🌹 طبیعت زمستانی سوادکوه
سوادکوه شهری زیبا و سرسبز در استان مازندران و در منطقهی البرز مرکزی است که کوه و جنگل آن را احاطه کردهاند. شهری با طبیعت جذاب که مقصد خوبی برای گردشگران به شمار میرود.
روستای دهمیان در ۱۵ کیلومتری شهر پلسفید قرار دارد. از وسط این روستا رودخانهای عبور میکند که روستا را به دو بخش تقسیم کرده و زیبایی آن را دوچندان کرده است. این منطقه پاییز و زمستان سردی دارد. روستای دهمیان اغلب اوقات در فصل زمستان پوشیده از برف است. برای افراد ناآشنا به این جاده ممکن است سفر به روستا در فصول سرد کمی دشوار و خطر آفرین باشد؛ چراکه اغلب در این دوره هوا پوشیده از مه میشود.
فصل بهار و تابستان بهترین زمان سفر به این روستاست، البته لازم به ذکر است که در این فصول هم شاهد هوای سرد در روستا خواهید بود. در نیمه اول سال اختلاف دمای شب و روز روستا زیاد بوده و شبهای سردی دارد.
https://eitaa.com/zandahlm1357
تونل های نمکی _ گرمسار _ سمنان
گرمسار كه ميزبان بزرگترين معادن و تونلهای نمک در منطقهی خاورميانه است، در حال حاضر ۴۰ تونل نمک را در خود جای داده است و سهم عمدهای از استخراج نمک در كشورمان، در اين منطقه صورت میگیرد.
در ورودی غار، دیوارهها تیره و طوسی رنگ و هر چه به عمق آن نزدیکتر شویم، روشنتر و براقتر دیده میشوند. نزدیک شدن به سطوح روشنتر گویای این مطلب است که زمان حفر آن نقطه از غار به حال نزدیکتر است. با قدم گذاشتن در مسير اين تونلها، ديوارههايی از جنس نمک را میبينيم كه در سرتاسر آن، قنديلهای آويزان از يخ نمک جلوهی زيبايی به اين تونلها داده است.
در فاصله ۱۵ کیلومتری غرب گرمسار و ۹۰ کیلومتری تهران در جاده های ایوانکی و گرمسار نزدیک به ۲۷ معدن نمک وجود دارد که شما زمانی که از ایوانکی عبور می کنید تعدادی از این تپه ها و مناظر آن ها را رویت خواهید کرد.
۵۰۰ متر قبل از خروجی آزادراه قم و گرمسار یک خروجی در سمت راست قرار دارد که برای رفتن به معدن بینظیر کوهدشت کهن می بایست وارد آن شد. این معدن محل بالا آمدن گنبد نمکی با پوشش گچ و نمک است
https://eitaa.com/zandahlm1357
0144 ale_emran 20.mp3
7.05M
#لالایی_خدا ۱۴۴
#سوره_آل_عمران آیات ۲۰
#محسن_عباسی_ولدی
#نمایشنامه
«تسلیم خدا بودن»
📣 بچّههای لالایی خدا!
رزمندههای جبهه مواسات!
از لشگر بچّههای صاحب زمانی جا نمونید.
این هفته با هم دیگه بناست به نیازمندا، پول نقد کمک کنیم.
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1_6613899.mp3
3.33M
شخصی گرفتاري و مشکل مهمی برایش پیداشده بود.
کسی به او عملی یاد داده بود که چهل روز انجام دهد تا مشکلش حل شود. عمل را انجام میدهد وچهل روز تمام میشود اما مشكل برطرف نميشود.
میگوید: روزی اضطرابی دردلم افتاد و ازمنزل خارج شدم، پیرمردی به من رسید و گفت: آن مرد را میبینی (اشاره کرد به پیرمردی که عبابه دوش داشت وعرقچین سفیدی بر سر) ؛ گفت: مشکلت به دست او حل ميشود! (بعدا معلوم شد که آن شخص آقاشیخ رجبعلی خیاط است)
آقا شیخ رجبعلی آدم خاصی بود، خدابه او عنایت کرده بود.مجتهدین خدمت او زانو میزدند و التماس میکردند نظری به آنها بکند!
میگوید: خودم را باسرعت به شیخ رساندم و مشکلم راگفتم!
تا سخنم تمام شد گفت : چهارسال است که شوهرخواهرت مرده و تویک سری به خواهرت نزده ای! توقع داری مشکلت حل شود!؟
میگوید: رفتم به خانه ی خواهرم ، با بچه هایش گریه کردند و گله کردند؛ بالاخره راضیشان کردم و خوشحال شدند و رفتم.
فردا صبح اول وقت مشکلم حل شد.
تمام رفتارها و اعمال ما در زندگي مان تاثير دارد. براي مثال همان طور كه اگر دلي را بشكنيم ، ممكن است تاثير منفي بر زندگي مان بگذارد ، اگر دلي را هم بدست آوريم ، تاثير مثبت خواهد گذاشت.
منشا بسياري از مشكلات و گره ها در زندگي مردم ، اعمال و رفتار آنهاست ، اما به محض مواجهه با گرفتاري ، آن را ناشي از سحر و جادو ميدانند ، و به جاي توجه و مراقبه بر اعمالشان ، به سراغ دعا نويس ها ميروند!
#استاد_فاطمی_نیا
https://eitaa.com/zandahlm1357
🌸 🌸:
📖 رمان «#جان _شیعه_اهل_ سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان»
🖋 قسمت اول
صدای قرائت آیت الکرسی مادر، بوی اسفند، اسباب پیچیده در بار کامیون و اتاقی که خالی بودنش از پنجرههای بیپردهاش پیدا بود، همه حکایت از تغییر دیگری در خانواده ما میکرد. روزهای آخر شهریور ماه سال 91 با سبک شدن آفتاب بندر عباس، سپری میشد و محمد و همسرش عطیه، پس از یکسال از شروع زندگی مشترکشان، آپارتمانی نوساز خریده و میخواستند طبقه بالای خانه پدری را ترک کنند، همچنانکه ابراهیم و لعیا چند سال پیش چنین کردند. شاید به زودی نوبت برادر کوچکترم عبدالله هم میرسید تا مثل دو پسر بزرگتر به بهانه کمک خرج شروع زندگی هم که شده، زندگیاش را در این خانه قدیمی و زیبا شروع کرده تا پس از مدتی بتواند زندگی مستقل را در جایی دیگر تجربه کند.
از حیاط با صفای خانه که با نخلهای بلندی حاشیه بندی شده بود، گذر کرده و وارد کوچه شدم. مادر ظرفی از شیرینی لذیذی که برای بدرقه محمد پخته بود، برای راننده کامیون بُرد و در پاسخ تشکر او، سفارش کرد : «حاجی! اثاث نوعروسه. کلی سرویس چینی و کریستال و... » که راننده با خوشرویی به میان حرفش آمد و با گفتن «خیالت تخت مادر! » درِ بار را بست.
مادر صورت محمد را بوسید و عطیه را گرم در آغوش گرفت که پدر با دلخوری جلو آمد و زیر گوش محمد غرّی زد که نفهمیدم. شاید ردّ خرابی روی دیوار اتاق دیده بود که مادر با خنده جواب داد: «فدای سرشون! یه رنگ میزنیم عین روز اولش میشه! » محمد با صورتی در هم کشیده از حرف پدر، سوار شد و اتومبیلش را روشن کرد که عبدالله صدا بلند کرد:
«آیت الکرسی یادتون نره! » و ماشین به راه افتاد. ابراهیم سوئیچ را از جیبش در آورد و همچنان که به سمت ماشینش میرفت، رو به من و لعیا زیر لب زمزمه کرد: «ما که خرج نقاشی مون هم خودمون دادیم ... » لعیا دستپاچه به میان حرفش دوید: «ابراهیم! زشته! میشنون! » اما ابراهیم دست بردار نبود و ادامه داد: «دروغ که نمیگم، خُب محمد هم پول نقاشی رو خودش بده! » همیشه پول پرستی ابراهیم و خساست آمیخته به اخلاق تند پدر، دستمایه اوقات تلخی میشد که یا باید با میانجیگری مادر حل میشد یا چاره گریهای من و عبدالله.
این بار هم من دست به کار شدم و ناامید از کوتاه آمدن ابراهیم، ساجده سه ساله را بهانه کردم: «ساجده جون! داری میری با عمه الهه خداحافظی نمیکنی؟ عمه رو بوس نمیکنی؟ » و با گفتن این جملات، او را در آغوش کشیده و به سمت مادر و پدر رفتم: «با بابابزرگ خداحافظی کن! مامان بزرگ رو بوس کن! » ولی پدر که انگار غُر زدنهای ابراهیم را شنیده بود، اخم کرد و بدون خداحافظی به داخل حیاط بازگشت.
ابراهیم هم وارث همین تلخیهای پدر بود که بیتوجه به دلخوری پدر، سوار ماشین شد. لعیا هم فهمیده بود اوضاع به هم ریخته که ساجده را از من گرفت و خداحافظی کرد و حرکت کردند. عبدالله خاکی که از جابجایی کارتونها روی لباسش نشسته بود، با هر دو دستش تکاند و گفت : «مامان من برم مدرسه. ساعت ده با مدیر جلسه دارم. باید برنامه کلاسها رو برای اول مهر مرتب کنیم. » که مادر هم به نشانه تأیید سری تکان داد و با گفتن «برو مادر، خیر پیش! » داخل حیاط شد.
ساعتی از اذان ظهر گذشته و مادر به انتظار آمدن عبدالله، برای کشیدن نهار دست دست میکرد که زنگ خانه به صدا در آمد. عبدالله که کلید داشت و این وقت ظهر منتظر کسی نبودیم. آیفون را که برداشتم، متوجه شدم آقای حائری، مسئول آژانس املاک محله پشت در است و با پدر کار دارد. پدر به حیاط رفت و مادر همچنان به انتظار بازگشت عبدالله، شعله زیر قلیه ماهی را کم کرده بود تا ته نگیرد.
https://eitaa.com/zandahlm1357
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
🔊🔊🔊 #صوت #پای_درس_مولا 🎤 حضرت رهبر ☪ شرح حدیث پیامبر ص : تضمین بهشت به 6 شرط https://eitaa.c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
sharhe_hadis_1397_12_05.mp3
2.64M
🎤 #صوت
🌺 #پای_درس_مولا
📚 شرح حدیث ؛ دوراندیشی ، نشاط ، دوری از بی حوصله بودن ، عاقبت اندیشی در کارها ، ...
🎤 حضرت رهبر 💞
https://eitaa.com/zandahlm1357
@shervamusiqiirani-3 - آواز شور.mp3
3.64M
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🍂🌺🍂
🌺
حُسنت به اتفاقِ ملاحت، جهان گرفت
آری، به اتفاق، جهان میتوان گرفت
افشای راز خلوتیان خواست کرد شمع
شکر خدا، که سرِّ دلش در زبان گرفت
میخواست گُل که دم زند از رنگ و بوی دوست
از غیرت صبا نفسش در دهان گرفت
زین آتش نهفته که در سینه من است
خورشید شعلهایست که در آسمان گرفت
آسوده بر کنار، چو پرگار میشدم
دوران، چو نقطه، عاقبتم در میان گرفت
خواهم شدن به کوی مغان آستین فشان
زین فتنهها که دامن آخِرزمان گرفت
مِی خور! که هر که آخر کار جهان بدید
از غم سبک برآمد و رَطل گران گرفت
آن روز شوقِ ساغرِ مِی خِرمَنم بسوخت
کآتش ز عکسِ عارضِ ساقی در آن گرفت
بر برگِ گُل، به خونِ شقایق نوشتهاند:
کآن کس که پخته شد می چون ارغوان گرفت
حافظ! چو آب لطف ز نظم تو میچکد
حاسد چگونه نکته تواند بر آن گرفت؟
#حافظ
🌺
🍂🌺🍂
🍃🍂🌺🍃🍂🌺
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🆔 https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨﷽ـ
🌱هَٰذَا خَلْقُ اللَّهِ
فَأَرُونِي مَاذَا خَلَقَ الَّذِينَ مِن دُونِهِ ۚ
بَلِ الظَّالِمُونَ فِي ضَلَالٍ مُّبِينٍ (لقمان ۱۱)
🌱اینها آفریدههای خدایند،
شما به من نشان دهید
آنانی که جز خدایند
چه چیز را آفریدهاند؟
بلکه ستمگران در گمراهی آشکاری هستند.
📺 تلاوت بسیار زیبا و دلنشین
آیات ۱۱ تا ۱۳ سوره مبارکه لقمان
با صدای عمر القزابری
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
هر روز با امام رضا
@zandahlm1357
@HashtominEmam
آرشیو
مطالب صفحه هرروز با امام رضا (ع)
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
هر روز با امام رضا @zandahlm1357 @HashtominEmam آرشیو مطالب صفحه هرروز با امام رضا (ع)
کرامات امام رضا (ع)را در آرشیو هشتمین امام ☝️☝️☝️ ببینید👀
29.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
▪️#کرامت_امام_رضا_ع
🎙با صدای شهيد حاج شيخ احمد كافے
باز هم دربدر شب شدم ای نور سلام
باز هم زائرتان نیستم از دور سلام
با زبانی که به ذکرت شده مامور سلام
به سلیمان برسد از طرف مور سلام
https://eitaa.com/zandahlm1357