#پندانه
برای شنیدن ندای قلبت وقت بگذار...🤍🌼
🌱روزی مردی ثروتمند در اتومبیل جدید و گرانقیمت خود با سرعت فراوان از خیابان کمرفتوآمدی میگذشت.
🌱ناگهان از بین دو اتومبیل پارکشده کنار خیابان، یک پسربچه پارهآجری بهسمت او پرتاب کرد. پارهآجر به اتومبیل او برخورد کرد.
🌱مرد پایش را روی ترمز گذاشت و سریع پیاده شد و دید که اتومبیلش صدمه زیادی دیده است. به طرف پسرک رفت تا او را به سختی تنبیه کند.
🌱پسرک گریان، با تلاش فراوان بالاخره توانست توجه مرد را بهسمت پیادهرو، جایی که برادر فلجش از روی صندلی چرخدار به زمین افتاده بود، جلب کند.
🌱پسرک گفت:
اینجا خیابان خلوتی است و بهندرت کسی از آن عبور میکند. هرچه منتظر ایستادم و از رانندگان کمک خواستم، کسی توجه نکرد.
🌱برادر بزرگم از روی صندلی چرخدارش به زمین افتاده و من زور کافی برای بلند کردنش ندارم. برای اینکه شما را متوقف کنم، ناچار شدم از این پارهآجر استفاده کنم.
🌱مرد متاثر شد و به فکر فرورفت. برادر پسرک را روی صندلیاش نشاند، سوار ماشینش شد و به راه افتاد.
🌱خدا در روح ما زمزمه میکند و با قلب ما حرف میزند، اما بعضی اوقات زمانی که ما وقت نداریم گوش کنیم، او مجبور میشود پارهآجری بهسمت ما پرتاب کند.
@zarboolmasall
#معما پاسخ دهید👻
حدس ضرب المثل ⁉️
جواب ضرب المثل💖
🔥 جواب : آتش بیار معرکه
@zarboolmasall
«إنّ سَعْیَكُمْ لَشَتّی»
«كوششهای شما پراكنده است»
اینجا قرآن می خواهد بفرماید: كوشش شما پراكنده است؛ عیب جویی می كند كه چرا باید كوشش شما پراكنده باشد؟ !
حال، ما باید این پراكندگی را مقداری توضیح دهیم: گاهی كوشش یك انسان متفرق و پراكنده است و گاهی متمركز. من به كوشش فكری مثال می زنم. فكر انسان یك منبع و مركز نیرو برای انسان است. ممكن است انسانی خیلی بااستعداد باشد اما كوشش فكری اش پراكنده باشد؛ یعنی می خواهد در همه رشته ها سری زده باشد، مدتی از عمرش را صرف این علم می كند و مدتی را صرف آن علم و به قول آن ضرب المثل عربی در هر دیگی كفگیری دارد، از هر جایی اطلاعی دارد، اما در واقع از هیچ چیزی هیچ نمی داند؛ یعنی در واقع در هیچ رشته ای متخصص نیست. طبعا این طور اشخاص با اینكه در همه چیز سررشته دارند، ولی متخصصین هیچ علمی آنها را قبول ندارند. شنیده اید كه در میان علما بعضی جامع بودند؛ یعنی در همه رشته ها وارد بودند، مثل شیخ بهایی. البته شیخ بهایی واقعا هم مرد فوق العاده ای بوده و در همه رشته ها سری داشته است. ادیب بوده، مفسر بوده، ریاضیدان بوده، فقیه بوده، حكیم و فیلسوف بوده، و در همه این رشته ها كتاب نوشته، اما خودش جمله ای دارد كه می گوید: «غَلَبْتُ عَلی كُلِّ ذی فُنونٍ وَ غَلَبَ عَلَیَّ كُلُّ ذی فَنٍّ» یعنی با هر آدم ذی فنونی كه مثل خودم در همه فنون وارد بود نبرد كردم بر او پیروز شدم، ولی با هر فردی روبرو شدم كه متخصص در یك رشته بود شكست خوردم. نتیجه این شده كه هیچ ریاضیدانی شیخ بهایی را به عنوان یك ریاضیدان قبول ندارد؛ یعنی اگر بخواهیم مثلا ریاضیات او را با ریاضیات غیاث الدین جمشید كاشانی مقایسه كنیم [قابل توجه نیست. ] همچنین هیچ فقیهی او را به عنوان یك فقیه درجه اول قبول ندارد. فقه او در مقابل فقیه معاصرش مقدس اردبیلی جلوه ای ندارد. و نیز هیچ ادیبی و هیچ حكیم و فیلسوفی او را قبول ندارد. اگر در حكمت و فلسفه او را پهلوی معاصرش میرداماد بگذارند، طرف نسبت نیست. مفسرها هم او را قبول ندارند. خلاصه همه چیز می دانسته ولی در هیچ رشته ای متخصص نبوده است.
این، نتیجه پراكندگی فكر انسان است. فكر انسان وقتی كه پراكنده شد، به قول امروزیها برآیند و راندمانش كمتر از محصول فكر كسی است كه فكرش متمركز در یك كار باشد. مغز و فكر انسان حكم چرخی را دارد كه به گردش درمی آورید. اگر یك چرخ خیلی بزرگ را به گردش دربیاورید، وقتی كه در گردش باشد نیروی كمی هم اگر پشت سرش باشد به گردشش ادامه می دهد، اما اگر یكدفعه بخواهید این چرخ را برگردانید و از طرف دیگر به گردش دربیاورید، چقدر سخت است و چقدر باید نیرو مصرف كنید! فكر انسان وقتی كه در یك رشته كار كند خوب كار می كند، ولی وقتی بخواهد در چند رشته كار كند در هیچ كدام از این رشته ها آن طور كه باید، خوب كار نمی كند.
مثالی كه عرض كردم در فكر بود؛ در صنعت و هنر هم همین طور است. اگر كسی بخواهد به انواعی از صنعتها و هنرها دست بزند، در هیچ صنعت و هنری ترقی نمی كند، برخلاف اینكه فكرش را در یك صنعت یا هنر متمركز كند. در كار و كسب هم همین طور است. بعضی آدمها به صد نوع كار دست می زنند و آخرش هم چیزی نمی شوند، برخلاف كسی كه اولا می فهمد كه چه رشته ای انتخاب كند و بعد هم وقتی رشته ای را انتخاب كرد دیگر فكر خودش را به رشته های دیگر نمیزند.
📝شهید مرتضی مطهری
#تمرکز_روی_هدف_مشخص
#رسالتت_را_دریاب
#فوکوس
@zarboolmasall
‹🌱›
«خشم خدا بر مردی که با همسرش بدرفتار است.»
حضرت محمد(ص):
هر مردی که همسرش را چنان آزار و اذیّت نماید که حاضر شود با بخشیدن مهریه،
جان خود را آزاد کند،
خداوند متعال برای آن مرد به کیفری کمتر از دوزخ رضایت نخواهد داد؛
زیرا خداوند متعال،
همانطور که برای تجاوز به حقّ یتیم؛
خشم میگیرد،
برای تجاوز به حقّ زن نیز به خشم میآید.
ثواب الأعمال، ج۱، ص ۳۳۶
🤍🌼////
@zarboolmasall
🌱
#حکایت
لقمان حکیم گوید:روزی در کنار کشتزاری از گندم ایستاده بودم خوشه هایی از گندم که از روی تکبر سر برافراشته و خوشه های دیگری که از روی تواضع سر به زیر آورده بودند نظرم را به خود جلب نمودند و هنگامی که آنها را لمس کردم
شگفت زده شدم وقتی خوشه های سر برافراشته را تهی از دانه و خوشه های سر به زیر را پر از دانه های گندم یافتم با خود گفتم: در کشتزار زندگی نیز چه بسیارند سرهایی که بالا رفته اند اما در حقیقت خالی اند.
‹🤍🌼›
@zarboolmasall
هدایت شده از قاصدک
*مشهدی ها، موکب خود را با مشارکت مردم برپا کنید*
امکان مشارکت محبین اهل بیت علیهم السلام را از هر جای دنیا برای تأمین نیازمندی های موکب خود، فراهم کنید.
امسال برای برپا شدن هر چه بهتر موکب خود، اطلاعات و نیازمندی های موکب خود را برای تأمین نیازهای مادی، تأمین کالا و موارد دیگر، ثبت کنید تا ضمن معرفی موکب خود از این طریق امکان مشارکت محبین حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام را فراهم کنید.
*همین حالا اقدام کنید و به زائران حضرت رضا علیه السلام خدمت کنید!* 🚀
Mofidapp.com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸💫امـــروزتــون شـــاد
⚪️💫میان هـزاران دیـروز
🌸💫و مـیــلــیـونـهـا فـردا
⚪️💫فــقــط امــروز هــســت
🌸💫امــروزت بــی نــظــیــر
⚪️💫امــروزت خــنـــدان
🌸💫امروزت خوش خاطره
⚪️💫خـدایا هزاران بار شڪر
🌸💫برای نعمت دیدن یه روز
⚪️💫زیــــبـــــای دیـــگـــــر
🌸💫تقدیم به شما دوستان عزیز
@zarboolmasall
🌱((((داستان کاملا واقعی است))))🌱
یكی از اطرافیان شیخ رجبعلی خیاط
نقل می كند كه:
پارچه هایی را بردم و به جناب شیخ
دادم بدوزد،
از قیمتش پرسیدم، گفت: دو روز كار
می برد، چھل تومان؛
روزی كه رفتم لباسھا را بگیرم گفت:
اجرتش بیست تومان می شود،
گفتم: فرموده بودید چھل تومان؟!
پاسخ دادند: فكر كردم دو روز كار می برد
ولی یك روز كار برد...
امام علی (علیه السلام) :
انصاف برترین فضیلتھا است !
‹🤍🌼›
@zarboolmasall
🌱((((داستان کاملا واقعی است))))🌱
یكی از اطرافیان شیخ رجبعلی خیاط
نقل می كند كه:
پارچه هایی را بردم و به جناب شیخ
دادم بدوزد،
از قیمتش پرسیدم، گفت: دو روز كار
می برد، چھل تومان؛
روزی كه رفتم لباسھا را بگیرم گفت:
اجرتش بیست تومان می شود،
گفتم: فرموده بودید چھل تومان؟!
پاسخ دادند: فكر كردم دو روز كار می برد
ولی یك روز كار برد...
امام علی (علیه السلام) :
انصاف برترین فضیلتھا است !
‹🤍🌼›
@Harf_Akhaar
#حکایت_قدیمی🌱
مردی خری دید که در گل گیرکرده بود و صاحب خر از بیرون كشیدن آن خسته شده بود. برای كمك كردن دُم خر را گرفت، وَ زور زد، دُم خر از جای كنده شد.
فریاد از صاحب خر برخاست كه « تاوان بده»!..
مرد برای فرار به كوچهای دوید ولی بن بست بود. خود را در خانهای انداخت. زنی آنجا كنار حوض خانه نشسته بود و چیزی میشست و حامله بود. از آن فریاد و صدای بلندِ در ترسید و بچه اش سِقط شد.
صاحبِ خانه نیز با صاحب خر همراه شد.
مردِ گریزان بر روی بام خانه دوید. راهی نیافت، از بام به كوچهای فرود آمد كه در آن طبیبی خانه داشت. جوانی پدربیمارش را در انتظار نوبت در سایۀ دیوار خوابانده بود.
مرد بر آن پیرمرد بیمار افتاد، چنان كه بیمار در جا مُرد. فرزند جوان به همراه صاحب خانه و صاحب خر به دنبال مرد افتاد!..
مَرد، به هنگام فرار، در سر پیچ كوچه با یهودی رهگذر سینه به سینه شد و او را به زمین انداخت. تکه چوبی در چشم یهودی رفت و كورش كرد.
او نیز نالان و خونریزان به جمع متعاقبان پیوست !..
مرد گریزان، به ستوه از این همه،خود را به خانۀ قاضی رساند كه پناهم ده و قاضی در آن ساعت با زن شاكی خلوت كرده بود. چون رازش را دانست، چارۀ رسوایی را در طرفداری از او یافت: و وقتی از حال و حكایت او آگاه شد، مدعیان را به داخل خواند. نخست از یهودی پرسید. یهودی گفت: این مسلمان یك چشم مرا نابینا كرده است. قصاص طلب میكنم. قاضی گفت: دَیه مسلمان بر یهودی نصف بیشتر نیست.باید آن چشم دیگرت را نیزنابینا كند تا بتوان از او یك چشم گرفت! وقتی یهودی سود خود را در انصراف ازشكایت دید، به پنجاه دینار جریمه محكوم شد!.. جوانِ پدر مرده را پیش خواند. گفت: این مرد از بام بلند بر پدر بیمار من افتاد، هلاكش كرده است. به طلب قصاص او آمدهام. قاضی گفت: پدرت بیمار بوده است، و ارزش زندگی بیمار نصف ارزش شخص سالم است. حكم عادلانه این است كه پدر او را زیرهمان دیوار بخوابانیم و تو بر او فرودآیی، طوری كه یك نیمه ی جانش را بگیری!جوان صلاح دید که گذشت کند، امابه سی دینار جریمه، بخاطرشكایت بیمورد محكوم شد!..
چون نوبت به شوهر آن زن رسید كه از وحشت سقط کرده بود، گفت : قصاص شرعی هنگامی جایز است كه راهِ جبران مافات بسته باشد.
حال میتوان آن زن را به حلال در عقد ازدواج این مرد درآورد تا كودكِ از دست رفته را جبران كند. برای طلاق آماده باش!..مردك فریاد زد و با قاضی جدال میكرد، كه ناگاه صاحب خر برخاست و به طرف در دوید. قاضی فریاد داد: هی! بایست كه اكنون نوبت توست!..
صاحب خر همچنان كه میدوید فریاد زد: من شكایتی ندارم. می روم مردانی بیاورم كه شهادت دهند خر من، از کرهگی دُم نداشت!
#احمد_شاملو
‹🤍🌼›
@zarboolmasall
دختر بچه کوچکی سوپر مارکت پدربزرگ خود رفت. خیلی ناز و شیرین بود و پدربزرگ عاشق نوه خود بود.
روزی پدربزرگ به نوهاش گفت: برو یک مشت شکلات بردار. دختر بچه خیلی زرنگ و باهوش بود، دستی از شرم بر صورت خود نهاد و گفت: بابابزرگ اگر اجازه بدهید دوست دارم خودتان برای من بردارید و بدهید. میخواهم از دستان شما بگیرم.
پدر بزرگ تبسمی کرد و از پشت قفسههای مغازه بیرون آمد و مشت خود را پر کرد و در جیب نوه نازنین خود خالی کرد.دختر کوچولو خندهای کرد و گفت: پدر بزرگ عزیزم، دستان تو بزرگ است و مشت تو زیاد شکلات برمیدارد، و من اگر طالب شکلات زیادی بودم باید دستهای خودم را کنار میکشیدم و از دستهای تو استفاده میکردم.
گاهی باید آنچه نیاز داریم خودمان برنداریم و به خدا بسپاریم که دستهای او بزرگ است و بخشش زیاد. اگر باز شدن مشکلات را به دست خود ببینیم کارمان سخت و با تردید است اگر به او بسپاریم کارمان آسان و قطعی. حتی زمانی که می خواهیم کسی را به خاطر ظلم بزرگی که در حق ما کرده، مجازات کنیم بدانیم دستان ما برای مجازات و زدن او کوچک است، به دستان بزرگ و توانای منتقم واقعی بسپاریم و سکوت کنیم. که او می بیند و می داند و می تواند.
@zarboolmasall