eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
48.2هزار عکس
35هزار ویدیو
1.6هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
 🌹 دشت لاله های واژگون _ کرمانشاه . ارتفاعات کوه ورمنجه در شمال غربی کرمانشاه قرار دارد که دارای طبیعتی بکر بوده و با گل های لاله واژگون پوشیده شده است و چشم هر بیننده ای را خیره می سازد. https://eitaa.com/zandahlm1357
گهواره یکی از شهرهای شهرستان دالاهو در استان کرمانشاه می باشد. فاصله آن تا شهر کرمانشاه ۹۰ کیلومتر است. اکثریت مردم آن کشاورز بوده و این شهر دارای باغات زیادی می باشد. https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چالابه یکی از مناطق دیدنی استان کرمانشاه میباشد که در پایین دست رشته کوه پراو قرار دارد و دارای ابشارهای فصلی زیبا و غار های متعدد میباشد که هر ساله کوهنوردان و گردشگران زیادی را به خود جذب میکند غالب درختان منطقه درختان بلوط میباشد که منظره زیبا و مخملی سبز رنگ بینظیری به منطقه داده است https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گره بان، روستایی با معماری روسی روستای گره‌بان که برای اهل حقی‌ها (فرقه‌ای از عرفان و تصوف) مکان مقدسی محسوب می‌شود در شهرستان هرسین استان کرمانشاه واقع شده است. روستایی مذهبی که مدفن بزرگان دین است امروزه گلاب و عرقیات گیاهی آن با نام گره‌بان در سراسر کشور و حتی به خارج از کشور از جمله فرانسه جهت استفاده در تولیدات عطر با کیفیتی بالا و در سطح گسترده توزیع می‌شود. در روستای گره‌بان، مکان مقدسی به نام "اجاق حضرت آقا بخش" وجود دارد و به همین خاطر هر روز سال به غیر از روزهای جمعه در این روستا که اهالی‌اش اهل حق هستند، نذری پخش می‌شود. مریدان این خاندان همه ساله به دفعات جهت زیارت اجاق و تربت سلسله سادات و مسندنشینان خاندان و مکان پاک گره‌بان از اقصی نقاط کشور میهمان این مکان مقدس می‌گردند بازدید از روستا در ماه‌هایی از سال امکان‌پذیر است. قبل از برنامه‌ریزی برای سفر از باز بودن روستا برای بازدید اطمینان حاصل کنید. برای رفتن به روستا، بعد از ورود به کرمانشاه و رد کردن اولین پلیس راه، تابلوی هرسین را خواهید دید. این راه به گره‌بان می‌رسد که پس از طی کردن ۲۰ کیلومتر، به روستای گره بان خواهید رسید https://eitaa.com/zandahlm1357
طبیعت زیبای زاگرس از رطوبت عشق، سنگ هم گل میدهد...💖 ‌ ‌"سابیر هاکا" زاگرُس رشته‌کوهی است که از غرب تا جنوب غربی ایران کشیده شده است. این رشته‌کوه از کرانه‌های دریاچه وان در جنوب شرقی ترکیه آغاز شده و پس از گذشتن از استان‌های آذربایجان غربی، کردستان، کرمانشاه، همدان، مرکزی، ایلام، کهگیلویه و بویراحمد، چهارمحال و بختیاری، خوزستان و لرستان تا استان‌های فارس، کرمان و هرمزگان ادامه می‌یابد. دامنهٔ این رشته‌کوه به شمال عراق نیز امتداد دارد. رشته کوه‌های زاگرس حاصل یک فعالیت تکتونیکی یعنی برخورد دو صفحه تکتونیکی اوراسیا و عربستان هستند. این چین خوردگی متوقف نشده و دگرگونی زمین در غرب ایران و منطقه زاگرس همچنان ادامه دارد. چین خوردگی‌های متعدد و وجود گنبدهای نمکی فراوان، زاگرس را به منطقه‌ای نفت خیز تبدیل کرده است. https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چشمه بل چشمه‌ای طبیعی است که سرچشمهٔ آن در استان کرمانشاه، در کوه‌های شاهو و بیشتر حوضهٔ آبریز آن در استان کردستان واقع شده‌است. چشمه بل یکی از پرآبترین چشمه‌های هورامان و غرب ایران به‌شمار می‌آید. این چشمه احتمالاً نام خود را از خدای آب بابلیان باستان که بل نام داشت گرفته‌است https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حوطه تاریخی دراستان طاقبستان،به کردی کرمانشاهی تاق وه سان به .معنی طاقی ازسنگ مجموعه ای از سنگ نگاره ها و سنگ نبشته های دوره ساسانی است که درشمال غربی شهر کرمانشاه درغرب ایران واقع شده است.این مجموعه در قرن سوم میلادی ساخته شده است وارزش هنری وتاریخی زیادی دارد.چند صحنه تاریخی ازجمله تاج گذاری خسرو پرویز،تاج گذاری اردشیر دوم ،تاج گذاری شاپوردوم وسوم وهم چنین چند سنگ نوشته کتیبه به خط پهلوی کتیبه ای درآن کنده کاری شده است.وجود کوه وچشمه دراین مکان آن رابه گردش گاهی روح فزا تبدیل نموده که از زمانهای دیرین تا به امروز مورد توجه بوده است. https://eitaa.com/zandahlm1357
23 - نجات از دزد و نيز جناب آقاى ايمانى - سلمه اللّه تعالى - فرمودند در همان سفر هنگام وداع از مرحوم بيدآبادى فرمودند در اين سفر قطاع الطريق قافله شما را مورد حمله و دستبرد قرار مى دهند ولى به شما ضرر نمى رسد و مبلغ چهارده تومان به عدد مبارك معصومين : براى مخارج راه به ما دادند. چون نزديك سيوند رسيديم ، دزدها به قافله حمله كردند، قاطرى كه بر آن اثاثيه ما بود سرعت كرد و از قافله خارج شد و رو به سيوند دويد، مركبى هم كه ما در كجاوه بر آن سوار بوديم ، عقب او حركت كرد تا اينكه خود و اثاثيه به سلامت وارد سيوند شديم و تمام قافله مورد حمله و چپاول واقع شدند. .......: .......: 📚داستان‌های شگفت،  آیت الله شهید دستغیب ‌‌↶【به ما بپیوندید 】↷ https://eitaa.com/zandahlm1357
22 - نجات از مرگ و نيز جناب آقاى ايمانى فرمودند در سفرى كه از اصفهان به شيراز مى خواستيم مراجعت كنيم خدمت آقاى حاجى بيدآبادى سابق الذكر -اعلى اللّه مقامه - مشرف شديم به ما فرمودند جناب ميرزاى محلاتى (كه در داستان اول ذكرى از ايشان شد) به من نوشته است كه ايشان را از دعا فراموش كرده ام سلام مرا به ايشان برسانيد و عرض كنيد من شما را فراموش نكرده ام چنانچه در فلان شب ، سه مرتبه خطر مرگ به شما توجه كرد ومن از حضرت ولى عصر - عجل اللّه تعالى فرجه - سلامتى شما را خواستم و خداوند شما را حفظ فرمود. نجات از دزد آقاى ايمانى فرمودند پس از رسيدن به شيراز پيغام آقاى بيدآبادى را به جناب ميرزا رسانديم ، فرمود درست است در همان شبى كه ايشان فرمودند تنها به منزل مى آمدم درب منزل (زير طاق ) كه رسيدم يك نفر ايستاده بود تا مرا ديد عطسه اى عارضش شد، پس سلام كرد و گفت استخاره اى بگير، با تسبيح استخاره گرفتم ، بد بود، گفت يكى ديگر بگير، آن هم بد بود، باز گفت استخاره ديگر بگير، سومى هم بد بود، پس دست مرا بوسيد و عذرخواهى كرد و گفت مرا وادار كرده بودند كه شما را امشب با اين اسلحه بكشم چون شمارا ديدم بى اختيار عطسه كردم و مردد شدم ، گفتم استخاره مى گيرم اگر خوب آمد، شما را مى كشم و تا سه مرتبه استخاره كردم و هر سه بد آمد، دانستم كه خدا راضى نيست و شما پيش خدا آبرومنديد. .......: .......: 📚داستان‌های شگفت،  آیت الله شهید دستغیب ‌‌↶【به ما بپیوندید 】↷ https://eitaa.com/zandahlm1357
24 - نجات از مرگ و نيز جناب آقاى ايمانى نقل فرمودند كه جناب حسين آقا مژده (عمه زاده آقاى ايمانى ) - سلمه اللّه تعالى - با والده اش هر دو مريض سخت و مشرف به موت بودند، مرحوم حاجى بيدآبادى - اعلى اللّه مقامه - تشريف آوردند و فرمودند يكى از اين دو مريض بايد برود يعنى بميرد و من از خداوند متعال شفاى حسين آقا را خواسته ام و او خوب خواهد شد. پس از فرمايش بيدآبادى در همان شب والده حسين آقا مرحومه شد و حسين آقا را خداوند شفا مرحمت فرمود وفعلا هم به سلامت و از خوبان هستند. .......: .......: 📚داستان‌های شگفت،  آیت الله شهید دستغیب ‌‌↶【به ما بپیوندید 】↷ https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
...: ☘🍁☘🍁☘🍁☘🍁☘ ‌ 🍒 داستان آموزنده و واقعی با نام 👈 ....🍒 👈 مادرم گفت هیچ کینه‌ای ندارم حلالتون کردم اگر هم چیزی گفتم خواستم خودم رو سبک کنم... مادرم طوری گریه می‌کرد انگار احسان تو اتاق عمل است می‌گفت خدایا پسرم رو ازم گرفتن ولی تو بگذر و این پسر رو بهمون برگردان..‌.. همه دور مادرم رو گرفته بودن گریه می‌کردن مادرم گفت چرا گریه می‌کنید؟ بهم می‌گفتید دیوونه شده ولی بخدا دیوونه نیستم فقط دیوونه احسانم آخه چیکار کرده بود همه گریه می‌کردن زن عموم گفت ببخش پشیمونیم.... بعد از دو سه ساعت فرهاد رو آوردن بیرون بردنش بخش بیهوش بود مادرم براش گریه می‌کرد حتی مادر فرهاد مادرم رو گرفته بود که دیگه گریه نکنه... همه رفتیم خونه. شادی به مادرم گفت زن عمو چرا براش گریه می‌کنی اینا همونایی هستن که احسان رو بیرون کردن گفت اینم تقدیر خدا بود ،دوست ندارم هیچ کس چیزیش بشه اون نفرین هایی هم که می‌کردم فقط خودم رو سبک می‌کردم آخه فرهاد چیزیش بشه احسان من بر می‌گرده ؟ چرا راضی بشم به اینکه مادری داغدار بشه... چند شب گذشت همه اومدن خونه‌ی ما پیش مادرم برای حلالیت عموی بزرگم گفت زن داداش اینا بچگی کردن تو بزرگی کن و حلالشون کن... مادرم گفت من کینه‌ای ندارم فقط ازشون یه سوال دارم آخه سر کدوم کارش بیرونش کردن؟ فقط جواب اینو بدن ؛ همه سکوت کرده بودن ؛ مادرم گفت چقدر بهتون گفتم که این پسر رو من بزرگ کردم با حرف زور کاری رو انجام نمیده همه گفتن زن داداش ببخش مادرم گفت ببخشش آگه فرهاد تصادف نمی‌کرد پشیمون می‌شدید الان پسرم کجاست تو این سرما..؟ بهم می‌گفتید زن داداش دیوونه شده چیزی بهتون نمی.گفتم ولی تورو خدا من دیوونه هستم؟؟؟ عموی بزرگم گفت به من ببخششون حلالشون کن مادرم گفت حلالشون کردم ولی بچم چی اون کجاست...؟ عموم گفت میارمش، مادرم گفت هیچ وقت نمیاد می‌شناسمش گریه می‌کرد عموم گفت پیداش می‌کنم... هیچ خبری از برادرم نبود با خودم می‌گفتم چطور با اون مریضیش از بیمارستان رفته... 📞بعد از سه هفته شادی گفت احسان بهم زنگ زده گفته یه شماره حساب بهم بده تا پول بیمارستان رو بهت بدم گفتم کجا بود؟ گفت بهم گفته که یه شهر دیگه هستم گفتم چی بهش گفتی گفت بهش گفتم شماره حساب ندارم باید بیایی دستی بهم بدی گفته تا جمعه میام تا جمعه ثانیه ها را می‌شمردم.... روز جمعه همراه با شادی سر قرار رفتیم وقتی داداشم رو دیدم تمام صورتش خشک شده بود با دیدنش گریه کردم بغلش کردم... فوری گفت مادر خوبه خودت خوبی از شدت گریه نمی‌تونستم حرف بزنم گفتم کجا رفتی بخدا صد بار مُردم گفت چیزی نیست عزیزم من خوبم گفتم چه خوبی صورتت چرا اینطوری شده؟ گفت چیزی نیست از مادر بگو حالش چطوره خوب شده گفتم خوبه دلتنگ توست... گریه کرد گفت فداش بشم بخدا منم دلم براش یه ذره شده... شادی گفت داداش بیا بریم خونه پدرم اومده دیگه همه چیز تمام شد... گفت نه هرگز نما‌یم دیگه نه عمویی دارم نه پدری نه کسی بخدا غیر از مادرم و شیون و شادی کسی برام مهم نیست... گفت شادی پول بیمارستان چقدشد تا بهت بدم میرم؛ شادی گفت زشته از اینا حرفها میزنی؟ من کی ازت پول خواستم گفت نه باید بدم... گفتم داداش کجا بودی گفت یه جا کار می‌کنم گفتم کجا گفت نپرس گفتم میپرسم باید بهم بگی... اصرار کردم گفت رفتم یه شهری مرزی، کولبری میکنم تا اینو گفت با شادی گریه کردیم گفتم آخه چرا تو کولبری می‌کنی گفت چیه مگه من چمه..؟!؟ ⬅️ ادامه دارد... https://eitaa.com/zandahlm1357 🏃🏃🏃🏃🏃🏃🏃🏃🏃
36 بعضی وقتها که داری بِسـ🏃ـرعت، ازخدا دور میشی ودیگه چشمات نشونه های خدا رو نمیبینن؛ 💠یهو یه مصیبت یامشکل میشه یه ترمزِ محکم وکمکت میکنه؛ برگردی! ازشون نترسیا👇 https://eitaa.com/zandahlm1357
37 چه میدونی❗️ شاید یه دقیقه،یه روز،یا یه سال دیگه؛ سوت پایانو زدن! و باید بارِسفر ببندی و...خداحافظ! اونجا؛بزرگترین مصیبت آرزوهای درازی بودن که ازتولدت غافلت کردن👇 https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.......: به دنیا دل نمی بندم که دنیا را وفایی نیست که دنیا مثل زندان است و زندان نیز جایی نیست خدایا مهر دنیا را نمی خواهم نمی خواهم هر آنجایی که فانی هست آنجا را صفایی نیست اگر ملک سلیمان، گنج قارون، عمر نوح یابم برایم این جهان فی نفسه دارای بهایی نیست گنهکارم، خطاکارم ولی آنقدر می دانم که دل بستن به این دنیا از آن افزون خطایی نیست حسین بن علی ( ع ) را دوست دارم برتر از مهرش نه در دنیا نه در عقبی برای ما عطایی نیست من آن خارم که در بادم که حیران در بیابانم و هر جایی نگه کردم بدیدم ردپایی نیست من آن خارم که بی وزنم، من آن چاهم که بی آبم ولی با این همه گویم از این حالات ابایی نیست که در ویرانه قلبم مرا مهر علی ( ع ) باشد و‌ غیر از بیرق مولا حسین ( ع ) آنجا لوایی نیست حسین ( ع ) را دوست می دارم نه از باب بهشت رفتن که او خود صد بهشت است و بهشتش را فنایی نیست حسین ( ع ) را دوست می دارم چو او شایسته این است که از هجران او بدتر در این عالم بلایی نیست حسین ( ع ) را دوست می دارم که او تجمیع خوبی هاست هر آنجایی که او‌ باشد از آن بهتر سرایی نیست حسین ( ع ) را دوست می دارم اگرچه بدترین هستم که از نامش سخن گفتن مقدس تر نوایی نیست حسین ( ع ) را دوست می دارم که دل ها دست او باشد که از او مهربان تر دستگیر و مقتدایی نیست حسین ( ع ) را دوست می دارم و او را از خودش خواهم که نومید از درش برگشته در عالم گدایی نیست https://eitaa.com/zandahlm1357 📝 علی شیرازی