eitaa logo
🔥 چالش روز 😝
5.2هزار دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
1.6هزار ویدیو
2 فایل
داستان زندگی آدمها👥 تلخ و شیرین زندگی🥀 شما فرستاده ایید⁦👨‍👩‍👧‍👦⁩📚⁦🗞️⁩ دنبال کسب تجربه و حال خوبیم😇🤗 ادمین گرامی کپی حرام و پیگرد جدی دارد❌❌⁦📛♨️⁩ آیدی جهت تبلیغات👇 https://eitaa.com/joinchat/3252617641C05577e8589
مشاهده در ایتا
دانلود
💖🌸 زنگ زدم گوشی خواهرم،بچه خواهرم گوشی روبرداشت. گفتم: سلام، بگو مامانت صحبت کنه. گفت: نمیشه، داله گلیه می تونه : گفتم: بابات کجاست؟ گفت: دم دله، داله با آقا پلیسه صحبت می تونه. گفتم: داداش حامد کو؟ گفت: اونم لفته بیمالستانالو بگلده. درحالی که داشتم از شدت نگرانی سکته می کردم، بلندگفتم: مگه چی شده؟ گفت: من گم شدم. گفتم: مگه الان کجایی؟🧐 گفت: زیل تخت دالم با گوشی مامان باژی میکنم ...تف تو رووحت بچه...😐 😂😂😂😂 ‌ آیدی ارسال تجربه ، سوتی و دردودل🌹👇🏼🙏 @Admintbb1 ♡••࿐@Zane_basiasatt •┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈• ‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌
💖🌸 سلام خانم هستم من سه ساله که ازدواج کردم ٬ منو همسرم رابطه عاطفی مون خیلی خوبه ٬ همسرم خیلی مهربونه و بهم محبت میکنه ولی متاسفانه از نظر مالی یه کم خساست داره و این منو خیلی اذیت میکنه😔 مجرد که بودم همیشه هرچی که میخواستم فراهم بود ٬ همیشه بابام بیشتر از احتیاجم بهم پول میداد هیچوقت معنی بی پولی و نداری رو درک نکردم ٬هروقت میخواستم چیزی بخرم گرون و با کیفیت میخریدم و راحت پول خرج میکردم اما از وقتی که ازدواج کردم همه چی برعکسه ٬ اصلا پول تو جیبی ندارم😔 خرید که از این عید به اون عید اونم با هزارتا استرس که پول نداریم ارزون بخر ٬ هیچوقت پول خونه نمیذاره نه بعنوان خرج خونه نه پول تو جیبی حتی هزار تومن😭😭 ما تو شهری زندگی میکنیم که از خانواده ها و فامیلمون دوریم ٬خیلی تنهایی اذیتم میکنه چون هیچی پول ندارم اعتماد بنفس ندارم حتی تا سرکوچه برم حال و هوام عوض شه بخاطر همین اصلا از خونه هم بیرون نمیام هرچی بهش میگم خونه نباید بی پول باشه مخصوصا ما که اینجا غریبیم اصلا شاید من حالم بد شد هیچکسم نیست که به دادم برسه میگه تو اتفاقی برات افتاد زنگ بزن خودم میام٬ بهش میگم تا کی بمونم تو از سرکار بیای؟ حداقل نباید پول یه آژانس داشته باشم برم درمانگاه تا تو برسی اگه یه وقت جایی بخوام برم هزار تومن کرایه ماشینش بشه همون هزار تومنو بهم میده. چند ماه من باید روضه بخونم که یه مقدار خیلی کم بهم پول بده بعد به هزار تا ترفند اون پولو ازم میگیره! مثلا میریم مغازه هرچی بخره من باید حساب کنم ،بنزین میزنه من باید پول بدم کلا تو همون روز اول اون پولو ازم میگیره٬ هروقتم که پول نداره هی قیافه ناراحت میگیره که پول ندارم وقتی هم که داره اصلا رو نمیکنه کلا تو این مورد صداقت نداره، هنوزم بعضی وقتا توقع داره چیزایی که احتیاج دارم از خانوادم بگیرم هنوز بعد از سه سال بی پولی برام عادی نشده و عذابم میده ٬ تنها توجیهش هم اینه که پول نداریم ینی واسه جیب خودش داریم واسه من نداریم من که از این اخلاقش هزارتا فکر به سرم میزنه فکر میکنم به من بی اعتماده فکر میکنه من واسه پولش کیسه دوختم و خیلی فکرای بد دیگه... بخدا ولخرجم نیستم که اینطوری میکنه من هیچ خرجی ندارم هیچ سهمی تو این زندگی ندارم گاهی فکر میکنم تقصیر خودمه از اول نامزدیمون هی گفت ندارم منم بیش از حد تعادل مراعات کردم و هیچ خرجی براش نداشتم دید خوب چیزیه عادت کرد من که دیگه خیلی وقته اصلا هیچی به روش نمیارم همسرم تو این کانال هست و پیامم رو میخونه میخوام بهش بگم عزیزم نمیدونم راجع به من چی فکر میکنی ولی اینو بدون من نیاز دارم که حمایت بشم ٬اگه دلیل خاصی داری اینجا بگو دیگرانم استفاده کنن... آیدی ارسال تجربه ، سوتی و دردودل🌹👇🏼🙏 @Admintbb1 ♡••࿐@Zane_basiasatt •┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈• ‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌
☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃 سلاممم چ چالش قشنگی مرسی از چالشاتون من اولین باری ک رفتم بعد عقد همون نیم ساعت بعد عقد بود رفتیم من شوهرم قبلش باهم دوست بودیم مدت کمی رفتم خونشون با داییم اینا خالم اینا خانوادم بعد میوه آوردن شوهرم برام میوه پوست کند گفت بیا بشین پیشم نشستم باهم میوه خوردیم همه انگشت ب دهن بودن براصمیمیتمون😁😂😁😂😁😂 منی ک. مث یخ بودم چنان راحت بودم نگاه داییم ک پر از تعجب سوال بود هنوز بعد 4 سال جلو چشممم😁😂😁 و آقامون ک. اومدن شب اول عید بود خالم اینام بودن شوهرم یکم معذب بود فرداش ک باز اومد ناهار خیلی راحت جوراباش درآورد جلو بابام دارزکشید شوهرم ک. همه. میگفتن خجالتی راحت بود خونه بابام بلند شد کمک. مامانم سالاد درست کرد سفره جمع. جور کرد بابام گفت پسر جان بشین خودت خسته نکن من. از این کارا نکردم مامانت ننداز بجونم😂😁😂😁 شاد پیروز باشید 💐💐 برای منم. دعا کنید دلشکسته💔 آیدی ارسال تجربه ، سوتی و دردودل🌹👇🏼🙏 @Admintbb1 ♡••࿐@Zane_basiasatt •┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈• ‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌
☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃 سلام خدمت همگی عقد ما تو خونه برادر شوهرم برگزار شود با کلی مهمون همون شب هم شام دادن و به من پاگشا دادن آخر شب نامزدم من رو رسوند خونمون فردا صبح زود دیدم برادر شوهرم زنگ میزنه جواب دادم گفت بیام دنبالت بیا کمک زن من خونه مون رو تمیز کنید کار ها مونده 😕😐 منم الکی بهانه آوردم و نرفتم 😁 چند روز بعد مراسم عقد مادر شوهرم اومد دنبالم و منو برد خونشون چون نامزدم راننده ماشین سنگین خونه نبودولی من کلی خجالت میکشیدم یک شب موندم و فرداش برگشتم خونمون اما نامزدم رو تا مهمون نکردیم نیومد 😐اما بعد مهمونی مدام بهم سر می‌زد و میودم خونمون معصومه هستم از همدان آیدی ارسال تجربه ، سوتی و دردودل🌹👇🏼🙏 @Admintbb1 ♡••࿐@Zane_basiasatt •┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈• ‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌
💖🌸 دختر عموم یک گروه خانوادگی زده بود که من، مامانم، زنعمو هام و... توش عضو بودیم 🥰بعد این دختر عموی ما بابام، عموهام و... هم عضو کرد 😶( اخه چرا مرد هارا عضو میکنی بزار گروه زنونه باشه 🤨) خلاصه یک رو خانواده داشتن تو گروه چت میکردن مامانم پیام داد و گفت من از این استیکر🤯 خیلی بدم میاد بعد این دختر  عموی من هی از این استیکر که مامانم بدش میاد میفرسته تو گروه. مامانمم بهش میگه دخترم میخوای لج من رو در بیاری میام پدرتو در میارم😐 حالا این مامان من یادش نبود پدر دختر عموم تو گروه عضوه😶 بعد عموم پیام مامانمو میبینه تازه مامانم با ویس هم گفته بود خلاصه عموم اصلا به روی خودش نمیاره و یک جوری رفتار میکنه که انگار اصلا ویس مامانمو گوش نداده شب عموم زنگ میزنه که میخوان با مامان بزرگ و بابا بزرگم بیان خونه ما  مامان منم برنج و مرغ براشون درست کرد موقع سفره پهن کردن دخترعموم میاد کمک که یک دفعه یکی از مرغ ها از توی سینی افتاد عموم هم به دختر عموم گفت : مواظب باش وگرنه زن عموت پدرت رو در میاره😅😖 مامانم داشت برنج میکشید توی دیس که اونجوری شد🤯😬😳 زن عموم هم برای اینکه مامانم خیلی خجالت نکشه گفت : زری جون اشکال نداره حالا تو بیا پدر مهدی( عموم )را دربیار حالا پدر مهدی هم نشسته بود و اینجوری بود😳 زن عموم هم یک سوتی داد😅 قیافه من و دختر عموم😂😂😂 قیافه مامانم 🤯😱 قیافه زن عموم😅😧 قیافه عموم😌😂 قیافه بابام 😂🤣 البته اینو بگم که ما با عموم اینا خیلی راحت و جوریم و اینا حرفا که بهم میزنیم اصلا بهمون بر نمیخوره و برعکس کلی باهم میخندیم ❤🤣 آیدی ارسال تجربه ، سوتی و دردودل🌹👇🏼🙏 @Admintbb1 ♡••࿐@Zane_basiasatt •┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈• ‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌
💖🌸 با عرض سلام .خانم هستم و 5 ساله کارمندم . همسرم با پافشاری های خودم یه کار دولتی و با زمان کاری مناسب برام پیدا کردن. چون خودم کارمند هستم رضایت از کمک خرج بودن و استقلال نسبی داشتن دارم. از مزایای شاغل بودن همکاری و درک متقابل در مورد بیحوصلگی و اقتصادی بودن و کمک در مسائل خونه مفید بودن و اجتماعی بودن رو میتونم بگم. و از معایبش که خیلی حس کردم این موارد هستن: که مثلا تن صدای من خیلی نازک و با عشوه بود برای همسرم ولی 👈از وقتی تو محیط مردونه شاغل شدم به قول همسرم تن صدام کلفت تر شده و خیلی جدی حرف میزنم😞 این برام خیلی ناراحت کننده است ولی ناخودآگاهانه بعضی اصول زنانه ای که از قبل داشتم داره فراموش میشه.... زن شاغل از مهمترین جزء وجووش یعنی زنانگیش مایه میذاره... تا میرسم خونه مشغول کااااارهای خونه میشم به فرزندم میرسم به همسرم میرسم تا چیزی از وظایفم کم نذارم و این موارد در طولانی مدت باعث فرسودگی یه خانم شاغل میشه چون همسر من با جزئیات حقوق من کاری ندارن و تا الان از من فیش حقوقی ام رو هم نخواستن ، همیشه یه کم از حقوقم رو به صورت کمک مالی به خانواده خودمم اختصاص میدم چون به عقیده خودم قسمتی از وظیفه ام هست که کمک خرجشون بشم و از خرجی دادن همسرم به خانواده خودش هم راضی هستم. آیدی ارسال تجربه ، سوتی و دردودل🌹👇🏼🙏 @Admintbb1 ♡••࿐@Zane_basiasatt •┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈• ‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌
☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃 سلام وقت بخیر سلام به همه و همچنین ادمین عزیز♥️ بعد از عقد اول مامانم اینا مهمونی گرفتن که خیلی خوب بود خواهر شوهرام نمیزاشتن من کار کنم ، میگفتن تازه عروسی برو بشین پیش شوهرت🤪♥️ بعد که خونه مادرشوهر دعوت شدیم فقط توی انداختن و جمع کردن سفره کمکشون کردم که اونم نمیزاشتن😌 خانوادش خیلی دوستم داشتن و دارن و تا اونجایی که تونستن کاری میکردن که بهم خوش بگذره😍♥️ آیدی ارسال تجربه ، سوتی و دردودل🌹👇🏼🙏 @Admintbb1 ♡••࿐@Zane_basiasatt •┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈• ‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌
☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃 سلام سلام خوب اولین باره میخوام جواب چالش بفرستم 🙂🙂 من سال ۹۴تو محضر صیغه خوندن و محرم شدیم چون کلا ۱۰سالم بود و عقد نمیشدم😁 غروب رفته بودیم برا محضر وقتی اومدیم مامانم تدارکات دیده بود و خانواده شوهرم اومدن خونمون (اینم بگم شوهرم پسر عمومه) شام خوردیم و همه رفتن خونشون ما رسم داریم بعد عقد داماد خونه عروس می مونه ولی چون من کوچیک بودم بابام اجازه نداد تا ۶ماه بعد ۶ماه یه مراسم قندشکنی کوچیک گرفتیم اونشب خونه ما موند☺️ من خیلی استرس داشتم خیلی چون هیچی نمیدونستم خداروشکر شوهرمم می دونست ترسیدم هیچی نگفت و خوابیدم😂 راستی برای اولین بارم رفتیم خونشون پاگشا هیچی بهم ندادن😒 دوران نامزدی خیلی بهم سخت گذشت اصلا دوس نداشتم شوهرم بیاد خونمون ازش بدم میومد😔😔 همش دعا میکردم ک نیاد خونمون شوهرم باهام کاری نداشتا ولی من بچه بودم فقط میخواستم بیرون بازی کنم چون شوهرم میومد منم مجبور بودم بیا خونه پیشش بخاطر همین اصلا دوس نداشتم بیاد😂 شوهرم خیلی صبور بود خیلی الانم خیلی صبور پای بچگی هام مسخره بازی هام..........وایستاد بعد ۲سال ونیم عروسی گرفتیم رفتیم خونه خودمون الان هم از اون موقع ۸سال میگذره و خداروشکر خیلی بهش وابسته شوم جوری ک نمیتونم یه روز دوری شو تحمل کنم 😍😍😍 الانم یه دختر ناز ۱ساله دارم 🤗🤗🤗 منم باشم Zاز پاریس کوچولو🌺 آیدی ارسال تجربه ، سوتی و دردودل🌹👇🏼🙏 @Admintbb1 ♡••࿐@Zane_basiasatt •┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈• ‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌
☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃 سلام بعد از اینکه عقد کردیم همه مهمونا آمدن خونه ما و ی مراسم کوچیک گرفتیم منو شوهرم قبل ازدواج با هم ی سالی نامزد بودیم داشت مراسم که تمام شد آماده شدن میخواستن برن مادر شوهرم آمد گفت از پدرت اجازه گرفتیم تو با خودمون ببریم همون جوری ک خوشگم زده بود نگاه شوهرم کردم دیدم از بس ذوق کرده انگاری دولت یارانش ریخته حساب بدون اینکه لباس راحتی چیزی بردارم منو بردن رفتیم خونشون مادر شوهرم گفت بیا لباساتو عوض کن منم دنبالش رفتم تو اتاق و با کلی خجالت لباسمو عوض کردم مادر شوهرم دوتا جا تو اتاق پهن کرد ستا رخت خوابم برد اون یکی اوتاق ی نفس عمیق کشیدم گفتم خوبه خودش پیشم میخوابه مردا اون یکی اتاق توی همین فکر بودم ک دیدم شوهرم رفته تو رخت خواب می گفت آمدی بخوابی برق خواموش کن می خواستم فرار کنم ولی هیچ راه فراری نبود بهترین روزای زندگی همون روزای عقد و نامزدیه اینم بگم از قلم نیفته بخاطر لجی ک مادر شوهرم باهام داشت ی شلوار گل گلی و ی دامن بنفش ی روسری آبی و ی بلیز قهوه‌ای بهم داد پوشیدم شده بودم مترسک سر جالیز آیدی ارسال تجربه ، سوتی و دردودل🌹👇🏼🙏 @Admintbb1 ♡••࿐@Zane_basiasatt •┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈• ‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌
☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃 سلام خسته نباشید در رابطه با چالش اولین باری که رفتم خونه مادرشوهر از خجالت با کسی زیاد حرف نمیزدم شوهرمم هم با خانوادش گرم گرفته بود و به من توجه نمیکرد😒😥 و موقع شام مارو پیش هم دیگه نشوندن و توی یه بشقاب شام خوردیم از خجالت زیاد غذا نخوردم 😅 بعد از شام هم چون عروس بودم نزاشتن دست به چیزی بزنم خودشون جمع کردن و ظرفارو شستن🤗 آیدی ارسال تجربه ، سوتی و دردودل🌹👇🏼🙏 @Admintbb1 ♡••࿐@Zane_basiasatt •┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈• ‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌
💖🌸 خانم چیزی که خییییلی منو عصبانی میکنه اینه که شوهرم تمام مسائل و برنامه ها و اتفاقات و حرفها و تصمیمات و رفت و آمدهای زندگی ما را میره واسه مادرش تعریف میکنه، منظوری هم نداره ها همینجوری تو حرفهای عادیش اینا را میگه ولی من خیلی ناراحت میشم از این بابت من دست مادرش را هم میبوسما ولی تجربه کردم که هرچی تراز زندگیمون بسته تر باشه به نفعمونه مثلا خیلی وقت ها یه حرف ساده که شوهرم از زندگیمون بیرون برده تبدیل شده به یه جنجال و دلخوری بزرگ... یه مثال سادش اینکه تو دوران بارداریم شوهرم همینجوری تو حرفاش به مادرش گفته بود که من گاهی سوره ی یوسف را میخونم که رو زیبایی بچمون تاثیر بذاره! بعد که بچمون به دنیا اومد یه بار خاله ی شوهرم اومده بود دیدنمون به شوخی بهم گفت با اینکه خیلی سعی کردی بچت خوشگل بشه ولی عجب دماغی داره ها....!!!!!!!!😳😁 خییییلی ناراحت شدم بله این موضوع ساده از زندگی ما درز پیدا کرده بود و دهن به دهن گشته بود و... چرا شوهرم منو درک نمیکنه که دوست ندارم درمورد من حرف بزنه با اونا؟؟؟ اصلا کاری کرده که هروقت تنها میره پیششون همش استرس دارم... عزیزان حریم خصوصی زندگیتون را برای کسی باز نکنید حتی مادراتون؛چه خانم و چه آقا آیدی ارسال تجربه ، سوتی و دردودل🌹👇🏼🙏 @Admintbb1 ♡••࿐@Zane_basiasatt •┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈• ‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌
💖🌸 خانم یکی از اشتباهات همین چند وقت اخیر من این بود که حریم زندگیمو خیلی باز کرده بودم و همه مسائل خصوصیمو واسه خانواده شوهرم تعریف میکردم،مثلا تو دوران بارداری یه سری مشکلات برام به وجود اومد هی میرفتم به اونا میگفتم که آره وضعیتم خطرناکه و از این حرفها... چند وقت بعد فهمیدم که اونها بین خودشون جلسات بحث و مذاکره تشکیل داده بودن در مورد من و به این نتیجه رسیده بودن که من اصلا مراقب خودم نبودم و رعایت نمیکردم که تو بارداری واسم مشکل به وجود اومد و این که من چقدر بی فکر و چقدر بچه و چقدر ندونم کارم... درصورتی که از دکترم هم پرسیدم و بهم گفت که مشکلت ربطی به رعایت کردن و نکردن نداره،بلکه یه دلیل ژنتیکی داره،و اینجور مشکلات هم جدیدا بین خانومای باردار خیلی شایعه... الآن هم خوب شدم خداراشکر،ولی اگر به گذشته برمیگشتم هیچوقت همه چیز را برای اونها تعریف نمیکردم،الآن وقتی حالمو میپرسن با یه لبخند ملیح میگم"ممنون خوبم خداراشکر"، همین، دیگه انقدر توضیح نمیدم که بعد اونها اگر قضاوتی درموردم کردن ناراحت بشم خانوما و آقایون؛تراز زندگیتونو ببندید آیدی ارسال تجربه ، سوتی و دردودل🌹👇🏼🙏 @Admintbb1 ♡••࿐@Zane_basiasatt •┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈• ‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌
☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃 سلام به همگی..ممنون از کانال خوبتون..من بهارم ۱۹ سالمه..وقتی ۱۲ سالم بود به اجبار خانواده ازدواج کردم با یه آقای ۲۸ ساله..بعد مدتی فهمیدم اعتیاد دارن هم خودشون هم خانواده اشون..توی شهر کوچیکی زندگی می‌کنیم.. چندبار سر این قضیه دعوا کردیم. .من چندبار قهر کردم و خونه پدرم رفتم ولی دوباره به اجبار خیلی زیاد دوتا خانواده برگشتم ..ک ای کاش برنمیگشتم..یه خواهرشوهر دوسال از خودم بزرگتر داشتم ک یواشکی اعتیاد داشت من و هم کشید سمت خودش ...منم بچه و کم سن و سال درگیر اعتیاد شدم..بعد مدتی شوهرم فهمید ابرومو جلوی خانواده و داداشام برد یه مشکل قدیمی هم داشتن خانواده ها باهم و یجورایی فامیل حساب می‌شدیم..برای همون کینه قدیمی مادرشوهرم دوسال منو تو تک اتاقش زندانی کرد وقتی شوهرم میرفت بیرون از اتاق درو قفل میکرد..من دوسال کامل مامانمو ندیدم..گوشیمو هم ازم گرفت..من دیگه نمیتونستم تحمل کنم با سختی گوشیشو برداشتم زنگ زدم به پدرم با گریه و براش گفتم باهام چیکار کردن..اونم چندروز با پلیس میومد اینا دهن منو میبستن ک صدات دربیاد یه بلایی سرت میاریم..درو باز نمیکردن...ولی روز سوم ک پدرم با پلیس اومد هرجوری ک شده بود رفتم و..الان پنج ساله ک خونه پدرمم.. درخواست مهریه دادم حکم جلبشو داشتم فرار کرد تا چندسال حتی یارانه ام دست اون عوضی بود..ولی دیگه خسته شده بودم رفتم همه چی و بخشیدم حق طلاق و فقط بگیرم . هنوزم یه محضر مونده ک فقط برم برای طلاق..ولی از وقتی پامو گذاشتم خونه پدرم و داداشا فهمیدن معتادم بدترین کارو با من کردن‌‌‌..من و بزور انداختن کمپ..خیلی روزای سختی بود‌‌..داداش کوچیکه ۲۶ سالشه خیلی منو اذیت کرده و میکنه ..چون توی شهر کوچیکی هستیم میگه آبروی مارو بردی میکشتنت هم نباید طلاق میگرفتی..خیلی منو اذیت میکنه..تا در حیاط نمیذاشتن برم ..به همه چی گیر میدادن. از همه بدتر داداشام خودشون معتادن ..همه اینارو با گریه دارم مینویسم..پدرم شیشه و چیزای دیگه قاطی میکشه ..هم منو خیلی کتک میزنه در حد مرگ با شلاق ..هم مادرمو..الان مادرم پاهاش شکسته ولی بازم بهش میزنه..توهم میزنه نمیدونه چیکار میکنه..من و لخت بدون شلوار دنبالم کرد انداخت تو کوچه ..ابرومون رفت ..چندشب پیش ک ب برادرم ک به خونه ام تشته اس گفتم بابا اینکارو میکنه..گفت حقته از این بدتر سرت بیاد توباید بمیری ..یکاری باهات میکنم هروز آرزوی مرگ کنی ..خودشم معتاده ..چندماه پیش مست کرده بود وقتی میگم در حد مرگ یعنی بقران داشتم میمردم..داشت منو میکشت..منم ازش شکایت کردم دلم سوخت رضایت دادم ..ولی بدتر شد..من فروشنده جایی هستم با اینکه پدرم جانبازه و حقوق میگیره ولی هیچی به من و مادرم نمیده ...کل حقوقش و خرج موادش میکنه با کتک پولی ک.کار کردم و ازم میگیره..میگه اگه پول ندی نمیزارم بری سرکار..من چندبار خودکشی کردم ولی انگار خدا هم با من لج کرده میخواد زجربکشم.. ۶ ماهه با آقایی اشناشدم..ک با مادرم هم صحبت کرده بودن ..باهم ارتباط داشتیم ولی الان سرد شدن نسبت ب من .من دختر خیلی خوشگلی ام از خودم تعریف نمیکنم من اصلا اعتماد به نفس ندارم خیلیا دنبالم هستن..خیلیا برا خواستگاری هم اومدن .ولی من آنقدر مشکل روحی و روانی گرفتم افسرده شدم..خیلی زود عصبی میشم همه چی و بهم میریزم ..و اینکه خیلی وقته ک قرص میخورم ارومم میکنه.اگه نخورم یه بلایی سر خودم میارم.‌.و الان یه پسری چندوقته منو داره اذیت میکنه از سرکار ک برمیگردم هی دنبالمه..پیام داده بود بهم ک یا با من دوست میشی و میای پیشم یا یه کاری باهات میکنم یه بلایی. سرت میارم ک پاتو از خونه بیرون نزاری..پسره خیلی پولداره کلا خیلی خوانواده کله گنده ای هستن و خیلی کارا ازشون برمیاد..خیلی زور میگه به من..خیلی منو تهدید میکنه.باید بیای پیشم..دیگه دارم دیوونه میشم..تورو خدا بگین چیکارکنم با این پسر..؟؟ آیدی ارسال تجربه ، سوتی و دردودل🌹👇🏼🙏 @Admintbb1 ♡••࿐@Zane_basiasatt •┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈• ‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌
☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃 من یک ماه و نیمه که عقد کردم. خانواده همسرم یه شهر دیگه زندگی می‌کنن و دو-سه هفته بعد از عقد ما رو دعوت کردن تا چند روز بریم خونه‌شون. اعتراف می‌کنم که تحت تاثیر جو جامعه در مورد مادر شوهر و خانواده شوهر در موردشون گارد داشتم و قضاوتشون می‌کردم و همه‌ش فکر می‌کردم می‌خوان بدجنس بازی دربیارن و بهم تیکه بندازن و کلی غصه می‌خوردم که چطور کنار بیام با رفتارای احتمالیشون! برای همین وقتی قرار بود بریم خونه‌شون کلی استرس داشتم و ناراحت بودم که چجوری اون چند روز رو تحمل کنم و هی نقشه می‌کشیدم که هر چه زودتر برگردیم و نهایتا بیشتر از یکی- دو روز نمونیم. بالاخره وقت سفر رسید و ما از تهران راه افتادیم و رفتیم به شهر خانواده همسر. کار مثبتی که من این بین کردم این بود که سعی کردم قضاوتهام روی رفتارم تاثیری نذاره و باهاشون بسیار بسیار محترمانه و در عین حفظ احترام صمیمانه رفتار کردم. با اینکه تازه عروس بودم و اولین بار بود می‌رفتم خونه‌شون و قطعا کسی به این دلایل از من توقع کمک نداشت گاهی توی کارهای ساده مثل چیدن یا جمع کردن میز غذا کمک می‌کردم، یه بار هم با کمک همسرم ظرفها رو شستیم. اتاقمون رو هم خودمون جمع و جور می‌کردیم و به بهانه مهمون بودن کارهامون رو ننداختیم گردن بقیه. اونجا دیدم که قضاوتهام چقدر غلط بوده و از خودم شرمنده شدم. خانواده همسرم و خصوصا مادرش ماه بودن و با من مث یه ملکه رفتار کردن. کوچکترین برخورد یا تیکه یا رفتاری که معمولا بهش می‌گن مادرشوهر بازی!!! ازشون ندیدم. فقط مهربونی بود و بگو بخند و احترام و تشکر برای کارهای کوچیکی که کردم. و اینقدر بهمون خوش گذشت که یکی-دو روزی که براش نقشه کشیده بودم شد یه هفته!! الان خدا رو شکر می‌کنم که پیشاپیش رفتار نامناسبی نکردم، قیافه نگرفتم و سعی کردم حسن نیتم رو با رفتارم نشون بدم و به ضرب المثل معروف " گربه رو باید دم حجله کشت" عمل نکردم!!! می‌‎خوام بگم بعضی از افکار و راهکارها مال گذشته‌هاست و تاریخ مصرفش گذشته. خانوما و آقایون عزیز بیاییم پیشاپیش قضاوت نکنیم و همیشه اصل رو بر حسن نیت بذاریم و سعی کنیم با خانواده همسرمون بهترین رفتار رو داشته باشیم. اونا مگه چیزی غیر از احترام می‌خوان؟ وقتی ببینن بچه‌شون راضیه و حالش کنار همسرش خوبه و احترام خودشون هم حفظ می‌شه چرا بخوان اذیت کنن؟ ما اگر بهترینمون باشیم خانواده همسرمون هم کلی افتخار می‌کنن به عروس یا دامادشون و بهترینشون خواهند بود. آیدی ارسال تجربه ، سوتی و دردودل🌹👇🏼🙏 @Admintbb1 ♡••࿐@Zane_basiasatt •┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈• ‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌
🌸♥️ خیلی ها میگن خانواده ی همسر ،خانواده ی ما نمیشه. اصلا کدوم پدر ومادری تو دنیا تونسته جای پدرومادر شما رو  بگیره که پدرومادرشوهر بتونن؟مسلما هیچکس.🙄 فقط میگیم تصور کنید خانواده ی همسر مثل خانواده ی خودتون هستند که بتونید اگه چیزی گفتن ب دل نگیرید،یا زودتر ببخشید و زودتر فراموش کنید. حالا ی سوال میپرسم شده یکبار فکر کنید که شوهرتون هم دقیقا همین حس شما رو داشته باشه؟ پدر و مادرش اصلا بدترین پدرومادر دنیا،بابا پدرومادرشن،هیچوقت هیچکس نمیتونه جای اونا رو براش پر کنه. همونطور که شما احترام میگیرید، دوستشون دارید اونم همین حس رو داره. چرا توقع دارید تو روی خانوادش بایسته؟چرا توقع دارید بی احترامی کنه؟چرا توقع دارید باهاشون قطع رابطه کنه؟ فقط یکبار  جای خودتون و همسرتون رو عوض کنید. فکر کنید خانواده ی شما اینطورین. دوست دارید همسرتون بگه آره خانواده ی تو مدام میخوان زندگی ما رو بهم بریزن؟ از این به بعد باید باهاشون دعوا کنی،تو منو دوست نداری و گرنه طرف منو میگیری، من دیگه پامم خونه مادرت نمیگذارم توهم حق نداری دیگه بری. اینا دقیقا جملاتی که خانوما میگن... دوست دارید همسرتون چنین حرفایی بزنه؟ توروخدا کمی عاقلانه برخورد کنید و کمی با عاطفه باشید. حالا چ شوهرتون روی خانوادش حساس باشه  چ نباشه چرا باهاش سرموضوعی بحث میکنید ک اون مقصر نیست؟ بعضی ها از زنشون علنا حمایت میکنند. اما نود درصد شوهرها از زن هاشون یا دفاع نمیکنند،یا بطور نامحسوس حرف میزنند. یا میگن خودت باید جوابشونو میدادی منو درگیر این قضیه ها نکن. چون بعضی ها رو خانواده حساسن. بعضی ها میخواند حرمت  از بین نره . بعضی ها حوصله ی بحث و دعوای بیشتری ندارن. بعضی وقت ها اصلا قصیه حاد نیس وچیز مهمی نیس ولی زن از کاه کوه ساخته. بعضی ها شناخت کافی از مادرشون و اینا دارن میدونن بحث و دفاع هم بکنن مادرشون کار خودشو میکنه و حرف خودشو میزنه. و انقدر این بحث ها رو دیدن دیگه عادی شده. ب زنه میگن توروخدا مادر من کوتاه نمیاد تو کوتاه بیا. ب هر طریقی شما از شوهرت نخواه سمت خانوادش برگرده . اینطوری بین دو راهی قرارش میدید. هم بحثتون میشه. هم از چشم شوهرتون می‌افتید. هم شوهرتون جرات پیدا میکنه تو روی خانواده‌ی شما بایسته  یا بی احترامی کنه. خدای ناکرده میاد زمانی که پدر مادر شما ب کمک نیاز دارن اونموقعه ممکنه شوهر تلافی کنه. یا خدای ناکرده یکبار پدرومادر شما واکنش بدی نشون بده اون موقعه واکنش شوهر شما دیدنیه. شاید شوهرتون الان حرفی نزنه اما بالاخره کاسه ی صبر اونم لبریز میشه. پس کاری نکنید که دو روز دیگه از این رفتار خودتون پشیمون بشید. اذیت میشید میرید و می‌آیید . حق نداری برای شوهرت تعیین تکلیف کنی اون آزاده  هرموقعه بخواد بره هر موقعه بخواد بیاد.  خودت رابطه رو کمتر کن اما قطع رابطع نکن. مثلا هفته ای یکبار دو هفته ای یکبار برو. اینکه میگن مثل مهمون برو مثل مهمون بیا را اصلا قبول ندارم . مهمون هم جایی میره تو کارها کمک میکنه .اینکه مادرشوهرتون هست و دیگه جا خود داره. کار کن اما نه زیاد. اما حتما کاری انجام بده. بخدا شوهرتون کیف میکنه وقتی می‌بینه ب مادرش کمک میکنی و کیف میکنه اگه برای کارهای که انجام میدی منت نمیگذاری. دوست داره همونطور که احترام خانوادتو میگیری اینجاهم احترام بگیری. بخدا با احترام گرفتن با سکوت خیلی چیزها بهتر میشه  من زندگی خودم بخدا جهنم بوده اما تک تک این کارها رو انجام دادم و میدم. من نمیتونم ذات و عقاید مادرشوهرم رو تغییر بدم. اما میتونم با محبتم کمی بهترش کنم.و باور کنید که تغییر کرده و من امید دارم که بهتر هم بشه  .در مقابل بقیه رفتارهای آزار دهندش باید بتونم خودمو ب نادیده گرفتن و بیخیالی بزنم . و وقتایی که واقعا کم میارم از خدا کمک میگیرم و ازخودش میخوام بهم صبر بده.😉🙃 من قراره با همسرم زندگی کنم نه مادرش،مادرش بخشی از زندگی منه نه همش و من نمیتونم به هیچ وجه مانع و منکر رابطه مادر و فرزندیش با شوهرم بشم .🤗 تمام زندگی من همسرم هستش و من اونو برای خودم نگه میدارم.♥️ و تمام سعیم رو میکنم از زندگی لذت ببرم. آرامش رو از خودتون و همسرتون و بچه هاتون دریغ نکنید...🌸 موفق باشید♥️ آیدی ارسال تجربه ، سوتی و دردودل🌹👇🏼🙏 @Admintbb1 ♡••࿐@Zane_basiasatt •┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈• ‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌
☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃 سلام😊☺من اولین باره دارم تو چالش شرکت میکنم و همیشه پیام های همرو میخونم مرسی از همگی. من سال ۹۸ عقد کردم ما قبل عقد باهم در حد چن ماه دوست بودیم تو محضر عقد کردیم بعد عقد رفتیم دور دور خیلی حس خوبی بود که بدون دردسر کنار همیم از یاد اوریش درونم پر از هیجان میشه شبش اومدیم خونه مادرشوهرم بچه های خواهرشوهرام تو حیاط منتظر بودن برام کل کشیدن و شعر عروس خوندن و خانواده شوهرمم برام اسفند دود کردن و کلی احترام گذاشتن پاگشای اصلیم فردا شب بود ک کلی مهمون داشتیم ولی اون شب بهم یه ساعت هدیه دادن‌‌.من هنوزم خجالت میکشیدم پیش شوهرم تا یکی دو بار اومدم و یخم اب شد☺ در کل دوران خیلی شیرینیه منم باشم zm😘 آیدی ارسال تجربه ، سوتی و دردودل🌹👇🏼🙏 @Admintbb1 ♡••࿐@Zane_basiasatt •┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈• ‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌
🌸💖 خانم تجربه ای که میخوام بگم درمورد یه عروس و مادرشوهر از نزدیکانمونه، یه بار تو یه مسافرت دسته جمعی بودیم مادرشوهر اون عروس خانوم دیده بود که پسرش داره ظرف میشوره،با طعنه به عروسش گفته بود:خوب از پسرم کار میکشی....(نمیگم کار مادرشوهره درست بود) عروس هم بهش گفته بود: مادر من تو پر قو بزرگ شدم؛انتظار ندارید که واسه پسرتون کلفتی بکنم؟ مادرشوهرش به من میگفت: نخواستم بحثو کش بدم ولی کاش میدونست که اگر اون تو پر قو بزرگ شده پر قو بازم یه کم تهش زبره "ولی من پسرمو تو پنبه بزرگ کردم"... میخواستم به خانوما بگم عروسی که در مقابل حرف های نیش دار مادرشوهرش حاضر جوابی میکنه،فکر نکنه خیلی زرنگه بدونه اونجوری خیلی بیشتر از چشم میفته... احترام خودشو پایین میاره، رابطشونو بدتر میکنه... آیدی ارسال تجربه ، سوتی و دردودل🌹👇🏼🙏 @Admintbb1 ♡••࿐@Zane_basiasatt •┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈• ‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌
☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃 خانواده نامزدم اومدن خاستگاری و بعد یه هفته فکرکردن جواب بله رو دادیم و یه عقد کوچولو گرفتن ک انگشتر چادر و روسری برام اوردن اونشب نامزدم رف خونشون چون خجالت میکشید نیومد ‌ولی بعد تقریبا یه هفته ک پاگشام کردن رفتم برا اولین بار خونشون کاری نکردم فقد اخرا موقع ظرف شستن رفتیم تو حیاط ک ظرف بشورم با خواهرشوهرا ک نامزدم اومد بیرون بعدرف تو اتاق و خواهرشوهرم منو ب زور برد پیش نامزدم😃 یکم صحبت کردیم ک خانواده گفتن بریم دیگه خونه و منم میخاستم برم خونه ک نذاشتن بیام،اخ ک تو دلم عروسی بود 😁😂 همه دورهم بودیم جاریا خواهرشوهرا ک یهو نامزدم از تو حیاط اومد گف بلندشین برین بخابین دیگه یهوهمه زدن زیرخنده منم چقدرخجالت کشیدم از حرفش اخه پدرشوهرومادرشوهر همه بودن😂😂 بعدش ک رفتیم تو اتاق تا صب شیطونی کرد اقا مگه ولم میکرد 🤪🤭 بعدش مادعوتشون کردیم شبم نامزدم وایستادو😝... بعد یه ماه هم عقدی بزرگ گرفتیم و الانم تو عقدم هفته ای دوشب کنارهمیم😍☺️ انشاالله تا یکی دوماه دیگه عروسیمون هس برامون دعا کنید ک بسلامتی بریم سرخونه زندگیمون🙏 قناری❤️ آیدی ارسال تجربه ، سوتی و دردودل🌹👇🏼🙏 @Admintbb1 ♡••࿐@Zane_basiasatt •┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈• ‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌
💖🌸 سلام به دوستان یه دوست دارم که اسمش زهرا هست برا عروسی از شهرستان با ماشین خودشون  میرن تهران   این خانم چهار تا بچه داره که دوتاشون  دوسال ونیمه و چهار سال نیمه بودن اون دوتای دیگه بزرگتر بودن خلاصه عروسی که تموم میشه خدا حافظی میکنن وسوار ماشین خودشون میشن نزدیک شهر خودشون که میرسن (حدود 600 کیلومتر با تهران فاصله دارن) یکی از فامیلها به زهرا جان زنگ میزنه ومیگن رفتید به سلامتی زهرا هم میگه بله دیگه نزدیک هستیم دو سه ساعت دیگه خونه ایم اینم میگه به سلامتی ، چیزی جا نذاشتی خانم میگه نه و برا اطمینان یه نگاه هم به داخل ماشین میکنه وبازم میگه نه فک نکنم میگه زهرا جان دقت کن عزیزم یکی از بچه ها تو جا گذاشتی( بچه چهار سال ونیمه رو جا گذاشته بود) تازه خانم متوجه میشه و میگه عه پس چرا متوجه نشدیم و در آخر هم ازش خواهش میکنه بچه رو با خودشون بیارن ، آخه همشهری بودن😂😂 آیدی ارسال تجربه ، سوتی و دردودل🌹👇🏼🙏 @Admintbb1 ♡••࿐@Zane_basiasatt •┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈• ‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌
💖🌸 خانم چیزی که میخوام بگم را از یکی از خانوم های مسن فامیلمون شنیدم که خیلی رو خودم تاثیر داشت؛ ایشون میگفتن قدیما ما با خانواده ی شوهر تو یه خونه زندگی میکردیم من شوهرمو خیلی دوست داشتم به خاطر همین خانواده ش را هم خیلی دوست داشتم شوهرم کارش طوری بود که گاهی چند روز خونه نبود من تو اون مدت لباس های خواهرشوهرهامو می بوییدم چون بوی شوهرمو میدادن و خیلی بهشون محبت میکردم چون خواهرهای عزیزترین کس زندگیم بودم... کدوم یکی از ما در حد به خواهرشوهرمون عشق میورزیم؟؟ یا میگفت شوهرم اونموقع ها یه بار واسه روز مادر یه النگو واسه مادر خودش خرید و یه النگو واسه مادر من... ولی من بهش میگفتم دوتا النگو را بده به مادر خودت،البته شوهرم قبول نکرد... فروتنی تا این حد؟؟ و هیچوقت هم به خودم اجازه نمیدادم بدون رضایت شوهرم چیزی از خونمون واسه خانواده ی خودم ببرم آیدی ارسال تجربه ، سوتی و دردودل🌹👇🏼🙏 @Admintbb1 ♡••࿐@Zane_basiasatt •┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈• ‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌
💖🌸 سلام مهربونا این چالش ‌دوست دارم اما ترجیح میدم یادم نیاد برای خودم چطوری بود چون مارخوش خط و خال خودشو خوب نشون داد تا خانواده ی منو گول بزنه من قبل هر چیزی بگم اگه چیزی دارم مینویسم فقط و فقط تجربه ی شخصی خودمه برای مجردا خواهشن کسی از حرفای من بد برداشت نکنه ۱اقا یا خانم مجرد زندگی اون کلیپ های تو اینستا و دورهمی های مهمونی نیست لطفا لطفا ببینید میتونید با نداری بی پولی مستاجری سختی شدید مالی اعصاب خورد کنی خانواده ها کنار بیاید بعد برید سر زندگی چون هرجا کم بیارید طرف مقابلتونو با اخلاق رفتارتون یه موجود دیونه میکنید دوم اینکه هیچ وقت هیچ وقت با خانواده ای که از سطح خودتون بالا تر یا پایین تر هستن تحت هیچ عنوانی وصلت نکنید اشتباه بزرگ مادر من که در مورد ازدواج من کرد سوم به ولله به والله باور کنید پول خوشبختی نمیاره خانواده مهمه خانواده خیلییی خیلی مهمه این باور های فلط و بزارید کنار که خود طرف مهمه نه خانوادش به قران قسم من یه ادم فوق العاده اروم بودم الان تو این سن شدم یه موجود دیونه گوشه گیر فراری از جمع دلم فقط برای شوهرم کبابه هیچ کسی تو این دنیا از من اروم تر نبود فقط میسپارم به صاحب این روزا چهارم اینکه تحت هیچ شرایطی هیچ وقت با خانواده ی همسر صمیمی نشید جیک تو جیک نشید مهمون برید خانم برید خانم بیاید پنجم اکه تو شرایط من بودید (من خودم خانوادم همه تحصیلات عالیه داریم پدرم بزرگ طایفه بود متاسفانه قبل ازدواج من فوت شدن)حتما موقع ازدواج باید طرفتون پدر داشته باشه یا اگه پدر نداره پدر بزرگی دایی چیزی که بزرگ تر باشه من بار ها و بارها از دست مادر شوهرم کم اوردم اگه پدر شوهری داشتم حداقل بهش میکفتم جمعش کنه (پدر شوهرم چند ساله بدون اینکه این زن و طلاق بده از دستش فرار کرد) شیشم تو رو خدا خیلی تحقیق کنید استباه مارو نکنید ما خیلی گول ظاهر مظلوم مادر شوهرمو خوردیم ازدواجمون سنتی بود اونده بود خاستگاری روزه بود دو ساعت رفت نماز خوند قسم میخورد میگفت دخترتون دختر خودمه اما کو شدم یه موجود افسرده هفتم چیزی و که روز اول توافق کردید و روش فکر کنید بینید اگه میتونید قبول کنید چند روز بعد بنای ناسازگاری نگیرید مجردای گروه ازدواج خیلی شیرینه همینکه یه همدم داری قشنگه اما هر باغچه ای رو بیل بزنی ازتوش کرم در میاد خیلی به انتخابتون دقت کنید دوستتون دارم لیدا آیدی ارسال تجربه ، سوتی و دردودل🌹👇🏼🙏 @Admintbb1 ♡••࿐@Zane_basiasatt •┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈• ‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌
💖🌸 با سلام .خانم هستم . یکی از تفاوتهای بین من و همسر عزیزم اینه که هنگام ناراحتی یا عصبانیت من دوست دارم که درباره اون موضوع همون موقع صحبت کنیم و نتیجه گیری هم کنیم و تموم بشه ولی همسرم دوست داره که یه زمان دیگه درباره اش حرف بزنیم . تفاوت دیگه ما اینه که من هنگام عصبانیت خیلی آروم و خونسرد حرفمو میزنم(چون همش نگرانم که تو حرفام چیزی نگم که بعدا باعث دلخوری شه ) ولی همسرم بدون اینکه خودش متوجه بشه با صدای بلند و خیلی هم تند تند و بی وقفه صحبت میکنن. تفاوت دیگه ما اینه که من ذاتا آدم عجولی در انجام کارها هستم ولی همسرم خیلی با حساب و کتاب و به موقع هر چیزی رو انجام میده . یه تفاوت دیگه ما اینه که من سکس صبح رو خیلی دوست دارم ولی همسرم به خاطر اینکه باید بره سرکار و بعد از سکس حتما باید استراحت کنه، دوست نداره صبح با هم رابطه داشته باشیم . اما یه نقطه اشتراک خیلی مهم داریم و اینه که حتی اگه با هم اختلاف نظر داشته باشیم و ساعتها هم بحث کنیم ، ولی هیچ وقت قهر نمیکنیم و همه چیز قبل از خواب تموم میشه و هیچ وقت بدون عشق و محبت و💋 نمیخوابیم آیدی ارسال تجربه ، سوتی و دردودل🌹👇🏼🙏 @Admintbb1 ♡••࿐@Zane_basiasatt •┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈• ‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌
☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃 سلام دوستان عزیز گروه راستش من خودم روستا زندگی میکردم وبرای خواستگاری وعقدرفتم مشهد چون شوهرم مشهدیه خلاصه برای صیغه رفتیم حرم امام رضا بعد صیغه خواهرشوهرم به داداش بزرگم گفت ایناکه محرم شدن شب عروس بیاد خونه داماد داداشه غیرتی بایه اخمی گفت نه تاعقدنشن نمیشه خلاصه اونشب هرکی رفت سمت خودش من رفتم خونه آبجیم خلاصه روزبعد زنگ زدم به شوهرم گفتم بیادنبالم بریم خونشون الان فکر میکنم میبینم چقدر پروبودم داداشمم که رفته بود شهرخودش ماهم راحت رفتیم خونشون البته ناگفته نماندپدرومادرشوهر فوت کردن شب که رفتیم چون دودست خونه داشتن مارفتیم خونه شوهری هیچکس هم استقبالمون نیومد روز بعد جاریه اومد برای دیدن من چندروز خونه شوهرم موندم تاکه یه روز رفتیم آزمایش وعقد بعد عقد هم رفتیم روستا مون مادر هم خدابیامرز قیمه درست کرده خیلی چسبید ولی یه چیزهای تودلم مونده من چون زن اول شوهر م بودم اولی فوت کرده بود کسی بهم پاگشا نداد فقط جاری دومیه دمش گرم بجایه بقیه شوهرم پول میداد میرفتم کادوی میخریدم به خانواده خودم میگفتم اینو فلانی داده ای روزگار... درکل اززندگیم وشوهرم راضیم خداروشکررر زندگی دوباره# آیدی ارسال تجربه ، سوتی و دردودل🌹👇🏼🙏 @Admintbb1 ♡••࿐@Zane_basiasatt •┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈• ‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌
☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃 سلام وقتتون بخیر عزیزم یعنی من افتخار میکنم ک داخل چنین کانالی هستم بیشتر رفتار های خوبی ک من بلد نبودم با نامزدم داشته باشم از کانال شما یاد گرفتم من اولین باره شرکت میکنم خووووب بریم سر اصل مطلب بلند نشید خواهش میکنم بفرمایین😂😂 منو نامزدم بعداز یک سال دوستی بهم رسیدیم البته با کلی بدبختی خانواده من راضی نبودن😔ولی وقتی خانواده هم فهمیدن ما یک ساله با هم دوستیم بابام گفت باید باهم نامزد کنن 🥰خوشحال بودم ولی از اینکه اعتماد پدر و مادرم رو شکستم خیلی ناراحت شودم خوووب ناراحت نشین گذشت منم فراموش کردم بعداز عقد آقامون اومد خونمون خیلی خجالتی بود پرو بود ها ولی جلو بابام اینا خجالتی خودشو نشون میداد امان از وقتی ک تنها بودم بگذریم فکرتونو خواب نکنم😂😂 اومد خونمون این با پسر عمه بنده دوست بود بعد اون روزم با پسر عمه من اومده بود چون خجالت میکشید گفت من ناهار خوردم و خونه ما ناهار خیلی کم خورد بعدش ک ازش پرسیدم گفت نخورده بودم ولی خجالت میکشیدم😂😂😂بابام اولاش خیلی از من و شوهرم راضی نبود ولی الان خیلی باهاش خوب شوده (بابام) میگه مثل پسرم میمونه ولی من تا الان ک نزدیک یک ساله عقد کردیم خونه شوهرممم نرفتم آخه یه کشور آزمون دورن ولی خداروشکر از همین راه دورم ک است من از خانواده شوهرم راضیم خیلی آدم های خوبی هستن من باشم عشق دل آقامون 😘😘 آیدی ارسال تجربه ، سوتی و دردودل🌹👇🏼🙏 @Admintbb1 ♡••࿐@Zane_basiasatt •┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈• ‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌
☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃 سلام ادمین جون کانالتون واقعا عالیه منم میخواستم تو چالش شرکت کنم من تقریبا ۹ماه نامزد بودم البته دوران نامزدی هم خوشی هم ناخوشی خودشو داره من و همسرم یه ماه دوست بودیم بعد اون به خانوادش اطلاع داد و با هزار بدبختی😂😂یه کاری کردن تا بابام نفهمه که ما دوست بودیم خدایی ش خانواده ی همسرم از این لحاظ خیلی درک داشتن یه شب با اقوام جمع شدن و انگشتر و لباس و شیرینی و گل و.... واقعا هیچی کم نذاشته بودن واسم آوردن و بزن و بکوب اون شب شب نامزدی بود بعد از چند ماه رفتیم محضر عقد کردیم و بعد از چند روز ما رو دعوت کردن و رفتیم ولی واسم چیزی نخریدن ولی یه ماه بعدش واسه عید قربان واسم یه جفت گوشواره خریدن البته خودم با همسرجان رفتم انتخاب کرده بودم گوشواره و یه کیک بزرگ سفارش دادن و با میوه واسه عید قربان آوردن تو اون ۹ماه همسرم واقعا خیلی خرج کرد ولی اخلاق خیلی مهم خدا روشکر منو همسرم خیلی با هم تفاهم داشتیم کلا خرید هامون دوتایی انجام می‌شد با دنیا عوضش نمیکنم منم باشم ناناز آقامون😊 آیدی ارسال تجربه ، سوتی و دردودل🌹👇🏼🙏 @Admintbb1 ♡••࿐@Zane_basiasatt •┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈• ‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌