•┄✮بِـسْـمِاللّٰهِالࢪَّحمنِالࢪَّحیمْ✮┄•
عرض سلام و ارادت خدمت شما خوبان ✋
صبح برفی زمستونیتون به مهر الهی و روزتون مملو از عشق و صفا و مهربونی باشه☺️ چه خبرا؟ حالتون خوبه؟؟
الهی که دلتون گرم به همراهی همیشگی حضرت دوست باشه👌❤️
امروز هم مثل همیشه به طلوع دوباره زندگی سلام بدیم و خدارو بابت دیدن روزی دیگر و امیدی دیگر شکر کنیم😊
🔺شما رو نمیدونم
ولی من هر روز صبح که از خواب پا میشم و رختخواب و جمع میکنم کلی خدا رو شکر میکنم
🍃اول واسه اینکه یکبار دیگه بهم فرصت داد تا دوباره زندگی کنم و اشتباهاتم و جبران کنم.
🍃دوم واسه سقفی که بالای سرم دارم.
🍃سوم برای رختخواب گرمی که میتونم توش استراحت کنم.
🍃چهارم به خاطر اینکه توانایی دارم و میتونم رختخواب مو جمع کنم.
🍃و پنجم به خاطر اینکه خدای مهربونی دارم که من و هیچ وقت فراموش نمیکنه و همیشه مراقبمه 😍
👈همین شکرگزاری های به ظاهر
کوچیک، روز و زندگی من و میسازه ☺️
👌شما هم واسه چند دلخوشی ساده، امروز از خدا تشکر کنید، مطمئنم تاثیرش رو متوجه میشید.✌️ 💯
🌹 @zanjan_tanhamasir
📸میدان انقلاب در زیر بارش رحمت الهی
🔹آخرین اخبار زنجان👇
🌹@zanjan_tanhamasir
🔴حمله ریز پرندههای دشمن به یکی از مراکز وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح
📄اطلاعیه وزارت دفاع در پی حمله ناموفق به یکی از مراکز این وزارت خانه در اصفهان
✍به گزارش رصدخانه امنیتی خیمهگاه ولایت، روابط عمومی وزارت دفاع در اطلاعیهای اعلام کرد: شامگاه هشتم بهمن ۱۴۰۱ حوالی ساعت ۲۳:۳۰ حمله ناموفق با استفاده از ریزپرنده به یکی از مجتمعهای کارگاهی وزارت دفاع صورت گرفت و خوشبختانه با پیش بینی ها و تمهیدات پدافندی صورت گرفته یکی از آنها مورد اصابت پدافند هوایی مجتمع و دو فروند دیگر آنها در تله های پدافندی گرفتار و منفجر شدند.
🔹خوشبختانه این تهاجم ناموفق تلفات جانی نداشته و آسیب جزیی به سقف کارگاه وارد نموده که به فضل الهی خللی در تجهیزات و ماموریت های مجموعه ایجاد نکرده است.
🔹وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح به ملت شریف ایران اسلامی اطمینان می دهد اقدام برای تولید قدرت ، اقتدار و امنیت را با شتاب و جدیت ادامه خواهد داد و این اقدامات کورکورانه تاثیری در تداوم مسیر پیشرفت کشور نخواهد داشت؛ ان شاء الله
🌹@zanjan_tanhamasir
🖤تنهامسیری های زنجان 🇵🇸🖤
#شکرانه ۲۶ راستی...تا حالا شده، از اینکه می تونی خدا رو لابلای نعمتها، ببینی و شکر کنــی... دستاتو
#شکرانه 26 ✅⬆️
شکـــــرا یا ربـــــی شکـــــرا.... 🤲
4_5816483568259432711.mp3
8.4M
#شکرانه ۲۷
"شکـر بر مصیبت"
کـار آدمهای بزرگـــه!
این مقام، آخرین مرتبه شُکـرِه !
باید ازمراتب پایین
شروع کنیم به تمرین،
تا لذت وشادی آخرین مرتبه رو بچشیم.
تنها مسیر...🦋
🌹 @Zanjan_tanhmasir
🖤تنهامسیری های زنجان 🇵🇸🖤
#همسرداری ۴ #ورود_همسر 🌸 وقتی همسرت از سرکار برمی گرده حتما یکمیوه ای، شربتی، چایی، تنقلاتی، چیزی
#همسرداری ۵
#حساسیتهای_همسر
🌸 دیگه بعد چند سال زندگی باید حساسیتهای همسرت رو شناخته باشی.
چی خوشحالش می کنه و چی ناراحت .
🔹مواردی که باعث ناراحتیش می شه اصلا انجام نده.مثلا بعضی مردا قول دادن بدون هماهنگی برای مهمونی رفتن یا مهمون اومدن اونا رو ناراحت می کنه.
خب خانم عزیز با شوهرت هماهنگ کن اول مهمونی رو بعد قول بده.
🔹تا اونجا هم که می شه و در توانت هست کارهایی که خوشحالش می کنه انجام بده، مثلاً جمعه ظهر دلمه درست کن بگو آقا می یای بریم خونه مادرت ، خیلی دلمه دوست داره. غذامون رو اونجا با مامان و بابای شما بخوریم .هم ما دلمون وا میشه ، هم اونا خوشحال می شن.
فکر می کنی شوهرت پیش خودش چی میگه.می گه خدایا شکرت از این گنجی که به من دادی.شاید به زبون نیاره ولی حسش بهش دست می ده.
نیتت هم قربةالیالله کن
که از ۴سر سود کنی:
رضایت خدا
رضایت مادرشوهر
رضایت همسر
رضایت درونی خودت
حالا اینا مثال بود، ببینم خودت با ذهن خلاقت چه موارد دیگه ای رو پیدا می کنی؟
#مارال_پورمتین
🌹@Zanjan_tanhamasir
🖤تنهامسیری های زنجان 🇵🇸🖤
💢 اونوقت چقدر ناراحت کننده هست که با همه این شرایط برخی مواقع اون شوهره مثلا روزی یه وعده نماز رو می
💢 گاهی میشه که خانم انقدر سر هر چیز با شوهرش درگیر میشه که دیگه نسبت به همدیگه حساس میشن و با کوچک ترین بحثی سریع کار به جنگ و دعوا کشیده میشه!
⭕️ شما سعی کنید در مورد اون چیزایی که طرف مقابل حساس هست زیاد بحث نکنی.
وقتی میبینی همسرت در فلان زمینه دوست نداره باهاش حرف بزنی شما هی اصرار نداشته باش.
✅ اول یه مدت بهش آرامش بده. حرفای خوب بزن و کاری کن که از بودن پیش همدیگه لذت ببرید.
🔶 بعد از چند وقت که کاملا با هم رفیق شدید یه کلمه بهش بگو آقای خوبم اگه فلان کار رو هم میشد انجام بدی دل منو بیشتر میبردی...
✔️ حتما اون آقا برای به دست آوردن دل شما هر کاری که بگید انجام میده.
فقط باید چند هفته ای قبلش زمینه رو کاملا آماده کرده باشید.
🌺 ان شالله که همه شما این چند وقت روی مطالب گفته شده کار کنید و نتایج خوبش رو به زودی شاهد باشیم.
🌺 بنده کار خاصی نکردم و اگه چیزی هم بوده وظیفه بوده. رهبر انقلاب سالهاست که موضوع خانواده رو به عنوان اولویت کار فرهنگی مطرح کردند ولی متاسفانه خیلی کم بهش پرداخته شده.
ما فقط به وظیفه خودمون عمل میکنیم و هیییچ طلبکاری از کسی نداریم و اتفاقا خودمون رو بدهکار به شما مخاطبین عزیز میدونیم.
ان شالله که ما رو به خاطر گرفتن وقت ارزشمندتون حلال کنید🌹
🖤تنهامسیری های زنجان 🇵🇸🖤
#چهارشنبه_های #بر_اساس_واقعیت #قسمت_بیست_یکم اما نمی دونستم که هر سختی به اندازه ی ظرفیت انسان م
#چهارشنبه_های
#بر_اساس_واقعیت
#قسمت_بیست_ودوم
خلاصه خانم حسینی جان دختر که خیلی از این وضع ناراحت و غمگین بود دیگه طاقتش طاق شده بود! از اون شهر میره تا شاید یه شهر دیگه قدر توانمندی ها و استعدادهای او را بدونن...
به شهری رسید که در اون شهر خانم ها و دخترها روسری به سر داشتند و موهاشون دیده نمی شد...
خیلی براش سوال شد که چرا چنین پوششی دارن! از یکی از دخترها پرسید چرا شما روسری پوشیدید؟
دختر لبخندی زد و خیلی با وقار گفت: برای اینکه ما رو فقط بر اساس ظاهرمون قضاوت نکنند و محدود به قیافه و ظاهرمون نشیم!
اینطوری توانایی هامون بهتر دیده میشه... دختر که خیلی وقت بود دغدغه ی این مسئله رو داشت از شنیدن چنین چیزی خیلی خوشحال شد و گفت: چه کسی این راه را به شما نشون داده چه راه عالیی!
دختر گفت: همون کسی که این زیبایی های ظاهری را بهمون داده! خدای مهربون این راه رو برای دیده شدن توانمندی های ما قرار داده...
دختر داستان ما تازه فهمید کسی که توانمندی و فکر و استعداد را به انسان میده راه شکوفا کردنشون را هم حتما میده!
از نزدیکترین مغازه روسری خرید و پوشید و به شهر خودش برگشت... همونطور که دخترک گفته بود دیگه از اون روز دختر به خاطر ظاهرش قضاوت نشد و همه او را به خاطر استعدادهاش شناختن و به این همه توانمندی او افتخار میکردند...
خانم حسینی لبخندی همراه با تایید زد و گفت: چقدر زیبا و دقیق این خانم مسیحی که مسلمان شده این مسئله رو گفتن!
من ذوق کنان ادامه دادم: واقعا همینطوره! راستش برای خودم هم جذاب بود اینکه حجاب نه تنها محدودیت نیست بلکه به قول قرآن راهی برای شناخته شدن و مورد آزار قرار نگرفتنه! جالب اینجاست که وقتی داشتم راجع به حجاب سرچ میکردم خاطره ی جالبی از خانمی به نام “جک والار” که از انگلستان به ایران اومده بود رو دیدم که نماینده سابق مجلس انگلیس بود!
این خانم وقتی داشت برمی گشت و ایران رو ترک میکرد خبرنگاری ازش می پرسه: در ایران چه چیز خاصی مشاهده کردی؟
خانم حسینی نگاهی تأمل بر انگیز کرد و گفت: خوب چی مشاهده کرده!
مثل همیشه برای اینکه جمله ای رو اشتباه یا جابه جا نگم گوشیم رو آوردم بیرون و شروع کردم از روی صفحه اش خوندن...
جالبه او در پاسخ گفت: یک چیزی که برایم خیلی جالب بود این بود که، زمانی می خواستم به ایران بیایم دوستانم به من گفتند به ایران نرو! چرا که آزادیت را از تو می گیرند!
من چون حرف های ضد و نقیض زیادی درباره ایران شنیده بودم، گفتم میخواهم بروم تا بفهمم واقعا در ایران چه خبر است. حالا که آمدم ایران، متوجه شدم که در این چند وقت که در ایران بودم فکرم آزاد شده است. من در انگلیس که بودم چون بی حجاب بودم هر گاه با مردی صحبت می کردم دائم فکرم مشغول این بود که این آقا با چه نیتی دارد با من حرف می زند. آیا در ذهنش به فکر ارتباط نا مشروع با من است؟
آیا می خواهد مرا فریب بدهد؟ و این گونه همیشه فکر من مشغول بود. اما در این چند وقت که در ایران بودم چون حجاب داشتم، فکرم آزاد شد و پس از چند روز متوجه شدم که دیگر فکرم مثل گذشته مشغول آن مسائل نیست. و با هر که حرف می زنم واقعا می توانم به طور عادی با او صحبت کنم.
و حالا که دارم به کشورم بر می گردم، حامل پیام آزادی از سوی زنان ایرانی برای زنان انگلیسی هستم. می خواهم به ملت خودم بگوییم که اگر می خواهید آزاد باشید حجاب را برگزینید...
خانم حسینی بهم گفت: چادر مبارکت باشه عزیزم از اینکه می بینم چقدر خوب مسئله و منفعت حجاب رو درک کردی از صمیم قلبم خوشحالم...
بعد از تشکر از خانم حسینی دلم میخواست با چادرم زودتر در خیابانها راه بروم و با این بالها پرواز کنم...
وقت خدا حافظی خانم حسینی گفت: نازنین جان چهارشنبه برات یک سورپرایز دارم حتما راس ساعت شش در بوستان نجمه باش می بینمت...
هر چه اصرار کردم که قضیه چیه!
گفت: به وقتش می فهمی....
ظاهراً اصرار فایده ای نداشت باید تا چهارشنبه صبر می کردم...
و امان از مواقعی که دل بی طاقت است و تنها چاره صبر...
نویسنده#سیده_زهرا_بهادر
❣ #سلام_امام_زمانم ❣
در تمنای نگاهت بی قرارم تا بیایی
من ظهور لحظهها را میشمارم تا بیایی
خاک لایق نیست تا بہ رویش پا گذاری
در مسیرت جانفشانم گلبکارم تا بیایی
🌤اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🌹 @zanjan_tanhamasir
نجوای صبحگاهی🕊 🌤
خدایا دستهایم را بگیر...
خدایا! دستهایم را به تو میسپارم
این بار نه برای آنكه چیزی طلب كنم، بلكه میخواهم دستهایم را از امروز تا همیشه بگیری تا دیگر هرگز نترسم، تنها نباشم و در میان همه دغدغه ها و آشفتگی ها،دلگرم حضورت باشم.
میدانم، دستهایم را كه بگیری، از پس هر كاری بر می آیم.
#شکرتخداجونم❤
#سلام👋صبحتونبخیر☕
✾࿐༅✧💜✧༅࿐✾
🖤تنهامسیری های زنجان 🇵🇸🖤
#شکرانه ۲۷ "شکـر بر مصیبت" کـار آدمهای بزرگـــه! این مقام، آخرین مرتبه شُکـرِه ! باید ا
#شکرانه 27 ✅⬆️
شکـــــرا یا ربـــــی شکـــــرا.... 🤲
4_5816483568259432707.mp3
10.25M
#شکرانه ۲۸
بلاها، وقتی میان
دو تا کار، با ما دارن:
۱-یا میخوان خُلق ناپسندی رو اَزَمون جدا کنن.
۲-یا میخوان یکی ازاسمهای خدا رو در ما تثبیت کنن.
این شکر نداره؟
تنها مسیر...🦋
🌹 @Zanjan_tanhamasir
🗣#استاد_پناهیان
🔹نماز خواندن نوعی مبارزه با نفس
💢چون در آغاز برای ما جذابیتی ندارد
دوست داریم فقط برای رفع تکلیف
زوود نماز را بخوانیم و تمام کنیم.
👈 ولی برای اینکه حال نفسمان را بگیریم👇
و با این هوس مبارزه کنیم
باید با آرامش و طمأنینه وبدون عجله نماز بخوانیم✅
#نماز
🌹@Zanjan_tanhamasir
🖤تنهامسیری های زنجان 🇵🇸🖤
#چگونه_یک_نماز_خوب_بخوانیم ٥١ عظمت خدا تو دلت بشینه نتیجه اش چی میشه؟ 🔶✅🔶✅ اول عظمت خدارو پیش خودت
#چگونه_یک_نماز_خوب_بخوانیم ٥٢
چرا همه ی بدبختیهای ما، مال دل بستن به دنیاست؟
🔴🔷🔴
🔸چه جوری اهمیت ندم؟
🔻 چه جوری دل از دنیا بکنم ؟
🔴چه جوریه که همه ی بد بختیهای ما نتیجه دل بستن بدنیاست ؟
🔺همه ی گرفتاریها
🔺 همه ی اعصاب خوردیها
🔺همه ی افسردگی ها
🔴 شیعه ی مومن قرص برای رفع اضطراب وافسردگی بخوره ؟
زخم معده و زخم اثنا عشر بگیره بخاطر چی ؟
❌⭕️❌
بخاطر اعصاب خوردی ؟ چه خبره!
چه خبره این بی دینی ها ؟
کجا بره آدم ؟خدا مگه نیست ؟
🔺🔻🔶🔺
خدای آرامش بخش ...
✅❎✅
قدیما میگفتن
الا به ذکر الله تطمئن القلوب
این قلوب شده قلوه سنگ
⁉️💢
ذکر خدا که همون اثر رو داره ...
نزارید که ما همه چیو بگیما ...
⁉️💯⁉️
عظمت خالق رو چه جوری درست کنم سرنماز؟
❗️❗️❗️
رو خودت ، برای خودت عظمت خدارو تولید کن.
سربه سجده گذاشتی نپرون مثل فنر
🌀💠
انگار بعضیا زیر مهر فنر گذاشتن
رفته... بلند شده...
نماز مودبانه بخون...
✅🔰✅
نماز مودبانه اثرش چیه ؟
عظمت خدارو تو دل میندازه .
عظمت خدارو که تو دل انداخت
✅ دنیا حقیر میشه ، پس نماز مودبانه میتونه دنیارو پیش چشم آدم حقیر کنه.
🔰✅🔰
آقا بفرما ، هی میگی من میرم حرم نتیجه نمیگرم.
ازاین هدیه بیشتراز امیرالمومنین؟
از اهل بیت چی بهت بدن خوبه دیگه...؟
✅❎✅
#نماز_خوب
اللّٰھـُــم عجِّل لِوَلیڪَ الفَرَجـ
🌹@Zanjan_tanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 #ببینید | فتنه آينده بر سر چه موضوعی خواهد بود؟
♨️ پیش بینی #فتنه آینده!
⁉️ نظر حضرت آقا در رابطه با عملکرد #دولت چیست؟
‼️ ریشه اصلی فتنه اخیر چه بود؟
⁉️ پولهای بلوکه شده ایران در آمریکا توسط کدام دولت نتایج مثبتی به همراه داشت؟
⁉️ حضرت آقا به آينده کدام دولت امیدوار است؟
☑️ بیان موردی دستاوردهای دولت در زمان اغتشاشات توسط شخص رهبری!
🔴 دلار ۴۵تومنی نتیجه خدمات دولت انقلابی؟!
❌ رسانهها اجازه شنیدن واقعیت را به کسی نخواهند داد!!! ❌
🔹 برشی از سخنرانی #حجت_الاسلام_راجی
💠 اندیشکده راهبردی #سعداء
🌹@Zanjan_tanhamasir
#توییت | اهانت به قرآن کریم توهین به تمام خوبیها و خوبان تاریخ حیات بشر و توهین به عقلانیت و اخلاق است. اهانت به قرآن کریم اهانت به موسی، مریم مقدس، عیسی و تورات است که در آن بارها مورد تقدیر و تکریم قرار گرفتهاند.
گویی داریم به پایان سلطۀ شیطان در حیات بشر و آغاز حکومت قرآن میرسیم.
#استاد_پناهیان
🌹 @Zanjan_tanhamasir
🖤تنهامسیری های زنجان 🇵🇸🖤
#چهارشنبه_های #بر_اساس_واقعیت #قسمت_بیست_ودوم خلاصه خانم حسینی جان دختر که خیلی از این وضع ناراح
#چهارشنبه_های...
#بر_اساس_واقعیت
#قسمت_بیست_وسوم
خداحافظی کردیم چند قدمی بیشتر نرفته بودم که چادرم رفت زیر پام و محکم خوردم زمین! خانم حسینی به سرعت اومد کنارم و بلندم کرد و چادرم رو تکون داد و گفت: چیزیت نشد نازنین!
با اشاره سر گفتم: نه! مشکلی نیست خوبم، ولی خیلی خجالت کشیدم! و توی دلم به خودم نهیب زدم دختر دست و پا چلفتی نمی تونی چادرت رو درست جمع کنی! چه آبروریزی شد! اما خانم حسینی جمله ای گفت که لبخند را روی لبم نشوند!
دستی به سرم کشید و گفت: یه پرنده وقتی قراره پرواز رو یاد بگیره چند بار زمین می خوره تا بالهاش رو بتونه به خوبی کنترل کنه! این زمین خوردنهاش برای بدست آوردن وسعت آسمونه که زمینی ها فقط حسرت داشتنش را می خورند! خجالت نکش عززززیزم قدر این زمین خوردن ها را بدون چون پرواز رو یادت میدن!
جمله اش چقدر قشنگ بود:
زمین خوردن هایی که پرواز را یادت میدهد!
از خانم حسینی که جدا شدم با چادر مشکیم راه افتادم... نمی دونم چی من رو به سمت خونه ی لیلا می کشید شاید دوست داشتم لیلا مرا در این بالهای آسمانی ببیند...
بالاخره سالها با هم دوست بودیم و من دوست داشتم دستِ دوستم را هم بگیر!
رسیدم در خونشون هر چی در زدم درست مثل دفعه های قبل خبری از هیچ کس نبود!
هم زمان همسایه ی کناریشون که پیرزنی قد خمیده و عصا به دست بود اومد بیرون با دیدن من گفت: دخترم کسی تو این خونه نیست با کی کار داری؟!
گفتم:مگه ممکنه!
اینجا خونه ی دوست منه!
منزل آقای ثنایی!
گفت: دخترم الان چند ماهی میشه از اینجا رفتند...
متعجب گفتم: رفتند! برای چیییی؟!
گفت: بعد از عروسی دخترش اونها هم از اینجا رفتند تا نزدیک خونه ی دخترش باشن...
لیلا تنها دختر این خونه بود یعنی عروس شده و به من خبر نداده بود!
ای بی معرفت...
گفتم: شما می دونید کدوم منطقه رفتن؟ پیرزن بنده خدا گفت: بعد از اون عروسی دردسر ساز دیگه خیلی با کسی رفت و امد نداشتن کسی هم خبری نداره!
یه بار مادرشون بنده خدا گفت: داریم میریم نزدیک خونه لیلا...
از شنیدن حرفش داشتم شاخ در میاوردم گفتم: عروسی دردسر ساز! چرااااا؟!
گفت: دخترم تو چکارشونی؟
گفتم: من دوست لیلا هستم
گفت: خوب اگر دوستش هستی که دیگه خودت حتما می دونی...
دیگه نمی شد سوالی پرسید....
هر چند دلم نمی خواست به این موضوع فکر کنم ولی تمام شواهد می گفت لیلا با امید ازدواج کرده و انگار من این وسط یه بازی حسابی خوردم...
دیگه برام مهم نبود!
مهم نبود چون من به جای اون روزهای سخت آرامشی بدست آورده بودم که دلم نمی خواست با این افکار خرابش کنم! چادرم رو محکم گرفتم وتوی دلم خداروشکر کردم که برای لیلا اتفاق بدی نیفتاده...
تا خونه پیاده اومدم حس پوشیدن چادر واقعا حس آرامش بخشی بود هرچند که هرزگاهی فکر عروسی پر دردسر لیلا ذهنم رو بهمم می ریخت! رسیدم جلوی خونه مادرم در رو که باز کرد با دیدنم چنان در آغوشم کشید و لبخندی رضایت بخش زد که تمام افکار طوفانیم به آرامش رسید حالا او هم خوشحال بود از مسیری که انتخاب کردم!
انتخابی که بهای سنگینی برایش دادم اما ارزشش را داشت...
رفتم داخل خونه و با دیدن لبخند مادرم تمام افکار مزاحمم محو شد...
دیگه هر چی بود برای من، امید و لیلا تموم شده بود! غافل از اینکه سرنوشت چیز دیگه ایی رقم زده بود...
بالاخره چهارشنبه شد...
از صبح بی قرار، قرارمون با خانم حسینی بودم یعنی چه جوری می خواست من رو سورپرایز کنه! چقدر تیک تاک ساعت دیر می گذشت زودتر آماده شدم بالاخره ساعت شش شد و من نزدیک محل قرارمون با خانم حسینی...
نویسنده:#سیده_زهرا_بهادر
•┄❁بِـسْـمِاللّٰهِالࢪَّحمنِالࢪَّحیمْ❁┄•
سـ🌸ـلام رفقای روزهای کوتاه دنیا و سالهایِ بی پایانِ ابدی...
☕️صبحتــون به نورخدا آذین✨
🍃هیچوقت نمیتونیم شاکر حضورتون باشیم !
✨ بی قید و بندِ همه ی رسم و رسومات مجازی، در یک کلام بگیم که....
داشتنتون رو شُکـــر،
بودنتون رو شُکــــر،
و همسفری مون در جاده ی نور رو، نفس نفس شُکـــر ....
خدا کنه، یه روز، در بهشت خدا، دور هم جمع بشیم😊
🌹 @zanjan_tanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تشکر ویژه از شبکه ی سه بابت این تبلیغ مهم .....
حکم کاشت ناخن... برای آدمی که ناخن میذاره و آرایشگری که این کار رو انجام میده....
👌👌👌📣📣📣
حتما ببینید وبرای همه دوستان صمیمی واقوام خودتان بفرستید التماس دعا
#برمحمد_وآل_محمد_صلوات💚
🌹@zanjan_tanhamasir