🎊•┄✮بِـسْـمِاللّٰهِالࢪَّحمنِالࢪَّحیمْ✮┄•🎊
↫ سلااام و درود همراهان جان و همسفران مسیر عشق ❣☺️
صبح زیباتون گرم به آفتاب پرمهر عالمتاب و سرشاااار از آسایش خیال و غرق در پرتو لطف الهی ان شاءالله🌺
🌺میلاد مبارک و فرخنده مولیالموحدین ، یعسوبالدین، آقا علیبن ابیطالب علیه الاف التحیه والسلام رو خدمت امام زمان ارواحنافداه، امام خامنهای مدظلهالعالی و شما عزیزان تبریک عرض می کنیم. ✨
✅ همچنین روز پدر و مرد رو به همه مردان و پدران ایران زمین و بالاخص شما عزیزان تنها مسیری تبریک عرض میکنیم👏💥🌹
انشاءالله به حق مولا سالهای سال سایهتون بر سر خانوادههاتون مستدام باشه💖
سايه ى پدرانى که هستند مستدام ،
وروح پدرانى که در کنارمون نيستند
شاد و قرين رحمت الهى باد💐
🤲یا ذی الاحسان بحق الحسین!
قلب ما و نسل مارو لبریز از محبت علی علیهالسلام و ائمه اطهار علیهم السلام قرار بده !
🌹@zanjan_tanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥حاشیههای جشن تکلیف دختران دانش آموز در حسینیه امام خمینی ره ۱۴۰۱/۱۱/۱۴
🌸کف زدن رهبرمعظم انقلاب بعد از اتمام اجرای سرود توسط دختران
🌹@zanjan_tanhamasir
15.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فیلم کامل بیانات رهبر معظم انقلاب
🔸 در مراسم جشن تکلیف دختران دانشآموز.
✍در کجای دنیا سراغ دارین که شخصیت اول کشور با بیش از ۸۰سال سن، با این همه مشغله برای دختران ۹ساله سرزمینش چنین وقت بگذاره؟؟؟ و پدرانه براشون صحبت و دعا کنه؟؟؟
خداوندا بحق حضرت علی علیهالسلام، رهبر عزیزمان را از بلایا حفظ فرما🤲
#امامخامنهای ❤️
🌹@zanjan_tanhamasir
AUD-20220723-WA0036.mp3
4.22M
🌹شاهکار امیر کرمانشاهی در وصف امیرالمومنین علی علیه السلام
با این صوت بهشتی، زائر نجف شوید💐🙏
🌹 @zanjan_tanhamasir
#ارسالی_تنهامسیریها 🌺
هرسال میلادامام علی(ع)که مصادف هست باروزپدربرای سلامتی پدرم روزه میگرفتم٬
ازوقتی هم که ازدواج کردم نیت میکنم وبرای سلامتی پدرم وهمسرم وپدرشوهرم روزه میگیرم.
میلادامام علی(ع)بودومن روزه بودم.
صبح همسرم رفتن شیرینی بگیرن تابریم عیدروبه پدرمون تبریک بگیم.
نزدیک ظهرشدولی ازهسام خبری نشد!!
نگران شدم وبه گوشیش زنک زدم٬ولی جواب نداد.
نگرانیم بیشترشد.
دوباره میخواستم تماس بگیرم که دیدم خودش زنگ زد.
الوهسام کجایی پس تو؟ مردم ازدلشوره.
سلام مریم جان ببخشیدی کاری برام پیش اومدمجبورشدم برم ترمینال جنوب!!
ترمینال جنوب برای چی؟
راستش ...راستش..
راستش چی ؟چی شده هسام ؟دارم نگرام میشم.
نه نه نگران نباش چیزی نشده٬فقط براناهارمهمون داریم٬برادروزن برادرهمکارم اقای نجفی ازشهرستان اومدن دکتر.بنده خداهاکیف وپول ومدارکشونو جاگذاشتن توغذاخوری بین راه.
همکارم هم بیرون شهرتابرسه شب میشه.
بی زحمت ی ناهارساده درست کن ازراه رسیدن خسته ان .
به من گفت ببرمشون خونمون تاخودش برسه.
وقتی ایناروگفت خیلی عصبانی شدم😡
هسام خوب میدونه من ازمهمون ناخونده خوشم نمیاد٬هرکی بخوادبیادخونه ی ما٬دوروزجلوتربایدبگه تامن خوب اماده کنم همه چیرو٬ازنظرمن همه چی بایددرحدعالی باشه من غذای ساده نمیتونم بدم دست مهمون اونم مهمون غریبه.
گفتم :نه هسام من الان چی درست کنم؟توخونه چیزدرست حسابی نداریم ٬میخوای ابرومون جلوهمکارت بره؟
هسام نمیدونست بایدچیکارکنه٬ازی طرف همکارش ازی طرف هم اخلاق منوخوب میشناخت.
کلی ازم خواهش کردوازم خواست ی غذای ساده درست کنم.
رفتم اشپزخونه وغرغرکنان شروع کردم به غذاپختن ٬گوشت چرخ کرده ولوبیااوردم تا.لوبیاپلوبزارم .
حرص میخوردم وازهسام گله وشکایت میکردم.
خلاصه نزدیکای اومدن مهمونابود٬رفتم ببینم غذادم کشیده یانه٬ی دفع دیدم داخل غذای فضله موش افتاده!!
انقددست پاچه بودم اصلابرنج وپاک نکردم.
وای خدای بزرگ این چه بلایی بودسرم اومد.
مگه ازاین بدترهم میشه.
ی دفعه زنگ دروزدن هسام بودبامهمونا!!
هرطورکه شده خودموجمع وجورکردم رفتم استقبالشون حال واحوال کردم وباشربت ازشون پذیرایی کردم.ورفتم اشپزخونه٬هسام اومدگفت:غذات حاضره بنده خداهاگرسنه هستن ازراه رسیدن ٬زودبکش ببرم.
زدم زیرگریه!!
گفتم همش تقصیرتوعه!!
چرااین کاروبامن کردی ؟ببین چه بلایی سرم اومد.
همه چی وبه هسام گفتم:سعی میکردارومم کنه.میگفت:اشکال نداره ٬کاری که شده ی لقمه نون پنیردرست کن بیارباهم میخوریم.
گفتم :همش میگی مهمون روزی باخوش میاره کوروزی مهمون؟فضله موش افتادتوروزی مهمون ٬دیگه نگومهمون روزی میاره ٬ابروم رفت هسام ابروم رفت.
بالاخره هسام ارومم کردوقرا شدنیمرودرست کنم ببریم سره سفره.
ی دفعه دیدم خانمه لیوانارواورداشپزخونه وگفت:ببخشیدمزاحمتون شدیم زحمت دادیم بهتون شرمنده واقعا .
خودموجمع کردم ؛نه بابااین چه حرفیه خواهش میکنم مراحمین اقای نجفی خیلی گردن ماحق دارن٬ شمابفرماییدالان ناهارومیکشم.
گفت:وای لوبیاپلومن عاشق لوبیاپلوهستم٬الانم که باردارم هفته ای سه چهاربارلوبیاپولوهوس میکنم!!!
گفتم:بله شمالطف دارین بفرمایدسرپانباشیدمیرسم خدمتتون.
یافاطمه زهرااینوکجای دلم بزارم٬غذارودید.
واقعابدترین حال ممکن بهم دست داد.
تودلم گفتم:اقاامروزروزمیلادشماست مهموناهم مهمونای شما٬من این غذارومیکشم شماشاهدباش گناهش پای من نیست مجبورم.
تواین فکرابودم که دیدم زنگ دروزدن٬هسام رفت پایین باچهارپرس غذابرگشت!!!
هسام لبخندپیروزمندانه ای برلب داشت.
باخوشحالی اومدگفت:دیدی مهمون روزیشومیاره چهارپرس غذای نذری دادن!!!
گفتم پس چراانقدرزیاد؟؟
گفت:دوتادادن به مادوتاهم دا ن به اقاکمالی .
اقاکمالی هم گفت خونه ماهیچکی لوبیاپلودوست نداره دادبه من.
گفتم :چییی لوبیاپلو!!!!!
خلاصه اون روزگذشت ومهمونای ماهم رفتن.
اذان مغرب که کشیده شدباهمون لوبیاپلوی نذری افطارکردم.
خوشمزه ترین غذایی که توعمرم خوردم همین لوبیاپلوبود.
ازاون سال به بعدهرسال میلادامام (ع)علاوه برروزه گرفتن٬ لوبیاپلونذری هم مپزم وخودم پخش میکنم.
بروای گدای مسکین درخانه ی علی زن/که نگین پادشاهی ٬دهدازکرم گدارا.
نویسنده: خانم زینب محمدی از بانوان عزیز تنهامسیری زنجان 😊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دوربین مخفی: واکنش جالب مردم به پسری که میخواد باباش رو ببره خانه سالمندان😭
شیشه عینک پیرمرد تو خیابون گم شده،
داره دنبالش میگرده که یه پیامک براش میاد،
پیرمرد از مردم، کمک میخواد تا پیامک رو براش بخونن
تو پیامک یه چیزی نوشته بود که خیلیها حاضر نشدن بخوننش!🧐
🌷@zanjan_tanhamasir
🖤تنهامسیری های زنجان 🇵🇸🖤
دوربین مخفی: واکنش جالب مردم به پسری که میخواد باباش رو ببره خانه سالمندان😭 شیشه عینک پیرمرد تو خ
انصافا این کلیپ بسیار زیبا بود. شما هم وقتی دیدید احساستون رو به ما بگید و اینکه چقدر پدرتون رو دوست دارید
🖤تنهامسیری های زنجان 🇵🇸🖤
#شکرانه ۲۸ بلاها، وقتی میان دو تا کار، با ما دارن: ۱-یا میخوان خُلق ناپسندی رو اَزَمون جدا کنن.
#شکرانه 28 ✅⬆️
شکـــــرا یا ربـــــی شکـــــرا.... 🤲
AUD-20220319-WA0011.
9.19M
#شکرانه ۲۹
میخوام عاشق تر، شکرت کنم!
برای همه اون لحظه هایی که
دلتنگ بودم و شونه های تو آرومم کرد.
برای همه افتادن هایی که دستای تو بلنـدم کرد.
"شکرت که مال منی خدا"
#استاد_شجاعی 🎤
🌹 @zanjan_tanhamasir
🖤تنهامسیری های زنجان 🇵🇸🖤
#چهارشنبه_های... #بر_اساس_واقعیت #قسمت_بیست_وچهارم از دور خانم حسینی رو دیدم که چند نفر خانم دیگ
#چهارشنبه_های...
#بر_اساس_واقعیت
#قسمت_بیست_وپنجم
شاید بعضی هاشون حجاب درستی نداشته باشند ولی حیا را دارند و همین باعث میشه خیلی راحت با ما همراه بشن! دغدغه ما دو سانتی متر روسری را جلوتر یا عقب کشیدن نیست ما اینجا میخوایم افراد خودشون با آگاهی و علاقه به سمت ارزشها رو بیارن...
حرفهاش رو خوب درک میکردم بهتر بگم توی این مدت قشنگ لمسشون کرده بودم! خانم حسینی گفت: پاشو که کار به عمل برآید به سخنرانی نیست! نازنین خانم راه بیفت که خودت از نزدیک ببینی اینجا چه خبره!
اومدیم بریم مژگان همون دختر عکاس با یه سینی پر از زولبیا وارد شد به خانم حسینی گفت: بفرمایید اینم سفارش شما! خانم حسینی گفت: چه زود رفتی و اومدی! مژگان خندید و گفت: ما اینیم دیگه! خانم حسینی لبخندی زد و گفت: دست گلت درد نکنه برو به بچه ها بپیوند تا از قافله عقب نمونی!
بعد هم دست من رو گرفت و گفت: امروز چون توی این جمع تازه اومدی با خودم باش، با هم راه افتادیم خانم حسینی توی جیبهاش رو پر کرد از گیره های رنگها رنگ و شکلات...
همینطور داشتیم راه می رفتیم یک لحظه خانم حسینی ایستاد، بعد کمی تغییر مسیر داد و رفت سمت یک دختر جوان! من هم بدون اینکه چیزی بگم دنبالش رفتم رسید به دختری که از لحاظ ظاهری و پوشش من رو یاد لیلا انداخت...
خانم حسینی رفت کنارش و دستش رو آروم زد به شونه دختر و با همون لبخند همیشگیش گفت: عزیزم این کتاب هدیه ما به شماست دختر که متوجه شد قضیه چیه...
با یک حالت خاص و طلبکارانه ای گفت: خانم من یه سوال از شما بپرسم؟؟! خانم حسینی گفت: اگر وقت داری که جواب سوالت رو را کامل بدم بله حتما بپرس دخترم!
دختر جوان با کنایه گفت: بله که وقت دارم البته اگه شما جوابی داشته باشید!!! خانم حسینی که داشت از جیبش شکلات بیرون می آورد گفت: بپرس گلم!
دختر با یه اعتماد بنفسی گفت: مگه نمیگن الانسان حریص علی ما منع! خوب بابا بذارید آزاد باشه این انسان دیگه! ملت هم اینقدر حرص نزنن والا!
از جمله اش شاخ در آوردم اصلا انتظار چنین ضربالمثل فلسفی رو حقیقتا نداشتم!
خانم حسینی با آرامش شکلات رو داد طرف دختر و گفت: دخترم برای جوابت تا یک جایی همراه من میای؟ دختر که خیالش راحت بود که جوابی در کار نیست گفت: خانم شما هر جا بگی اصلا اون سر دنیا جواب به من بده من حرفی ندارم!!!
با خانم حسینی راه افتادیم سمت مکانی که بچه ها مستقر بودن ولی وقتی رسیدیم هیچ کس نبود همه رفته بودن گلها و شیرینی ها و هدیه ها رو پخش کنن. خانم حسینی صندلی برای دختر جوان گذاشت جلوی میز رو به روی زولبیاها!
من کمی اون طرف تر کنار خانم حسینی نشستم و همچنان که حرص می خوردم با خودم فکر میکردم الان خانم حسینی چی میخواد جواب این دختر رو بده!؟ در عین حال چنان بوی زولبیایی می اومد که دلم می خواست برم بهشون ناخنک بزنم! اون دختر هم از بوی زولبیاها وسوسه شد رو به خانم حسینی گفت: خوب مهمون دعوت می کنید پذیرایی هم بکنید! تا فکر می کنید چی جواب بدید! بعد به سمت زولبیاها اشاره کرد و ادامه داد: اگرم از اینها نمیشه خورد احیانا اشکال شرعی داره تا شما به جواب فکر می کنید من برم شیرینی فروشی همین کنار زولبیا بخرم که خیلی ناجور دارن چشمک میزنن...
حرصم گرفت از این نوع حرف زدنش خواستم چیزی بگم که خانم حسینی با اشاره ابرو بهم فهموند سکوت کنم! بعد هم رفت سینی زولبیاها رو گرفت سمت دختر... دختره هم خیلی شیک انگار اومده مهمونی! زولبیا برداشت و شروع کرد به خوردن و گفت: خدایش وسوسه برانگیز بودن!
خانم حسینی لبخندی زد و گفت: دخترم بیرون از اینجا که شما زولبیا ندیدی و بوش رو هم حس نکردی اصلا دلت میخواست زولبیا بخوری یا بهش فکر میکردی!؟ دختر با یه حالت خاص لبهاش رو جمع کرد و گفت: نچ خانم آدم چیزی رو نبینه هوس نمی کنه که...
آخ آخ من که تازه فهمیدم چی شد! چرا تا حالا توجه نکرده بودم به این قضیه! ولی دختره انگار هنوز متوجه موضوع نشده بود! البته حق داشت چون سبک خانم حسینی رو نمی شناخت! خانم حسینی ادامه داد و گفت: دقیقا جواب رو خودت دادی دخترم این ضرب المثلی که شما گفتی اگر دقت کنی دو قسمت داره!
قسمت اولش تحریکه و قسمت دوم منع!
اینکه انسان از هر چیزی منع بشه، حریص میشه، وقتی معنی پیدا میکنه که شما اول به وسیله چیزی تحریک بشی و بعد تو رو منع کنن!
مثلا شما زولبیا رو ندیدی هیچ میل وهوسی هم برای خوردنش نداری ولی وقتی سینی زولبیا رو بذارن جلوت و دهنت آب بیفته بعد هم من بگم زولبیا نباید بخوری! اون وقته که آدم حرص میزنه! ولو اینکه اینجا نخوری گفتی میری شیرینی فروشی میخری درسته دخترم! دختر بیچاره حیرون شد چی بگه!
نویسنده:#سیده_زهرا_بهادر
❣#سلام_امام_زمانم❣
دوست داشتنَت
#سحـرخیـزترین حسِ دنیاست
که صبــــــحها
پیش از باز شدنِ #چشمهایم
در #من بیدار میشود
🌹 @zanjan_tanhamasir
•┄❁بِـسْـمِاللّٰهِالࢪَّحمنِالࢪَّحیمْ❁┄•
تنها مسیری های عزیز و گرامی سـلام و ارادت.👋
صبحتون پربرکت❤️
ان شاءالله روزی پربار و برکت پیش رو داشته باشید 🌺😊
شما خیلی خوبید ممنونیم که باهمراه هستید 😍
❗️برای هیچکس آنقدرها مهم نیست که تو تا چه اندازه غمگینی
و لابلای نقاب آرامش وسکوتت چقدر رنج میکشی..🚫
✅ انسانها فقط چهرهی خندان و روی گشادهی تو را میخواهند.
برای هیچکس تحمل یک چهرهیگرفته ویک حالنگران، منفعتیندارد❌
پس بیایید در طلوع روز ، از باغچه زندگی
بزرگترین و زیباترین گلهای لبخند رو بچینیم☺️👌
باور کنید لبخند اول صبح می تواند کاری کند تا روزتان، مثل خورشید تابناک باشد....☀️
روزتان بخیر و نورانی😊
🌹 @zanjan_tanhamasir
✅ روایت دارد که اگر یک بیابان پر از تیغ باشد، شما هم پا برهنه هستید و میخواهید از بین این تیغ ها عبور بکنید.
چه طور عبور می کنید؟
کاملاً لباس خود را بالا میگیری و تمام حواست را جمع میکنی و با احتیاط قدم بر میداری تا اینکه تیغ در پایت نرود این حالت را تقوا میگویند.
اگر کسی در اعمال روزانه اش این سبک حرکت بکند جزء #متقین است.
یعنی مواظب باشد که لحظه ای از ضوابط شرع تجاوز نکند.
برخلاف دستورات الهی قدمیبر ندارد، حرفی نزد.
این هم یک تعریف دیگری است که کردهاند.
🍀 آیت الله ناصری
#امام_زمان
#ماه_رجب
🌹@zanjan_tanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️ شکار لحظهها در مراسم جشن فرشتهها با حضور رهبر انقلاب
+نمازت باطل شد چرا نمیری سجده؟
-نماز خودتم باطل شد! تو چرا نمیری سجده؟😊
#لبیک_یا_خامنه_ای
🌹@zanjan_tanhamasir
🖤تنهامسیری های زنجان 🇵🇸🖤
#شکرانه ۲۹ میخوام عاشق تر، شکرت کنم! برای همه اون لحظه هایی که دلتنگ بودم و شونه های تو آرومم کرد
#شکرانه 29 ✅⬆️
شکـــــرا یا ربـــــی شکـــــرا.... 🤲
4_5816483568259432719.mp3
10.22M
#شکرانه ۳۰
تمــرین کن؛
نعمتی رو که پشتِ گرفتنها و نَدادَنهایِ خدا هست، ببینی!
اگه توی این تمرین موفق نشی؛
نمی تونی در زمان سختی ها و مصیبت ها، آروم و شاکر باشی.
#استاد_شجاعی 🎤
🌹 @zanjan_tanhamasir
📸 #رهبر_انقلاب در آستانه چهل و چهارمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی در فرمانی با عفو گسترده برخی از محکومان اغتشاشات اخیر و دیگر محکومان موافقت کردند
#لبیک_یا_خامنه_ای
✦࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦
#تنهامسیر
مداحی_آنلاین_عظمت_زینب_کبری_مقام_معظم_رهبری_علی_فانی.mp3
3.1M
🏴 #وفات_حضرت_زینب(سلام الله علیها)
♨️عظمت زینب کبری(سلام الله علیها
🎤 #مقام_معظم_رهبری
✤ ⃟ ⃟ @zanjan_tanhamasir
#ارسالی_تنهامسیریها 🌺
سلام، خدا قوت، گاهی اوقات از برخی زوج های مذهبی می شنویم که می گن با ازدواج و وجود بچه، از مسیر سیر و سلوک قبل ازدواج و قبل بچه دار شدن دور شدیم و یا به اندازه گذشته فرصت مطالعه و شرکت در جلسات و ... نداریم، و به این نتیجه می رسند که در روند رشد و تعالی خودشون دچار توقف شدن.
باید دقت کرد که ابلیس خیلی حرفه ای و کار بلده.
💢 من دقت کردم و از خودم پرسیدم چرا می خوام سیر مطالعاتی و شرکت در جلسات معارفی داشته باشم؟ واقعا چرا؟
چون لذت می برم؟ چون عادت کردم؟ و یا هدفم آدم شدن، رشد کردن و بزرگ شدنه؟
اگر هدف از همه اینها بزرگ شدنه، اگر می خوام کتاب بخونم که رشد کنم، خب وقتی همسرم به توجه من نیاز داره و من از علاقه خودم(موبایل، کتاب، فیلم و یا استراحتم) می گذرم و به او توجه می کنم، در واقع در مسیر هدفم که تعالی و بزرگ شدنه، حرکت کردم و نه این که متوقف شده باشم. تازه رسیدم به هدفی که از مطالعه داشتم!
❇️ وقتی خسته از کار به خونه میام و بچه ام بازی می خواد و من خودم کنترل می کنم تا عصبی نشم، یعنی رشد کردم، رشدی که با خوندن کتاب و صرفا شنیدن سخنرانی ها بهش نمی رسیدم.
⭕️ اما ابلیس همین ها رو تبدیل می کنه به وسیله نا امیدی و سرخوردگی بعضی از ماها.
به نظرم باید خیلی دقیق بود و در دل همین زندگی اجتماعی، مسیر رسیدن به خدا رو پیدا کرد. مثل بسیاری از علما، مثل حضرت امام و مثل اهل بیت علیهم السلام.
🔶 یه نکته اینکه برخی از خانم ها متاسفانه خیلی ناامیدانه صحبت میکنند و میگن وقتی تلاش یک طرفه باشه فایده نداره!
میگن که مرد خانواده حتما باید همراه خانم باشه تا بشه جلو بریم!
💢 خیر! این حرف ها درست نیست. اگه مرد خانواده همراه باشه که دیگه هنری نیست که یک خانم رفتارش خوب باشه!
✅ هنر اینه که طرف مقابل هیچ تلاشی نکنه و حتی تلاش شما رو هم خراب کنه ولی شما فکر و ذکرت اصلاح و رشد خودت باشه
این میشه رشد اصلی انسان. در واقع خدا آدم رو برای رقم زدن این تفاوت ها خلق کرده.
⭕️ ما نباید دنبال این باشیم که حتما اطرافیانمون اصلاح بشن تا ما اصلاح بشیم. حتی اگه اون ها هر روز بدتر شدند باز هم ما نباید از تلاش خودمون دست برداریم.