eitaa logo
ضرب المثل
32.2هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
884 ویدیو
13 فایل
🔹تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
خداوندا ببخشایم اگر روزی خطا کردم اگر من با گنه کردن جمالم را جلا کردم🌱 اگر در شادکامی یاد هر کس میکنم جز تو به هنگام گرفتاری فقط نامت صدا کردم🌱 ببخشایم اگر چشمم به سمت و سوی دیگر رفت هوس را بر تن ناموس مردم اقتدا کردم🌱 نشد یکبار هم یادی کنم از عالم دیگر دو دستی تکیه بر این روزگار بی وفا کردم🌱 دروغین من اگر نام ترا سوگند میخوردم نمازم را اگر من با ریا کردن به پا کردم🌱 ببخشایم اگر لایق نبودم در خلیف الله نمک خوردم،نمکدان را شکستم،کودتا کردم🌱 بدون ذره ای ایمان فقط گفتم مسلمانم فدای نیتی باطل اگر سیرت فدا کردم🌱 به پای من اگر هرجا دلی در سینه ای بشکست با نا حقی اگر اشکی ز چشمانی جدا کردم🌱 اگر از یاد خود بردم تمام بعد انسانی جواب خوب بودن با بدی کردن ادا کردم🌱 ببخشایم خداوندا،الا یا ایها الرحمان نسنجیده قضاوت را اگر در ابتدا کردم🌱 @zarboolmasall
🌱🌱🌱 چند قانون زندگی _از کسی ناراحت هستی خودت برو بهش بگو _ حرف ناحقی رو که نمی‌پسندی تائید نکن. _هیچ‌وقت طوری زندگی نکن که سعی کنی همه رو از خودت راضی نگه‌ داری چون این کار بخوای نخوای دو روویه _ سعی کن هر روز یاد بگیری _هرگز هرگزدر صحبت با دیگران راجع به خودت بد حرف نزن _ سعی کن راحت نه بگی، از نه گفتن نترس. _از بله گفتن هم نترس _اول با خودت مهربون باش به خودت برس هرکی ام هرچی گفت اعتنا نکن _ سعی کن ببخشی، اما فراموش نکن :) _هرگز سطح خودت رو به اندازه طرف مقابلت پایین نیار. _به کسانی لطف کن که استحقاقش رو داشته باشن، لطف تورو وظیفت ندونن _با کسی که ازش خوشت نمیاد، همنشینی نکن.(دو رو نباش) _دوست بدار چون این حس قشنگترین نعمت دنیاس. @zarboolmasall
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹 🔸علت توقف حالات معنوی🔸 کسی را که غذا، چابک‌تر و قوی‌ترش کند، از خوردن غذا منع نمی‌کنند؛ حتی بیشتر هم می‌دهند؛ اما کسی را که با خوردن، چاق می‌شود و گوشت زیاد می‌کند، از خوردن منع می‌کنند، و او ناچار است به‌اندازه‌ای غذا بخورد تا از حرکت بازنماند. حالات معنوی برای عده‌ای سرعت در سیر و چابکی به‌بار می‌آورد، ازاین‌رو بیشتر به او می‌دهند؛ ولی اگر کسی را مغرور و محجوب کرد، خداوند از سرِ لطف و رحمتی که به او دارد؛ آن حالات را قطع می‌کند تا او چابک شود و از حرکت بازنماند. 📖 تمثیلات اخلاقی، جلد ٢، صفحه ٢۵ @zarboolmasall
زندگی را زیباتر کنیم گاهی با ندیدن گاهی با نشنیدن گاهی با نگفتن زندگی زیباتر می‌شود با یک گذشت کوچک به همین سادگی...🌱 @zarboolmasall
10.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دلا یاران همه رفتند تو از دنیا طمع داری گهی ابله گهی نادان تو دنیا خانه پنداری اگرملک سلیمان را تو در زیر نگین داری مقامت نیست این دنیا و تن زیر زمین داری @zarboolmasall
🎶 آنی تو آن کنایه‌ ی مرموز که در نهفت عشق روان است دانستنش ضرور و گفتنش محال! تو آنی تو از ما گذشت باید به ابر بیاموزیم تا از عطش، گیاه نمیرد باید به قفل‌ها بسپاریم با بوسه‌ای گشوده شوند بی‌رخصت کلید @zarboolmasall
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💗جان را تو 💫صفا ده به صفای صلوات 💗همراه ملک شو به نوای صلوات 💫برهرچه خدا، 💗قیمتی داد ، ولـی 💫گلزار بهشت است بهای صلوات 💗خواهی که شود 💫مشکلت آسان بفرست 💗بر چهره ی دلربای 💫محمد مصطفی (ص ) صلوات 🌸اَللّهُمَّ صَلِّی عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ 🌸 @zarboolmasall
📗حکایت زیبای مرد وگدا مردی، اسب اصیل و بسیار زیبایی داشت که توجه هر بیننده‌ای را به خود جلب می‌کرد. همه آرزوی تملک آن را داشتند. بادیه‌نشین ثروتمندی پیشنهاد کرد که اسب را با دو شتر معاوضه کند، اما مرد موافقت نکرد. حتی حاضر نبود اسب خود را با تمام شترهای مرد بادیه‌نشین تعویض کند. باد‌یه‌نشین با خود فکر کرد: حالا که او حاضر نیست اسب خود را با تمام دارایی من معاوضه کند، باید به فکر حیله‌ای باشم.  روزی خود را به شکل یک گدا درآورد و در حالی که تظاهر به بیماری می‌کرد، در حاشیه‌ جاده‌ای دراز کشید. او می‌دانست که مرد با اسب خود از آنجا عبور می‌کند. همین اتفاق هم افتاد... مرد با دیدن آن گدای رنجور، سرشار از همدردی، از اسب خود پیاده شد به طرف مرد بیمار و فقیر رفت و پیشنهاد کرد که او را نزدیک پزشک ببرد. مرد گدا ناله‌کنان جواب داد: من فقیرتر از آن هستم که بتوانم راه بروم. روزهاست که چیزی نخورده‌ام و نمی‌توانم از جا بلند شوم. دیگر قدرت ندارم. مرد به او کمک کرد که سوار اسب شود. به محض اینکه مرد گدا روی زین نشست، پاهای خود را به پهلوهای اسب زد و به سرعت دور شد. مرد متوجه شد که گول بادیه‌نشین را خورده است. فریاد زد: صبر کن! می‌خواهم چیزی به تو بگویم. بادیه‌نشین که کنجکاو شده بود، کمی دورتر ایستاد. مرد گفت: تو اسب مرا دزدیدی. دیگر کاری از دست من برنمی‌آید، اما فقط کمی وجدان داشته باش و یک خواهش مرا برآورده کن. "برای هیچ‌کس تعریف نکن که چگونه مرا گول زدی..." بادیه‌نشین تمسخرکنان فریاد زد: چرا باید این کار را انجام دهم؟! مرد گفت: چون ممکن است، زمانی بیمار درمانده‌ای کنار جاده‌ای افتاده باشد. اگر همه این جریان را بشنوند، دیگر کسی به او کمک نخواهد کرد. بادیه‌نشین شرمنده شد. بازگشت و بدون اینکه حرفی بزند ، اسب اصیل را به صاحب واقعی آن پس داد...برگرفته از کتاب بال‌هایی برای پرواز (نوشته: نوربرت لایتنر) @zarboolmasall
7.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چرا بعضی‌ از دعاهامون مستجاب نمیشه . . ؟! 🌱استاد قرائتی🌱 @zarboolmasall
«جهان واقعی من و تو دو فنجان چای بود ڪه با هم از آن چای می‌نوشیدیم و گاهی ڪه در باران راه خانه را گم می‌کردیم.‌ ..... می‌توان جهان را ساده دوست داشت. به من آموختی می‌توان در فقر هم جهان را در یڪ لیوان شیر سرد یا گرم نوشید و بی‌محابا نوشید.» @zarboolmasall
به خداونداعتمادکن گاهی بهترین هارا بعدازتلخ ترین تجربه ها به تومی دهد... تاقدر زیباترین چیزهایی که به دست آوردی رابدانی... 🌱تلنگر🌱 @zarboolmasall
زمانی که استالین فوت کرد، نیکیتا خروشچف جانشین او در کنگره حزب کمونیست شروع به بازگویی جنایات استالین کرد. همه حاضرین تعجب کرده بودند که چگونه یک رهبر از رهبر پیشین این چنین تند انتقاد می‌کند، در حین سخنرانی که سالن مملو از جمعیت بود ناگهان فردی خطاب به خروشچف فریاد زد: پس تو آن زمان کجا بودی؟ سالن ساکت شد خروشچف رو به جمعیت گفت: چه کسی این سوال را پرسید؟ هیچ‌کس جواب نداد دوباره گفت: کسی که این سوال را کرد بایستد اما هیچ کس بلند نشد. خروشچف درحالی که لبخند بر لب داشت گفت: در آن زمان من جای تو نشسته بودم. خاطرات من نیکیتا خروشچف @zarboolmasall