eitaa logo
ضرب المثل
32.1هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
889 ویدیو
13 فایل
🔹تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
8.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فوق احساسی😭🥀 ⚫️ تصاویر احساسی و زیبا از حضور شهید هنیه در بخش فلسطین نمایشگاه سرزمین تمدن‌ها
💢انواع ترس کودکان 😱ترس فرزندان از تنهایی: در درجه اول باید برای او تکرار کنید که ما هیچ وقت تنها نیستیم و خدای مهربان همیشه با ماست و در موقعیت‌های مختلف زندگی، که گِرهی از مشکلات‌تان باز می‌شود این جمله را به فرزندتان بگویید: خداوند بدون این که او را ببینیم مشکلات ما را حل می‌کند؛ پس ما هیچ گاه تنها نیستیم و او همیشه همراه ماست . همچنین، برای کاهش تاریکی می‌توانید از چراغ‌خواب یا آباژور استفاده کنید. همچنین، باید در او این اعتماد را نهادینه کنید که ما همیشه در کنار تو هستیم و تو تنها نیستی. 📎 📎 📎 👶🏻 @behtarinmadar 👶🏻
یک یادمانه خاطره‌انگیز و داستان ضرب المثل دوزاریش افتاد و دوزاریش کجه💚🌿 ‍ کیوسک‌های زردرنگ تلفن عمومی در کنار بوق آزادی که داشتند برای تعدادی از شهروندان‌ اشتغال‌آفرینی هم می‌کرد. اطراف این اتاقک‌ها مردانی نشسته بودند که سکه‌های دو ریالی و پنج ریالی می‌فروختند و یک لقمه نان حلال به خانه‌هایشان می‌بردند. آنها سکه‌ها را به چند برابر قیمت می‌فروختند و مردمی که دربه‌در دنبال سکه می‌گشتند با رضایت کامل محصولشان را خریداری می‌کردند. لحظه‌ای که سکه دو ریالی داخل صندوق تلفن می‌افتاد و صدای بوق آزاد به گوش می‌رسید لبخند رضایت بر لبان فرد داخل کیوسک نقش می‌بست. اصطلاح «دوزاریش افتاد» در آن زمان خیلی کاربرد داشت. افتادن دوزاری به معنای فهمیدن و ارتباط برقرار کردن بود. ضرب‌المثل «طرف دوزاریش کجه» هم دقیقا به معنای کندذهن بودن فرد به کار می‌رفت. یادمان باشد خیلی وقت‌ها دوزاری دستگاه نمی‌افتاد و دست ما از بوق آزاد تلفن کوتاه می‌ماند. در عوض تلفن‌های عمومی مهربان و بخشنده بود و وقتی تماس را برقرار نمی‌کرد سکه انداخته‌شده را پس می‌داد. بعضی وقت‌ها هم سخاوت را به حد اعلا می‌رساند و سکه نفرات قبلی را هم می‌ریخت پایین! این تلفن‌ها با مشت و لگد رابطه خوبی نداشت. ریزش سکه‌ها معمولا پس از آن اتفاق می‌افتاد که چند مشت جانانه نثار بدنه تلفن می‌کردی. بعضی از خرده کلاهبرداران هم سکه‌ها را سوراخ می‌کردند و نخی را به آن می‌بستند. پس از آن که تماسشان تمام می‌شد نخ را می‌کشیدند و لذت یک تماس رایگان را تجربه می‌کردند. @zarboolmasall
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⭕️محاصره ي مکّه و آتش زدن کعبه توسط سپاه يزيد ♦️پس از شهادت امام حسین علیه السلام، قیام هایی برای خونخواهی آن حضرت شکل گرفت که اولین آنها در مکه و مدینه بود. 🔹يزيد سپاهى به فرماندهى مسلم بن عقبه برای مقابله با معترضین فرستاد که ابتدا به مبارزه با مردم مدینه برخاسته و آنان را در سرزمين حره شکست دادند. آنان سه روز شهر مدينه را مباح اعلام كردند و به قتل و غارت و تجاوز پرداختند. 💠 سپس به مکه (حرم امن الهی) حمله کرده و بر بلندى هاى اطراف مكه، منجنيق ها و سنگ اندازهاى بزرگى نصب كرده و به وسيله آنها شهر را سنگ باران كردند. همچنین بسته هایى که با نفت آغشته بود را آتش زده به داخل شهر انداختند و به وسیله آن خانه کعبه را تخریب و به آتش کشیدند. @zarboolmasall
سیلی به صورت مجتهدی زده شد آیت الله محمد تقی بافقی از علما و مجتهدین قم بود. ایشان در حمام مشاهده کردند که ریشش را می تراشد، فرمودند :((آقا ریشتان را نتراشید، است)) سرهنگ (زمان طاغوت) خشمگین شد یک کشیده زد توی صورت این عالم ربانی. حاج شیخ بدون تامل طرف دیگر صورت را آورد و گفت:یک هم این طرف صورتم بزن ولی دیگر ریشت را نتراشید. سرهنگ از اخلاق و استقامت ایشان متعجب شده و از سوال کرد این شخص کیست؟ دلاک گفت:او ایت الله بافقی است. سرهنگ از ایشان عذر خواهی کرد. وتا آخر عمر ریش نتراشید و از مریدان مرحوم بافقی گردید. @zarboolmasall
🌸🍃🌸🍃 روزگاري حاکمي اعلام کرد: به هنرمندي که بتواند آرامش را در يک تابلو نقاشي بياورد، جايزه اي نفيس خواهد داد. بسياري از هنرمندان سعي کردند وحاکم همه تابلو هاي نقاشي را نگاه کرد و از ميان آنها دو تابلو را پسنديد و تصميم گرفت يکي از آنها را انتخاب کند. اولي نقاشي يک درياچه آرام بود؛ درياچه مانند آينه اي تصوير کوههاي اطرافش را نمايان ميساخت، بالاي درياچه آسماني آبي با ابرهاي زيبا و سفيدبود, هر کس اين نقاشي را ميديد حتما آرامش را در آن مي يافت. در دومي کوههايي بودناهموار و پر صخره؛ آسمان پر از ابر هاي تيره، باران ميباريد و رعد و برق ميزد، از کنار کوه آبشاري به پايين ميريخت، در اين نقاشي اصلا آرامش ديده نميشد. اما حاکم با دقت نگاه کرد وپشت آبشار بوته اي کوچک ديد که در شکاف سنگي روييده بود. در آن بوته پرنده اي لانه کرده بود ودر کنار آن آبشار خروشان وعصباني، پرنده اي در لانه اي با آرامش نشسته بود. حاکم نقاشي دوم را انتخاب کرد و گفت: "آرامش به معناي آن نيست که صدايي نباشد، مشکلي وجود نداشته باشد، يا کار سختي پيش رو نباشد، آرامش يعني درميان صدا، مشکل و کار سخت، دلی آرام وجود داشته باشد ... . @zarboolmasall
1_10652208637.mp3
4.04M
┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄ ‌ عشاق همه یک به یک آماده ی رزم اند... ای لشکر صاحب زمان؛ آماده باش ، آماده باش ✌️🏻 @zarboolmasall
هدایت شده از حاج ابوذر بیوکافی
10.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 🔉 | کجایی ای پناه مردم غزه؟! 🎙 با نوای مشاهده و دریافت با کیفیت‌های مختلف 🔰 شب شهادت امام سجاد (ع) 📆 چهارشنبه ۲۷ تیر ۱۴۰۳ 🕌 آستان مقدس حضرت فاطمه اُخریٰ (س) 🏴 هیأت ثاراللّٰه (ع) رشت ✨ 🇮🇷 صفحۀرسمی‌حاج‌ابوذربیوکافی ▫️ AbozarBiukafi_ir
پاسخ دهید👻 حدس ضرب المثل⁉️ پاسخ دهید👻 دوستان و همراهان گرامی 🤍✌️🏻 این یک ضرب المثل تصویری هست آیا میتونید حدس بزنید؟ 😍🖇 جواب آن در کانال قرار خوهد گرفت ساعت ۱۶:۳۰ با ما همراه باشید. @zarboolmasall
📸 دیوارنگاره میدان ولیعصر؛ دیروز دست فاتح او را بالا بردم و امروز باید روی شانه‌هایم او را تشییع کنم _ @zarboolmasall
🌸🍃🌸🍃 مرد بیسوادی قرآن میخواند ولی معنی قرآن را نمیفهمید. روزی پسرش از او پرسید: چه فایده ای دارد قرآن میخوانی، بدون اینکه معنی آن را بفهمی؟ پدر گفت: پسرم! سبدی بگیر و از آب دریا پرکن و برایم بیاور. پسر گفت: غیر ممکن است که آب در سبد باقی بماند. پدر گفت: امتحان کن پسرم. پسر سبدی که در آن زغال میگذاشتند گرفت و به طرف دریا رفت. سبد را زیر آب زد و به سرعت به طرف پدرش دوید ولی همه آبها از سبد ریخت و هیچ آبی در سبد باقی نماند. پسر به پدرش گفت؛ که هیچ فایده ای ندارد. پدرش گفت: دوباره امتحان کن پسرم. پسر دوباره امتحان کرد ولی موفق نشد که آب را برای پدر بیاورد. برای بار سوم و چهارم هم امتحان کرد تا اینکه خسته شد و به پدرش گفت؛ که غیر ممکن است...! پدر با لبخند به پسرش گفت: سبد قبلا چطور بود؟ پسرک متوجه شد سبد که از باقیمانده های زغال، کثیف و سیاه بود، الان کاملاً پاک و تمیز شده است. پدر گفت: این حداقل کاری است که قرآن برای قلبت انجام میدهد. دنیا و کارهای آن، قلبت را از سیاهی ها و کثافتها پرمیکند؛ خواندن قرآن همچون دریا سینه ات را پاک میکند، حتی اگر معنی آنرا ندانی...!! @zarboolmasall