Document (3).pdf
111.4K
دعای شب مبعث
التماس دعا
https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💞💚🌷⚘🌺🌻🌼🌷⚘🌻🌺🌺🥀🌹🥀🌺🌻🌷🌻🌺🌹🥀🌻💓💛💗🧡💓💛عید بزرگ مبعث بر تمامی مسلمانان جهان مبارکباد💞💚❤💖💓💞💕💙💦💚💛🧡💓💕💕💗💚🥀🌹🌺🌻🌼🌷🌷🌻🌺🥀
✅.......:
https://eitaa.com/zandahlm1357
(5) نان خوردن به وسيله دين خدا ممنوع!
ابن عباس (پسرعموي پيغمبر اسلام) مي گويد:
هرگاه پيغمبر خدا صلي الله عليه و آله كسي را مي ديد و وي توجه حضرت را به خود جلب مي كرد مي فرمود: او شغل و حرفه اي دارد؟ اگر مي گفتند: نه! مي فرمود: از نظر من افتاد.
وقتي از ايشان سؤال مي كردند: چرا؟
حضرت مي فرمود:
- به خاطر اينكه اگر آدم خداشناس شغلي نداشته باشد دين خدا را وسيله دنياي خود قرار مي دهد و از دين خود نان مي خورد.(5)
جلد ۲
📚داستانهای بحار الانوار
https://eitaa.com/zandahlm1357
❌ 🔍 #شبهه
#حجاب_اجباری با آزادی و حق پوشش منافات دارد
✅ #پاسخ
ترفندی که مخالفان حجاب در این زمینه در پیش گرفته اند،این است که با به کار بردن کلمه «اجبار» مساله را به نحو خاصی طراحی کنند که مخاطب،گرفتار نوعی «بازیِ باخت-باخت» شود.
وقتی مساله به این صورت مطرح میشود که «آیا اسلام طرفدار حجاب اجباری است؟» هر پاسخی،باخت موضع شما در قبال حکم اسلام را قطعی کرده است:اگر گفتید «نیست» ،یکی از واجبات اسلام را که مورد اتفاق شیعه و سنی است انکار کرده اید؛و اگر هم گفتید «هست» ،بار منفی کلمه «اجبار» در دوره ای که شعار آزادی مهمترین محور ارزش گذاریها شده،چنان بر دوش شما سنگینی میکند که از اسلام چهره ای خشن ارائه میگردد و موجب میشود فضاهای عاطفی بر تحلیل منطقی غلبه کند.
اگر بناست واژه درستی در این مورد استفاده کرد، #حجاب_قانونی مناسبتر به نظر میرسد.
توضیح اینکه در هر جامعه ای بر اساس ارزشهای آن جامعه نسبت به بُروز رفتارهای #اجتماعی شهروندان و از جمله پوشش،قوانینی وضع میشود که رعایت آن بر همگان لازم است.
حتی در لائیک ترین جوامع هیچ کس نمیتواند به بهانه آزادی،کاملاً برهنه در جامعه حاضر شود.یا حتی به کارمندی اجازه نمی دهند،با لباس منزل،به محل کار برود و...زیرا اساسا وضع قانون به همین دلیل است تا اجازه ندهد ارزشهای پذیرفته شدهٔ جامعه هتک شود.البته بدیهی است که هر جامعه بر اساس ارزشهای همان جامعه،قانون وضع میکند.
و می دانیم که حجاب،هم از ارزشهای اصیل اسلام و هم یادگار نیاکان ما در دوران ایران باستان است.
خلاصه اینکه همانطور که واژه هایی مانند #توقف_اجباری پشت #چراغ_قرمز یا دزدی نکردن اجباری و... نمیتواند قوانین مربوط به آن را زیر سوال ببرد،فضا سازی های مربوط به حجاب نیز به همین شکل است.
→ https://eitaa.com/zandahlm1357
🔴فطری بودن حجاب و پوشش
حجاب و پوشش در تمام ادیان و مذاهب، دارای جایگاه خاصّی است، و یکی از دلایل اساسی آن این است که حجاب و عفاف، یک امر فطری است.
داستان حضرت آدم و حوّا نیز فطری بودن پوشش را اثبات می کند. در تورات (کتاب مقدس یهودیان که برای مسیحیان نیز مقدّس است)، می خوانیم:
«و چون زن دید که آن درخت برای خوراک نیکوست و به نظر، خوش نما و درختی دلپذیر و دانش افزا، پس، از میوه اش گرفته بخورْد و به شوهر خود نیز داد و او خورد*آن گاه چشمان هر دوی ایشان باز شد و فهمیدند که عریان اند؛ پس برگ های انجیر به هم دوخته، سترها برای خویشتن ساختند..»..
بعد ادامه می دهد:
«و آدم، زن خود را حوّا نام نهاد؛ زیرا که او مادر جمیع زندگان است * و خداوندْ خدا رخت ها برای آدم و زنش از پوست بساخت و ایشان را پوشانید».(تورات:سفرپیدایش۱)
بر طبق این متن، آدم و حوّا لباسی نداشتند و بعد از خوردن شجره ممنوعه چشمشان باز شد و فهمیدند که عریان اند که بلافاصله با برگ درختان خود را پوشاندند و بعداً خداوند لباسی از پوست بدیشان ارزانی داشت.
✍ع.محمدتبار(عضو گروه علمی ادیان ابراهیمی)
→https://eitaa.com/zandahlm1357
🔴آیا اسلام حجاب را آورده است؟
از بررسی و مقایسه حد و کیفیت حجاب در ادیان چهارگانه استنباط می گردد که حجاب در ادیان دیگر، نسبت به اسلام از شدّت بیشتری برخوردار بوده است. به طور مثال، پوشاندن صورت، گرچه در زمان زرتشت معمول نبوده و بعد از او در میان زرتشتیان معمول شده است، اما طبق آنچه گذشت، چادر و روبنده از ارکان اخلاقی مسیحیان و یهودیان محسوب می شده است؛ درحالی که بنابر نظر اکثر فقهای اسلامی، پوشاندن صورت واجب نیست. لزوم کناره گیری کامل زن در حیض در دین زرتشت، محق دانستن مرد در طلاق زنی که صدایش در کوچه شنیده شده بدون پرداخت مهریه از طرف دین یهود، رکن بودن چادر و روبند و ذکر نام آن دو به طور صریح در کتاب مقدّس مسیحیان و وجوب سکوت زن نزد بیگانه و در کلیسا از طرف مسیحیت، بهترین گواه بر این مطلب است.
بنابراین، نه تنها اسلام واضع قانون حجاب نبوده است، بلکه در جهت جلوگیری از افراط و تفریطهایی که در طول تاریخ در مورد حجاب به وجود آمده بود، به قانونمند کردن و تنظیم آن همت گماشته است و آن را به صورتی متعادل، صحیح و متناسب با فطرت انسانی زن و غیرتمندی مرد، ارائه نموده است.
→ https://eitaa.com/zandahlm1357
📖 رمان «جان شیعه، اهل سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان»
🖋 قسمت چهل و سوم
با لحن گرم مجید که به اسم صدایم می کرد، چشمانم را گشودم، اما شیرینی خواب سحرگاه دست¬بردار نبود که باز صدای مهربانش در گوشم نشست: «الهه جان! بیدار شو! وقت نمازه.» نگاهم را به دنبالش دور اتاق گرداندم، ولی در اتاق نبود. پنجره اتاق باز بود و نسیم خنک و خوشبوی صبح 31 فروردین ماه سال 92، به چشمان خمار و خوابآلودم، دست می¬کشید. از اتاق خواب که بیرون آمدم، صدای تکبیرش را شنیدم و دیدم نمازش را شروع کرده که من هم برای گرفتن وضو به دستشویی رفتم.
در این چند روزی که از شروع زندگی¬مان میگذشت، هر روز من او را برای نماز صبح بیدار کرده بودم، اما امروز او راحتتر از من دل از خواب کَنده بود. نمازم را خواندم و برای آماده کردن صبحانه به آشپزخانه رفتم. آشپزخانهای که بعد از رفتن محمد و عطیه تا یکی دو هفته پیش، جز یک گاز رومیزی رنگ و رو رفته و یخچالی دست دوم و البته چند تکه ظرف کهنه چیزی به خود ندیده بود و حالا با جهیزیه زیبا و پُر زرق و برق من، جلوهای دیگر پیدا کرده بود. از میان ظروف زیبا و رنگارنگی که در کابینتها چیده بودم، چند پیش دستی انتخاب کرده و قطعات کره و پنیر را با سلیقه خُرد کردم. کاسه مربا و عسل و شیره خرما را هم روی میز گذاشتم تا در کنار سبد حصیری نان، همه چیز مهیای یک صبحانه نو عروسانه باشد که مجید در چهارچوب درِ آشپزخانه ایستاد و با لبخندی تحسین آمیز گفت: «چی کار کردی الهه جان! من عادت به این صبحونهها ندارم!»
در برابر لحن شیرینش لبخندی زدم و گفتم: «حالا شیر میخوری یا چایی؟» صندلی فرفورژه قرمز رنگ را عقب کشید و همچنان که مینشست، پاسخ داد: «همون چایی خوبه! دستت درد نکنه!» فنجان چای را مقابلش گذاشتم و گفتم: «بفرمایید!» که لبخندی زد و با گفتن «ممنونم الهه جان!» فنجان را نزدیکتر کشید و من پرسیدم: «امشب دیر میای؟» سری جنباند و پاسخ داد: «نه عزیزم! انشاءالله تا غروب میام.» و من با عجله سؤال بعدیام را پرسیدم: «خُب شام چی میخوری؟»
لقمهای را که برایم پیچیده بود، مقابلم گرفت و با شیرین زبانی جواب داد: «این یه هفته همه غذاها رو من انتخاب کردم! امشب بگو خودت دلت چی میخواد!» با لبخندی که به نشانه قدردانی روی صورتم نشسته بود، لقمه را از دستش گرفتم و گفتم: «من همه غذاها رو دوست دارم! تو بگو چی دوست داری؟» و او با مهربانی پاسخم را داد: «منم همه چی دوست دارم! ولی هنوز مزه اون خوراک میگو که مامانت اونشب پخته بود، زیرِ زبونمه!» از انتخاب سختی که پیش پایم گذاشته بود، به آرامی خندیدم و گفتم: «اون غذا فقط کار مامانه! اگه من بپزم به اون خوشمزگی نمیشه!» به چشمانم خیره شد و با لبخندی شیطنتآمیز گفت: «من مطمئنم اگه تو بپزی خیلی خوشمزهتر میشه!» و باز خلوت سحرگاهی خانه از صدای خنده های شاد و شیرینش پُر شد.
از خانه که بیرون رفت، طبق عادت این چند روزه زندگیمان، با عجله چادر سر کردم و برای خداحافظی به بالکن رفتم. پشت در حیاط که رسید، به سمتم برگشت و برایم دست تکان داد و رفت و همین که در را پشت سرش بست، غم دوریاش بر دلم نشست و به امید بازگشتش، آیتالکرسی خواندم و به اتاق برگشتم. حالا تا غروب که از پالایشگاه باز میگشت، تنها بودم و باید خودم را با کارهای خانه سرگرم میکردم. خانه که با یک تخته فرش سفید و ویترین پُر شده از سرویسهای کریستال، نمایی تمام عیار از خانه یک نوعروس بود. پردههای اتاق را از حریر سفید با والانهای ساتن طلایی رنگ انتخاب کرده بودم تا با سرویس چوب طلایی رنگم هماهنگ باشد. دلتنگیهای مادر و وابستگی عجیبی که به من داشت، به کمک دستِ تنگ مجید آمده و قرار شده بود تا مدتی در همین طبقه اجارهای از خانه پدری زندگی کنیم. البته اوضاع برای مجید تغییر نکرده بود که بایستی همچنان اجاره ماهیانه را پرداخت میکرد و پول پیش خانه هم در گاوصندوق پدر جا خوش کرده بود، نه مثل ابراهیم و محمد که بیهیچ هزینهای تا یکسال در این طبقه زندگی کردند.
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
#صوت 🌸 #آرامش ( 7 ) 🎤 استاد #شجاعی ✨ خدای ساخته ذهن ما 🥀 رفع تردیدها و نیل به آرامش 🌸 فقدان ه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آرامش17گنجیتا.mp3
7.91M