فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دليل تمام استرس، اضطراب و افسردگى هایمان اين است كه:
وجود خودمان را ناديده میگیریم
و براى راضی كردن ديگران زندگى میکنیم ...
🤍مراقب خودت باش خوبِ من🤍
@zarboolmasall
انواع برخورد انسان با نعمتهای دیگران...
آدم وقتی می بیند که دیگران نعمتی دارند، مثلاً یک کسی خانه، ماشینی، درآمدی، شکلی، جهیزیه ای، تجارت موفقی دارد، در انتخابات رأی می آورد و... چهار رقم برق او را میگیرد:
🌱«غبطه» می خورد.
می گوید: خوب نعمت دارد، الحمدلله! خدایا تو که به او دادی، نوش جانش! به من هم بده! این مثبت فکر می کند. به قول سیاسیون برد برد است.
🌱«حسادت» می کند.
میگوید: من ندارم، ان شاء الله او هم نداشته باشد. این فکر منفی است. باخت باخت است.
🌱«بخل» می ورزد.
می گوید: من داشته باشم، او نداشته باشد. این هم بد است.
🌱«ایثار» می کند.
می گوید: او داشته باشد، من نداشته باشم. مثل مادری که پتو را از روی خودش برمی دارد و روی بچه اش می اندازد. می گوید من سرما بخورم طوری نیست، این بچه سرما نخورد.
‹‹ ما باید حساب کنیم که خداوند اگر چیزهایی به دیگران داده است، در عوض چیزهایی دیگری به ما داده است که به آن ها نداده است. «نَحْنُ قَسَمْنا بَيْنَهُمْ مَعِيشَتَهُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا» (زخرف/32) «ما معيشت آنان را در زندگى دنيا ميانشان تقسيم كرده ايم» ››
‹🤍🌼›
@zarboolmasall
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ـ••••🌱••••🌱••••
ـ🌱••••🌱••••
ـ••••🌱••••
ـ🌱••••
ـ••••
ازکوزه همان برون تراود که دروست ...
••••
🌱••••
••••🌱••••
🌱••••🌱••••
••••🌱••••🌱••••
@zarboolmasall
5.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
میدونی چرا دستت نمک نداره!؟
#دکتر_ملت_خواه
@zarboolmasall
🌼🤍
از دیوید راکفلر پرسیدند:
چگونه به این ثروت و شوکت رسیدی؟
گفت: از خدا خواستم و خودم بدست آوردم.
گفتند چگونه؟
گفت: من بیکار بودم. گفتم خدایا کاری برایم پیدا کن تا در آمد کافی برای پرداخت اجاره ی یک منزل نقلی را داشته باشم.
چون از طرف خدا اقدامی انجام نشد، خودم دست به کار شدم و به خدا گفتم: خدایا تو به این نیازهای کوچک رسیدگی نکن. من خودم کار پیدا میکنم. تو فقط حقوقم را افزایش بده.
کاری در راه آهن پیدا کردم. کارگری. در کوره ی لوکوموتیو ذغال سنگ می ریختم. اما حقوقش اندک بود.
به خدا گفتم تو سرت شلوغ است و کارهای مهم تری داری. تو خانه ی نقلی مناسبی برایم پیدا کن و من تلاش ام را بیشتر میکنم و بیشتر کار میکنم تا درآمد بیشتری کسب کنم.
پس از پیاده شدن از قطار، به ذغال فروشی پرداختم. اندکی درآمدم اضافه شد ولی از خانه نقلی خبری نشد.
گفتم خدایا میدانم خانه ی نقلی پیدا کردن در مقام و شأن تو نیست. من خودم آن را پیدا میکنم. در عوض تو شریک زندگی مرا پیدا کن.
اگر میخواستم منتظر خدا بشوم هنوز هم مجرد بودم. پس دختر مناسبی پیدا کردم و با او دوست، و سپس نامزد شدیم و ازدواج کردیم.
هرچه را از خدا خواستم، به نوعی به من گفت، خودت میتوانی، پس زحمت آن را به دوش من نیانداز و روی پای خودت بایست.
رابطه ی من و خدا هنوز به همین صورت پیش می رود و او هنوز به من اعتماد کافی دارد که میتوانم قدم بعدی را هم خودم بردارم.
همین اعتماد او به من قوت قلب میدهد و من با پای خویش جلو میروم.
خدایا متشکرم که به جای گدا، مرا همچون خودت کردی تا متکی به کسی یا چیزی نشوم...
@zarboolmasall
#طنز_جبهه
دو تا بچه بسیجی یه عراقی درشت هیکل رو اسیر کرده بودند
های های هم می خندیدند
بهشون گفتم این کیه؟
گفتند: عراقیه دیگه
گفتم : چطوری اسیرش کردین؟
باز هم زدند زیر خنده و گفتند:
مث اینکه این آقا از شب عملیات یه جایی پنهون شده بوده
تشنگی بهش فشار آورده و با لباس بسیجی خودمون اومده ایستگاه صلواتی
گفتم: خب از کجا فهمیدین عراقیه؟
گفتند: آخه اومد ایستگاه صلواتی ، شربت که خورد پول داد
اینطوری لو رفت ..
@zarboolmasall
هدایت شده از قاصدک
چیزی تا شب یلدا نمونده🍉🌒
پسته شب یلداتو با «قیمت مناسب و با کیفیت » از اینجا بخر 🌱🧑🌾
👇
https://eitaa.com/joinchat/3530818355Cba4ae99cb0
چالش زندگی این است که ،
قدر همه چیز را بدانی و در عین حال
خود را وابسته به هیچ چیز نکنی ...
‹🤍🌼›
#اندرو_متیوس
@zarboolmasall
مگر فایدهای هم دارد
به درختی که...
تبدیل به هیزم شده،
بگویی باغبان پشیمان است!؟
‹🤍🌼›
@zarboolmasall
📗#حکایت
در زمان قدیم یك فوج سرباز مأمور شدند كه برای سركوب یك عده اشرار از مركز به ناحیهای عزیمت كنند. در راه همین كه لشگر به گردنهای رسید، دو نفر دزد مسلح از ترس جان خود به آنها حمله و شلیك كردند.
سربازها بر اثر ظلم و فساد حاكم وقت، انگیزه و شجاعتی در خود نداشته و از شدت ترس و وحشت تفنگها را بر زمین ریختند و دستها را بالا بردند و تسلیم شدند .
دزدان نیز با دیدن این صحنه جسارت یافتند و از مخفیگاه خود بیرون آمده و تمامی نقدینگی و اشیاء سبك و سنگین قیمت آنها را گرفتند و از پی كار خود رفتند. وقتی خبر این واقعه به حاکم رسید سربازان را احضار كرد و از آنها با خشم و غضب پرسید :«چگونه دو نفر توانستند شما یكصد نفر سرباز مسلح را لخت كنند؟»
سربازان سخت دچار وحشت شدند و در جواب دادن درماندند ولی یكنفر كه جرأت بیشتری داشت، قدم پیش نهاد و به عرض رساند:«قربان ما صد نفر بودیم تنها، آنها دو نفر بودند همراه.» 🌱
@zarboolmasall