🟩جاتره بچه نیست
🔻چیزی وجود ندارد.
۱- یعنی آنچه که اتفاق افتاده برخلاف انتظار ما بوده است.
۲- وقتی چیزی یا کسی در جایی که همیشه هست نباشد، این ضرب المثل را به کار می برند.
۳- گاهی هم در مواجهه با برخی از مشکلات گفته می شود که افراد نسبت به آنها کاملا بی توجه بوده اند و وقتی که رخ داده تازه هشیار گشته اند!
۴- شوکه شدن از وقایعی که غیر قابل پیش بینی بوده است.
#شوک #وقایع #اتفاق #انتظار
@zarboolmasall
بسنده کردن به یک یا دوبار تذکر دادن
ar âdomi yako do , ar hayvuni raw be koh.
#آدم #حیوان #لری
@zarboolmasall
🟩جایی که نمک خوردی نمکدان مشکن
🔻 در نکوهش خیانت به افرادی که در حق آدم خوبی کرده اند.
🔸️نمک می خوری نمکدان مشکن اشاره به این موضوع دارد که در مقابل محبت دیگران باید قدردان بود و باید از کسانی که برای ما زحمتی کشیدهاند قدردانی کنیم و حرمت آن ها را نگه داریم زیرا خداوند انسانهایی را که قدرشناس هستند خیلی دوست دارد و پاداش خیلی خوبی به آن ها در زندگی و آخرت می دهد.
🔹️ این جمله زمانی به کار می رود که انسان نه تنها قدر خوبی ها و منفعتهایی را که نصیبش شده نمی داند، بلکه بدنبال بدی و خیانت است.
#خیانت #نمکنشناس #منفعت #بدی
@zarboolmasall
🟩چشمش آلبالو گیلاس می چینه
🔻چیزی را به طور درست نمی بیند.
🔹️۱- یعنی چشم هایش چیزی را اشتباه و به خطا دیده است.
🔸️۲- به کسی می گویند که نتواند چیزی یا مسئله ای را به درستی تشخیص دهد. مثلا کسی که مواد توهم آور و نشئه زا مصرف کرده باشد، چنین خصوصیتی دارد. مبهم حرف می زند، نمی تواند با چشم هایش چیزی را درست ببیند. به اصطلاح میگویند چشم هایش دو دو می زند!
🔹️۳- شاید از این جهت آلبالو و گیلاس را به کار می برند که این دو میوه شبیه هم هستند. مثلا به آلبالو بگوید گیلاس است و برعکس. کسی هم که نمی تواند دو چیز مشابه را از هم متمایز کند و هیچ فرقی بین آنها نمی گذارد یا اشتباه در نظر می گیرد، این اصطلاح آلبالو گیلاس را برایش می گویند.
🔸️۴- یعنی خیالاتی شده ای!
🔹️۵- چیزی را که مانند روز روشن است را اشتباه می بیند
#اشتباه #خیالاتی #روشن #گیلاس
@zarboolmasall
🟩داستان ضرب المثل جایی که نمک خوردی، نمکدان مشکن
او یک دزد ماهر بود و با چند نفر از دوستانش یک باند سرقت تشکیل داده بود. یک روز با هم نشستند و صحبت کردند. در حین گفتگو گفتند: چرا ما همیشه با فقرا و مردم عادی سر و کار داریم و قوت لا یموت آنها را از دستشان می گیریم؟ بیاید این بار خود را به خزانه سلطان بزنیم که تا آخر عمر برایمان بس باشد. البته دسترسی به خزانه سلطان آسان نبود.
آنها تمام راه ها و امکانات ممکن را که مدتی در ذهنشان بود بررسی کردند تا سرانجام بهترین راه ممکن را پیدا کردند و به خزانه رسیدند. خزانه پر از پول و جواهرات گرانبها بود. تا جایی که می توانستند انواع طلا و عتیقه جات را بسته بندی کردند تا با خود ببرند. در آن لحظه چشم سردسته گروه به جسم درخشان و سفیدی افتاد، فکر کرد الماس شب چراغی است، نزدیک آن شد و گرفت و برای امتحان آن را به سر زبانش زد و بعد از اینکه فهمید نمک است بسیار ناراحت و عصبانی شد. از شدت عصبانیت طوری به پیشانی خود زد که دوستانش متوجه او شدند و فکر کردند که اتفاقی افتاده یا به خزانه داران خبر داده شده است.
خیلی سریع به او رسیدند و گفتند: چه شده؟ او که آثاری از خشم و غم در چهره اش دیده می شد، گفت: متأسفانه همه رنج های ما به هدر رفته و نم گیر سلطان شدیم. ناخودآگاه طعم نمکش را چشیدم. دیگر نمی شود دارایی پادشاه را برد، از مردانگی و مروت به دور است که ما نمک کسی را بخوریم و نمکدان او را هم بشکنیم.
در دل آن سکوت وحشتناک شبانه، بدون اینکه کسی بویی از آن ببرد، دست خالی به خانه بازگشتند. صبح که شد و چشم نگهبانان به درهای باز خزانه افتاد تازه متوجه شده بودند که دیشب خبرهایی بوده است. سراسیمه به سمت جواهرات سلطنتی رفتند، دیدند که سر جایشان نیست، اما بستههایی وجود دارد. وقتی آنها را باز کردند، دیدند که جواهرات در بسته ها است. بررسی دقیق که کردند دیدند که دزد خزانه را نبرده است و گرنه الآن خدا می داند سلطان با ما چه می کرد و …
بالاخره خبر به سلطان رسید و خودش آمد و صحنه را با دقت تماشا کرد، آنقدر عجیب و شگفت انگیز بود که انگشتش را گاز گرفت و گفت: عجب! این دزدی چگونه است؟ برای دزدی آمده بود و با اینکه می توانست همه چیز را بردارد اما چیزی نبرده؟ مگه می شه؟ چرا؟… اما هر چه هست، باید ریشه را پیدا کنم و به تهش برسم. همان روز اعلام کرد: «هر کس شب گذشته به خزانه آمده در امان است او می تواند نزد من بیاید، من بسیار مایلم از نزدیک او را ببینم و بشناسم.»
این اعلامیه به گوش دزدها رسید، دوستان خود را جمع کرد و به آنها گفت: سلطان به ما رحم کرده، بگذارید نزد او برویم و ببینیم چه خواهد گفت. نزد سلطان آمدند و خود را معرفی کردند، سلطان که باور نمی کرد، دوباره با کمال تعجب پرسید: آیا این کار تو بود؟ او گفت بله. سلطان پرسید: چرا آمدی و دزدی کردی و با اینکه می توانستی همه چیز را بگیری ولی چیزی نگرفتی؟ گفت: چون نمک تو را چشیدم و نمک گیر شدم و بعد به طور مفصل جریان را به سلطان گفت. سلطان چنان عاشق کرم و بزرگواری او شد که گفت: «حیف است جای انسان نمک شناسی مثل تو، جای دیگری باشد، تو باید در دستگاه حکومت من کار مهمی را بر عهده بگیری و حکم خزانه داری را برای او صادر کرد …»
@zarboolmasall
🟩جهان ای برادر نماند بر کس دل اندر جهان آفرین بند و بس
🔻دوری از دل بستن به دنیا (نزدیک شدن به خدا)
#ضربالمثلدراشعارشاعران
@zarboolmasall
🟩چو فردا شد فکر فردا کنیم
🔻 از حالا جوش فردا را نزنیم.
🔹️اصطلاح "چو فردا شود فکر فردا کنیم" زمانی به کار می رود که شخصی به دنبال تفریحات و سرگرمیهای لحظه ای باشد و آینده ی خود را به طور کامل فراموش کند و وقتی دیگران به این رفتار او اعتراض کنند او در جواب آنها این مصرع را به کار می برد.
#فردا #فکر #تفریح
@zarboolmasall
🔵 "Kül başına/başıva!"
👉 Açıqlama:
Utan! Yazıqlar olsun sənə! Birinin pis iş gördüyünü qınamaq üçün işlədilir.
🔵 «کول باشینا/باشیوا!»
👈 آچیقلاما:
اوتان! یازیقلار اولسون سنه! بیرینین پیس ایش گؤردویونو قیناماق اوچون ایشله دیلیر.
🔴 🔴 🔴 🔴
🔵 «خاک بر سرت!»
👈 توضیح:
خجالت بکش. برای تقبیح کار بد یک شخص استفاده می شود.
🔴 🔴 🔴 🔴
🔵 "Shame on you!"
👉 Definition:
Used to say that someone should feel sorry for doing something wrong.
@zarboolmasall
🟩چند تا پیراهن بیشتر پاره کرده:
🔻با تجربه تر است.
🔹️۱- یعنی بیشتر از بقیه در زندگی اش تجربه کسب کرده و راه و چاه را بهتر می شناسد.
🔸️۲- پیراهن بیشتر پاره کردن را بیشتر برای افرادی که سنی ازشان گذشته به کار می برند زیرا آنها سال های زیادتری نسبت به دیگران زندگی کرده اند و در هر دوره از زندگی شان تلخی ها و شیرینی های روزگار را چشیده اند و بهتر می توانند تصمیم بگیرند.
🔹️۳- البته گاهی این ضرب المثل را می توان برای غیرسالمندها نیز به کار برد. ممکن است فرد جوانی در موضوع خاصی چندسال تحقیق کرده باشد و نسبت به کسی که تازه در این راه قدم گذاشته قطعا چند پیراهن بیشتر پاره کرده است و می توان از راهنمایی های او استفاده کرد.
🔸️۴- شاید معنای پاره کردن پیراهن، به درک کردن لحظات مختلف زندگی توسط افراد پا به سن گذاشته اشاره دارد.
#پیراهن #تجربه #زندگی #پاره
@zarboolmasall
🟩جایی نمیخوابه آب زیرش بره
🔹️این مثل در مورد افراد زرنگ و محتاط به کار میرود.
از گذشته تا حال کوچ یکی از کارهایی است که ایلات انجام میدهند. اصطلاحاً ییلاق قشلاق میکنند و برای اقامت چادر می زنند. محل زدن چادر برای خودش یک هنر محسوب میشود. باید مکانی را انتخاب کنند که موقع باران یا طغیان رودخانه نم به زمین نرسد و خوابیدن و زندگی را دشوار نکند.
🔸️همین موضوع ضربالمثلی شده که به وسیله آن افراد با احتیاط را توصیف میکنند.
البته در موارد بسیاری این ضربالمثل به صورت کنایه استفاده شده و در مورد افراد رِند و سودجو نیز به کار میرود.
#زرنگ #رِند #سودجو
@zarboolmasall