#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
🔹قسمت ۷ پایان :هشام و فرزدق / عقیل مهمان علی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📗#معرفی_کتاب📗
«مدیرمدرسه» شاید به جرأت بهترین اثر داستانی «جلال آل احمد» باشد. نویسندهای ظلمستیز که واقعیتهای زندگی و زمانه خود را را با نظری انتقادی ارائه میکرد.
مدیر مدرسه آیینه تمام نمای جامعه ای است که جلال آل احمد در آن زیسته است جامعه ای سراسر از رسوایی ها و ناملایمات اجتماعی که در این اثر نشان داده شده است.
راوی داستان که از پس از ده سال تدریس از آموزگاری به تنگ آمده است، برای آسودگی خود و داشتن درآمد بیشتر و بی دردسر به مدیری دبستان رو می آورد، بی آنکه بداند چه دردسرهایی در پی خواهد داشت...
7.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ببینید | تقدیر رهبرانقلاب از رئیس جمهور محترم بخاطر تاکیدات مکرر بر روی ارزش های اصیل انقلابی
#تنفیذ_سیزدهم
#سلامتی فرمانده صلوات
@zandahlm1357
21.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 فیلم کامل بیانات امروز رهبر انقلاب در مراسم تنفیذ حکم سیزدهمین دوره ریاست جمهوری اسلامی ایران
#تنفیذ_سیزدهم
#رهبر_انقلاب
#سلامتی فرمانده صلوات
@zandahlm1357
12.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ببینید | رهبر انقلاب: یک جنبه مردمی بودن مبارزه بی امان با فساد است بستر اصلی شکل گیری فساد در قوه مجریه است
#تنفیذ_سیزدهم
#سلامتی فرمانده صلوات
@zandahlm1357
🔰 اطلاعنگاشت | تنفیذ خدمت
🔻مروری بر مضامین مهمِ بیانات رهبرانقلاب در مراسم تنفیذ دورههای مختلفِ ریاستجمهوری
👈🏻 حضرت آیتالله خامنهای در مراسم تنفیذ ریاست جمهوری در دورههای مختلف، نکات و توصیههای مهمی را خطاب به رئیس جمهور و دولتمردان مطرح کردهاند که در این اطلاعنگاشت مرور میشود.
#تنفیذ_سیزدهم
#سلامتی فرمانده صلوات
@zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
یا حضرت رقیه: 📖 رمان «جان شیعه، اهل سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان» 🖋 قسمت صد و هفتادم با نگاه م
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📖 رمان «جان شیعه، اهل سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان»
🖋 قسمت صد و هفتاد و یکم
برای چند لحظه به ردیف کتابها خیره شد، سپس نگاهم کرد و با صدایی گرفته پرسید: «نمیخوای بخونیشون؟» و در برابر چشمان متعجبم با دل شکستگیِ عجیبی ادامه داد: «مگه نمیگی عزاداری ما شیعهها برای اهل بیت (علیهمالسلام) فایده نداره، خُب اگه میخوای این کتابها رو هم بخون...» که به میان حرفش آمدم و با دلخوری عتاب کردم: «مجید! یعنی تو عقیده اهل سنت رو با این وهابیها یکی میدونی؟!!! یعنی خیال میکنی منم مثل نوریه فکر میکنم؟!!!»
و شاید این سؤال را پرسیده بود تا همین جواب را از من بشنود که اینچنین به دهانم چشم دوخته بود تا ببیند همسر اهل سنتش چقدر با یک وهابی افراطی فاصله دارد که با اعتقادی که از اعماق قلبم ریشه میگرفت، قاطعانه اعلام کردم: «من اگه با تو سرِ عزاداری و سینهزنی محرم و صفر بحث میکنم، برای اینه که اعتقاد دارم این عزاداریها سودی نداره. من میگم به جای اینهمه گریه و زاری، از راه و روش اون امام پیروی کنید! من حتی روز عاشورا که میرسه از اینکه امام حسین (علیهالسلام) و بچههاش اونجوری کشته شدن، دلم میسوزه، ولی نوریه روز عاشورا رو روز جشن و شادی میدونه! نوریه میگه شیعهها کافرن، چون برای امام حسین (علیهالسلام) عزاداری میکنن! میگه شیعهها مشرک هستن، چون میرن زیارت امام حسین (علیهالسلام)! اینا اصلاً شیعه رو مسلمون نمیدونن، ولی من به عنوان یه دختر سُنی، با یه مردِ شیعه ازدواج کردم و بیشتر از همه دنیا این مرد شیعه رو دوست دارم! نه من، نه خونوادهام، نه هیچ اهل سنتی، شیعه رو کافر نمیدونه! من با تو بحث میکنم تا اختلافات مذهبیمون حل شه، ولی نوریه اعتقاد داره باید همه شماها رو بکشن تا شیعه رو ریشهکَن کنن!»
و او همانطور که سرش پایین بود، زیر لب چیزی گفت که نفهمیدم. سپس آهسته سرش را بالا آورد و با لبخندی لبریز ایمان زمزمه کرد: «پس فاتحهمون خوندهاس!» و شاید میخواست صورت غمزدهام را به خندهای باز کند که خندید و با شوخطبعی ادامه داد: «اگه نوریه بفهمه این بالا چه خبره، من رو یه راست تحویل برادرای مجاهدش میده تا برم اون دنیا!» و این بار نه از روی شیطنت که از عصبانیتی که در چشمانش میغلطید، خنده تلخی کرد و باز میخواست دل مرا آرام کند که با نگاه مهربانش به وجودم آرامشی دلنشین بخشید و با متانتی مؤمنانه پاسخ داد: «الهه جان! خیالت راحت باشه! تا اونجایی که از دستم برمیاد یه کاری میکنم که نوریه چیزی نفهمه! تو فقط آروم باش و به هیچی فکر نکن!» و بعد در آیینه چشمانش، تصویر ندیده حوریه درخشید که صورتش به لبخندی شیرین گشوده شد و با احساسی عمیق، اوج محبت پدرانهاش را به نمایش گذاشت: «تو فقط به حوریه فکر کن!»
https://eitaa.com/zandahlm1357
با ما همراه باشید🌹