eitaa logo
ضرب المثل
32.2هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
885 ویدیو
13 فایل
🔹تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
حکایتی از نیمایوشیج مرد ساده لوح زیر سایه ی درختی نشسته بود که عقابی بزرگ و تیز چنگال را دید که مرغی را به چنگال گرفته و در آسمان ده پرواز می کند با خود اندیشید که باید هرطور شده به کمک مردم ده برود و آنان را از شر عقاب خلاص کند پس از لحظاتی فکر کردن ناگهان از جا جست تیشه را برداشته و به سرعت به طرف پل ده رفت و با تمام توان تیشه بر پل کوبید و آن را خراب کرد تا راه را بر عقاب ببندد و او را سرگردان کند. راه دشمن همه نشناخته ایم تیشه بر راه خود انداخته ایم گرچه سعی و استقامت شرط می باشد به کار بی بصیرت کی توان شد جز به ندرت کامکار @zarboolmasall
محتاط باشیم در "سرزنش" و "قضاوت کردن دیگران" وقتی نه از "دیروز کسی" خبر داریم و نه از "فردای خودمان"🌱 خوبه یاد بگیریم که: دخالت در زندگی دیگران"کنجکاوی"نیست "فضولیه"🌱 تندگویی و قضاوت در مورد دیگران"انتقاد"نیست ،"توهینه"🌱 هرکار یا حرفی که در آخرش بگی "شوخی کردم" شوخی نیست جانم؛ حمله به شخصیت اون فردِ 🌱 بازی با احساسات مردم و سرکارشون گذاشتن"زرنگی"نیست اسمش "بی وجدانیه"🌱 خراب کردن یه نفر توی جمع "جوک"نیست اسمش "کمبوده"🌱 مواظب گفتار خود باشیم دلی که بشکنه دوباره نمیتونی به دستش بیاری🌱 @zarboolmasall
معنی ضرب المثل برد کشتی آنجا که خواهد خدای برد کشتی آنجا که خواهد خدای وگر جامه بر تن درد ناخدای این بیت به زیبایی مفهوم توکل و تسلیم در برابر اراده خداوند را بیان می‌کند. می‌گوید که سرنوشت و مسیر زندگی ما در دست خداست و هر اتفاقی که بیفتد، خواست و اراده اوست. کشتی: نمادی از زندگی انسان است که در دریای پر تلاطم دنیا در حرکت است. ناخدا: نمادی از انسان است که سعی می‌کند مسیر زندگی خود را کنترل کند و به اهدافش برسد. جامه بر تن دریدن: نمادی از ناراحتی، عصبانیت و ناامیدی انسان در مواجهه با مشکلات و ناکامی‌هاست. این بیت به ما یادآوری می‌کند که هر چقدر هم که تلاش کنیم و برنامه‌ریزی کنیم، در نهایت این خداست که تصمیم می‌گیرد چه اتفاقی برای ما بیفتد. پس بهتر است به جای نگرانی و اضطراب، به او توکل کنیم و تسلیم اراده‌اش باشیم؛ چرا که او همیشه خیر و صلاح ما را می خواهد. همچنین این بیت به صورت دیگری نیز گفته می شود: خدا کشتی آنجا که خواهد برد وگر ناخدا جامه بر تن درد @zarboolmasall
داستان ضرب المثل هم خدا را می خواهد هم خرما را در عصر جاهلیت که مردم بت پرست بودند، مرد عربی بود که نخلستان بزرگی از خرما داشت؛ مقداری از بهترین خرماهای خود را به شکل بتی درآورده بود آن وقت خود و خانواده اش به آن بت خرمایی تعظیم می کردند و آن را می پرستیدند. سال های سال این مرد و خانواده اش به همین منوال زندگی کردند. تا اینکه یکسال خشکسالی آمد و موادغذایی کم شد. به طوری که بعد از مدتی در هیچ خانه ای غذایی برای خوردن پیدا نمی شد. نخلستان ها خشک شدند و مردم به سختی زندگی می کردند، ولی مرد بت پرست با اینکه شرایط سختی را پشت سر می گذاشت حاضر نبود به بت از خرما ساخته شده ی خود دست بزند و مانند قبل به آن احترام می گذاشت. بعد از مدتی یک روز که گرسنگی به پسر کوچک خانواده فشار آورد پسرک با اینکه می دانست بت خرمایی چقدر برای پدرش مهم است ولی یک خرما برداشت و خورد. روز بعد هم همینطور تا اینکه مرد متوجه شد از پای بت همینطور خرما کم می شود و تصمیم گرفت، بیشتر مراقب باشد تا دزد را بگیرد. مرد بت پرست یک شب تا صبح کنار بت بیدار ماند و به عبادت پرداخت. صبح ساعتی استراحت کرد و تا بیدار شد دید خرمایی از بت کم شده. فردای آن شب با دقت بیشتری مراقب بت بود ولی تا صبح خبری نشد، تا اینکه صبح خوابش برد و بیدار شد و دید باز هم خرمایی از بت کم شده، بنابراین تصمیم گرفت فرداشب را هم بیدار باشد و صبح خودش را به خواب بزند تا ببیند صبح ها چه کسی می آید و خرما را برمی دارد. شب سوم را هم بیدار ماند و صبح خودش را به خواب زد دید پسر کوچک خودش آمد، خرمایی از پای بت برداشت و پاورچین پاورچین قصد فرار کردن داشت که مرد از خواب بیدار شد و از پشت بغلش کرد. گفت: چه کار می کنی؟ پسربچه گفت: پدر این خرماها خیلی خوشمزه هستند. چیز دیگری هم برای خوردن نداریم. یک دانه از این خرما بخور خودتان می فهمید و خرما را در دهان پدرش گذاشت. مرد بت پرست که دید فرزندش از شدت گرسنگی خرماها را برمی داشته از طرفی خودش هم مدت ها بود یک چنین خوراکی خوشمزه و شیرینی نخورده بود رو به پسرش کرد و لبخندی زد و گفت: ولی تو نباید از خرمای بت می خوردی؟ پسرش گفت: پدر شما هم از خرمای بت خوردید. پدر گفت: بله من هم خوردم. ولی ما نباید خدای خودمان را بخوریم. پسرک گفت: پدر شما هم خدا را می خواهید هم خرما را. تازه ما می توانیم این خرماها را بخوریم تا از گرسنگی نمیریم و هروقت این خشکسالی تمام شد و دوباره نخلستان ها پر از خرما شد یک خدای تازه بسازیم. مرد ناگهان از جا بلند شد و گفت: بهترین کار این است که این بت خرمایی را در این شرایط بخوریم. اینجاست که می گویند: هم خرما را خواست هم خدا را! @zarboolmasall
🤍🌼 اگر نتوانی به یک زن احترام بگذاری، نمیتوانی به هیچکس دیگری احترام بگذاری ! زیرا شما از طریق زنان آمده اید. زنی که نُه ماه در بطنش بوده ای و سالها مراقب و عاشق تو بوده است. تو نمیتوانی بدون یک زن زندگی کنی. او مایه تسلی توست. گرمای توست. زندگی بسیار ریاضی وار است، زن برکت و شعر زندگی ات میشود. مردی که اینها را در یک زن نبیند، به جای قلب، سنگ در سینه دارد. @zarboolmasall
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بداهه شاعران راه‌راه با موضوع خدایا بس که تو مترو چپیدیم چه چیزا که توی مترو ندیدیم خوشا آنان که در منزل نشستند که ما تحتِ فشاراتِ شدیدیم خطوطِ مترو که رگ‌های شهر است و ما هم مثلِ گُلبولِ سفیدیم برای این که لای در نمانیم به زور از بین جمعیت خزیدیم نمایشگاهی از اشیای رنگی درون واگن و هر کوپه دیدیم نگو مترو! بگو بازارِ شام است چه اجناسی که اجباری خریدیم! اوهوی راننده لطفا گاز ورمه که ما سرگرمِ مُدهای جدیدیم چو حرکت می‌کند، پیش کیانوش چو ترمز می‌زند نزد حمیدیم چنان زد بر سرم آرنج خود را که گویی ما از اولادِ یزیدیم زمانی که به هم چسبیده بودیم چه بوهای‌ دل‌انگیزی شنیدیم! چنان گرم است و ما در حال تبخیر که انگاری توی وان اسیدیم به قدری فک و صورت در فشار است دم رفتن دگر شخصی جدیدیم اگرچه گفته‌ایم از معضلاتش ولی عالی است چون ارزان رسیدیم ✍ بداهه‌سرایان: البرز بهرامی، جواد قره محمدی، آمنه آل‌اسحاق، زهره محمدزاده، فرشته پناهی، محمد علی کمالی، مهدی یوسفی، سیده نرگس هاشم‌ورزی @zarboolmasall
واژه‌های مرکب تکراری به‌صورت نیم‌فاصله نوشته می‌شوند: جرعه‌جرعه دوان‌دوان لحظه‌لحظه قطعه‌قطعه 🔸🔸🔸 @zarboolmasall
ده فرمان مهم وزیبا از علی بن موسی الرضا علیه السلام : 🌱فرمان اول: در خوشحال کردن مردم بسیار بکوشید تا در قیامت خدا خوشحال تان کند. 🌱فرمان دوم: تا می توانید سکوت اختیار کنید که سکوت موجب محبت می شود و راهنمای هر خیری است. 🌱فرمان سوم: در خواندن سوره حمد استمرار بورزید که جمیع خیردرامور دنیا و آخرت درآن گرد آمده است. 🌱فرمان چهارم: به روزی اندک خدا راضی باشید تا خدا نیز از عمل کم شما راضی باشد. 🌱فرمان پنجم: در برقرار کردن صله رحم ثابت قدم باشید که بهترین نوع آن خودداری از آزار خویشاوندان است. 🌱فرمان ششم: به کسی که از خدا نمی ترسد امید نداشته باشید که نه تعهد دارد، نه نجابت و نه کرم. 🌱فرمان هفتم: بسیار احسان کنید که خداوند در قیامت یک نصفه خرما را مانند کوه احد بزرگ می کند. 🌱فرمان هشتم: حق الناس را رعایت کنید که دوستی محمدوآل محمد بدون آن پذیرفته نیست. 🌱فرمان نهم: ازبخششی که زیانش برای تو بیش از سودی است که به دیگران میرسد، حذر کن. 🌱فرمان دهم: بسیارمراقب کردار خودباشید تا مورد تهمت واتهام قرار نگیرید،که در آن صورت حق ملامت نخواهید داشت. ‹‹ الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج ›› ‌@zarboolmasall
🌱ﺍﺯ فردی ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ : ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ دعا ﺑﻪ درگاه ﺧﺪﺍوند ، ﭼﻪ ﺑﺪﺳﺖ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﯼ ؟ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ : ﻫﻴﭻ . ﺍﻣﺎ ، ﺑﻌﻀﯽ ﭼﯿﺰﻫﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﻡ .. ﺧﺸﻢ ، ﻧﮕﺮﺍﻧﯽ ، ﺍﺿﻄﺮﺍﺏ ، ﺍﻓﺴﺮﺩﮔﯽ ، ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻋﺪﻡ ﺍﻣﻨﯿﺖ ، ﺗﺮﺱ ﺍﺯ ﭘﯿﺮﯼ ﻭ ﻣﺮﮒ . 🌱ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﺎ ﺑﺪﺳﺖ ﺁﻭﺭﺩﻥ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺣﺎلمان ﺧﻮﺏ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﮔﺎﻫﯽ با ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻧﻬﺎ ، خیال ﺁﺳﻮﺩﻩ تری داریم.. 🌱گرچه برای همه دعاها در آخرت پاداش می دهند. @zarboolmasall
ـ🌱🌱🌱 دو تا گنجشک بودن.. یکی داخل اتاق ، یکی بیرون پشت شیشه گنجشک کوچولو از پشت شیشه گفت: من همیشه باهات میمونم.......قول میدم! و گنجشک توی اتاق فقط نگاهش کرد........!! گنجشک کوچولو گفت :من واقعأ "عاشقتم" !! اما گنجشک توی اتاق فقط نگاش کرد....!! امروز دیدم گنجشک کوچولو پشت شیشه اتاقم "یخ زده" اون هیچوقت نفهمید ......گنجشک توی اتاقم "چوبی" بود ! حکایت بعضی ماهاست .......... خودمونو نابود میکنیم، واسه "آدمای چوبی" کسانی که نه ما رو میبینن ، نه صدامونو میشنوند... ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺁﻣﻮﺧﺘﻢ : ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰ ﺍﺯ ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﺑﻌﯿﺪ ﻧﯿﺴﺖ. ‹🤍🌼› @zarboolmasall
آرامگاه شیخ ابوالحسن خرقانی واقع در خرقان از توابع شاهرود این عارف نام دار ایرانی در روز عاشورای سال ۴۲۵ هجری درگذشت. وی در سلوک خویش از هر فرصتی برای از بین بردن هرنوع برتری انسانی بر انسان دیگر استفاده کرده‌است و طریق وصول به خالق را خدمت به خلق معرفی کرده ‌است. او به انسان‌ها خدمت می‌کند و غمخوار آدمیان است نه برای رسیدن به بهشت موعود و گریز از جهنم بلکه به خاطر نفس انسانیت، او که چنین صمیمانه می‌سراید: آن دوست که دیدنش بیاراید چشم بی دیدنش از گریه نیاساید چشم مارا ز برای دیدنش باید چشم گر دوست نبیند به چه کار آید چشم هنگامیکه بخواهید وارد خانقاه شیخ شوید، نوشته ای بر سردرد خانقاه توجهتان را به خود جلب می کند: هر که در این سرا درآید نانش دهید و از ایمانش مپرسید چه آنکس که به درگاه باریتعالی به جان ارزد البته بر خوان بوالحسن به نان ارزد. ‹🤍🌼› @zarboolmasall