فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️✨روزتــون بــشــادی
🤍✨ســــلامی
❤️✨به زیبایی عشق
🤍✨به لــطــافــت دل
❤️✨به نرمی ابریشم مهربانی
🤍✨به وسعت تبسم زندگی
❤️✨به امتداد آسمان مهرورزی
🤍✨و بــــه بــــلــــنــــدای
❤️✨افـق نـگـاه زیـبـای شـمـا
🤍✨روزتون پر از مهر و شادی
@zarboolmasall
#ضرب_المثل
⬅️ از مال پس است و از جان عاصی
این ضرب المثل وصف حال کسی است که از نداری و فقر خود ناراحت و خشمگین است و ممکن است کار خطرناکی از او سر بزند و جان خود را به خطر بیندازد.
@zarboolmasall
ناامید نشدن و تسلیم نشدن در برابر مشکلات و سختی ها قطعا موفقیت را حاصل میکند..... 🤍
#نهج_البلاغه
▫️لاَ يَعْدَمُ الصَّبُورُ الظَّفَرَ وَإِنْ طَالَ بِهِ الزَّمَانُ
🟤شخص صبور (و با استقامت) پيروزى را از دست نخواهد داد، هرچند زمان طولانى بگذرد
✍حقيقت صبر همان استقامت است; استقامت در برابر موانع وصول به مقصد و پيمودن راه طولانى وصول به هدف و استقامت در برابر دردها و رنج ها و كار شكنى هاى اين و آن. تا چنين استقامتى در انسان نباشد به جايى نمى رسد، زيرا طبيعت زندگى دنيا اين است كه با مشكلات آميخته شده و غالباً در كنار گل ها خارهايى است و در كنار عسل ها نيش زنبورانى. تاريخ نيز بارها و بارها نشان داده است كه پيروزى ها در انتظار افراد بااستقامت و صبور است. تا آنجا كه اين سخن به صورت ضرب المثل كوتاهى در ميان همه معروف است. عرب ها مى گويند: «مَنْ صَبَرَ ظَفَرَ» و فارس ها مى گويند:
صبر و ظفر هر دو دوستان قديمند
@zarboolmasall
نوروزخوانی در روستای سرکلاته شهرستان کردکوی استان گلستان
نوروز خوانی یا بهارخوانی یا نوروزی، گونهای از آوازخوانی است که درشمال ایران رواج داشته است.
در نوروز خوانی افرادی که به آنها نوروز خوان گفته میشود پیش از آغاز فصل بهار به صورت دورهگردی در کوچه و خیابان اشعاری در مدح بهار یا با مضامین مذهبی به صورت بداهه میخوانند.
آیین نوروزخوانی در استان گلستان در فهرست آثار ملی میراث ناملموس کشور به ثبت رسیده است.
#بهارخوانی
#سرکلاته
#استان_گلستان
@zarboolmasall
#ضرب_المثل
⬅️کار سر اومده حکیمه
"کسی که تجربه ی کاری برایش پیش آمده باشد به مانند یک حکیم است."
🔹 کسی که یک بار کاری را انجام بدهد، مطمئناً با وجود تجربه یکبار در مورد آن کار تا حدودی مجرب است و بهتر می تواند بار دیگر از پس آن برآید و بعبارتی این مثل گویای آنست که بهتر انجام دادن هرکاری در گرو داشتن تجارب مختص به آن کار است. مواقعی که شخصی عمل خاصی را به نحو احسن انجام دهد، دیگران با گفتن این مثل به کنایه عنوان دارند که دقت عمل و درستی و تمیزی کار این شخص ناشی از تجربه وی است.
@zarboolmasall
7.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌟کاش سال جدید...
«اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج»
@zarboolmasall
ئاش نه خواردگ، دهس و دهم سوزیاگ.
معنی و معادل فارسی: آش نخورده و دهان سوخته.
☆✿☆✿☆✿☆✿☆
ئاخر عمرو ئه ول مالداری
معنی: آخر عمر و اول مال اندوزی
معادل فارسی: پیری و معرکه گیری
☆✿☆✿☆✿☆✿☆
ایما هم خدایی داریم.
معنی: ما هم خدایی داریم
@zarboolmasall
❤️ عجایب آیت الکرسی
«ابوبکر بن نوح» می گوید: پدرم نقل کرد:
دوستی در نهروان داشتم که یک روز برایم تعریف کرد که من عادت داشتم هر شب آیة الکرسی را می خواندم و بر در دکان و مغازه ام می دمیدم و با خیال راحت به منزلم می رفتم.
یک شب یادم رفت آیةالکرسی را به مغازه بخوانم، و به خانه رفتم و وقت خواب یادم آمد، از همان جا خواندم و به طرف مغازه ام دمیدم.
فردا صبح که به مغازه آمدم و در باز کردم، دیدم دزدی در مغازه آمده و هر چه در آنجا بوده جمع کرده، بعد متوجّه مردی شدم که در آنجا نشسته.
گفتم: تو که هستی و در اینجا چه کار داری؟
گفت: داد نزن من چیزی از تو نبرده ام، نگاه کن تمام متاع تو موجود است، من اینها را بستم و همینکه خواستم بردارم وببرم در مغازه را پیدا نمی کردم، تا اثاثها را زمین می گذاشتم در را نشان می کردم باز تا می خواستم ببرم دیوار می شد.
خلاصه شب را تا صبح به این بلا بسر بردم تا اینکه تو در را باز کردی، حالا اگر می توانی مرا عفو کن، زیرا من توبه کردم و چیزی هم از تو نبرده ام.
من هم دست از او برداشتم و خدا را شکر کردم.
📕شفا و درمان با قرآن ، ص 50
@zarboolmasall
آیا میدانستید 💡
اصطلاح "چوب توی آستین کردن "،برای تهدید کسی به تنبیه و مجازات به کار می گیرند.
سابق براین یکی از انواع تنبیه خلاف کاران چوب درآستین کردن بوده است. ترتیب آن نیز چنین بود که دو دست محکوم را به شکل افقی نگاه می داشتند و سپس چوبی محکم و خم نشدنی را به موازات دستهای محکوم از یک آستین لباس او وارد کرده و از آستین دیگرش خارج می کردند. سپس مچ دست ها را با طنابی محکم به آن چوب می بستند تا محکوم دیگر نتواند دست هایش را به چپ و راست یا بالا و پایین حرکت دهد و یا آنها را خم کند.
پس از آن، مدتی او را در جایی رو باز نگاه میداشتند تا پشه و مگس و دیگر حشرات مزاحم و چندش آور بر سر و صورتش بنشینندو او نتواند آن ها را از خود براند.
دست های محکوم به دلیل بیحرکت ماندن پس از مدتی کرخت و بی حس می شد و هجوم و حملات پشه ها و مگس هابر سر و صورتش آن اندازه ناراحت کننده و چندش آور می گردید که دیری نمیگذشت که فریادش به آسمان بلند می شد و درخواست عفو و بخشش می کرد.
@zarboolmasall
🌸🍃🌸🍃
#گنجی_در_دل
✍اربابی آوازه کنیزی نوجوان و زیباروی را شنید، که قدی بلند و چشمانی خمار و صدایی دلکش داشت.
20 هزار دینار قیمتش بود و هر کسی را توان پرداخت این مبلغ برای خرید آن نبود،
این کنیز ماهها در خانه بود، همه میدیدند، اما کسی توان خرید او را نداشت.
🔸ارباب به غلام خود یک گونی سکه داد و او را روانه شهر کرد تا آن کنیز ماهرخ را بخرد.
پسر ارباب به پدر گفت:
«پدر میخواهم دیوانگان شهر را لیست کنم تا به آنها طعامی دهیم.»
🔸پدر گفت:
«اول مرا بنویس و دوم غلام مرا.»
پسر پرسید:
«چرا پدرم؟»
گفت:
«اولین دیوانه منم که به غلامی اعتماد کرده و یک گونی زر به او دادم. پ
🔸اگر او هم کنیز را بخرد و برای من بیاورد او هم دیوانه است،
چون من بهجای او بودم،
اگر پول را نمیدزدیدم، کنیز زیباروی را دزدیده و به بیابانی روان شده و تا آخر عمر با او زندگی میکردم.
🔸در این حالت هر دو دیوانهایم.»
غلام کنیز را خرید و در حال برگشت کنیز گفت :
«بیا هر دو سمت بیابانی روان شویم،
من دوست ندارم دیگر در بند و همخوابی اربابی باشم. به خود و من رحم کن.»
🔸غلام گفت:
«من غلامم و هیچ گنجی روی زمین ندارم، اما در دلم گنجی به نام امانتداری و صداقت است که هرگز آن را با آزادی و لذت خود عوض نمیکنم و جواب ارباب را با خیانت نمیدهم، چون اگر چنین کنم مردهام و مرده از لذت بینصیب است.»
🔸غلام کنیز را به خانه آورده و به ارباب تسلیم کرد. ارباب چون داستان را شنید از صداقت غلام گریست و کنیز زیباروی را به او بخشید و هر دو را آزاد کرد.
@zarboolmasall