eitaa logo
زن و خانواده
141 دنبال‌کننده
2هزار عکس
409 ویدیو
26 فایل
واحد مطالعات زن و خانواده دانشگاه فردوسی مشهد_نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری ارتباط با مدیر کانال : @yavareseyedali
مشاهده در ایتا
دانلود
#انتخاب همسر در سیره رضوی #سبک زندگی اسلامی 🆔🌸 @zanvakhanevade 🌿
🎤 سخنرانی استاد داودی نژاد: 📌💍 چرا ازدواج کردیم؟ خداوند متعال هدف از ازدواج را رسیدن به آرامش قرار داده است؛👈 و راز اول رسیدن به آرامش یاد گرفتن سیاست های زندگی است. 🔴 سیاست اول و مهم : 👈👈 لطفا بجای مشاجره باهم گفتگو کنید. در مشاجره آرامش وجود ندارد و یک طرفه قضاوت میشود. نهایت مشاجره به دعوا و کتک کاری ختم میشود اما گفتگو با آرامش صحبت میشود. حق را به طرف مقابل می دهند. و آخر گفتگو نتیجه گیری است. 🔺 اگر میخواهید در گفتگو ها به نتیجه برسید چند تکنیک زمان شناسی در گفتگو را به شما هدیه می دهم🔻 ✅ ۱. زمانی را برای حرف زدن در هفته یا ماه مشخص کنید. وقتی زمان معین میکنید اختلافات و مشاجره ها کمتر میشود چون می دانید زمانی برای گفتگو دارید. سعی کنید توی این مدت بجای به زبان آوردن عیب و مشکلات آنها را بنویسد و تا رسیدن به زمان معین بعضی از خطا ها را نادید می گیرید و فرصت اصلاح رفتار را به طرف مقابلتان می دهید. 👈معمولا ما با نزدیکانمان بیشتر مشاجره میکنیم تا غریبه ها👉 ✅ ۲. زمان گفتگو را در روز تعطیل قرار دهید. چون وقتی جسم خسته باشد زمان خوبی برای گفتگو نیست. ✅ ۳. زمانی که میخواهید گفتگو کنید بهتر است از میوه ها یا خوردنی های فصلی استفاده کنید. چون خوردنی ها جزء آرامش دهنده ها هستند. ✅ ۴. بهتر است فضای گفتگو خارج از خانه باشد زیرا در فضای بیرون مجبور به حفظ حرمت ها هستید. سعی کنید جلوی فرزندتان گفتگو نکنید تا حرمت ها حفظ شود. ✅ ۵. لطفا موقع گفتگو یک نفر صحبت کند و لازم نیست همان موقع جوابش را بدهید. اجازه دهید طرف مقابل شما روی حرف های شما فکر کند. بجای انتقاد کردن در گفتگو سعی کنید پیشنهاد دهید. 🔴 لطفا برای حل مشکل زندگی تان نبش قبر گذشته را نکنید. 🔴 عیب های خودش را مطرح کنید نه خانواده اش . 🔴 لطفا تکنیک کارد پنبه ای را در زندگی یاد بگیرید( کارد پنبه ای = یعنی یاد گرفتن سیاست های زندگی یعنی مدیریت کردن زندگی ) 🔴 آقایان و خانم ها سعی کنید در زندگی خودگویی مثبت را تمرین کنید و انرژی های منفی را ز زندگی تان دور کنید. ادامه دارد...... 🆔🌺 @zanvakhanevade 🌿
🌸 #مقام معظم رهبری : #کالای_ایرانی یعنی سرمایه گذار با سرمایه‌ی خود، کارگر با کار خود، طراح با ذهن و دانش خود تلاش می‌کند تا محصول می‌شود. کالای ایرانی، این چیز با عظمتی است. ۹۷\۱\۱ 🆔🌸 @zanvakhanevade 🌿
زن و خانواده
#قصه_شب 📚فنجانی چای با خدا ♨️ #قسمت_بیست_هفتم از فرط دردمعده، محکم خودم را جمع کردم که عثمان در جا
📚فنجانی چای با خدا ♨️ احساسِ احتمالیِ عثمان، اصلا مهم نبود. من از تمام دنیا یک برادر میخواستم که انگار باید به آن هم چوب حراج میزدم. آخ که اگر آن مسلمانِ خانه خراب کن را بیابم.. هستی اش را به چهار میخ میکشم.. مادر روی کاناپه، تسبیح به دست نشسته بود، با دیدنم اشک ریخت ( چقدر دیر کردی. چرا انقدر رنگ و روت پریده.. ) فقط نگاهش کردم. هیچ وقت نخواستمش.. فقط دلم برایش می سوخت.. یک زنِ ترسو و قابل ترحم.. چرا دوستش نداشتم؟ در باز شد. پدر بود با شیشه ایی در دست و پشتی خمیده. تلو تلو خوران به سمت کاناپه رفت و رویش پخش شد. این مرد، چرا دیگر  نمی مرد؟؟ گربه چند جان داشت؟؟ هفت؟؟ نُه؟؟ این مستِ پدرنام، جان تمام گربه های زمین را به یغما برده بود.. پوزخندی بر لبم نشست، مادرِ خط خطی شده از درد را مخاطب قرار دادم ( دیگه قید پسرتو، واسه همیشه بزن.. اون دیگه برنمیگرده..). چرا این جمله را گفتم؟ خودم باورش داشتم؟  لرزید.. لرزیدنش را دیدم. چرا همیشه دلم به حالش می سوخت؟ تا بوی سوختگی قلبم بلندتر نشده بود باید به اتاقم پناه می بردم. چرا همیشه نسبت به این زن حس جنگیدن داشتم. صدای آوازهای مستانه پدر بلند و بلندتر میشد. درِ اتاقم را قفل کردم. مادر به در کوبید (سارا.. چی شد؟؟ دانیال کجاست؟ چرا باید قیدشو بزنم؟ چرا میگی دیگه برنمیگرده ). باید تیر نهایی را رها میکردم. با حرفهای صوفی و عثمان دیگر دانیالی وجود نداشت که این زنِ بدبخت را به آمدنش امیدوار کنم. خشاب آخر را خالی کردم (پسرت مرده.. تو ترکیه دفنش کردن.. مسلمونا کشتنش..) در سینه ام قلب داشتم یا تکه ایی یخ؟   جز آوازهای تنها مستِ خانه، صدایی به گوش نمیرسید. در را کمی باز کردم. از میان باریکه ی در، مادر را دیدم. خمیده خمیده به طرف اتاقش رفت. من اگر جایش بودم؛ در فنجان خدایم زَهر میریختم.  دوست داشتم بخوابم. حداقل برای یکبار هم که شده، طعمِ خوابِ آرامی که حرفش را میزنند، مزه مزه کنم. این دنیا خیلی به من بدهکار بود، حتی بدونِ پرداخت سود؛ تمام هستی اش را باید پرداخت میکرد. آن شب با تمام بی مهریش گذشت و من تا خود صبح از دردِ بی امان معده و هجوم افکار مختلف در مورد سرنوشت دانیال به خود پیچیدم. و در این بین تنها صدای ناله ها و گریه های بی امان مادر کاسه صبرم را نهیب میزد که ای کاش کمی صبر میکردم. صبح، خیلی زود آماده شدم. پاورچین پاورچین سراغ مادر را گرفتم. این همه نامهربانی حقش نبود. جمع شده در خود، روی سجاده اش به خواب رفته بود. نفسی عمیق کشیدم باید زودتر میرفتم. با باز کردن در کافه، گرمایی هم آغوش با عطر قهوه به صورتم چنگ زد. ایستادم. دستم را به آرامی روی گونه ی سیلی خورده از عثمان کشیدم. کمی درد میکرد. خشمِ آن لحظه، دوباره به سراغم آمد. چشم چرخاندم. صوفی روی همان میز دیروزی، پشت به من نشسته بود. عثمان رو به رویم ایستاد. دستش را روی دستِ خشک شده بر گونه ام گذاشت. گرم بود. چشمانش شرم داشت ( بازم متاسفم..) بی توجه، به سراغ صندلی دیروزیم رفتم، جایی کناره شیشه ی عریض و باران خورده. صوفی واقعا زیبا بود. چشمهای تیره و موهای بلند و مشکی اش در دیزاینِ کِرم سوخته ی لباسهایش، هر عابری را وادار به تماشا میکرد. اما مردمک چشمایش شیشه داشت، سرد و بی رمق.. درست مثل من.. انگار کمال همنشینی با دانیال، منسوبیت به درجه ی سنگی شدن بود. لبهایِ استتار شده در رنگ قرمزش تکان خورد ( بابت دیروز عذر میخوام.. کشتن برادرت انگیزه بود واسه زندگی اون روزهام.. فقط انگیزمو گفتم..) عثمان با سه فنجان قهوه رسید و درست در جای قبلی اش نشت. جایی در نزدیکی من. صوفی سر به زیر با دسته فنجانش بازی میکرد ( یه چیزایی با خودم آوردم.) چرخید و از درون کیفِ چرمیِ آویزان به صندلیش یک پاکت و دوربین بیرون آورد ( اینا چند تا عکس و فیلم از منو برادرته. واسه وقتی که دوست بودیم تا عروسی و اون سفرِ نفرین شده به ترکیه.) همه را روی میز در برابر دیدگانم پخش کرد. دانیال بود. دانیال خودم.. عکسهای دوران دوستی اش، پر بود از لبخندهای شیرینِ دانیال مهربان با تمام شوخی های بامزه و گاه بی مزه اش و صورتی تراشیده و موهایی کوتاه و طلایی. تاریخِ ثبت شده در پشت عکس را نگاه کردم. دست خط برادرم بود. تاریخ چند ماه بعد از آشنایی با آن دوست مسلمانش را نشون میداد. درست همان روزهایی که محبتهایش؛ عطرِ نان گرم داشت و منو مادر را مست خود میکرد.. ادامه دارد.. 🌸 @zanvakhanevade 🍃
🚼 بازی زبان کودک است برای ارتباط بهتر با او باید این زبان را آموخت. 👫 کودک دربازی، احساسات خود و ابهام های خود رابیان می کند. برای انتقال مفاهیم به کودک همراه با زبان مکالمه باید اززبان نیز کمک گرفت. 💕🍃تربیت فرزند🍃💕 🆔🌺 @zanvakhanevade 🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎦 🍃 بزرگ ترین ⬅️ با محوریت حجابـــ 📛 این تنها بخشی از فعالیت هماهنگ بیش از۶۰شهر بزرگ کشور هست‼️ ✅ ✌️ تصاویر بیشتر از کار رو اینجا دنبال کنید👇 http://eitaa.com/joinchat/3093102592Cc9d364a057 ♨️ لطفا انتشار حداکثری 💯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ 📺اگـر ‌«لااِکراهَ فِي الدّین» پس چرا #حجاب اجباریست؟ ✅جواب فوق العاده این خانم☝️ به علت اجباری بودن حجاب در جامعه 👌پیشنهاد ویژه 💥ببینید و انتشار دهید 🚩کانال زن و خانواده 🆔🌸 @zanvakhanevade 🌿
💑 زن و شوهر چگونه کمک‌کار هم باشند؟ 💞 رهبرانقلاب: در همه‌ی احوال و اوضاع رعایت همدیگر را بکنید، به هم کمک کنید، عون و بازوی همدیگر باشید، بخصوص در راه خدا و در راه انجام وظیفه. 🌺️ منظور از کمک فقط شستن ظرف و ... نیست، البته اینها هم کمک است ولی منظور بیشتر کمک روحی است. کمک معنوی و فکری است. 🌸 در راه اسلام یکدیگر را ثابت قدم بدارند، همدیگر را توصیه به تقوی و صبر و توصیه به دینداری، توصیه به عفاف، توصیه به قناعت، توصیه به ساده زیستی و ... کنند. با هم همکاری کنند تا بتوانند ان شاء الله به بهترین وجهی بگذرانند. بیانات در خطبه عقد ۷۴/۵/۱۱ و ۷۷/۱۲/۱۳ زن، خانواده و در نگاه رهبر انقلاب👇 ❣ @khamenei_reyhaneh 🆔🌺 @zanvakhanevade 🌿
زن و خانواده
#قصه_شب 📚فنجانی چای با خدا ♨️ #قسمت_بیست_هشتم احساسِ احتمالیِ عثمان، اصلا مهم نبود. من از تمام دنی
📚فنجانی چای با خدا ♨️ چقدر، دلم خنده های بلند و بی مهابایش را میخواست. از همان هایی که بعد از جوکهای بی مزه اش،به خنده وادارم میکرد. در میان عکسها هر چه به جلوتر میرفتم چشمهای دانیال سردتر و صورتش بی روحتر میشد. در عکسهای عروسی، دیگر از دانیال من خبری نبود. حالا چهره ی مردی؛ بوران زده با موها و ریشهایی بلند و بد فرم، خاطرات اولین کتک خوردنم را مرور میکرد. کاش دانیال هیچ وقت خدا را نمیشناخت. و ای کاش  نشانیِ خانه ی خدا را بلد بود تا پنجره هایش را به سنگ میبستم. در آخرین خاطرات ثبت شده از برادرم در استانبول، دیگر خبری از او نبود. فقط مردی بود غریبه، با ظاهری ترسناک و صدایی پرخشم، که انگار واژه ی خندیدن در دایره لغاتش هیچ وقت نبوده. بیچاره صوفی.. پس دانیال، عاشقِ صوفی بوده. اما چطور؟؟ مگر میشود عشق را قربانی کرد؟ و باز هم بیچاره صوفی.. در آن لحظات، دلم فقط برادر میخواست و بس.. عکس ها و دوربین را روی میز گذاشتم. چرا نمیتوانستم گریه کنم؟ کاش اسلوبش را از مادر می آموختم. عصبی و سردرگم، پاهایم را مدام تکان میدادم. چرا عثمان حواسش به همه چیز بود؟ دستم را فشار داد (هییییس.. آروم باش.) صوفی یکی از عکسها برداشت و خوب نگاهش کرد (بعد از گرفتن این عکس، نزدیک بود تصادف کنیم. حالا که گاهی نگاش میکنم، با خودم میگم ای کاش اون اتفاق افتاده بود و هر دمون میمردیم.) نفسش عمیق بود و گلویش پر بغض (مادربزرگم همیشه میگفت،  به درد رویاهات که نخوری.. گاهی تو بیست سالگی ، گاهی تو چهل سالگی..  میری تو کمای زندگی..اونوقته که مجبوری دست بذاری زیر چونت و درانتظارِ بوقِ ممتده نفسهات، با تیک تاک ساعت همخونی کنی.. و این یعنی مرگِ تدریجیِ یک رویا..) نگاهش کردم. چقدر راست میگفت و نمیداست که من سالهاست، ایستاده مُرده ام. و خوب میدانم، چند سالی که از کهنه شدنِ نفسهایت بگذرد، تازه میفهمی در بودن یا نبودنت، واژه ایی به نام انگیزه هیچ نقشی ندارد..و این زندگیست که به شَلتاق هم شده، نفست را میکشد.. چه با انگیزه.. چه بی انگیزه.. تکانی خوردم (خب.. بقیه ماجرا..). مکث کرد (اون شب بعد از کلی منت در مورد بهشتی شدنم، اومد سراغم. درست مثله بقیه ی مردها.. انگار نه انگار که یه زمانی عاشقم بود. یه زمانی زنش بودم. یه زمانی بریدم از خوونوادم واسه داشتنش.. اون شب صدایِ خورد شدنم رو به گوش شنیدم.خاک شدم.. دود شدم.. حس حقارت از بریده شدنِ دست و پا، دردناکتره. نمیتونی درک کنی چی میگم.. منم نمیتونم با چندتا کلمه و جمله، حس و حالمو توصیف کنم. اون شب تو گیجی و مستیش؛ دست بردم به غلافِ چاقویِ  کمریشو، کشیدمش بیرون. اصلا تو حال خودش نبود. چاقو رو بردم بالا، تا فرو کنم تو قلبش. اما.. اما نشد.. نتونستم.. من مثله برادرت نبودم. من صوفیا بودم.. صوفی..). ترسیدم.. به پوزخنده نشسته در گوشه ی لبش خیره شدم (رفت.. گذاشتم که بره.. خیلی راحت منو.. زنشو.. کسی که میگفت عاشقشه، سپرد به مشتری بعدی.. میتونی بفهمی یعنی چی؟؟ نه.. نمیتونی..) به صورتم چشم دوخت..دستی به گلویش کشید (اون شب جهنم بود.. نه فقط واسه من. واسه همه زنها..فردا صبح، اون عروس و داماد که شب قبل مراسمشونو به پا کرده بودن؛ اومدن وسط اردوگاه و با افتخار و غرور اعلام کردن که برای رضای خدا از هم جدا شدن و واسه رستگاری به جهاد میرن. مرد به جهادِ رزم و زن به جهاد نکاح. جهاد نکاح یعنی تغذیه ی شهوت سیری نا پذیره اون مردها.. داشتم دیوونه میشدم. اصلا درکشون نمیکردم. اصولشون را نمیفهمیدم.. هنوز هم نفهمیدم.. تو سر درگمی اون عروس و سخنرانی هاش بودم که یهو صدای جیغ و فریادی منو به خودم  آورد. سربازها دو تا دخترو با مشت و گلد با خودشون میاوردن. پوشیه ها از صورتشون افتاد. شناختمشون. دو تا خواهر ۱۶ و ۱۸ ساله اوکراینی بودن. تو اردوگاه همه در موردشون حرف میزدن. میگفتن یک سال قبل از خونه فرار کردن و یه نامه واسه والدینشون گذاشتن که ما میریم واسه جهاد در راه خدا. ظاهرا به واسطه ی تبلیغات و مانور داعش روی این دوتا خواهرو نامه اشون، کلی تو شبکه های مجازی سرو صدا کرده بودن و جذب نیرو..) خندید.. خنده اش کامم را تلخ کرد. طعمی شبیه بادامِ نم کشیده ( دخترای احمق فکر کرده بودن، میانو معروف میشنو خونه و ماشین مفت گیرشون میاد و میشن مقربِ درگاهِ خدا.. اما نمیدونستن اون حیوونا چه خوابی واسه دخترونه هاشون دیدن.. چند ماهی میمونن و وقتی میبینن که چه کلاه گشادی سرشون رفته؛ پا به فرار میزارن که زود گیر میوفتن. سربازهای داعش هم این دو تا به عنوان خائن و جاسوس آوردن تو اردوگاه تا درس عبرتی شن واسه بقیه.. اتفاقا یکی از اون سربازا، برادرت دانیال بود. باورم نمیشد که دانیال بتونه یه دختر بچه رو اونطور زیر لگدش بگیره. وحشتناک بود.. با تموم بی رحمی و سنگدلی کتکشون میزد. ادامه دارد.. 🌸 @zanvakhanevade 🍃
#دوره آموزشی تشکیلات فاطمی ویژه خواهران فعال فرهنگی بعدازظهر چهارشنبه های مرداد ماه مشهد - خیابان گلستان - حسینیه قرآن و عترت. 🆔🌺 @zanvakhanevade 🌿
💢 اگر خانم‌ها یک روز با شماها بداخلاقی کنند... ✅ رهبرانقلاب: با فرزندان خود تعامل کنید. با همسران خود #مهربانی و #همکاری کنید. حقیقتاً همسر شما باید احساس کند که شما قدر #زحمات او را میدانید. 💔 اگر همسر شما یک همسر همراه و موافق با شما نمی‌بود، شما قادر به کار نبودید. 🆔🌺 @zanvakhanevade 🌿
💢 اگر خانم‌ها یک روز با شماها بداخلاقی کنند... ✅ رهبرانقلاب: با فرزندان خود تعامل کنید. با همسران خود و کنید. حقیقتاً همسر شما باید احساس کند که شما قدر او را میدانید. 💔 اگر همسر شما یک همسر همراه و موافق با شما نمی‌بود، شما قادر به کار نبودید. میگویید نه، امتحان کنیم؛ به این خانم‌ها بگوییم یک روز با شماها بداخلاقی کنند تا بفهمید وضعیت چطوری است. 🌸🌼🌺 اینکه می‌سازند، همراهی می‌کنند، کمک می‌کنند، خوش‌اخلاقی می‌کنند، خانه‌داری می‌کنند، بچه‌ها را نگه می‌دارند و محیط خانه را باصفا نگه میدارند؛ یکی از بزرگترین عوامل موفقیت کار شماست. ۸۰/۷/۲۷ و ۸۳/۷/۲ زن، خانواده و در نگاه رهبرانقلاب 👇 ❣️ @Khamenei_Reyhaneh 🆔🌸 @zanvakhanevade 🌿
✨امیر المؤمنین علی علیه السلام: ☘مَا جَالَسَ اَحَدٌ هذَا القُرءَانَ اِلَّا قامَ بِزیادةٍ اَو نُقصَانٍ، زیادةٍ فی هُدیً اَو نُقصَانٍ فی عَمیً:☘ 🌸هیچ کس همنشین قرآن نگردد مگر اینکه با فزونی یا کاستی برخیزد، فزونی در هدایت، یا کاستی در گمراهی.🍃 📚غررالحکم ودررالکلم/ح815 🆔🌺 @zanvakhanevade 🌿
#حیاء را که نفهمی ... #چادر سیاه هم تو را #محجبه نخواهد کرد #حجاب #عفت_در_پوشش 🆔🌸 @zanvakhanevade 🌿
پاتوق کتاب زیرگذر پارک ملت با فضای بالغ بر ۱۲۰۰ متر مربع و با ۱۸ هزار عنوان کتاب برای عموم علاقمندان از ساعت ۸ صبح تا ۱۰ شب بصورت یکسره دایر می باشد. @zanvakhanevade
زن و خانواده
پاتوق کتاب زیرگذر پارک ملت با فضای بالغ بر ۱۲۰۰ متر مربع و با ۱۸ هزار عنوان کتاب برای عموم علاقمندان
فرصت های جدید و منحصر بفرد کتابفروشی پاتوق کتاب شامل: 👌قفسه باز 👌امکان برگزاری جلسات و نشست ها بصورت رایگان. 👌دارای فضای سبز و آبنما 👌کافه کتاب جهت پذیرایی از مشتریان 👌 فضای نمازخانه 👌دارای بخش های تخصصی و کامل کتابهای درسی دانشگاهی اعم از فنی مهندسی، عمومی، زبان و ...
هدایت شده از تب دانشگاه
❤️جواب سوالاتون رو اینجا بگیرید🌸 🍒 خیلیا با این کانال نظرشون در مورد حجاب عوض شده😯 🚶از شبهات کوچه بازاری و مسیح گرفته تا شبهات به ظاهر سخت 1⃣ این #چهار_تار مو مشکلش چیه⁉️ 2⃣ چرا به #مردا هیچی نمیگین⁉️ 5⃣ چرا #حجاب_اجباری⁉️ 6⃣ اصلا کجای #قرآن گفته حجاب⁉️ 7⃣آخه منم دوست دارم #آزاد باشم‼️ 💟 eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872 😳 همه میگن تا حالا اینطوری به حجاب نگاه نکرده بودیم🙈
رستورانی که برای حفظ یک ارزش تاسیس شده است .❤️ @zanvakhanevade
🌸میلاد ولی نعمتمان علی ابن موسی الرضا(علیه آلاف تحیه و الثناء) بر همگان مبارک باد.🌸 🆔🌺 @zanvakhanevade 🌿
زن و خانواده
🌸میلاد ولی نعمتمان علی ابن موسی الرضا(علیه آلاف تحیه و الثناء) بر همگان مبارک باد.🌸 🆔🌺 @zanvakhanev
آبکش آبیِ بالای سرمان غرّید و قطره‌های باران را روی سرمان الک کرد. مردم به جنب و جوش افتادند. بعضی‌ها پلاستیک کفششان را به سر کشیده، پا به فرار می‌گذاشتند. آب آن‌قدر زیاد بود که نمی‌شد پاچه‌هایت را بالا نزنی. اما او میخکوب شده بود. از انتهای چادرش چکّه می‌کرد؛ ولی او نمی‌توانست از آن قاب دل‌انگیز، چشم بگیرد. آسمانِ درون قاب، چنان نوری داشت که آفتاب هم عینک زده بود. وقتی پایش را در صحن گذاشت، عطر یاس و باران به هم گره خورده بودند. ترنم «السّلام علیک یا أباالحسن» طوفانی از شوق در وجودش به پا کرد و چشمانش هم بارانی شد. این بهترین لحظۀ عمرش بود؛ لحظه‌ای که غرق در می‌شد. (علیه‌السلام)مبارک 🆔🌸 @zanvakhanevade 🌿
هدایت شده از مهر ماندگار
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥آداب زیارت امام رضا در بیانات #رهبرانقلاب @MehreMaandegar
همزمان با ایام میلاد امام رضا علیه السلام جشنواره ملی فرهنگ کارآفرینی بانوان و خانواده با مشارکت علمی دانشگاه بین المللی امام رضا علیه السلام. 🆔🌸 @zanvakhanevade 🌿
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 توی یک جمع بی حوصله نشسته بودم طبق عادت همیشگی مجله را ورق زدم تا به جدول رسیدم گفتم : یک کلمه سه حرفیه، ازهمه چیز برتر است
زن و خانواده
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 #مهارت_های_زندگی #خدا توی یک جمع بی حوصله نشسته بودم طبق عادت همیشگی مجله را ورق زدم تا
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 توی یک جمع بی حوصله نشسته بودم طبق عادت همیشگی مجله را ورق زدم تا به جدول رسیدم گفتم : یک کلمه سه حرفیه، ازهمه چیز برتر است توجمعمون یه بازاری بود سریع گفت:پول تازه عروس مجلس گفت: عشق شوهرش گفت: یار کودک دبستانی گفت: علم بازاري پشت سرهم گفت : پول، اگه نمیشه طلا، سکه گفتم: ارباب! اینا نمیشه خسته شدم با تلخی گفتم: نه نمیشه مادر بزرگ گفت: مادرجان، عمر! سیاوش که از سربازی آمده بود گفت: کار خنده تلخی کردم و گفتم: نه. اما فهمیدم تا شرح جدول زندگی کسی را نداشته باشی حتی یک کلمه سه حرفی آن هم درست در نمی آید ! هنوز به آن کلمه سه حرفی جدول خودم فکر میکنم شاید کودک پا برهنه بگوید: کفش کشاورز بگوید: برف، لال بگوید: حرف ناشنوا بگوید: صدا، نابینا بگوید: نور و من هنوز در فکرم که چرا کسی نگفت: ✨✨خدا ✨✨ 🌼🌼🌼🌼🌼 🆔 🌸 @zanvakhanevade 🌿
مهلت ثبت نام تا جمعه 5 مرداد تمدید شد. جهت ثبت نام به آیدی زیر پیام دهید: 📩 @f_h947 🆔🌸 @zanvakhanevade 🌿
هدایت شده از شبکه سازی فرهنگی
سوادرسانه ای وشبکه سازی فرهنگی.mp3
21.62M
زن و خانواده
توصیه اکید به شنیدن 😱 بعضی با تدریس سواد رسانه ریشه خدا و پیغمبر رو می زنن 😳😳
🔵نماز آیات ⬅️امشب طولانی ترین ماه گرفتگی قرن_ هم اکنون 🌷 @zanvakhanevade
✅#معروف اقتصادی اولویت دار : تولید و کارآفرینی ✅#نقش زن دراقتصاد مقاومتی تولیدی مهم و فوری ‼️ 🔴نخستين جشنواره ملي "فرهنگ كارآفريني بانوان، خدمت و خودكفايي خانواده" باحضور آیه الله رئیسی ، تولیت معزز آستان قدس رضوی 📣زنان چه ملاحظاتی رادرعرصه تولید و کار اقتصادی باید مدنظر داشته باشند؟! شنبه ۶ مرداد ساعت ۹ تا ۱۲ حرم مطهر رضوي، باب الجواد(ع) مركزنمايشگاه ها و همايش هاي آستان قدس رضوي. 👈
زن و خانواده
✅#معروف اقتصادی اولویت دار : تولید و کارآفرینی ✅#نقش زن دراقتصاد مقاومتی تولیدی مهم و فوری ‼️ 🔴نخ
اقتصادی اولویت دار : تولید و کارآفرینی ✅ زن دراقتصاد مقاومتی تولیدی مهم و فوری ‼️ 🔴نخستين جشنواره ملي "فرهنگ كارآفريني بانوان، خدمت و خودكفايي خانواده" باحضور آیه الله رئیسی ، تولیت معزز آستان قدس رضوی 📣زنان چه ملاحظاتی رادرعرصه تولید و کار اقتصادی باید مدنظر داشته باشند؟! شنبه ۶ مرداد ساعت ۹ تا ۱۲ حرم مطهر رضوي، باب الجواد(ع) مركزنمايشگاه ها و همايش هاي آستان قدس رضوي. 👈ویژه بانوان علاقمند و فعال فرهنگی ، 👈طلاب و مبلغان ، 👈معلمان و فرهنگیان ، 👈و صاحبان ایده و کسب و کار و علاقه مند به حوزه کارآفرینی حضوربرای عموم آزاد است. 🆔🌺 @zanvakhanevade 🌿