eitaa logo
ضرب المثل
32.4هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
860 ویدیو
13 فایل
🔹تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
🟩براي يه دستمال قيصريه رو آتيش ميزنه ! ۱- یعنی برای بدست آوردن کالای بی ارزشی، کارهایی را انجام می دهد که خسارات زیادی وارد می کند. ۲- به کسی می گویند که سعی در جبران اشتباهاتش دارد اما نه تنها جبران نمی کند بلکه بر عمق مشکلات می افزاید. ۳- یعنی تلاش بیهوده ای که سرانجامش شکست است. @zarboolmasall
🟩ریشه ضرب المثل به خاطر یک دستمال کل قیصریه را به آتش کشید! 🔸️مرد جوانی شاگرد مغازه پارچه فروشی بود. یکی از روزها نامزدش به دیدن او می آید. پس از سلام و احوال پرسی چشمش به دستمال گران قیمتی می افتد که در یکی از قفسه ها آویزان شده بود. از مرد خواست که دستمال را به او هدیه دهد اما او قبول نکرد و گفت: این دستمال ها مال من نیست و من اجازه ندارم آن را به کسی هدیه دهم. باید بهایش را بپردازم که البته پولی در بساطم نیست. 🔹️زن ناراحت شد و بسیار اصرار کرد تا اینکه توانست مرد را راضی کند. بالاخره دستمال را گرفت و خداحافظی کرد. چند دقیقه ای از رفتن زن نگذشته بود که مرد به خودش آمد و از کاری که کرده بود به شدت پشیمان شد. از ترس اینکه صاحبکارش مجازاتش کند، تصمیم گرفت که مغازه را آتش بزند تا کسی از جای خالی دستمال گران قیمت بویی نبرد. 🔸️گوشه ای از مغازه آتش کوچکی روشن کرد و از مغازه بیرون رفت. آتش کم کم از پارچه ای به پارچه دیگر منتقل شد و کل مغازه آتش گرفت و در نهایت به مغازه های دیگر هم نفوذ کرد و کل قیصریه به آتش کشیده شد. 🔻اینگونه شد که گفتند: به خاطر یک دستمال کل قیصریه را به آتش کشید! @zarboolmasall
🟩سری که درد نمی کنه دستمال نمی بندند یعنی چه؟ 🔹گاهی انسان خودش برای خود دردسر ایجاد می کند. دستمال بستن کنایه از تلاش کردن برای رفع مشکل و سختی است؛ کسی که مشکلی ندارد، برای چه باید برای رفع مشکلِ نداشته اش خود را به زحمت بیندازد؟! 🔹 یعنی کسی بیهوده برای خود مشکلی ایجاد نمی کند @zarboolmasall
🟩ریشه ضرب المثل برای یک دستمال قیصریه را به آتش کشیدن 🔹مرد جوانی شاگرد مغازه پارچه فروشی بود. یکی از روزها نامزدش به دیدن او می آید. پس از سلام و احوال پرسی چشمش به دستمال گران قیمتی می افتد که در یکی از قفسه ها آویزان شده بود. از مرد خواست که دستمال را به او هدیه دهد اما او قبول نکرد و گفت: این دستمال ها مال من نیست و من اجازه ندارم آن را به کسی هدیه دهم. باید بهایش را بپردازم که البته پولی در بساطم نیست. 🔹زن ناراحت شد و بسیار اصرار کرد تا اینکه توانست مرد را راضی کند. بالاخره دستمال را گرفت و خداحافظی کرد. چند دقیقه ای از رفتن زن نگذشته بود که مرد به خودش آمد و از کاری که کرده بود به شدت پشیمان شد. از ترس اینکه صاحبکارش مجازاتش کند، تصمیم گرفت که مغازه را آتش بزند تا کسی از جای خالی دستمال گران قیمت بویی نبرد. گوشه ای از مغازه آتش کوچکی روشن کرد و از مغازه بیرون رفت. آتش کم کم از پارچه ای به پارچه دیگر منتقل شد و کل مغازه آتش گرفت و در نهایت به مغازه های دیگر هم نفوذ کرد و کل قیصریه به آتش کشیده شد. 🔻اینگونه شد که گفتند: به خاطر یک دستمال کل قیصریه را به آتش کشید @zarboolmasall