🟩سر و گوش آب دادن
🔸️این اصطلاح را هنگامی به کار میبرند که کسب خبر و گردآوری اطلاعات مراد گوینده باشد.
🔹️در روزگاران گذشته که حمام عمومی و خزینهدار وجود داشت، مردمی که به حمام میرفتند ناگزیر بودند که چند ساعت از روز را در صحن حمام به نظافت و شستشوی خود و کودکانشان بپردازند. زنان خانه دار نیز که از نظر معاشرت در بیرون از خانه محدودیتهایی داشتند بهترین فرصت را در حمام مییافتند تا برای هم سفره دل را بگشایند و رویدادهای هفتهای را که گذشت برای یکدیگر تعریف کنند. در حمامهای زنانه چون زنان در گروههای دوتایی، سهتایی و چهارتایی با هم حرف میزدند، سر و صدای زیادی در صحن حمام ایجاد میشد و به همین دلیل چون صدای کسی درست شنیده نمیشد همگی مجبور بودند حرفهای خود را با صدای بلند برای یکدیگر تعریف کنند.
کسانی هم که با یکدیگر اختلافی داشتند و گاه هر دو در حمام حضور داشتند از این فرصت استفاده میکردند و برای آن که بدانند که آن دیگری پشت سر او چه میگوید و چگونه از او بدگویی میکند، یکی از آشنایانشان را به بهانهی شستشوی تن به درون خزینه میفرستادند تا “سر و گوش آب بدهد”. یعنی وانمود کند که دارد خود را میشوید ولی دزدانه به حرفها گوش بدهد و خبرها و بدگوییها را برای فامیل خود ببرد.
به طور کلی در آن روزگار هر کس میخواست از اوضاع و احوال و رویدادهای روزهای گذشته در محل باخبر شود با رفتن به حمام و “سر و گوش آب دادن” در خزینه و دزدانه گوش دادن به گفتههای دیگران که با صدای بلند با یکدیگر حرف میزدند، از همه این رویدادها آگاه میشد.
🔸️بدین ترتیب عبارت “سر و گوش آب دادن” که هم برای جاسوسی کردن و هم برای کسب خبر به کار میآمد، رفتهرفته در میان مردم به صورت اصطلاح در آمد.
#سر #گوش #آب
@zarboolmasall
⚫️ حکایت پند آموز (عاقبت رباخواري)
آقا سید مهدی کشفی که از یاران مخصوص میرزا جواد نقل می کرد:
شبی توی خانه خوابیده بودم ، دیدم که صدای ناله ی سوزناکی از حیاط می آید.
از بس شدید و سوزناک بود ، هراسان ازخواب برخاستم که چه خبر است؟
رفتم در را باز کردم، دیدم در این حیاط ما که به این کوچکی است یک کاروانسرای بزرگی است و دور تا دورش حجره می باشد
و صدا از یک حجره می آید..
دویدم پشت حجره هرکار کردم در باز نشد.
از شکاف درب نگاه کردم ببینم چه خبر است!
دیدم یکی از رفقای ما که اهل بازار تهران است افتاده و به اندازه نصف کمر انسان، سنگ آسیاب روی او چیده اند.
و یک شخص بد هیبت از آن بالا ، توی حلقوم دهان او چیزهایی میریزد.
ناراحت شدم ، هرچه کردم در باز نشد
هرچه التماس کردم به آن شخص که چرا به رفیق ما این طور میکنی !
اصلا نگفت : تو کی هستی؟
این قدر ایستادم که خسته شدم برگشتم آمدم توی رختخواب ولی خواب از سرم بکلی پرید
نشستم تا صبح شد
حال نماز خواندن نداشتم . رفتم در خانه میرزا جواد آقا و محکم در زدم
میرزا جواد آقا از پشت در گفت چه خبره ؟ چه خبره ؟ حالا یه چیزی بهت نشون دادند نباید که اینطوری کنی؟ !
گفتم من همچو چیزی دیدم.
گفت بله ، شما مقامی پیدا کرده اید.
این مکاشفه است.
آن رفیق بازاری شما رباخوار بود و در آن ساعت داشت نزع روح (روح از بدنش کنده ) می شد. من تاریخ برداشتم . بعد خبر آمد که آن رفیق ما در همان ساعت فوت کرده است...
📘کتاب شرح حال آیت اللّه العظمى اراکى,ص 299
@zarboolmasall
#نکته
🌵این ضرب المثل ها، در #فرهنگ_اسلامی جایی ندارد؛
✖️عیسی به دین خود، موسی به دین خود!
✖️هر کی رو تو قبر خودش میذارن!
✖️من اگر نیکم اگر بد، تو برو خود را باش!
✖️خواهی نشوی رسوا، همرنگ جماعت شو!
✖️سری که درد نمیکنه، دستمال نمی بندن!
✖️کلاه خودتو بچسب باد نبره!
🌻شعار #جامعه_دینی اینهاست؛
🍃ما به هم ربط داریم
🍃کُلُّکُم راع و کُلُّکُم مسئول عَن رَعیّه
🍃بنی آدم اعضای یک پیکرند که در آفرینش
ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار، دگر عضوها را نماند قرار!
تو کز محنت دیگران بی غمی، نشاید که نامت نهند آدمی!
🍃چو می بینی که نابینا و چاه است
اگر خاموش بنشینی، گناه است
#سبک_زندگی_اسلامی
@zarboolmasall
چه باید بکنیم؟ چکار کردیم که مانده ایم بی سرپرست؟ - آیت الله بهجت.mp3
14.03M
🎧 چه باید بکنیم؟ چکار کردیم که مانده ایم بی سرپرست؟
🎤 آیت الله بهجت (ره)
🏷 #امام_زمان (عج)
#خودسازی
#آیت_الله_بهجت (ره)
@zarboolmasall
🟩شاخ و شانه کشیدن
🔹️این اصطلاح از رفتار برخی گدایان به زبان فارسی وارد شده است.
🔸️در گذشته یکی از ترفندهای گدایانی که سمجتر بودند این بود که با ایجاد مزاحمت و بدون زور بازو به نوعی باج میگرفتند.
به این ترتیب که در یک دست خود یک شاخ گوسفند و در دست دیگرشان یک استخوان شانه گوسفند میگرفتند و به در خانهها و دکانها میرفتند و تقاضای پول میکردند. اگر صاحبخانه یا دکان از دادن پول امتناع میکرد شاخ گوسفند را چنان بر شانه گوسفند میکشیدند که صدای ناهنجاری ایجاد میکرد به حدی که بالاخره صاحب خانه یا دکان کلافه شده و چیزی به آنان میداد.
🔻امروزه این اصطلاح به معنای تهدید کردن و خط و نشان کشیدن استفاده میشود.
#شاخ #شانه #تهدید
@zarboolmasall
.
💠 بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِين💠
✋ السلام عليك يا بقية اللَّه فى ارضه
🙏 اللهم عجل لولیک الفرج
❤️ عیدتون مبارک
@zarboolmasall
🟩جای مُهر گذاشتن
🔹️در مساجد رسم بود که اگر نمازگزار برای تجدید وضو یا کاری دیگر برای مدتی از صف غیبت میکرد، به جای خویش مُهری یا جای مُهری یا تسبحی و یا شانهای میگذاشت تا دیگری جای او را نگیرد.
🔻به تدریج "جای مُهر گذاشتن" تبدیل به اصطلاح شد و در مواردی استفاده میشود که شخصی بهانه و دستاویز کوچکی را برای تجدید دعوا و نزاعی دوباره باقی گذاشته و استفاده کند.
#مهر #مساجد
@zarboolmasall
اگر روزی
به کسی محبت کردید....
باور داشته باشید
هرگز نخواهدتوانست از یاد ببرد
ماندگارترین اثرهنری انسان!!!!
محبت است..
@zarboolmasall
🌸 ماجرای تولد امام زمان(عج) به نقل از حکیمه خاتون دختر امام جواد(ع) و عمّه امام حسن عسکری (ع):
🏷 قسمت اول:
♦️ حکیمه خاتون دختر امام جواد(ع) و عمّه امام حسن عسکری(ع) کیفیت و چگونگی ولادت حضرت مهدی (ع) را چنین نقل میکند:
▫️ «ابو محمّد امام حسن عسکری (ع) کسی را به دنبال من فرستاد که:
🔸 امشب (نیمه شعبان) برای افطار نزد من بیا، چون خداوند امشب حجّتش را آشکار میکند.
▫️ پرسیدم:
🔹 این مولود از چه کسی است؟
▫️ آن حضرت فرمود:
🔸 از نرجس.
▫️ عرض کردم:
🔹 من در نرجس خاتون هیچ اثر حملی مشاهده نمیکنم!
▫️ حضرت فرمود:
🔸 موضوع همین است که گفتم.
▫️ من در حالیکه نشسته بودم، نرجس آمد و کفش مرا از پایم بیرون آورد و فرمود:
🔸 بانوی من! حالتان چطور است!
▫️ من گفتم:
🔹 تو بانوی من و خانوادهام هستی.
▫️ او از سخن من تعجّب کرده ناراحت شد و فرمود:
🔸 این چه سخنی است؟
▫️ گفتم:
🔹 خداوند در این شب به تو فرزندی عطا میکند که سرور و آقای دنیا و آخرت خواهد شد.
▫️ نرجس خاتون از سخن من خجالت کشید.
سپس بعد از افطار، نماز عشاء را بهجا آوردم و به بستر رفتم. چون پاسی از نیمه شب گذشت، برخاستم و نماز شب خواندم. بعد از تعقیب نماز به خواب رفتم و دوباره بیدار شدم. در این هنگام، نرجس نیز بیدار شد و نماز شب را به جا آورد. سپس از اتاق بیرون رفتم، تا از طلوع فجر باخبر شوم. دیدم فجر اوّل طلوع کرده و نرجس در خواب است. در آن حال، این سؤال به ذهنم خطور کرد که چرا حجّت خدا آشکار نشد. نزدیک بود شکّی در دلم ایجاد شود که ناگهان حضرت امام حسن عسکری(ع) از اتاق مجاور صدا زد:
🔸 «ای عمّه شتاب مکن که موعد نزدیک است».
▫️ من نیز نشستم و سوره «الم سجده و یاسین» را خواندم. هنگامی که مشغول خواندن قرآن بودم، ناگهان نرجس خاتون با ناراحتی از خواب بیدار شد. «۱»
من با شتاب خودم را به او رساندم و پرسیدم:
🔹 چیزی احساس میکنی؟
▫️ نرجس گفت:
🔸 آری.
▫️ گفتم:
🔹 نام خدا را بر زبان جاری کن، این همان موضوعی است که اوّل شب به تو گفتم. مضطرب مباش و دلت را آرام کن.
▫️ در این هنگام پرده نوری میان من و او کشیده شد. ناگاه متوجّه شدم کودک ولادت یافته است. چون جامه را از روی نرجس برداشتم، آن مولود سر به سجده گذاشته و مشغول ذکر خدا بود. هنگامی که او را برگرفتم، دیدم پاک و پاکیزه است. در این موقع، حضرت امام حسن عسکری(ع) صدا زد:
🔸 عمّه! فرزندم را نزد من بیاور.
▫️ وقتی که نوزاد را خدمت آن حضرت بردم، وی را در آغوش گرفت، و بر دست و چشم کودک دست کشید و در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه گفت و فرمود:
🔸 فرزندم! سخن بگو!
▫️ پس آن طفل گفت:
🔶 «اشهد ان لا اله الّا اللّه، و اشهد انّ محمّدا رسول اللّه».
▫️ پس از آن به امامت امیر المؤمنین (ع) و سایر امامان معصوم علیهم السّلام، شهادت و گواهی داد و چون به نام خود رسید گفت:
🔶 📜 «اللّهمّ انجزلی وعدی، و اتمم لی امری، و ثبّت وطأتی، و أملاء الارض بی عدلا و قسطا».
📃 پروردگارا! وعده مرا قطعی گردان و امر مرا به اتمام رسان، و مرا ثابت قدم بدار، و زمین را به وسیله من از عدل و داد پر کن.
(ادامه دارد)
🏷 #امام_زمان (عج)
#میلاد_امام_زمان (عج) #نیمه_شعبان
@zarboolmasall
🍁#پندانه
🌺👌چند جمله ناب:
همه يادشون ميمونه باهاشون چيكار كردى،
ولى يادشون نميمونه براشون چـكار كردى...!
هیچوقت نزار یادت بره که تو روزای سخت
کی کنارت موند و کی نموند...
دو چیز شما را تعریف میکند:
بردباری تان ، وقتی هیچ چیز ندارید
و نحوه رفتارتان ، وقتی همه چیز دارید
تنها دو روز در سال هست که نمیتونی هیچ کاری بکنی؛
یکی دیروز و یکی فردا
دو شخـص به تـو می آمـوزد:
یکی آمـوزگـار، یکی روزگـار
اولی به قیمت جـانش، دومی به قیمت جـانت
آدما دو جور زندگی میکنن :
یا غرور شونو زیر پاشون میذارن و با انسانها زندگی میکنن،
یا انسانهارو زیر پاشون میذارن و با غرورشون زندگی میکنن
@zarboolmasall