#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
🎥دو رکن اساسی برای ولایت پذیری و ولایت مداری #استاد_کلباسی #گامی_به_سوی_ظهور 🔶🔹🔶
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
7.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅ چرا آقامون امام زمان(عج) هفته ای دوبار نامه اعمال مارو نگاه میکنه??
🎙 استاد پناهیان
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج✨
☑️متن شبهه و سوال👇👇👇👇👇
آیا هنگام شنیدن نام قائم، واجب است قیام کنیم و علت این امر چیست؟ و علت اینکه هنگام شنیدن نام امام دست بر سر می گذاریم چیست؟
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
✅متن پاسخ به شبهه👇👇👇👇👇
🔸قبلا راجع به این زمینه صحبت کردیم، استاد خدامراد سلیمیان از اساتید مرکز تخصصی مهدویت اصلا راجع به این مقاله ای نوشتند که این آقایان استناد می کنند امام رضا (ع) که اسم قائم را شنید بلند شد.. اما سند اصلی این روایت را شما بروید نگاه بکنید کتاب کمال الدین شیخ صدوق هست، جلد دوم، باب احادیث امام رضا،
👈🏻در آنجا اصل روایت این است که دعبل شعری راجع به امام زمان می خواند، امام رضا (ع) گریه می کند «ثُمَّ رَفَعَ رَأسه» سپس سرش را امام بلند می کند، یعنی سر امام پایین است سرش را بلند می کند. اصلا شعر هم قائم نوشته نیست اسم امام زمان (عج) است (متنش را حفظ بودم یادم رفت، کسی که خواهد آمد و ظهور می کند و بدی ها را از بین می برد و خلاصه از این چیزها) امام رضا (ع) گریه می کند و سپس سرش را بالا می کند و با دعبل حرف می زند.
❌هیچ جا لفظ قائم و اینکه امام بلند بشود و دست روی سر بگذارد اصلا در اصل روایت نیست! به مرور زمان یک عده روایت را بد ترجمه کردند و این ترجمه بد در جامعه ما آمد و الا هیچ جا نوشته نیست شما اسم قائم را شنیدید بلند بشوید. یک چیز عرفی است واجب شرعی هم نیست.
#پرسش_پاسخ
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
👤پاسخ دهنده: #استاد_احسان_عبادی
(👆جزو اساتید مهدویت ، پژوهشگر تاریخ و محقق)
ایستادن و شنیدن قائم.pdf
256K
تحلیل روایی "ایستادن هنگام شنیدن #لقب_قائم (عج)"
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
هنر آن است ڪه بمیرے پیش از آنڪه بمیرانندت و مبدا و منشا حیات آنانند ڪه چنین مردهاند...
.......:
@zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
شهرنشینی و قید و بندها مدتی است که به خاطر شرایط زندگی مجبور شده ای از گردان تسویه حساب بگیری و در
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.......:
فرصت به دست میآید. یک بار دیگر فرار از دنیا. رفتن به سرزمین موعود. رهایی از قیدهای دنیوی. فرصتی برای همنشینی با خوبان امت مصطفی (ص) فرصتی برای حضور در دانشگاه جبهه. این دفعه بهتر قدر میدانی. چون مدتی در امواج بلا گرفتار اوهام پوچ و بی محتوی شده بودی. شیطان باز هم میآید. وسوسه میکند. دست بردار نیست. تو را احساساتی میخواند. تو را از زندگی جا مانده مینامد. مسخره ات میکند. ولی تو باید مانند گذشته محکم باشی. حتی این دفعه قوی تر. از تکه تکه شدن و شهادت نترسی. از اسارت هم نترسی. مجروح شدن هم عالمی دارد. تو هم که قبلا زخم برداشته ای.
برگه ی اعزام مجدد از پایگاه میگیری و راه میافتی. این دفعه تنها و بدون آن هیاهوی اعزام دسته جمعی. خیلی ساده خود را به منطقه میرسانی. گردانی منتظر تو است. به گرمی استقبال میکنند. نیروهای جدید
تو را نمی شناسند، ولی به تو خوش آمد میگویند. قدیمیها پیرامونت جمع میشوند و گفتگو میکنند. تو از یک عملیات جا مانده ای. آن هم عملیات بزرگ. در شهر هم که بودی با صدای مارش عملیات گریه کردی. اما حالا باید آماری از شهیدان گردان را تحمل کنی. چند تن از دوستان خوب تو شهید شده اند. باز هم معاون گردان و مسئول گروهان سه. ناراحت و غمگین اولین غروب جبهه را درک میکنی و در آخرین ساعتهای روز چشم به افق میدوزی. برای خود زمزمه میکنی و قطرههای اشک را روی پیراهن بسیجی ات میچکانی.
[صفحه ۱۷۵]
الحمدلله، دوباره جبهه، باز هم گردان و بچههای مخلص بسیجی. واقعا سجده ی شکر میخواهد. خیلی زود جای تو مشخص میشود. معاون گروهان دو. همراه با یکی از نیروهای قدیمی و با حال. کار شروع میشود و از فردا در صبحگاه حاضر میشوی. میدوی. نرمش میکنی. راهپیمایی میروی. و خیلی زود. گردان را تا اردوگاه همراهی میکنی.
احساس خوبی داری. فکر میکنی جای خود را پیدا کرده ای. گویی در این مدت که در جبهه نبودی، سرگردان بوده ای. یک نماز جماعت اینجا به صد نماز در شهر میارزد. میدانی چه کسی هستی و چه میخواهی بکنی. هدف مشخص است و برای هر روز برنامه داری. در موقع مناسب هم روزنامه یا کتاب مطالعه میکنی. به دیگران احترام میگذاری و دیگران برای تو احترام قائل اند. همه به یکدیگر سلام میکنند و هیچ کینه ای عمیق نیست و بیش از چند ساعت به طول نمی انجامد. اختلاف نظر و سلیقه هست ولی خودخواهی و تعصب وجود ندارد. حرف منطقی خریدار دارد و همه تابع فرمانده اند.
تمام واحدهای لشکر در حال
آماده شدن هستند. انبار مهمات تکمیل و امکانات تدارکاتی مهیاست. بوی عملیات میآید. متأسفانه سطور اول نامهها را احتمال عملیات تشکیل میدهد. نیروهایی که به طور کامل توجیه نیستند از روی ناآگاهی اقدام به نوشتن مطالبی میکنند که درج آنها صحیح نیست. تذکرات لازم در جمع گروهان و گردان داده میشود و بچهها ملزم به رعایت اصول حفاظتی میشوند. مدتی است که نیروهای اطلاعات و عملیات از اردوگاه خارج و به منطقه عملیاتی که نامشخص است رفته اند. چند روزی است که فرماندهان گردان برای توجیه به منطقه میروند و مقدمات عملیات فراهم میشود. آموزشها و تمرینها شدت بیشتری یافته و مجبوریم وقت بیشتری را در طی شبانه روز با نیروها کار کنیم.
همه چیز بوی عملیات میدهد. گردانها یکی یکی جاکن شده و میروند. تقریبا هیچ کس نمی داند به کجا میرود. حتی رانندههای کامیون و اتوبوس هم
[صفحه ۱۷۶]
به خوبی توجیه شده اند. میروند و بر میگردند. در مقابل سؤالهای مکرر که در مورد محل و مکان نیروها است، پاسخهای مناسب داده میشود. نیمی از واحدها و گردانها رفته اند. اردوگاه خلوت شده. بعضی از بچههای گردان بهانه میگیرند.
- حتما ما باید برویم پدافند و برای عملیات انتخاب نشده ایم.
- خسته شدیم، خدا کنه زود تبریم منطقه و از دست رزم شبانه و راهپیماییها راحت بشیم.
امروز فرمانده گردان، مسئول سه گروهان و معاونانش را جمع کرد و چگونگی عملیات را به طور کلی و بدون ذکر زمان و یا محل آن توضیح داد. لحن مسئول گروهان خیلی سنگین است. از سیاق کلام میفهمد که هر چه میشنوی، حق نداری در جای دیگر مطرح کنی. حاجی، به نتیجه ی این عملیات خیلی
امیدوار است و چند بار تکرار میکند که با یاری فاطمه زهرا (س)، ضربه اساسی دیگری به عراق خواهیم زد. این دفعه نیز حاجی تمام سخنان خود را با استعانت از خداوند تبارک و تعالی و یاری امیرمؤمنان ادامه میدهد. او همه چیز را از خدا میخواهد و شکست و پیروزی ظاهری را در ید قدرت خداوند میداند. بچهها را دعوت به خلوص و جلب رضای خدا میکند و در پایان، سخنانش را با چند دعا تمام میکند.
دفاع مقدس
سینای شلمچه
https://eitaa.com/zandahlm1357