🟩یکدم نشد که بی سر خر زندگی کنیم
⬅️در توجیه مثل حکایتی عامیانه نقل کرده اند :
🔹️گویند مرد مومنی سوار بر خر , از دهی به ده دیگر می رفت . در میان راه عده ای جوانان که سر از باده ی ناب , گرم داشتند , راه بر او گرفتند و یکی از آنها جامی پر از شراب بر او تعارف کرد , مرد استغفرالله گویان آنان را از این عمل زشت بازداشت , ولی جوانان دست بردار نبودند و مرتب براو شراب تعارف می کردند . بالاخره یکی از آنان تهدید کرد که در صورتی که شراب نخورد , او را خواهد کشت .
🔸️چون حفظ جان بهر صورت لازم است, مرد با اکراه جام شراب را در دست گرفت و رو به آسمان کرد و گفت : خداوندا خودت آگاهی که من از روی اجبار و فقط برای حفظ جان خود این شراب را میخورم
🔹️و همینکه خواست جام را به لبان خود نزدیک کند , خرش با تکان دادن شدید سرش , جام را به زمین ریخت . جوانان خندیدند و مرد با دلخوری گفت : پس از عمری خواستیم شراب حلالی بخوریم که این سرخر نگذاشت .
#حکایت #شراب #حلال #مزاحم
@zarboolmasall