#مسافرت سلام وقت بخیر پیشاپیش ماه میهمانی خدا را تبریک میگویم من در دوران عقد هستم همسرم خیلی مرد مهربان و مومنی هست اما در طول این چند ماه هیچوقت برنامه ای نریختن که باهم به مسافرت دونفره ای بریم هر بار هم میگن و برنامه ریزی میکنن ولی کنسل میکنن ولی از اون طرف هر بار که مادرشوهرم میخوان به شهرستان برن برای دیدن خانوادشون باید همسر من برن و ایشون رو ببرن و تنها سفرهای ما همین سفرهای خانوادگی هست حتی توی ماه مبارک هم برنامه ریزی کردن تا به شهرستان برن و همسرم بدون مشورت با من قول میدنو بعد بمن اطلاع میدن که در اون صورت مجبورم قبول کنم و وقتی کنار خانوادشون هستیم بیشتر تمایل دارن در کنار بقیه بشینن و تعامل کنن با بقیه تا من البته وقتی خودمون هستیم خیلی بمن اهمیت میدن ولی در مقابل خانوادشون منو تنها میذارن که خیلی ناراحتم میکنه. در مورد این مسائل من چطور باید عمل کنم و همسرم چطور؟ اگر لازمه نکته ای رو همسرم بدونن لطفا در ویس بفرمائید تا با همسرم هردو گوش کنیم 🌸 پاسخ استاد پوراحمد #روانشناسی_اسلامی_خانواده

#مسافرت 🌸 پاسخ استاد پوراحمد

#تایید_نمودن_همسر باعرض سلام و ادب و تشکر از وقتی که میگذارید. بنده دوسال هست که ازدواج کردم فرزند نداریم. همسر من دانشجوی دکتری هست و از خیلی لحاظ ها خوبن الحمدلله اما مشکلی که دارم جزئی نگری ایشون هست ایشون کلا با همه ی مرد ها متفاوتن. مسائل بسیار جزئی توی زندگی رو که هیچ مردی شاید نبینه میبینن و این باعث خیلی مشکلات تو زندگیمون شده.مثلا بدرفتاری با خانواده من و... یا این که مثلا دو سه روز میره تو خودش و کم حرف میشه و بدرفتار، اما بعدش بهم میگه میدونم که اشتباه کردم، ولی تحت فشار بودم و کلی فکرای منفی تو سرم بود، تا باهاشون کنار اومدم طول کشید. کلا آدم وسواسی هست اما به نظرم وسواس فکری هم داره همچنین خیلی زودرنج و کم حوصله هستن. با اینکه من همش حوصله و صبوری به خرج دادم و واقعا از هیچ لحاظ برای ایشون کم نذاشتم. خودشم همیشه میگه تو بهترینی. اما واقعا سختمه این رفتارا و تحملم داره تموم میشه طوری شده که نمیتونم ویژگی های مثبتشون رو ببینم و این مسائل خیلی اذیتم میکنه. ممنون میشم راهنمایی کنین. ناگفته نماند که ایشون قبلا هم یه ازدواج ناموفق داشتن که دوران عقد جدا شدن 🌸 پاسخ استاد پوراحمد #روانشناسی_اسلامی_خانواده

#تایید_نمودن_همسر 🌸 پاسخ استاد پوراحمد #روانشناسی_اسلامی_خانواده

#لج_کردن_نوجوان سلام استاد خسته نباشید من یه پسر 17 ساله دارم که خیلی پسر مثبت وخوبیه نمازش بدون اینکه من بگم می خونه از اول همینجور بوده خیلی مواظبه کسی ناراحت نشه اما اخیرا سر لج افتاده سال دیپلمه اصلا درس نمی خونه همه فکرش شده فوتبال .دائما در تماسه که بره تهران برا تست وتیم .من نمی خوام جلوی موفقیتش بگیرم ما از خانواده بسیار ضعیفیم وواقعا نمی تونم خرجش در شهر بزرگتر بدم وچون تک پسره دلم نمی خواد اصلا از این شهر تنهابره .خیلی باهاش حرف زدم که حداقل درست را بخوان بعد ولی گوش به حرف نمیده اصلا نگاه به کتابش نمی کنه ازتون خواهش می کنم راهنماییم کنید چه کنم چطوری بهش بفهمانم که وقت وسر نوشتش مهمه . سال کنکور وسرنوشتش هست وداره به صورت لج آینده اش را خراب می کنه پدرش هم مریضه بسیار عصبی خواهش می کنم راهنماییم کنید . 🌸 پاسخ استاد پوراحمد #روانشناسی_اسلامی_خانواده

#لج_کردن_نوجوان 🌸 پاسخ استاد پوراحمد #روانشناسی_اسلامی_خانواده

داستان شب @zandahlm1357

شهید مصطفی چمران به روایت همسرش غاده قسمت5⃣1⃣ اولین باری که امام موسی مرا بعد از ازدواج با مصطفی در لبنان دید ، خواست تنها با من صحبت کند . گفت: غاده ! شما می دانید با چه کسی ازدواج کرده اید ؟ شما با مردی خیلی بزرگ ازدواج کرده اید . خدا به شما بزرگترین چیز را در عالم داده ، باید قدرش را بدانید . من از حرف آقای صدر تعجب کردم . گفتم: من قدرش را می دانم . و شروع کردم از اخلاق مصطفی گفتن . آقای صدر حرف من را قطع کرد و یک جمله به من گفت: این خلق و خوی مصطفی که شما می بینید ، تراوش باطن او است و نشستن حقیقت سیرو سلوک در کانون دلش . این همه معاشرت و رفت و آمد مصطفی با ما ودیگران تنازل از مقام معنوی اوست به عالم صورت و اعتبار . و خیلی افسوس می خورد کسانی که اطراف ما هستند درک نمی کنند ، تواضع مصطفی را از ناتوانیش می دانند و فقیر و بی کس بودنش . امام موسی می گفت: من انتظار دارم شما این مسائل را درک کنید . من آن وقت نمی فهمیدم ، اما به تدریج اتفاقاتی می افتاد که مصطفی را بیشتر برای من آشنا می کرد. یادم هست اسرائیل به جنوب حمله کرده بود و مدرسه جبل عامل در واقع پایگاه مصطفی بود . مردم جنوب را ترک کرده بودند. حتی خیلی از جوانان سازمان امل عصبانی بودند، می گفتند: ما نمی توانیم با اسرائیل بجنگیم . ما نه قدرت مادی داریم نه مهمات . برای ما جز مرگ چیزی نیست . شما چطور ما را اینجا گذاشته‌اید؟ مصطفی می گفت: من به کسی نمی گویم این جا بماند . هر کسی می خواهد ، برود خودش را نجات بدهد . من جز با تکیه بر خدا و رضا به تقدیر او اینجا نمانده ام . تا بتوانم ، می جنگم و از این پایگاه دفاع می کنم ، ولی کسی را هم مجبور نمی کنم بماند . آنقدر این حرفها را با طمأنینه می زد که من فکر کردم لابد کمکی در راه است و مصطفی به کسی یا جایی تکیه دارد . https://eitaa.com/zandahlm1357 ادامه دارد....

کتاب صوتی " سه روایت از یک مرد" اثر محمد رضا بایرامی (خاطراتی از زندگی شهید #سید_حسین_علم_الهدی) تولید ایران صدا با صدای #محمود_رضا_قدیریان #سه_روایت_از_یک_مرد #محمد_رضا_بایرامی

📗کتاب صوتی #سه_روایت_از_یک_مرد "سه روایت از زندگی شهید سید حسین علم الهدی" قسمت 1⃣