eitaa logo
ضرب المثل
32.4هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
860 ویدیو
13 فایل
🔹تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽ 🔘✨سـ🍁ــلام 🕊✨روزتـــون 🔘✨پر از خیر و برکت 🕊✨امروز  یکشنبه↶ ✧        21         آبان           1402  ه.ش ❖         27     ربیع الثانی     1445  ه.ق ✧         12        نوامبر        2023  میلادی ┄┄┄┅┅❅✾❅┅┅┄┄┄ 🔘✨↯ ذڪر روز ؛ 🕊✨《یا ذَالْجَلالِ وَالْاِكْرام》 ╲\╭┓ ╭ 🌺🍃 ┗╯\╲ @zarboolmasall
توضیحات و قرابت هاش شعری و قرانی کافر همه را به کیش خود پندارد💚🌿 ••این شعر را به کسانی می گویند که کارهای دیگران را نسبت به کارهای خودش می سنجد. به عنوان مثال اگر خودش در پذیرایی از مهمان خساست به خرج می دهد، بقیه را هم خسیس می پندارد. کسی که بدگمان باشد، همیشه نسبت به مردم هم منفی نگر است. عنوان مثال یک فرد و انسان بدبيني را در نظر بگيريد كه آگاهي از اين خصوصيت خود او را دچار اضطراب مي كند پس به صورت كاملا نا خود آگاه و نا آگاهانه بد بيني خود را به فرد ديگري نسبت مي دهد. مهمترين نكته در اين مطلب اين است كه اين حس كاملا نا خود آگاه و غیر عمد می باشد.•• ✅ ترجمه انگلیسی : Every mad man thinks all other @zarboolmasall
📚 داستان کوتاه ⚡️گوزنی بر لب آب چشمه ای رفت تا آب بنوشد. عکس خود را در آب دید، پاهایش در نظرش باریک و اندکی کوتاه جلوه کرد. غمگین شد. اما شاخ های بلند و قشنگش را که دید شادمان و مغرور شد. در همین حین چند شکارچی قصد شکار او کردند. ⚡️گوزن به سوی مرغزار گریخت و چون چالاک می دوید، صیادان به او نرسیدند ٬ اما وقتی به جنگل رسید، شاخ هایش به شاخه ی درخت گیر کرد و نمی توانست به تندی فرار کند. صیادان که همچنان به دنبالش بودند سر رسیدند و او را گرفتند. ⚡️گوزن چون گرفتار شد با خود گفت: دریغ پاهایم که از آن ها ناخشنود بودم نجاتم دادند، اما شاخ هایم که به زیبایی آن ها می بالیدم گرفتارم کردند. ⚡️چه بسیارند در زندگی چیزهایی که از آنها خوشمان نمی آید ولی مایه خوشبختی و آسایش ما هستند و بالعکس چه چیزهایی که داریم و یا دوست داریم داشته باشیم اما مایه بدبختی و عذاب ما هستند. تمام تلاشمان را برای داشتن زندگی بهتر انجام دهیم اما همواره به حکمت های خداوند راضی باشیم. @zarboolmasall
وجه تسمیه ضرب المثل نخود سیاه هرگاه بخواهند کسی از مطلب و موضوعی آگاه نشود و او را به تدبیر و بهانه بیرون فرستند و یا به قول علامه دهخدا:"پی کاری فرستادن که بسی دیر کشد." از باب مثال می گویند: "فلانی را به دنبال نخود سیاه فرستادیم." یعنی جایی رفت به این زودیها باز نمی گردد. اکنون ببینیم نخود سیاه چیست و چه نقشی دارد که به صورت ضرب المثل درآمده است. به طوری که می دانیم نخود از دانه های نباتی است که چند نوع از آن در ایران و بهترین آنها در قزوین به عمل می آید. انواع و اقسام نخودهایی که در ایران به عمل می آید همه به همان صورتی که درو می شوند مورد استفاده قرار می گیرند یعنی چیزی از آنها کم و کسر نمی شود و تغییر قیافه هم نمی دهند مگر نخود سیاه که چون به عمل آمد آن را در داخل ظرف آب می ریزن تا خیس بخورد و به صورت لپه دربیاید و چاشنی خوراک و خورشت شود. مقصود این است که در هیچ دکان بقالی و سوپر و فروشگاه نخود سیاه پیدا نمی شود و هیچ کس دنبال نخود سیاه نمی رود، زیرا نخود سیاه به خودی خود قابل استفاده نیست مگر آنکه به شکل و صورت لپه دربیاید و آن گاه مورد بهره برداری واقع شود. فکر می کنم با تمهید مقدمۀ بالا ادای مطلب شده باشد که اگر کسی را به دنبال نخود سیاه بفرستند در واقع به دنبال چیزی فرستادند که در هیچ دکان و فروشگاهی پیدا نمی شود! @zarboolmasall
آنچه تو کاشتی ما درویدیم💚🌿 🔸️این اصطلاح در مواردی استفاده می‌شود که به مخاطب نشان دهند از قصد و نیت منفی او آگاه هستند و گول او را نمی‌خورند. 🔹️می‌گویند روزی جامه‌فروشی دوره‌گرد با کیسه سنگین لباس بر دوش به سمت روستایی می‌رفت. در راه مردی سوار بر اسب با او همراه شد. مرد جامه‌فروش به او گفت لطفی در حق من کن و ساعتی این کیسه لباس را بر پشت اسبت بگذار تا من هم از سنگینی بار آن خلاص شده و استراحتی کنم. سوار گفت هر چند شکی نیست که این کار برای من صواب بسیار دارد اما امروز اسب من به اندازه کافی تیمار نشده و توان کشیدن این بار را ندارد. صحبت که به اینجا رسید ناگهان خرگوشی از کنار آنها گذشت و سوار اسب را تاخت و با سرعت تمام از پی خرگوش رفت. اما ناگهان با خود اندیشید من که اسبی چنین تندرو دارم چرا کیسه مرد را نگیرم و نگریزم؟ در همین حال مرد جامه‌فروش نیز با خود اندیشید اگر این سوار لباس‌های مرا بر اسب گذاشته و فرار کند من چگونه به او برسم؟ سوار از تعقیب خرگوش منصرف شد و به نزد مرد روستایی آمد و گفت: من تصمیم گرفتم به تو کمک کنم. پس کیسه لباسهایت را بر پشت اسب من بگذار تا برایت بیاورم و تو استراحت کنی. مرد لباس‌فروش گفت: من هم از آنچه تو اندیشیده‌ای غافل نبوده‌ام. آنچه تو کاشتی ما درویدیم. @zarboolmasall
Quand on veut, on peut. ترجمه تحت‌اللفظی: اگر کسی بخواهد، می‌تواند. معادل فارسی: خواستن توانستن است. @zarboolmasall
💕 از حکیمی پرسیدند : که چرا گوش دادنت از سخن گفتنت بیشتر است؟ گفت: چون به من دو گوش داده اند و یک زبان، یعنی دو برابر آنچه می گویم، می شنوم. کم گوی و به جز مصلحت خویش مگوی، چیزی که نپرسند، تو از پیش مگوی، از آغاز دو گوش و یک زبانت دادند، یعنی که دو بشنو و یکی بیش مگوی ‌ ‌ ‌ @zarboolmasall
🍃🌱🍃🌱🍃🌱🍃🌱🍃 🔆درس عبرت 🌾درگيرى جنگ عظيم و طولانى صفين همچنان ادامه داشت ، روزى اميرمؤمنان على (ع ) از ميدان جنگ به سوى كوفه بر مى گشت ، نزديك كوفه كنار جاده ، قبرستان كوفه قرار داشت ، آن حضرت در آنجا توقف كرد و ضمن سخنانى ، اشاره به قبرستان نمود و فرمود: هذه كفات الاموات : اينجا منازل و محل سكونت مردگان است . 🌾سپس به خانه هاى كوفه نگريست و اشاره كرد و فرمود: هذه كفات الاحياء: اينجا خانه ها و محل سكونت زندگان است . (شايد منظور على (ع ) اين بود كه بين زندگى و مردن و محل سكونت مرده و زنده چندان فاصله نيست ، تا مردم عبرت بگيرند و از مركب غرور پائين آيند و به فكر آخرت باشند). 🌾آنگاه آيه 25 و 26 سوره مرسلات را خواند: الم نجعل الارض كفاتا احياء و امواتا: آيا ما زمين را منزلگاه قرار نداديم ، براى زندگان و مردگان به قول شاعر: 🌾گيرم علم افراختى ، بر ملك عالم تاختى جان جهان بگداختى در آتش ظلم و ستم روزى علم گردد نگون ، گردى بدست غم زبون نيكى نما در دهر دون ، نامت به نيكى كن علم 📚داستان دوستان، جلد اول، محمد محمدى اشتهاردى @zarboolmasall
10.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢دست بالای دست بسیار است💙🦋 @zarboolmasall
زد که زد خوب کرد که زد می گویند یک روز زنی که شغلش ماست فروشی بود، ظرف ماستش را رو سرش گذاشته بود و برای فروختن به شهر می برد. در راه با خودش فکر کرد که «ماست را می فروشم و از قیمت آن چند تا تخم مرغ میخرم. تخم مرغ ها را زیر مرغ همسایه میذارم تا جوجه بشه. جوجه ها که مرغ شدند می فروشم و از قیمت آن گوسفند می خرم. کم کم گوسفندهام زیاد میشه، یک روز میان چوپون من و چوپون کدخدا زد و خورد میشه کدخدا مرا میخواد و از من میپرسه : چرا چوپون تو چوپون مرا زده؟ منم میگم : زد که زد خوب کرد که زد !» زن که در عالم خیال بود همینطور که گفت : «زد که زد خوب کرد که زد» سرش را تکان داد و ظرف ماستی از رو سرش به زمین افتاد و ماست ها پخش زمین شد.🦋💙. @zarboolmasall
🔴 شادی و نشاط مردی در حال نشاط و خوشحالى خدمت امام جواد (علیه السلام) رسید. حضرت فرمود چه خبر است که این چنین مسرور و خوشحالى؟ آن مرد عرض کرد ای فرزند رسول خدا، از پدر شما شنیدم که مى‌ فرمود بهترین روز شادى انسان، روزى است که خداوند توفیق انجام کارهاى نیک و خیرات و احسانات به او دهد و او را در حل مشکلات برادران دینى موفق بدارد. امروز نیازمندانى از جاهاى مختلف به من مراجعه کردند و به خواست خداوند گرفتاری‌ هایشان حل شد و نیاز ده نفر از نیازمندان را برطرف کردم، بدین جهت چنین سرور و شادى به من دست داده است. حضرت فرمود به جانم سوگند که شایسته است که چنین شاد و خوشحال باشى، به شرط این که اعمالت را ضایع نکرده و نیز در آینده باطل نکنى. 📚 منبع: بحارالانوار، جلد ۶۸، صفحه ۱۵۹ اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و عجل فرجهم @zarboolmasall