی
#اخلاق_مهدوی 95
💠☀️💠☀️💠☀️💠
___________