"بسم رب بقية اللّه "
گفتند می رود دانشگاه دیگر عوض می شود,
گفتند از سرش می افتد…
بماند که خیلی چیزها هم از سرم افتاد…
حرمتش را تازه در دانشگاه فهمیدم…
وقتی استادی به احترام بامن صحبت می کرد,
وقتی آقایان کلاس برای صحبت هاو رفتارشان درمقابل من حد و مرز قائل می شدند,
وقتی وجودم سرشار از آرامش و امنیّت است,
من از آنهایی ام که خیلی چیزهاهرگز از سرم نمی افتد…
مثلا همین چادر ❤️🌹
💟بگذار به چادرت پیله کنند، به
پروانه شدنت می ارزد✌️
💟برای چادر سر کردن کافیست عاشق باشی,
#به_عشق_مادرم
https://eitaa.com/zandahlm1357
, خیلی قشنگه
مخصوصا دخترااااااااااا
لطفا بخووووووووونید
داداشم منو دید تو
خیابون.. با یه نگاه تند بهم فهموند برو خونه تا بیام..
خیلی ترسیده بودم.. الان میاد حسابی منو تنبیه میکنه..
نزدیک غروب رسید.. وضو گرفت دو رکعت نماز خوند
بعد از نماز گفت بیا اینجا
خیلی ترسیده بودم
گفت آبجی بشین
نشستم
بی مقدمه شروع کرد یه روضه از خانوم حضرت زهرا خوند حسابی گریه کرد منم گریه ام گرفت
بعد گفت آبجی میدونی بی بی چرا روشو از مولا میپوشوند
از شرم اینکه علی یدفعه دق نکنه
آخه غیرت الله
میدونی بی بی حتی پشت در هم نزاشت چادر از سرش بیفته!
میدونی چرا امام حسن زود پیر شد
بخاطر اینکه تو کوچه بود و نتونست کاری برا ناموسش کنه
آبجی حالا اگه میخوای منو دق مرگ نکنی
تو خیابون که راه میری مواظب روسری و چادرت باش
یدفعه ناخداگاه نره عقب و یه تار موت بیفته بیرون
من نمیتونم فردای قیامت جواب خانوم حضرت زهرا رو بدم
????
سرو پایین انداخت و شروع کرد به گریه کردن..
اومد سرم رو بوسید و گفت آبجی قسمت میدم بعد از من مواظب چادرت باشی
از برخوردش خیلی تعجب کردم.. احساس شرم میکردم
گفتم داداش ایشاالله سایه ات همیشه بالا سرمه.. پیشونیشو بوسیدم...
سه روز بعد خبر آوردن داداشت تو عملیات والفجر به شهادت رسیده
بعدا" لباساشو که آوردن دیدم جای تیر مونده رو پیشونی بندش...
سربند یا فاطمه الزهرا.س..
????????
حالا هر وقت تو خیابون یه زن بی چادر رو میبینم... اشکم جاری میشه..
پیش خودم میگم حتما" اینا داداش ندارن که .....
https://eitaa.com/zandahlm1357
🌸🍃🌸🍃
اشتباهِ دردسر ساز
خانم های بی حجاب، از یک طرف تمایل دارند زیبائی هاشون رو در معرض دیدِ همه مردها قرار بدن.
و از طرف دیگه، انتظار دارند شوهرشون توجهی به زیباییهای دیگران نداشته باشه.
متناقض بودن این رفتار، اشتباهِ کارشون رو ثابت میکنه.
قرآن کریم، رفتار صحیح رو بیان کرده:
ولایبدین زینتهن إلا لبعولتهن...(نور 31)
بانوان نمی بایست زیبائی های خویش را به جز شوهر و محارم خویش، به غیر آنان نشان دهند.
روشنه که با اجرای این دستور، مردها دیگه، متوجه زیبائی های دیگران نمیشن و دیگران رو با همسر خودشون مقایسه نمیکنن
و فقط دلبسته همسر خودشون میشن.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
کانال رمان عاشقانه مذهبی ( علوی) رمان «جان شیعه، اهل سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان» 🖋 قسمت صد و
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کانال رمان عاشقانه مذهبی ( علوی ) رمان «جان شیعه، اهل سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان»
🖋 قسمت صد و سی و یکم
با مهربانی بالشت زیر سرم را خم کرد تا بتوانم به حالت نیمه نشسته غذا بخورم و با گفتن «بفرمایید!» بسته را به دستم داد که بوی جوجه کباب حالم را به هم زد و با حالت مشمئز کنندهای ظرف را به دستش پس دادم. با تعجب نگاهم کرد و پرسید: «دوست نداری؟» صورتم را در هم کشیدم و گفتم: «نمیدونم، حالت تهوع دارم، نمیتونم چیزی بخورم!» چشمانش رنگ غصه گرفت و دلسوزانه پاسخ داد: «الهه جان! رنگت پریده! سعی کن بخوری!» سپس فکری کرد و با عجله پرسید: «میخوای برات چیز دیگهای بگیرم؟ چون همیشه جوجه کباب دوست داشتی، دیگه ازت نپرسیدم.» که با اشاره سر پاسخ منفی دادم و همچنانکه بالشتم را صاف میکردم تا دوباره دراز بکشم، شکایت کردم: «همین که نشستم هم کمرم درد گرفت، هم سرم داره گیج میره!»
ظرف غذایم را روی میز گذاشت و ظرف غذای خودش را هم جمع کرد که ناراحت شدم و پرسیدم: «تو چرا نمیخوری؟» لبخندی زد و در جواب اعتراض پُر مِهرم، گفت: «هر وقت حالت بهتر شد با هم میخوریم. منم گرسنه نیستم.» و من همانطور که به ظرفهای داغ غذا نگاه میکردم به یاد حال زار برادرم افتادم و با لحنی لبریز اندوه رو به مجید کردم: «نمی دونم بلاخره عبدالله چی کار کرد؟» بیدرنگ موبایلش را برداشت و با گفتن «الان بهش زنگ میزنم!» مشغول شمارهگیری شد که با دلسوزی خواهرانهام، مانع شدم و گفتم: «نه! میترسم بفهمه من اینجام، بدتر ناراحت شه!» سپس به صورتش خیره شدم و با غصهای که در صدایم موج میزد، دردِ دل کردم: «مجید! سه ماه نیس مامان رفته که من و عبدالله اینجوری آواره شدیم!» و در پیش چشمانش که به غمخواری غمهایم پلکی هم نمیزد، با اضطرابی که به جانم افتاده بود، پرسیدم: «مجید! میخوای چی کار کنی؟ بابا میگفت نوریه وهابیه.»
صورت سرشار از آرامشش به لبخندی ملیح گشوده شد و با متانتی آمیخته به محبت، پاسخ دلشورهام را داد: «خُب وهابی باشه!» و با چشمانی که از ایمان به راهش همچون آیینه میدرخشید، نگاهم کرد و با لحنی عاشقانه ادامه داد: «الهه جان! من تا آخر عمرم، هم پای اعتقادم، هم پای تو و زندگیمون میمونم! حالا هر کی هر چی میخواد بگه!» که دلم لرزید و با نگرانی پرسیدم: «مگه نشنیدی بابا چی گفت؟ مگه ندیدی میگفت به نوریه قول داده که با هیچ شیعهای ارتباط نداشته باشه؟» دیدم که انتهای چشمانش هنوز از بغض سخنان تلخ پدر در تب و تاب است و باز دلش نیامد جام ناراحتیاش را در جان من پیمانه کند که به آرامی خندید و گفت: «الهه جان! تو نگران من نباش! سعی میکنم مراقب رفتارم باشم تا چیزی نفهمه!» و من بیدرنگ پرسیدم: «خُب با این لباس میخوای چی کار کنی؟ اون وقتی ببینه تو محرم لباس مشکی میپوشی، میفهمه که شیعه هستی و اگه به بابا چیزی بگه، بابا آشوب به پا میکنه!»
سرش را پایین انداخت و همانطور که به پیراهن سیاهش نگاه میکرد، زیر لب چیزی گفت که نفهمیدم. سپس سرش را بالا آورد و با لبخندی پُر معنی، کلام مبهمش را تعبیر کرد: «هیچ وقت فکر نمیکردم پیرهن مشکیِ عزای امام حسین (علیهالسلام) انقدر قدرت داشته باشه که یه وهابی حتی چشم دیدنش هم نداشته باشه!» و به روشنی احساس کردم که باز دلبستگی عاشقانهاش به مذهب تشیع غوغا به پا کرده که من هم زخم دلم تازه شد و با صدایی سرریز از گلایه پرسیدم: «مجید! چه اصراری داری که برای امام حسین (علیهالسلام) لباس عزا بپوشی؟ منم قبول دارم امام حسین (علیهالسلام) نوه پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) هستن، سید جوانان اهل بهشت هستن، در راه خدا کشته شدن، اینا همه قبول! ولی عزاداری کردن و لباس مشکی پوشیدن چه سودی داره؟» به عمق چشمان شاکیام خیره شد و با کلامی قاطع پرسید: «مگه تو برای مامانت لباس عزا نپوشیدی؟ مگه گریه نکردی؟» و شنیدن همین پاسخ شیداگونه کافی بود تا دوباره خون خفته در رگهای کینهام به جوش آمده و عتاب کنم: «یعنی تو کسی رو که چهارده قرن پیش کشته شده با کسی که همین الان از دنیا رفته، یکی میدونی؟!!!» و چه زیبا چشمانش در دریای آرامش غرق شد و به ساحل یقین رسید که با متانتی مؤمنانه پاسخ طعنه تندم را داد: «الهه جان! بحث امروز و هزار سال پیش نیس! بحث دوست داشتنه! تو مامانت رو دوست داشتی، منم امام حسین (علیهالسلام) رو دوست دارم!»
https://eitaa.com/zandahlm1357
با ما همراه باشید🌹
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
#مهارتهای_کلامی ۱۸ ✘به زبان آوردن و به رخ کشیدنِ محبتها و کمکهایی که در حقّ دیگران، روا داشتهایم؛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از استاد محمد شجاعی
مهارتهای کلامی_19.mp3
13.35M
#مهارتهای_کلامی ۱۹
▪️در آموزههای اهل بیت، یکی از گناهان زبان، مساویِ بیدینی است ...
و کسی که به این گناه آلوده باشد؛
حتی اگر اهل رعایت ظواهر دینی باشد؛
بیدین از دنیا میرود ...
💥 کدام گناه؟
@ostad_shojae
@shervamusiqiirani - baayad ke jomle jaan.mp3
1.22M
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🍂🌺🍂
🌺
حیلت رها کن عاشقا دیوانه شو دیوانه شو
و اندر دل آتش درآ پروانه شو پروانه شو
هم خویش را بیگانه کن هم خانه را ویرانه کن
وآنگه بیا با عاشقان هم خانه شو هم خانه شو
رو سینه را چون سینهها هفت آب شو از کینهها
وآنگه شراب عشق را پیمانه شو پیمانه شو
باید که جمله جان شوی تا لایق جانان شوی
گر سوی مستان میروی مستانه شو مستانه شو
#مولوی
🌺
🍂🌺🍂
🍃🍂🌺🍃🍂🌺
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🆔 https://eitaa.com/zandahlm1357
14000326_40593_1281k.mp3
8.66M
🎙بشنوید | صوت کامل سخنرانی تلویزیونی رهبر انقلاب خطاب به ملت ایران در آستانه انتخابات ۲۸خرداد. ۱۴۰۰/۰۳/۲۶
26.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 ببینید||
#نشرحداکثری
⚠️ تا این کلیپ را ندیدهاید ، به #رئیسی رای ندهید !
⌛ چالشهای 10 ثانیه ای با نامزد انتخابات ریاست جمهوری 🇮🇷🇮🇷
#انتخابات_1400
#نشرحداکثری
#مااثرگذاریم🗳✌️
⚠️ انتخابات یک فریضه است
‼️ تاثیر مهم انتخابات ۱۴۰۰ در آینده کشور:
👈ورود مدیریتهای جدید
👈تازه نفس
👈با انگیزه
#انتخابات_۱۴۰۰
#حضورحداکثری
#من_رای_میدهم
#به_نیابت_از_قاسم_سلیمانی
#انتخاب_اصلح
#انتخاب_درست_کار_درست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 جشنی که عزا شد
🔹میخواهند ایران جولانگاه تروریستها شود
#انتخابات_1400
#حضورحداکثری
#من_رای_میدهم
#به_نیابت_از_قاسم_سلیمانی
#انتخاب_اصلح
#انتخاب_درست_کار_درست
انتخابات 1400.mp3
13.61M
🔹تقدیم به زنان و دختران سرزمینم🌹
#اعتماد_به_پروردگار_مهربان
{وَمَن یَتَوَکّل عَلَی اللهِ فَهُوَ حَسبُه}
#محمد_نصیری
#انتخابات_1400
#زنان_حجاب
🎙#رادیو_مهر_خوبان🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گوش بدید صحبتهای کسی که هشت سال پیش برای روحانی تبلیغ کرد و الان حرف دیگری میزنه
بخاطر خون شهدا رأی بدید یعنی چی؟
تا میتونید نشر بدید
.
ما اگر شیفتۀ مکتب قرآن باشیم
باید از جان همگی حامی ایران باشیم
#مرد_میدان سر و جان داد برای من و تو
نوبت ماست بیا #مردم_میدان باشیم
✍️ #محمدتقی_عارفیان
#مرد_میدان
#مردم_میدان
#حضور_حداکثری
#تجدید_پیمان_با_امام
#تجدید_پیمان_با_شهیدان
#لبیک_به_رهبر_حکیم_انقلاب
🇮🇷انتخابات۱۴۰۰