هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
به کوروش به آرش به جمشید قسم
به نـقـش و نـگار تخت جمشید قسـم
ایــــران همی قلب و خون مـن اســــت
گـــرفــتـــه زجــان در وجـــود مــن اســت
بـــخــوانـیــم ایــن جـــمـلـه در گــوش بــــاد
چـــو ایــــــران مـــبــــاشــد تــن مـــن مــبــاد
صفحه
شاعران ایران زمین
.......:
@zandahlm1357
بدرالدین هلالی استرآبادی از بزرگترین شاعران اواخر قرن نهم و اوایل قرن دهم بوده است که اصالتاً از ترکان حغتایی است. او در هرات متولد شده است و از ملازمان امیر علیشیر نوایی بوده است. شهرت او در غزل است و مثنویهای شاه و درویش (شاه و گدا)، صفاتالعاشقین و لیلی و مجنون او نیز معروف است. امیر عبیدالله خان ازبک او را به جهت کینهٔ شخصی به تشیع متهم کرد و به قتل رسانید (این که او به راستی شیعه بوده یا نه را از روی اشعارش نمیتوان استخراج کرد چرا که وی در آثارش گاه از خلفای راشدین و گاه از ائمهٔ شیعه نام برده و چنان مینماید که به مقتضای زمان به این سو و آن سو متمایل میشده است). مشهور است که سیفالله نامی در قتل او ساعی بود و از این جهت سال مرگ وی را به ابجد با عبارت «سیفالله کشت» (معادل ۹۳۶ هجری قمری) ضبط کردهاند.
آثار هلالی جغتایی در گنجور به همت دوست گرامی آقای علی پیسپار و با استفاده از نسخهٔ تصحیح شده توسط شادروان سعید نفیسی در دسترس قرار گرفته است.
آثار هلالی در گنجور:
غزلیات
قصاید
قطعات
رباعیات
مخمس
شاه و درویش
https://eitaa.com/zandahlm1357
ای خوش آن شب که جبرئیل امین
سویش آمد ز آسمان به زمین
مرکبی رهنورد گردونسیر
بر زمین وحش و بر فلک چون طیر
بود نامش براق و همچون برق
تیز بگذشت تا به غرب از شرق
همچو گلگون اشک در یک دم
زده بیرون ز هفت پرده قدم
بر فلک همچو برق گرمروی
در هوا همچو ابر نرمروی
همچو تیر نظر ز عالم فرش
تا نگه کردهای رسد بر عرش
چون در آورد پا به پشت براق
لرزه افتاد بر زمین ز فراق
شد سلیمان به تختگاه فلک
تابعش گشت جن و انس و ملک
در همان دم ز پردههای سپهر
تیز بگذشت همچو خنجر مهر
قرب او از مقام «ثم دنی»
قاب قوسین گشت «او ادنی»
با دل جمع و دیدهٔ بیدار
شد مشرف به دولت دیدار
بعد از آن برگماشت همت را
که به من بخش جرم امت را
کرد از این بندگان عاصی یاد
جمله را از گنه خلاصی داد
خواجه را بین که در نشیمن راز
بنده را یاد میکند به نیاز
الله الله! چه احترامست این؟
در حق ما چه اهتمامست این؟
ای دل و دیدهٔ خاک درگه تو
سر من همچو خاک در ره تو
کس چه داند بهای گیسویت؟
هر دو عالم فدای یک مویت
سید انبیا تو را خوانند
سرور اولیا تو را دانند
آفتابی و پرتو اند همه
پیشوایی تو، پیرو اند همه
چار یار تو در مقام نیاز
هر یکی شاه چار بالش ناز
چار طاق طربسرای وجود
چار باغ فضای گلشن جود
من سگ باوفای این هر چار
هر دو چشمم برای ایشان چار
کیست آن چار مه به مذهب من؟
علی و فاطمه حسین و حسن
بنده کمترین توست بلال
بلبل باغ دین توست بلال
بر فلک غلغل بلال تو باد
آسمان منزل بلال تو باد
نسبت من اگر کنی به بلال
به هلالی علم شوم مه و سال
https://eitaa.com/zandahlm1357
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
صفحه امر به معروف و نهی از منکر
.......:
@zandahlm1357
تبیین طرح راهبرد طلایی(1).mp3
2.09M
🔈 چگونه یک مشارکت ۷۵ درصدی در انتخابات داشته باشیم؟
🎙 حجت الاسلام #مهدوی_ارفع
🗓 ۱۰ خرداد ۱۴۰۰
عزیزان حدود دو هفته فرصت داریم که با این طرح قلب رهبرمون رو شاد کنیم
🌷 ما به شما آموزش خواهیم داد چگونه به صورت تشکیلاتی و با محتوای خوب مشارکت 75 درصدی را رقم بزنید 🌷
📌 نکته ای درباره قوانین راهنمایی و رانندگی که خیلی ها از آن بی اطلاعند...
⭕️رانندگان باید بدانند برخلاف تصور عمومی و رایج، هرچند مکلفند گواهینامه، کارت ماشین، بیمه و معاینه فنی را به همراه داشته باشند اما به همراه نداشتن این مدارک، دلیلی بر انتقال خودرو به پارکینگ نیست،
🔻مطابق ماده ۹ قانون تخلفات راهنمایی و رانندگی ، چنانچه یکی از مدارک فوق یا شناسنامه یا حتی یک کارت شناسایی معتبر ، به همراه راننده باشد، مامورین مکلفند بدون توقف خودرو، مدرک مزبور را اخذ و رسید ارائه دهند.
🔻راننده می تواند بعدا سایر مدارک را به اداره راهنمایی و رانندگی ارائه داده و مدرک خود را مسترد نماید.
🔻حتی مامورین مکلفند چنانچه راننده ساکن شهر دیگری باشد، ظرف ۴۸ ساعت مدارک اخذ شده را به راهنمایی و رانندگی محل اقامت راننده ارسال نمایند.
Mr_Vakiil
✍۱۰نکته کاربردی از حقوق خانواده
🔰۱_چنانچه مهریه زن معادل یا بیشتر از اموال متوفی باشد،کلیه سهم الارث به زن اختصاص داده شده و وارث سهمی نمیبرند.
🔰۲_زن برای دریافت مهریه خود میتواند به دفتر ازدواجی که در آن عقد ازدواج به ثبت رسیده یا دایره اجرای ثبت مستقل در اداره ثبت محل وقوع ازدواج مراجعه و تقاضای صدور اجراییه نماید.
🔰۳عسروحرج؛وضعیتی است که در آن ادامه زندگی برای زوجه با مشقت همراه بوده و عادتاً قابل تحمل نباشد.
🔰۴_اعتیادی که به موجب آن زن میتواند به عنوان عسروحرج از شوهر طلاق بگیرد،اعتیادی است که مضر به حال خانواده باشد.
🔰۵_هرگاه زوجه باکره نبوده باشد و زوج قصد طلاق داشته باشد باید تمام مهریه،اجرت المثل ایام زندگی مشترک،با دارا بودن شرایط نصف دارایی ونفقه دوران عده را نیز پرداخت نماید.
🔰۶_نازایی زن از موجبات فسخِ نکاح و طلاق محسوب نمیشود.
🔰۷_ازدواج دختر باکره با اجازه پدر یا جد پدری میباشد.
🔰۸_زن زمانی میتواند اجرت المثل ایام زوجیت را مطالبه کند که طلاق به درخواست زوج بوده و ناشی از تخلفات زوجه از ایفای وظایف همسری و سوءرفتار وی نباشد.
🔰۹_با فوت همسر،مطالبه اجرت المثل از سوی زوجه پذیرفته نیست.
🔰۱۰_در صورتی که هر یک از زوجین برای نکاح،دیگری را به خصوصیاتی فریب دهد،علاوه بر رسیدگی کیفری؛تقاضای فسخ نکاح و مطالبه خسارت نیز امکان پذیر است.
Mr_Vakiil
✅نفقه و تمکین
اگر زن منزل مشترک را بدون عذر موجه قانونی ترک کند ناشزه محسوب شده و حقی برای دریافت نفقه نخواهد داشت.
اگر ترک منزل توسط زن عذر موجه قانونی داشته باشد مثل اینکه توسط مرد مورد سو رفتار و خشونت و ضرب و جرح قرار بگیرد و خوف ضرر جانی وجود داشته باشد،باید علت ترک منزل را به وسیله اظهارنامه به اطلاع شوهر برساند.
Mr_Vakiil
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
کانال رمان عاشقانه مذهبی ( علوی) رمان «جان شیعه، اهل سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان» 🖋 قسمت صد و
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کانال رمان عاشقانه مذهبی ( علوی) رمان «جان شیعه، اهل سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان»
🖋 قسمت صد و بیست و هشتم
قدم به خانه خودمان گذاشتیم و کمک کرد تا روی کاناپه دراز کشیدم و تازه در آن لحظه بود که با قرار گرفتن سرگیجه و سردرد، درد کمرم خودنمایی کرد و زبانم را به ناله گشود. کنارم نشست و مثل اینکه دیگر چشم نامحرمی در میان نباشد، شبنم اشک پای مژگانش نَم زد و با بغضی که راه گلویش را بسته بود، صدایم کرد: «الهه! با من حرف بزن! با من درد دل کن!» و چقدر دلم میخواست نه درد دل، که تمام رنجهایم را در حضورش زار بزنم، ولی دل سنگ و سردم اجازه نمیداد که پیش نگاه عاشقش حتی از دردهای بدنم شکایت کنم چه رسد به اینکه از زخمهای عمیق قلبم چیزی بگویم.
از درد کمر و احساس حالت تهوع، صورت در هم کشیده و لبهایم از بغضی که در سینهام سنگینی میکرد، به لرزه افتاده بود که من هنوز مصیبت مادرم را فراموش نکرده و داغش را از یاد نبرده بودم و چه زود باید زنی دیگر را در جای خالیاش میدیدم و شاید خودم نفهمیدم چشمانم هوای باریدن کرده که سرانگشتان مجید به هوای جمع کردن قطرات اشکم، روی گونهام دست کشید و باز با آهنگ آرام صدایش، نجوا کرد: «الهه جان! نمیخوای با من حرف بزنی؟» گلویم از فشار بغض به تنگ آمده و قلبم دیگر گنجایش حجم سنگین غم را نداشت که شیشه سکوتم را شکستم و با بیقراری ناله زدم: «دلم برای مامانم خیلی تنگ شده...» که هجوم گریه زبانم را بند آورد و بعد از روزها باز نغمه نالههای بیمادریام در خانه پیچید.
مجید با هر دو دستش سر و صورتم را نوازش میکرد، عاشقانه دلداریام میداد و باز هم حریف بیقراریهای قلبم نمیشد که صدای اذان مغرب بلند شد؛ گویی حالا خدا میخواست آرامم کند که با نام زیبای خود به یاری دل بیتابم آمده بود تا در آغوش آرامش نماز، دردهایم التیام یابد، هر چند زخم تازهای در راه بود که هنوز نمازم تمام نشده، صدای توقف اتومبیل پدر را شنیدم. سجادهام را پیچیدم و خواستم از جا بلند شوم که احساس حالت تهوع در سینهام چنگ انداخت و وادارم کرد تا همانجا روی زمین بنشینم. دلم از طنین قدمهای زنی که میخواست به خانه مادرم وارد شود، به تب و تاب افتاده و حالم هر لحظه آشفتهتر میشد که صدای پدر تنم را لرزاند: «الهه! کجایی الهه؟» شاید منتظر کمکی از جانب مجید بودم که نگاهی کردم و دیدم تازه نماز عشاء را شروع کرده است.
مانده بودم چه کنم که نه سرگیجه و حالت تهوع، توانی برایم باقی گذاشته و نه تحمل دیدن همسر تازه پدر را داشتم که باز صدای بلندش در راه پله پیچید: «پس کجایی الهه؟» با بدنی لرزان از جا بلند شدم و همچنانکه با یک دست سرم را فشار میدادم و با دست دیگرم کمرم را گرفته بودم، از خانه بیرون رفتم. میشنیدم که مجید با صدای بلند «تکبیر» میگفت و لابد میخواست مرا از رفتن منع کند تا نمازش تمام شده و به یاریام بیاید، ولی فریادهای پدر فرصتی برای ماندن نمیگذاشت.
نگاه تارم را به راه پله دوخته بودم تا تعادلم را از دست ندهم و پلهها را یکی یکی طی میکردم که در تاریکی پله آخر، هیبت خشمگین پدر مقابلم ظاهر شد: «پس کجایی؟ خودت عقلت نمیرسه بیای خوش آمد بگی؟» سرم به قدری کرخ شده بود که جملاتش را به سختی میفهمیدم که دستم را کشید تا زودتر از پله پایین بیایم و با لحن تندی عتاب کرد: «بیا خوش آمد بگو، ازش پذیرایی کن!» و برای من که تازه مادرم را از دست داده بودم، پذیرایی از این زن غریبه، چه نمایش تلخی بود که پدر همچنانکه دستم را میکشید، در را گشود و مرا به او معرفی کرد.
https://eitaa.com/zandahlm1357
با ما همراه باشید🌹
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
#مهارتهای_کلامی ۱۵ ▫️کنترل محتوای کلام، نیاز به مهارت آموزی دارد ... اینگونه نیست که؛ همیشه باید ح
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از استاد محمد شجاعی
مهارتهای کلامی_16.mp3
12.64M
#مهارتهای_کلامی ۱۶
🔥سخن چینی ؛
نجاستی است که جز فرد حقیر، به آن تن نمیدهد! چرا که سه نفر را درگیرِ این نجاست میکند؛ گوینده، شنونده، و کسی که مورد بدگویی قرار میگیرد!
سخن چینی ؛
ـ اگر راست باشد؛ غیبت است ...
ـ اگر دروغ باشد ؛ تهمت است ...
مراقب این خنجر زهرآلود شیطان باشیم.
@ostad_shojae
@shervamosigiirani-1 - سایه دوست -مختاباد.mp3
691.5K
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🍂🌺🍂
🌺
بر جویبار چشمم گر سایه افکند دوست
بر خاک رهگذارش آبی روان توان زد
از شرم در حجابم ساقی تلطفی کن
باشد که بوسهای چند بر آن دهان توان زد
بر عزم کامرانی فالی بزن چوو دانی
یمکن که گوی فرصت در آن میان توان زد
درویش را نباشد برگ سرای سلطان
ماییم و کهنه دلقی که آتش بر آن توان زد
گر دولت وصالت خواهد دری گشودن
رها در این تخیل بر آستان توان زد
🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶
راهی بزن که آهی بر ساز آن توان زد
شعری بخوان که با او رطل گران توان زد
بر آستان جانان گر سر توان نهادن
گلبانگ سربلندی بر آسمان توان زد
قد خمیده ما سهلت نماید اما
بر چشم دشمنان تیر از این کمان توان زد
درویش را نباشد برگ سرای سلطان
ماییم و کهنه دلقی کآتش در آن توان زد
اهل نظر دو عالم در یک نظر ببازند
عشق است و داو اول بر نقد جان توان زد
گر دولت وصالت خواهد دری گشودن
سرها بدین تخیل بر آستان توان زد
عشق و شباب و رندی مجموعه مراد است
چون جمع شد معانی گوی بیان توان زد
شد رهزن سلامت زلف تو وین عجب نیست
گر راه زن تو باشی صد کاروان توان زد
#حافظ
🌺
🍂🌺🍂
🍃🍂🌺🍃🍂🌺
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🆔 https://eitaa.com/zandahlm1357