#پندانه
نعمت های زندگی خود را بشمارید!
زمانی که شمارش نعمتهای زندگی خودم را شروع کردم، زندگی ام
تحول یافت.
ویلی نلسون
شاید شنیده اید که می گویند: نعمت های زندگی ات را بشمار! و فکر کردن به چیزهایی که شکر گزار آنها هستید یعنی شمردن نعمتهای زندگی خود. ولی نمی دانید که شمردن نعمت ها یکی از قدرتمندترین تمرین هایی می باشد که انجام می دهید و این با مهارتی معجزه آسا زندگی شما را عوض می کند! هر زمان برای چیزهایی که دارید حتی کوچک شکرگزاری می کنید شاهد افزایش سریع آنها می شوید. اگرچه برای پولی که دارید اندک شکرگزار باشید، می بینید که پول به شکل جادویی زیاد می شود. اگر برای رابطه ای شکرگزار هستید، حتی اگر کامل نباشد، به شکل معجزه آسا می بینید بهتر می شود، اگر سپاسگزار شغل فعلی خود هستید حتی اگر شغل رویایی شما نباشد اوضاع به تدریج طوری عوض می شود که بیشتر از شغل خود لذت می برید و ناگهان انواع فرصت های کاری پدیدار می شود.
مشکل اینجاست که وقتی نعمت های خودمان را نمی شماریم، در دام شمردن غیر ارادی موارد منفی می افتیم. هر زمان در مورد چیزهایی که نداریم حرف می زنیم موارد منفی را می شماریم، هر زمان انتقاد می کنیم یا دیگران را مقصر می شماریم موارد منفی را می شماریم. زمانی که ترافیک، انتظار در صف ،تأخير، مشکلات دولت ها،کم بودن پول یا آب و هوا انتقاد می کنیم. منفی ها را می شماریم. زمانی که موارد منفی را می شماریم آنها هم زیاد می شوند؛ ولی از آن بالاتر، با هر مورد منفی که می شماریم برکاتی را کنار می زنیم که در سر راه ما بودند.
من هر دو مورد شمردن نعمت ها و شمردن موارد منفی را امتحان کردم؛ به شما اطمینان می دهم شمردن نعمت هایتان تنها راه رسیدن به نعمت در زندگی شماست.
مالت بید دی باب کوک (نویسنده و فروشنده) می گوید:
بهتر است موقع نام بردن نعمت های زندگی خودتان شمارش آنها از دست شما بیرون برود تا اینکه نعمت ها به علت شمردن مشکلات و دردسرهایتان از دست شما بیرون بروند.
‹🤍🌼›
@zarboolmasall
#پندانه
🌱سرخ پوستان از رييس جديد پرسیدند :
آيا زمستان سختی در پيش است؟
رئيس جوان قبيله که نمی دانست چه جوابی بدهد گفت :
برای احتياط برويد هيزم تهيه کنيد.
🌱سپس به سازمان هواشناسی زنگ زد:
آقا امسال زمستان سردی در پيش است؟ و پاسخ شنید :
اينطور به نظر می آید.
پس رييس دستور داد که بيشتر هيزم جمع کنند، و بعد يک بار ديگر به سازمان هواشناسی زنگ زد :
شما نظر قبلی تان را تأييد می کنيد؟
و پاسخ شنید : صد در صد
🌱رييس دستور داد که همه سرخپوستان، تمام توانشان را برای جمع آوری هيزم بيشتر بکار ببرند.
سپس دوباره به سازمان هواشناسی زنگ زد :
آقا شما مطمئنيد که امسال زمستان سردی در پيش است؟
و پاسخ شنید : بگذار اينطور بگویم؛ سردترين زمستان در تاريخ معاصر.
🌱رئیس پرسید :
از کجا می دانيد؟ و پاسخ شنید:
چون سرخ پوستها دارند دیوانه وار هيزم جمع میکنند!
🌱برخی وقتها ما خودمان مسبب وقايع اطرافمان هستيم.
‹🤍🌼›
@zarboolmasall
#پندانه
زمانی که دانشجوی سال دوم دانشگاه بودم، یک روز سر جلسه امتحان وقتی چشمم به سوال آخر افتاد خنده ام گرفت! فکر کردم استاد حتماً قصد شوخی کردن داشته است، چون سوال این بود:
نام زنی که محوطه دانشکده را نظافت می کند چیست؟
من آن زن نظافت چی را بارها دیده بودم. زنی قدبلند، با موهای جوگندمی و حدودا شصت ساله، اما نام او را از کجا باید می دانستم؟!
من برگه امتحانی خودم را تحویل دادم و سوال آخر را بی جواب گذاشتم. درست قبل از آن که از کلاس خارج شوم، دانشجویی از استاد سوال کرد: آیا سوال آخر هم در بارم بندی نمرات، محسوب میشود؟
استاد گفت: حتماً...
و ادامه داد: شما در حرفه خود با آدم های بسیاری ملاقات خواهید کرد و همه آنها مهم هستند و شایسته توجه و ملاحظه شما می باشند، حتی اگر تنها کاری که میکنید لبخند زدن و سلام کردن به آن ها باشد ...
‹🤍🌼›
@zarboolmasall
#پندانه
‹‹ شیطان و حضرت مسیح ››
🌱روزی شيطان، حضرت مسيح را به بالای برج اورشليم برد و گفت: اگر تو وابسته و عزيز خدايی، از اين بالا بپر تا خدای تو، تو را نجات دهد!
🌱مسيح آرام آرام شروع به پايين آمدن از برج كرد.
🌱شيطان پرسيد، چه شد؟ به خدايت اعتماد نداری؟!
🌱مسيح پاسخ گفت: مكتوب است كه تا زمانی که ميتواني از طريق عقلت عاقبت کاری را بفهمی، خدايت را امتحان نكن!
🌱هميشه اين حكايت برای من يادآور بیداری عقلانيت در زندگی روزمره بوده است و هيچوقت خوف نكردم. تا آنجا كه میتوانم برای هر كاری سر به آسمان نگيرم و استمداد نطلبم چون او بزرگترين یاریاش را كه عقلانيت است، قبلا هديه داده است.
🌱بزرگترین موهبت الهی که عقل است را نمیبینیم و باز دنبال معجزات دیگر هستیم. اگر از این نعمت بهتر استفاده کنیم خودش شروع خیلی از معجزات خواهد بود.
‹🤍🌼›
@zarboolmasall
#پندانه
یک لیوان آب کدر را
با همه ی آلودگی ها و ذرات درونش تجسم کنید.
اگر دائما آبی تمیز را درون این لیوان بریزیم
تا محتوای لیوان سرریز شود،
بالاخره همه ی آب کثیف از لیوان
خارج می شود و آبی که لیوان را پر می کند، کاملا شفاف خواهد بود.
لازم نبود که سعی کنیم
از شر آب کثیف لیوان خلاص شویم.
فقط بایستی آنچه را درست بود
جایگزین می کردیم
و طولی نمی کشید که آنچه غلط بود،
از بین می رفت.
همین امر درباره ی شیوه ی فکرکردنمان هم صادق است.
اگر به داشتن افکار درست عادت کنید،
افکاری برخاسته از ایمان،
امید، دلگرمی و می توانم ها؛
آنگاه ذهنتان دگرگون خواهد شد
و خودتان را خوشبین،
امیدوار، قوی و پر جرات خواهید یافت.
🌱جوئل اوستین🌱
@zarboolmasall
#پندانه
🌱ﺍﺯ فردی ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ :
ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ دعا ﺑﻪ درگاه ﺧﺪﺍوند ، ﭼﻪ ﺑﺪﺳﺖ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﯼ ؟
ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ : ﻫﻴﭻ .
ﺍﻣﺎ ، ﺑﻌﻀﯽ ﭼﯿﺰﻫﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﻡ ..
ﺧﺸﻢ ، ﻧﮕﺮﺍﻧﯽ ، ﺍﺿﻄﺮﺍﺏ ، ﺍﻓﺴﺮﺩﮔﯽ ، ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻋﺪﻡ ﺍﻣﻨﯿﺖ ، ﺗﺮﺱ ﺍﺯ ﭘﯿﺮﯼ ﻭ ﻣﺮﮒ .
🌱ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﺎ ﺑﺪﺳﺖ ﺁﻭﺭﺩﻥ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺣﺎلمان ﺧﻮﺏ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﮔﺎﻫﯽ با ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻧﻬﺎ ، خیال ﺁﺳﻮﺩﻩ تری داریم..
🌱گرچه برای همه دعاها در آخرت پاداش می دهند.
@zarboolmasall
#پندانه
🗒چند تکنیک از روانشناسی تاریک که خیلی به دردت میخوره :
1- اگر میخواید حرف مهمی رو به شخصی بزنین،اون رو اول مکالمه یا آخر مکالمتون بگین؛ چون مغز سعی میکنه بیشتر اول و آخر هرچیزی رو یادش بمونه.
2- برای برقراری ارتباط با شخصی که به شما استرس وارد میکنه سعی کنید نفس کشیدنتون را باهاش هماهنگ کنید.
3- اگه فکر میکنید یکی توی جمع از شما خوشش میاد یا شما مورد توجه اش هستین کافیه به نقطه ای که کسی نگاهش نمیکنه زل بزنید چند لحظه بعد شخص مورد نظر همون نقطه رو نگاه میکنه.
4- اگر با شنیدن یک آهنگ تا مدتها اون آهنگ تو ذهنت تکرار میشه و خستهت کرده، کافیه فقط به انتهای اون آهنگ فکر کنی!(این واسه هر موضوعی هم صدق میکنه)
5- اگه با کسی دعواتون شده به جای روبروش، کنارش وایسین، اینجوری ناخودآگاه آروم تر میشه.
6- وقتی توی خیابون راه میرید صاف و مستقیم نگاه کنید نه آدمها و
مغازه ها و در و دیوار رو.
7- وقتی میخواید حرف مهمی بزنید یا کسی رو تحت تاثیر قرار بدید، شکسته و با شک حرف نزنید، با سرعت زیادتری حرف بزنید چون باعث میشه توان جواب دادن فرد مقابلتون رو بگیرید و اون فرد ناخودآگاه فکر کنه که حرفای شما درسته.
#دکتر_هلاکویی
@zarboolmasall
#پندانه
چارلی چاپلین به فرزندش گفت:
من درشعبده بازی روی طناب راه رفته ام ومیدانم چقدر دشواراست.
اما به جرأت به تو میگویم که آدم بودن وروی زمین راه رفتن از این هم سخت تر است.
‹🤍🌼›
@zarboolmasall
#پندانه
شخص خسیسی در رودخانه ای افتاد و عده ای جمع شدند تا او را نجات دهند. دوستش گفت: دستت را بده، تا تو را از آب بالا بکشم. مرد در حالی که دست و پا می زد دستش را نداد. شخص دیگری همین پیشنهاد را داد، ولی نتیجه ای نداشت. ملا نصرالدین که به محل حادثه رسیده بود، به مرد گفت: دست مرا بگیر تا تو را نجات دهم. مرد بلا فاصله دست ملا را گرفت و از رودخانه بیرون آمد. مردم شگفت زده گفتند: ملا معجزه کردی؟ ملا گفت: شما این مرد را خوب نمی شناسید. او دستِ بده ندارد، دستِ بگیر دارد. اگر بگویی دستم را بگیر، می گیرد، اما اگر بگویی دستت را بده، نمی دهد. تهیدست از برخی نعمت های دنیا بی بهره است، اما خسیس از همه نعمات دنیا.
«دو کس رنج بیهوده بردند
و سعی بی فایده کردند
یکی آن که اندوخت و نخورد
و دیگر آن که آموخت و نکرد.»
🌱سعدی🌱
@zarboolmasall
#پندانه
🌱شیخ رجبعلی خیاط تعریف میکرد:
در بازار بودم، اندیشه مكروهی در ذهنم گذشت.سریع استغفار كردم و به راهم ادامه دادم.!
قدری جلوتر شترهایی قطار وار از كنارم میگذشتند...
ناگاه یكی از شترها لگدی انداخت كه اگر خود را كنار نمیكشیدم، خطرناک بود.
🌱به مسجد رفتم و فكر میكردم همه چیز حساب دارد.
این لگد شتر چه بود؟!
🌱در عالم معنا گفتند:
شیخ رجبعلی! آن لگد نتیجه آن فكری بود كه كردی!
گفتم: اما من كه خطایی انجام ندادم...
گفتند: لگد شتر هم كه به تو نخورد!
🌱اثر کارهای ما در عوالم جریان دارد، حتی یک تفکر منفی میتواند تاثیری منفی ایجاد کند...
@zarboolmasall
#پندانه
🌱حکمت همیشه رحمت است🌱
✍ وقتی کاری انجام نمیشه، حتماً خیری توش هست. وقتی مشکل پیش بیاد، حتماً حکمتی داره. وقتی تو زندگیت، زمین بخوری حتماً چیزی است که باید یاد بگیری. وقتی بیمار میشی، حتماً جلوی یک اتفاق بدتر گرفته شده.
وقتی دیگران بهت بدی میکنند، حتماً وقتشه که تو خوب بودن خودتو نشون بدی. وقتی اتفاق بد یا مصیبتی برات پیش میاد، حتماً داری امتحان پس میدی. وقتی دلت تنگ میشه، حتماً وقتشه با خدای خودت تنها باشی!
@zarboolmasall
#پندانه
چهار شمع به آرامی می سوختند، محیط آن قدر ساکت بود که می شد صدای صحبت آنها را شنید.
اولین شمع گفت: « من صلح هستم، هیچ کس نمی تواند مرا همیشه روشن نگه دارد. فکر می کنم که به زودی خاموش شوم. هنوز حرف شمع صلح تمام نشده بود که شعله آن کم و بعد خاموش شد. »
شمع دوم گفت: ...« من ایمان هستم، واقعا انگار کسی به من نیازی ندارد برای همین من دیگر رعبتی ندارم که بیشتر از این روشن بمانم . » حرف شمع ایمان که تمام شد ،نسیم ملایمی وزیدو آن را خاموش کرد.
وقتی نوبت به سومین شمع رسید با اندوه کفت: « من عشق هستم توانایی آن را ندارم که روشن بمانم، چون مردم مرا به کناری انداخته اند و اهمیتم را نمی فهمند، آها حتی فراموش کرده اند که به نزدیکترین کسان خود محبت کنند و عشق بورزند. »
پس شمع عشق هم بی درنگ خاموش شد . کودکی وارد اتاق شد و دید که سه شمع دیگر نمی سوزند. او گفت: « شما که می خواستید تا آخرین لحظه روشن بمانید، پس چرا دیگر نمی سوزید؟»
چهارمین شمع گفت: « نگران نباشد، تا وقتی من روشن هستم، به کمک هم می توانیم شمع های دیگر را روشن کنیم. من امید هستم. »
چشمان کودک درخشید، شمع امید را برداشت و بقیه شمع ها را روشن کرد.بنابر این شعله امید هرگز نباید خاموش شود. ما باید همیشه امید و ایمان و صلح و عشق را در وجود خود حفظ کنیم...
‹🤍🌼›
@zarboolmasall