هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
هر روز با امام رضا
@zandahlm1357
@HashtominEmam
آرشیو
مطالب صفحه هرروز با امام رضا (ع)
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
مى تواند در آن دست ببرد و تغييرش دهد. ) اگر حرفت صحيح است، پس اين آيه چه معنا دارد كه: « مرا به دعا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.......:
نقشه ترور امام در حمام
بار ديگر مامون عباسى براى رهايى از امام عليه السلام به تلاش ديگرى دست مى زند.
اما اين بار نيز همانند گذشته با هوشيارى امام رضا عليه السلام تيرش به سنگ مى خورد. او مى خواست امام عليه السلام را در حمام به قتل برساند. آن هم با يك نقشه از پيش طراحى شده. نقل كرده اند كه وى طى نامه اى از امام رضا عليه السلام درخواست كرده بود تا به حمام رفته و حجامت كند. حضرت به هيچ وجه حاضر نشد در آن وقتى كه او گفته بود، به حمام برود و با اين كه مامون پافشارى زياد مى كرد، همچنان حضرت از رفتن خوددارى ورزيد تا اين كه همان روز فضل بن سهل معروف به ذوالرياستين توسط عده اى به وسيله شمشير در حمام كشته شد. به دنبال اين ماجرا عده اى از سپاهيان و از فرماندهان به در خانه مامون رفته و مى گفتند مامون او را كشته است.
نماز باران حضرت
يك هفته از واقعه نماز عيد قربان گذشت. سخن روز مردم، خشكسالى اصفهان، رى و خراسان بود. دهان شايعه سازان سم مى پراكند.:
خشكسالى فقط به خاطر ولايتعهدى است. آسمان، باران را از ما دريغ مى كند. (۱۱۷) اگر خليفه شود، آن وقت چه خواهد شد؟!
در جهانى لبالب از فتنه ها، آشوبها و دسيسه ها، فضل بن سهل برنامه ريزى مى كرد تا ضربه هايش را فرود آورد. مأمون هم در انديشه چيرگى بر وليعهد و به كار گرفتن وى در
راه اهدافش و پايين آوردن ارج و احترام او بود. اين كار، عزل را در زمان مناسب آسان مى كرد. در جهان حقيرى كه مى توان با مشتى پول انسانى را خريد، امام تبلور آرامش و پاكى و پاكدامنى بود.
حتى هشام بن ابراهيم كه روزگارى دوست امام بود، اينك جاسوسى گماشته مأمون و فضل است.
مأمون و وليعهدش از سايه سار درختانى كه غبار پژمردگى و خشكسالى بر آنها نشسته بود، عبور كردند و به انتهاى شهر رسيدند. ارتفاعات بيرون شهر آشكار شدند. مأمون گفت: اى اباالحسن! من مدتها به چيزى فكر كردم و حالا راه حلش را پيدا كردم. به خودم و شما فكر كردم؛ به نسبت شما و ما. ديدم كه فضيلت هر دوى ما يكى است. فهميدم كشمكش پيروان ما در اين باره، تنگ نظرى و هواى نفس است. »
امام هم چنان كه به افق دور دست مى نگريست، گفت: « اين سخن پاسخى دارد. اگر بخواهى برايت مى گويم و اگر نمى خواهى، نمى گويم. »
خليفه آزمندانه گفت: « اين حرف را زدم تا جوابش را بگيرم. »
اى امير مؤمنان! سوگندت مى دهم كه بگويى اگر آفريدگار پيامبرش محمد (ص) را بار ديگر زنده كند و او از پشت يكى از اين تپهها به نزد ما بيايد و از دخترت خواستگارى كند، به
او دختر مى دهى؟
مأمون حيرت زده پاسخ داد: «
پناه بر خدا! كسى پيدا مى شود كه مايل به اين كار نباشد؟! »
فكر مى كنى او مى تواند از من دخترم را بخواهد؟
مأمون خاموش ماند و پس از لختى انديشه در سكوت، گفت: « سوگند به پروردگار كه شما از نظر خويشاوندى به رسول خدا نزديك تريد. »
گردبادى برخاست. فرصتى پيش آمد تا خليفه مسير سخن را تغيير دهد.
اى اباالحسن! دعا كن تا باران ببارد و بركت همه جا را فراگيرد.
روز دوشنبه اين كار را خواهم كرد.
چرا روز دوشنبه؟
پيامبر را در خواب ديدم كه به من فرمود: « پسرم! چشم انتظار دوشنبه باش. به بيابان برو و باران بخواه. خداوند والا به زودى مردم را سيراب خواهد كرد. » (۱۱۸)
مأمون به برخى از گزمگانى كه دورادور از آنان مراقبت مى كردند، اشاره كرد و گفت: « بگوييد فضل بيايد. »
گزمه اى روى اسب پريد. خليفه به حرف هايش با امام ادامه داد و گفت: « اى اباالحسن! چرا در كارهاى دولتى دخالت نمى كنى؟ تو مى توانى كارگزاران را عزل يا نصب كنى. »
من با شرط هايى ولايتعهدى را پذيرفتم؛ نه فرمان دهم، نه باز دارم و نه عزل كنم.
فرمان دادن و بازداشتن، براى فرمانروايان لذت بخش است.
در مدينه سوار بر مركبم در كوچهها رفت و آمد مى كردم. مردم
از من درخواست هايى مى كردند و من به آنها پاسخ مثبت مى دادم، آنها هم چون بستگانم شده بودند. اكنون نامه هايم در همه سرزمينها نفوذ دارد.
اما من نمى توانم به تنهايى كشور را اداره كنم!
حضرت بى پرده پاسخ داد: « ما با هم قرارهايى داشتيم. اگر به آن وفا كنى من هم به آن وفا كنم. »
مأمون شكست خورده زير لب گفت: « آرى، وفا مى كنم. » (۱۱۹)
مأمون دست كم مطمئن شد امام سوداى سلطنت در سر ندارد. در همين لحظه، فضل از راه رسيد و با صداى بلند گفت: « اى امير مؤمنان! مژده. »
.؟!
لشكريان ما آبادى هاى زيادى در اطراف كابل تصرف كرده اند.
مأمون شادمانى كرد. امام در آن لحظه به خليفه سرمست از باده پيروزى اندرزى داد:
آيا تصرف آبادى هاى كشور، تو را شاد مى كند؟
مأمون بى درنگ پاسخ داد: « جاى خوشحالى نيست؟ »
امام با شجاعت انسانى كه جز به سود اسلام و مسلمانان نمى انديشد، فرمود: « اى امير مؤمنان! در مورد مسلمانان از خدا بترس. منصبى دارى ؛ اما كار مسلمانان را رها كرده اى و آن را به فردى واگذاشته اى كه فرمانى جز فرمان خدا مى راند. »
مأمون پر
سيد: « چه بايد بكنم؟ »
امام بى ذره اى چشم داشت، پندى اين چنين داد
: « نظرم اين است كه بايد اين سرزمين را ترك كنى و به شهر پدر و نياكانت بازگردى. در آن جا به كار مسلمانان بپردازى و اين كار را هرگز به ديگران وا مگذارى.. »
#دانستنیهای امام رضا علیه السلام
https://eitaa.com/zandahlm1357
نخستین سجده
بی بی نجمه میگوید: «علی را که در شکم داشتم ابداً احساس سنگینی نمی کردم و وقتی میخوابیدم، صدای آوایی ملکوتی از کودکی که در شکم داشتم میشنیدم که نام خدا را ترنّم میکرد».
وقتی فرزندم به دنیا آمد، دست هایش را روی زمین گذاشت و سر خود را به سمت آسمان بالا برد، لبهای کوچک فرزندم تکان میخورد؛ انگار که با خدا سخن میگفت! » [۱]
----------
[۱]: . عیون اخبار الرّضا علیه السلام، ج ۲، ص ۲۵۰
یک قمقمه دریا....
https://eitaa.com/zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
☑️متن شبهه و سوال👇👇👇👇👇 چرا ائمه، نشانه های ظهور و مباحث دیگر رو تکه تکه در روایات مختلف می گفتند ک
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥اختلاف فتوا در زمان غیبت حضرت ولیعصر(عج)
#استاد_کلباسی
#گامی_به_سوی_ظهور
🔶🔹🔶
9.mp3
1.9M
🔰 شرح و تفسیر #ادعیه_روزانه ماه رمضان
💠 دعای روز نهم
🎤 با بیان شیرین آیت الله مجتهدی تهرانی رحمت الله علیه
👌 به همراه بیان یک نکته شرعی مورد توجه در #ماه_رمضان
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
هنر آن است ڪه بمیرے پیش از آنڪه بمیرانندت و مبدا و منشا حیات آنانند ڪه چنین مردهاند...
.......:
@zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
.......: سپهبد [ صفحه ۱۱] عبدالجواد ذنون، رييس كل استخبارات، هم چنين سپهبد تا به النعيمي و سپهبد ه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.......:
مساله ي ديگر آماده سازي منطقه - اقدامات مهندسي و انتقالات - بود. هم زمان با انجام آموزش ها، عده اي مشغول احداث جاده، پل، سوله، سنگر و حمل و نقل وسايل سنگين نظامي و امكانات مورد نياز در منطقه ي اروند كنار شدند. اين
[ صفحه ۱۵]
مساله، با توجه به رعايت اصل حفاظت و اطلاعات، مشكل ديگري بود. براي جلوگيري از شلوغي منطقه، سعي شد تا دستگاههاي مهندسي كم تر داخل نخلستان پرسه بزنند؛ هم چنين با تذكر مسؤولين مبني بر كاهش تردد در جادههاي اصلي، يگانها مجبور شدند از حداقل افراد و دستگاهها استفاده كنند.
آموزشها كم كم جان گرفت. اين در حالي بود كه تا انجام عمليات چند ماهي مانده بود. براي اين كه با جو آن روزهاي اروند كنار آشنا شويم، بهتر است به يكي از گردانهاي بسيج برويم.
مهدي قلي رضايي يكي از رزمندگان لشكر عاشورا بود. او زماني كه فهميد بوي عمليات ميآيد، خودش را به مقر واحد اطلاعات رساند. در آن جا ابتدا كريم حرمتي را ديد. كريم با ديدن او از خوش حالي دويد و خود را به مهدي رساند و صورتش را بوسيد. بعد به سرعت نزد كريم فتحي رفت تا خبر آمدن مهدي را به او بدهد. پس از كمي صحبت، قرار شد مهدي در همان محوري كه كريم حرمتي، مسؤوليتش را بر عهده داشت، كار كند.
گردان سيدالشهدا (ع) و گردان علي اصغر (ع) زنجان براي آموزش غواصي در قسمتي از ساحل رودخانه ي كارون مستقر شده بودند. كريم حرمتي رو به مهدي كرد و گفت: آموزش غواصي گردان سيدالشهدا (ع) بر عهده ي
ماست. تو هم بايد
[ صفحه ۱۶]
در اين آموزش، مربي يكي از گروهانها باشي.
اما مهدي براي آموزش در اين سطح، چيز زيادي نمي دانست. اين مشكل هم حل شد و مهدي در عرض چند روز، آموزش كامل غواصي با فين [۴] و لوازم جانبي اش را ديد. هر روز، ساعت ۷ صبح، صبح گاه برگزار ميشد. پس از آن، نيروها تا ساعت هشت وقت داشتند صبحانه بخورند و آماده شوند براي كار. راس ساعت ۸، آموزش شروع ميشد و تا ظهر بي وقفه ادامه داشت. با صداي اذان ظهر، به نيروها استراحت داده ميشد. نماز در حسينيه و با حضور بسيجيان ادا ميشد. پس از آن، وقت ناهار بود. بعد از ناهار، يكي دو ساعت وقت براي استراحت بود؛ اما بچهها بيش تر به بازي فوتبال ميپرداختند. ساعت ۳ بعدازظهر دوباره آموزشها شروع ميشد. اين در حالي بود كه لباس غواصي نيروها هنوز خيس بود!
بسيجي ها، هنگام اذان مغرب، از آب خارج ميشدند و نيمههاي شب دوباره وارد آب ميشدند. در حالي كه آب اگر راكد ميماند، يخ ميزد!
۱۰ ساعت آموزش و تمرين در شبانه روز، در شرايطي انجام ميشد كه حتي تصور آن هم خارج از ذهن بود. سوز و
سرماي هوا، نامناسب بودن لباس ها، شرايط نامساعد تغذيه و انواع بيماريها كه پي آمد ساعتها حضور در آب بود.
اين وضعيت كم و بيش براي همه ي لشكرها يك سان بود. ميرقاسم ميرحسيني، آن روزها قائم مقام لشكر ۴۱ ثارالله بود. غواصان اين لشكر هم در منطقه ي چويبده، در اروند كنار، به آموزش مشغول
بودند.
دفاع مقدس
خاطرات اروند.....
https://eitaa.com/zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
خوبان پارسیگو بخشندگان عمرند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
hafez 42.mp3
3.23M
حافظ به خود نپوشید این خرقهٔ مِیْآلود
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
.......: عشق ای که با دیدگان خود جادو میکنی و ای ستمگر بی دادگر؛ عمداً خانه دلم را ویران کردی، آیا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ستایش عسکریین علیهما السلام
وقتی به سر من رای مشرف شدم گفتم: ای ساربان در سیر خود سرعت گیر که دل من تشنه حمی است و هرگاه مشهد مقدس امام حسن عسگری و امام علی النقی علیهما السلام را دیدار کردی زمین را با کمال فروتنی ببوس و مطمئن باش که به خدا سوگند از بهترین نیکبختیها کاملاً برخوردار شده یی. هرگاه سعادت حرم آنها را بدست آوردی که سیراب سازد خدا مجلس نشینان آنها را، خاشعانه دیده بربند و کفش از پا بیرون آور که آنجا وادی مقدس طور است.
اسرع السیر ایها الحادی
ان قلبی الی الحمی صادی
و اذا ما رأیت من کتب
مشهدالعسکری والهادی
فالثم الارض خاضعاً فلقد
نلت واللّٰه خیر اسعاد
و اذا ما حللت نادیهم
یا سقاة الاله من نادی
فاغضض الطرف خاشعاً و لها
واخلع النعل انه الوادی
#کشکول شیخ بهاء
https://eitaa.com/zandahlm1357
CQACAgQAAx0CVu8VSgACAs5iVF4d-nGKphOGjWMe-mQHbd5aUAACGgsAAvN1EFDYaPmiRUPRDiME.mp3
3.41M
🏴 #وفات_حضرت_خدیجه(س)
♨️جان محمد (ص)
👌 #پادکست بسیار شنیدنی
🎤حجت الاسلام #حسینی_قمی
📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید.
🔴
❁❁
🍂 #اشڪ_غمٺ بہ ساحل پلڪ ترم نشسٺ
💔سنگ فراق شیشہے قلب مرا شڪسٺ
🍂امن یجیب خواندن من بےنتیجہ ماند
💔 #زهرا_یتیم گشٺ و پدر بےخدیجہ ماند
#وفات_حضرت_خدیجه(س)🥀
#تسلیت_باد. 🏴🥀